< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /شهرت /أقسام شهرت ـ حجیة شهرت

 

تتمه ای از بحث اجماع

بحث در اجماع تمام شد. کلمه‌ای باقی مانده است. گفتیم اجماع با اینکه حجت نیست ولی مفید است. اضافه می‌کنیم تتمه از بحث اجماع

که بحثی مطرح شده آیا شهرت جابر ضعف سند است یا نه؟ اعراض موهن قوت سند است یا نه؟ به این نتیجه رسیدیم که شهرت قدماء، جابر و موهن می‌باشد. اگر کسی مثل مشهور این مبنا را قبول کرد، در این صورت فایده تحصیل اجماع، روشن‌تر می‌شود و باید به سراغ اقوال رفت. چه بسا این خبر ضعیف جابر داشته باشد و حجت شود. شاید این خبر صحیح معرض عنه باشد. البته اجماع منقول این اثر را به طور مستقیم ندارد ولی نقل اجماع، لااقل سبب می‌شود که به سراغ اقوال علماء برویم و چه بسا مدرکش صحیح باشد. از این رو روش مرحوم خوئی که فقط به سراغ ادله و قواعد می‌رود و چندان به قول علماء اعتنا ندارد را نمی‌پسندیم گرچه همین روش باعث پرورش شاگردان بسیار زیاد و محقق شد. همچنین روش مرحوم حکیم نیز صحیح نیست که به محض وجود اجماع، ‌آن را می‌پذیرد و مساله را تمام می‌کند.

شهرة

أقسام شهرت

شهرت بر سه قسم است. شهرت روایی آن است که نقل یک روایت بین الاصحاب مشهور می‌شود. مثلا یک روایت در کتاب صفار و برقی و شیخ طوسی از علی بن ابراهیم، همه نقل کردند. در مقابل روایتی که یک نفر مثلا در هدایة نقل شده است. شهرت روایی از محل بحث خارج است و کاربرد آن در باب تعادل و تراجیح است.

شهرت عملیه یا استنادیه آن است که دیده می‌شود فقهاء به یک روایت بسیار استناد کردند مثل الاسلام یجب ما قبله[1] . با توجه به اینکه در منابع شیعی سند معتبری ندارد. این شهرت نیز از محل بحث خارج است. سیأتی در اواخر بحث حجیت خبر واحد که آیا عمل فقهاء به یک روایت ضعیفه، جابر ضعف سند می‌باشد یا نه؟ اگر روایت تام السند باشد به آن عمل می‌شود و شهرت اثر ندارد. ولی اگر ضعف سند داشت نوبت به این می‌رسد که آیا عمل مشهور جابر ضعف سند است یا نه؟

قسم سوم، شهرت فتوائیه است. بین علماء یک فتوا مشهور شده است. مثل کتاب هدایة صدوق و من لایحضر یا نهایة شیخ طوسی یا سلار در مراسم مملو از فتوا است که مشهور شده و هیچکدام روایت نیست. این شبیه اجماع است که در آن، اتفاق کل یا جلّ الا ما شذ و ندر است ولی در این شهرت فتوائیه، اتفاق اکثر است و مخالف وجود دارد. اگر کسی گفت اجماع حجت نیست چه محصل فضلا از منقول، به طریق اولی نسبت به شهرت می‌گوید حجت نیست. مرحوم خوئی که اجماع را قبول ندارد، به شهرت اصلا اعتنا نمی‌کند و اگر مثلا در مساله دو قول باشد، با بررسی ادله چه بسا قول غیر مشهور را می‌پذیرد.

حال اگر کسی اجماع را حجت دانست، متفرع بر آن این بحث مطرح می‌شود که شهرت نیز حجت است یا نه؟ همچنین این بحث نیز جا دارد مطرح شود که اگر کسی اجماع را قبول نکرد، آیا شهرت نیز مبتلا به همان اشکال اجماع است یا اشکال آن شدیدتر است؟

مشهور علماء قائل به اعتبار شهرت شدند. شیخ انصاری در مکاسب از شهرت به عنوان یک دلیل استفاده می کند. اصلا اجماع همان شهرت است چون اتفاق کل امکان پذیر نیست. آنچه که در فقه غیر از کتاب و سنت محل ابتلاء می‌باشد، شهرت است نه اجماع. خیلی از علمای سابق کتاب نداشتند و یا اگر کتاب داشتند بعد از مرگشان از بین رفته است. لذا مشهور، شهرت را جابر می‌دانند.

حجیة شهرة

اما بعضی گفتند دلیلی برای حجیت شهرت نداریم کما اینکه در اجماع نیز چنین بود. اجماع مفید علم نبود کیف به شهرت. اینکه قاعده لطف را جاری کنیم، مجال ندارد چون اگر قاعده لطف صحیح باشد، اختلاف بین علماء، مصداق لطف است. قاعده تراکم ظنون نیز با وجود مخالفان مجال ندارد. قاعده ملازمه عرفیه با وجود اختلاف مجال ندارد. فقط ملازمه اتفاقیه ممکن است باشد که البته فایده ندارد. در اجماع نیز این ملازمه بود ولی چنین است که اتفاقا حجت قرار می‌دهد نه اینکه به عنوان یک دلیل حجت قرار دهد و اگر چیزی حجت باشد، به دلیل وثوقی است که از خصوصیات مساله و خصوصیات ناقلان به دست آمده است نه از خود شهرت و اجماع به عنوان دلیل.

بنابراین همان ادله‌ای که برای حجیت اجماع مطرح شد، همان ادله اگر در آنجا تمام باشد، بر شهرت منطق نمی‌شود. مگر بیانی که گفتیم و لعل مرحوم بروجردی و شهید صدر نیز قبول دارند که اگر یک فتوایی بین قدمای متصل به اصحاب ائمه مشهور شد و دلیل صالحی برای آن وجود نداشت، ظاهر در این است که بین عالمان قبل از آنها نیز مشهور بوده و بعید است که بدون دلیل صالح، یک دفعه مشهور شود. پس از شهرت جیل لاحق، شهرت بین جیل سابق را کشف می‌کنیم. پس اگر بین اصحاب ائمه یک حکم مشهور بود، مشخص می‌شود که امام علیه‌السلام آن حکم را فرموده یا تقریر کرده است.

مرحوم بروجردی[2] فرموده در کلمات قدماء یک اصولی به نام اصول متلقاة بین ائمه علیهم‌السلام داریم که ممکن است هیچ دلیلی بر آن اصول نباشد بعضی از کتب قدماء مثل هدایه صدوق و مقنع یا نهایة شیخ طوسی برای بیان اصول متلقاة تالیف شدند. اگر مشخص شد که این مولفان یک حکم را به صورت قطعی بیان می‌کنند و دلیلی را بیان نمی‌کنند، نشان می‌دهد که این اصول از قواعد مسلّم بوده و از ائمه گرفته شده. حتی مرحوم بروجردی ادعا دارد که مرحوم محقق در شرایع نیز کتابش را تقسیم کرده و گفته یک قسم از شرایع، اصول هستند و بعد که تمام می‌شود، لواحق و فروع را مطرح می‌کند که مسائل اجتهادیه است که محقق از خودش تفریع کرده است.

البته ما توجیه کردیم و گفتیم منظور از اصول متلقاة، این نیست که هر چه بیان کردند از ائمه برداشت کردند بلکه بیشتر این چنین است و یا در لابلای این مسائل، اصول متلقاة وجود دارد چون اگر غیر از این بگوییم منافات دارد با این ادعا که فرموده اصول متلقاة بیشتر از 500 اصل نبوده.

به هر حال اگر مراد مرحوم بروجردی از اصول متلقاة آن است که وجود یک حکم کلی در همه کتب یا در بعضی از کتب بدون داشتن مستند، نشان از این دارد که حکم امام علیه‌السلام است، قابل باور نیست و کشف آن به سختی انجام می‌شود. البته بی‌شک اگر شیخ طوسی فرمود الظاهر وجوب تسبیح ثلاثة در دو رکعت آخر نماز، و این تعبیر گواه بر ارسال مسلمات است و این همان اصول متلقاة بوده، چنین چیزی را قبول نداریم چون خود مرحوم شیخ طوسی در خیلی از موارد با لفظ الظاهر تعبیر می‌کند. اما اگر یک حکم کلی در چند کتب بود و مدرک و مستند صالح نداشت، می‌توان برداشت کرد که از جیل سابق گرفتند. چه بسا یک مسائلی در صدر اول واضح بوده ولی جیل دوم شبهه مختصری داشته و جیل سوم به بعد در مورد اصل حرف تشکیک کردند و آن را نادرست دانستند. مثل طهارت اهل کتاب که در ابتدا کسی فکر نمی‌کرد پاک باشند ولی در ادامه بعضی گفتند احتیاط واجب اجتناب از آنها است و امروز برخی به پاک بودن آنان فتوا می‌دهند. اما به هر حال شهرت عند القدماء حجت نیست ولی صلاحیت دارد که ما را به وثوق یا حجت برساند. تتبع در کلمات علماء دارای برکت و قداست است و اگر چند قول بررسی شود، مشخص می‌شود که یک فتوا میان قدماء چه بوده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo