< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة خبر واحد /مانع داخلی از مفهوم در آیه شریفه نبأ

 

خلاصه بحث سابق

بحث در مانعیت علت از انعقاد مفهوم یا حجیت مفهوم بود. عمده در ذهن ما اشکالی است که جلسه پیش مطرح شد. جمله شرطیه‌ای که به علتی محتف است که آن علت عام است و اطلاق دارد و فرض مفهوم را نیز شامل است، اینکه این جمله شرطیه مفهوم داشته باشد، قابل تصدیق نیست. ان جائک زید فاکرمه لانه أخی، این علت هم در فرض مجیء و هم در فرض عدم مجیء جاری است اما اینکه عرف از تعلیق با وجود این علت عامه، مفهوم را احساس کنند، واضح نیست و همینکه واضح نباشد، مفهوم کشف نمی‌شود. لذا حکومت نمی‌تواند مشکل را حل کند چون حکومت فرع بر این است که مقتضی داشته باشد.

بعضی در اینجا قائل به تخصیص شدند ولکن تخصیص نیز مشکل را حل نمی‌کند. گفته اندک مفهوم آیه نبأ خاص است و منطوق علت، وعام است و مفهوم علت را که عام است، تخصیص می‌زند. مفهوم آیه نبأ خصوص خبر عادل است. مدلول علت کل جهالة است. کل جهالة چه خبر عادل چه فاسق، مفهوم عموم علت را تخصیص می‌زند.

به نظر می‌رسد تخصیص نیز مشکل را حل نمی‌کند. مشکل این است که عموم علت نسبت به مفهوم مانع از انحصار می‌شود. نمی‌شود با وجود تعلیل عام، بگوییم مفهوم منعقد است.

مرحوم خوئی[1] بیانی دارد که این مشکل را حل کند آن بیان گرچه ظاهرش حکومت است ولی لبش ورود است. ایشان تعلیل را از مولویت ساقط کرده و گفته تعلیل، ‌حکم مولوی نیست و نمی‌گوید اقدام به جهالت حرام است و یکی از مصادیق آن، خبر فاسق است. بلکه تعلیل، حکم ارشادی را بیان می‌کند. مثل تعلیل در آیات ناهیه از عمل به ظن است. همانطور که گفتیم ﴿وَ لا تَقْفُ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم‌﴾[2] ارشاد است یعنی در امان نیستی، اینجا نیز ﴿أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ﴾[3] ارشاد به این است که با وجود جهالت، از عقوبت در امان نیستید.

در اینجا مفهوم می‌گوید در امان هستید چون وجوب تبین ندارید. علت، ارشاد به حکم عقل است و عقل می‌گوید در موارد جهل، در امان نیستید ولی مفهوم میگوید بالوجدان شما در امان هستید. درست است که نسبت به واقع یقین پیدا نمی‌کنیم ولی اگر این خطاب مفهوم داشته باشد، نسبت به ظهورات یقین پیدا می‌کنیم.

اما این فرمایش نیز صحیح نیست چون أوّلاً: ظاهر هر خطاب مولی این است که در صدد اعمال مولویت است. مبادا قوم را به جهالت بیندازی، عرفا یعنی به جهالت انداختن مردم حرام است. تبینوا یک وجوب کفایی دارد و لازم نیست که همه تبین کنند ولی اگر عده‌ای تبین کنند کافی است. خدا به مخاطبان فرموده تحقیق کنید که اگر تحقیق نکنید، قوم را به جهالت می‌اندازید. یا اینکه با قومی از روی جهالت جنگ می‌کنید و همین معنا نیز حرمت دارد.

بین این آیه و آیات ناهیه از ظن تفاوت وجود دارد. در آنجا چون مربوط به خود شخص است، حکم عقلی وجود دارد که عقل هر کسی می‌گوید از عقاب محتمل دوری کن و تحصیل مؤمن کن ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‌ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا﴾[4] می‌گوید می‌دانی ظن علم نیست پس مؤَمّن نیست و ارشادی بودن آنجا، با اینجا تفاوت دارد. شرع مقدس فرموده ایجاد قتال از روی جهالت حرام است و وجهی برای ارشاد نیست.

ثانیا ارشادی بودن نیز مشکل را حل نمی‌کند. اگر جمله شرطیه به یک کلام عام مقرون شد ولو ارشادی، عند العرف دیگر این جمله شرطیه، در انحصار ظهور ندارد. اینکه عام را به جمله شرطیه ضمیمه می‌کند، نکته تعلیق را سلب می‌کند چه اعمال مولویت کرده باشد چه ارشادیت.

لذا عمده مشکل در آیه نبأ نسبت به تعلیل، همین است که ضم تعلیل مانع از ظهور از انحصار می‌شود. البته تحلیل‌ها و تقریب‌ها مختلف است.

بعضی گفتند ﴿أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ﴾ علت نیست بلکه تمهید برای علت است و خودش مهم نبوده. این جمله مقدمه است برای ﴿فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمين‌﴾ اگر جنگ شود و بعد مشخص شد مؤمن بودند، ندامت ایجاد می‌شود. مثل اینکه فرمود: ﴿وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا﴾[5] علت اصلی ندامت است گرچه فقر را ذکر کرده باشد. یا مثلا فرموده زبانت را تیز نکن که اطرافت خلوت می‌شوی و بعد بیچاره می‌شوی. مهم در این جمله، بیچاره شدن است نه خلوت شدن اطراف.

در این صورت مفهوم آیه این است که به خبر عادل عمل کن و علت می‌گوید مراقب باش پشیمان نشوی، و عمل به خبر عادل پشیمانی ندارد. از ابتدا، ندامت عمومیت ندارد و مثل سفاهت است که گفتیم با مفهوم تنافی ندارد.

اما با توجه به اغراض شرعیه، ذهن عرفی می‌گوید اصابت قوم به جهالت است که مبغوض شارع قرار گرفته و همین از آثار است و پشیمان شدن برای تاکید است. باور کردنی نیست که پشیمان شدن علت حکم شارع باشد. مهم این است که جنگی از روی جهالت برپا نشود. اینکه چیزی مقدمه و توطئه است یا خودش علت باشد، باید در نظر عرف چنین باشد. علت بودن ندامت نزد شارع و عمل نکردن به خبر فاسق به دلیل ندامت، دور از ارتکاز است.

تحصل إلی هنا؛

علت مانع از مفهوم نیست بلکه اطلاق علت مانع از مفهوم بود و این دارای پاسخ‌هایی بود. مرحوم آخوند فرمود اطلاق ندارد یا از باب قدر متیقن در باب تخاطب یا از باب اینکه جهالت به معنای سفاهت است، پس اطلاق ندارد. به نظر ما هر دو بیان صحیح نبود.

پاسخ دوم این بود که علت اطلاق دارد ولی اطلاقش مورود و محکوم و مخصص به مفهوم است. کسانی که گفتند اطلاق دارد، قدر متیقن در مقام تخاطب را مانع از اطلاق نمی‌دانند و جهالت به معنای سفاهت نیست. مرحوم نائینی فرموده مفهوم وارد یا حاکم یا مخصص است.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که چرا مدرسه مرحوم نائینی در اینجا اطلاق را مثل مرحوم آخوند منع نمی‌کند نه از جهت اینکه جهالت یعنی سفاهت، بلکه از این جهت که خبر عادل عند العرف، علم است. ایشان فرمود مفهوم، جعل علمیت کرده. در مثل ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‌ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا﴾ فرمودند خبر عادل، ظن نیست و عرفا علم است. اما در اینجا چنین چیزی نگفت و نگفت که اطلاق ندارد و لدی العرف، خبر عادل، جهالت به معنای عدم العلم نیست.

بر همین اساس که مطلب چندان واضح نیست، می‌گوییم هرچند خبر عادل و ثقه نزد عقلاء علم است و اگر مولی بفرماید به جهل عمل نکنید، نسبت به خبر عادل و ثقه اطلاق ندارد، ولی همچنان باورمان نشده و به اطمینان نرسیدیم که اگر جهالت به معنای عدم علم شد، شامل خبر ثقه نشود. لذا ظن قوی داریم که با عمومیت علت، مفهوم منعقد نمی‌شود.

فی آخر الشوط، به دلیل قرینه داخلیه، یعنی علت یا قرینه است یا محتمل القرینیة است و علی ای حال، ‌ظهور در مفهوم منعقد نمی‌شود. مفهوم یک استظهار است و ما نتوانستیم استظهار کنیم.

اما بحث بعدی مورد مانع خارجی است. یعنی اگر فرمایش مرحوم آخوند و مرحوم نائینی را قبول کردیم که مانع داخلی نداریم، آیا آیه مانع خارجی از مفهوم دارد؟

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo