< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة إجماع منقول /نقل سبب در إجماع منقول

 

بحث در إجماع بود من حیث نقل السبب. از ناحیه نقل مسبب ناتمام شد.

اما از ناحیه نقل سبب مرحوم آخوند و شیخ و دیگران به غیر از محقق اصفهانی میگویند که أدلّه حجیة خبر، إجماع را من حیث نقل السبب که اقوال علما را دارد نقل میکند شامل میشود. این مساله در فقه خیلی محل ابتلا است. اگر میبینید شیخ أنصاری تطویل کلام کرده نکته اش این است که این در فقه محل ابتلا است. مرحوم نائینی هم فرمایشاتی دارد حول این مساله ولی مرحوم آخوند اصول را بما هو اصول بحث کرده. این مشکله را التفات پیدا نکرده. خب نقل سبب صغری ندارد صغرایش مشکل دارد. با این که مرحوم شیخ أنصاری خیلی در نقل سبب بحث کرده و گفته است نقل سبب حدسی است، ولی مرحوم آخوند در کفایه چیزی نگفته است. گفته است أدلّه حجیة خبر، نقل سبب را بما هو سبب ناقص است میگیرد.

در کفایه هم موارد زیادی هم گفته که المحصل منه غیر حاصل والمنقول منه غیر مقبول. خودش را راحت کرده. اینجا میگوید سبب ناقص مقبول است ولی آنجا میگوید مقبول نیست از این باب که آنها مسبب را نقل نمیکنند ما هم ملازمه را قبول نداریم و این ناقص قبول نیست. منافاتی هم با هم ندارد المنقول منه غیر مقبول از باب این که سبب ناقص است و لو سبب ناقص مقبول است در مرحله سبب ناقصیش هست ولی در مرحله حجیة ناقص است. مرحوم آخوند اصولیِ قحّ بحث میکند خیلی کاری ندارد که مشکل فقه را حل کند بر خلاف مرحوم شیخ و مرحوم نائینی که میخواهند مشکل فقه را در اصول میخواهند حل کنند. الان یک مشکله ای است که در کتب فقهی ما مملو از «إجماعاً، إجماعاً» است. این را چکارش کنیم؟

مرحوم نائینی[1] آمده گفته که إجماع قبل از زمان مرحوم محقق و علاّمه ..وغیره همه اش تطبیقی است اما مثل محقق و شهید أوّل در میان فقها این دو بزرگوار خیلی مهم هستند منتهی ایشان اضافه کرده محقق و علامه را قبول نداریم. آن سه تا را آورده و گفته است این اجماعات اینها تتبعی هستند. آنها تطبیقی هستند حدسی هستند اینها حسی هستند.

مرحوم شیخ أنصاری[2] ادعا دارد که اجماعات اینها حدسی هستند. از دو جهت ـــ محل کلام نقل سبب است در این که نقل مسبب حدس است بحثی نداریم ـــ یک جهت ـــ وهو العمدة ــــ این است که اجماعاتی را که اینها نقل میکنند اجماعات تطبیقی است. شیخ که میگوید: إجماعاً یا این همه إجماع که ابن زهره در غنیه آورده، یا سید مرتضی این جور نیست که رفته اند و کتب را نگاه کردند و اقوال علما را پیدا کرده باشند. اصلا نمیشود این همه اجماع. عمر مجال نمیدهد که ما این برویم همه نگاه کنیم. فرموده که اینها حدسی هستند. روایت معتبره ای بوده معارض نداشته همه مؤدای آن را قبول داشتند گفته اند إجماعاً. یک قاعده عقلیه ای بوده آن قاعده صاف بوده نزد شیخ، مقبول عند الکل بوده گفته اجماعا.

(ممکن است شما رسائل را نگاه کنید بگویید شیخ انصاری چقدر تطویل کرده. این از آن جهت است که شما در میدان نیستید. واقعا دغدغه ای است که ما با آن مواجه هستیم. حالا اقای خویی کم ادعای إجماع کرده است ولی غیر ایشان مثل مرحوم اقای حکیم مثل صاحب جواهر کتبشان مملو از ادعای إجماع است. اینها را باید حلش بکنیم)

مرحوم شیخ أنصاری یک کلامی از شیخ مفید اورده و یک کلامی از سید مرتضی و یک کلام از شیخ طوسی اورده سه تا از بزرگان قدما که همین را میگویند. ادعای إجماع کرده اند و علت آن را گفته اند که چون همه دلیل را قبول دارند پس اجماعی است. مثلا شیخ مفید[3] در این که مطلّقه ثلاثا فی مجلس واحد، سه طلاقه شد در یک مجلس عامه قبول دارند و خاصه قبول ندارد. منصوص است روایت معتبره است که لا یقع الا واحد. شیخ مفید در این مساله فرموده الدلاله علی ذلک دلیل این که چرا یکی واقع میشود، من کتاب الله هم کتاب خدا میگوید هم سنت نبی و هم إجماع مسلمین. حالا کتاب و سنت را کنار گذاشتیم. در بیان إجماع این طور فرموده: و اما إجماع الامه فهم مطبقون امت إجماع دارند که خلاف کتاب و سنت باطل است و سه طلاقه هم که خلاف کتاب و سنت است پس إجماع داریم که باطل است. إجماع بر قاعده ما خالف القران زخرفٌ است. خودش اجماعاتی که ادعا میکند دارد بیان میکند که آن اجماعات ما تتبع اقوالی نیست. اینها تطبیق قاعده است. قاعده مسلّم است عند الکل گفتیم پس این هم اجماعی است.

یا سید مرتضی گفته است ان من مذهبنا مذهب ما گفته، جواز ازالة النجاسة بغیر الماء من المایعات. گفته است غیر از مایعات هم میتواند ازاله نجاست بکند وجهش چیست؟ قال المحقق[4] فی توجیه دعواه او گفت من مذهبنا. گفته است ان من اصلنا از اصول ما العمل بالاصل. ما لم یثبت الناقل. و چون در اینجا و لیس فی الشرع ما یمنع الازاله بغیر الماء من المایعات پس من مذهبنا قول سید مرتضی مطابق اصل است. گفته است من مذهبنا توجیه کرده. مذهب ما این است چون ما این اصل را قبول داریم.

یا مثلا شیخ[5] ـــ در خلاف ـــ یک عبارتی هم شیخ أنصاری آورده اذا بان فسق الشاهدین یسقط القِوَد و تکون الدیه من بیت المال. دلیلنا إجماع الفرقه که قود ساقط است، قصاص ساقط است، دیه ثابت است. چرا؟ فانهم تعلیل میکند، فانهم رووا ان ما اخطا القضاة ففی بیت المال المسلمین. یک قاعده داریم که هر جا قاضی خطا کرد از بیت المال باید دیه را بدهند. قاعده اجماعی است تطبیقش کرده گفته پس اینجا هم که فسق شاهدین متبین شده باید از بیت المال بدهد.

یا عبارتی که نقل شده از شیخ طوسی[6] در مورد این که پدر مستطیع نمیشود به مال فرزند، فرموده دلیلنا الاخبار المرویه فی هذا المعنی من جهة الخاصه قد ذکرناها فی الکتاب الکبیر[7] گفته است اخبار داریم و لیس فیها ما یخالفها. میگوید وقتی که اخبار داریم معارض نداریم تدل علی اجماعهم علی ذلک. این دلیل است که إجماع علما بر همین است.

ما گفتیم نقل إجماع اقدمین را دلیل میگیرد منتهی اگر حسی باشد. و لکن اجماعی که از اقدمین برای ما نقل شده حدسی هستند. درست میگوید شیخ أنصاری که هر کسی تتبع بکند کلمات فقهای سابق را میابد که ادعای اجماعشان حدسی است. و اگر در یک جایی شک کردی که حدسی است یا حسی؟ ما گفتیم اصاله الحس جاری نمیشود. اصاله الحس ریشه اش غلبه است. غالب خبرهایی که میدهند عن حس است. شک کردیم حسی خبر داده یا حدسی اصل حس است. این اصل در فقها به عکس شده چون فقهاء اکثراً حدسی خبر میدهند اصاله الحس در حقشان جاری نیست.

مرحوم شیخ أنصاری نسبت به اصاله الحس عند الشک یک تفصیلی داده. فرموده که نسبت به إجماع کلب که ادعا میکنند اگر کسی تتبع کند اتفاق الکلی در کار نیست. اتفاق الکل حدسی است. ولی نسبت به اجماع فی الجملة احتمال حس در آن هست. اگر که شیخ طوسی میگوید این مساله اجماعی است، درست است همه را ندیده است، وحدس میزند نسبت به اجماع، ولی مثلا چند نفری را نقل کرد احتمال میدهیم که رفته نگاه کرده. گفته است چون احتمال میدهید پس اصاله الحس فی الجمله نسبت به بعضی از اقوال جاری میشود.

همان طور که مرحوم سبزاوری هم گفته: علما چند کتاب از بزرگان را را نگاه میکنند. بعد میگویند «همه گفته اند» این که می گویند «همه» حدسی است ولی چند نفر حسی است. شیخ أنصاری گفته این احتمال در تمام اجماعات هست. لذا ما هر جا شک کردیم چند نفری را دیده یا نه؟. میگوییم اصاله الحس میگوید چند نفر را دیدم.

ولکن در ذهن ما فرمایش مرحوم نائینی است که گفت: آن قدر موارد زیادی منکشف شده که گفته اند «إجماعاً» ولی یک نفر هم قائل پیدا نشده وحتی خودش هم بعد خلافش را در یک کتاب دیگری گفته است. اینها اصاله الحس عند العقلا ندارند. درست است احساس ما این است که میگوید اجماعا یک چند نفری را دیده است. ولی در جایی است که حالش برای ما معلوم نشده باشد أصالة الحس جاری نمیشود؛ حال شیخ طوسی وسید مرتضی معلوم است کثیراً که ما میگویند اجماع، نسبت به کلّ حدسی است ولی نسبه به بعض حسی است.

بله مثل محقق و شهید اول و بعض دیگر، آنها میگویند اجماعا بعید نیست که کلمات علما را نگاه کرده باشند. آنها این قدر کشف خلاف در حقشان نیست. این که کدام عالم از این قسم یا از آن قسم است، متاسفانه چون ما مشرب اقای خویی را دنبال میکنیم و طبق آن بحث میکنیم میگوییم خیلی اقوال مهم نیست دنبالش نرفته ایم، احساس یک نقص میکنیم که نمیدانیم واقعا علمای سابق، خب مثل محقق را کلماتش دیده ایم جزء کسانی نیست که این قدر حدس بزند. یا مثل شهید اول. اما بقیه علما را خیلی حالشان را نمیدانیم. ولی بعضی از متتبعین میگویند که شهید ثانی که إجماع را نقل میکند از جامع المقاصد میگوید. او میگوید اجماعا او هم میگوید اجماعا. جامع المقاصد میگوید اجماعا از فخر المحققین گرفته. این را ما در وجدانمان نیافتیم. و یک نقص است که ما کتب اینها را خیلی مطالعه نکرده ایم. مذاق و مشربشان را خوب به دست نیاوردیم. چون ما همین تنقیح و مستمسک و جواهر و حاج اقا رضا را مراجعه کرده ایم نرفتیم کتب سابقین را، نگاه کنیم .کسانی که مشرب اقای خویی را دارند مشرب استدلال و تعمیق و تحقیق آنها خیلی کتابها را خبر ندارند اصلا نگاه نکردند که مثلا این چه کتابی است. بپرسید تبیان مال کیست، خبر ندارند. فقه دو نوع است یک فقه تتبعی است بعضی ها تتبع میکنند، کلمات سابقین را نگاه میکنند ارام ارام به افکار آنها مسلط میشوند ذوق ومشربشان را میفهمند. خدا رحمت کند مرحوم اآشیخ کاظم تبریزی خیلی اهل مطالعه و تتبع بود و میگفت کتابی نیست که من دور نکرده باشم. یک دور دو دور مطالعه کرده بود ومی گفت فلان صفحه جواهر نادرست است این قدر مثلا دقیق هم مطالعه کرده، برای خودش درست کرده بود فقهای ثمانیه فضلای سته. در اثر مطالعه زیاد. ولی ما در مقام عمل میدیدیم آن درس این جور نیست که آن أقوال تاثیر بگذارد که این درس پُربارتر بشود.

ما به همین نکته ان روش را انتخاب نکردیم نقل اقوال راه انداز نیست اشکالی ندارد وقتی یک ادام بخواهد فتوا بدهد نگاه کند مواظب باشد خلاف إجماع یا شهرتی فتوا ندهد ولی بحث علمی و فنی و نکات و تطبیق قواعد اصولیه، اینها راه اندازیش بیشتر است از آن تتبعی که بعضی به آن تتبع اعتقاد دارند. میگوید فقه همان تتبع است آن هم درست است فتوا دادن تتبع نیاز دارد ولی بحث طلبه ای تتبع نمی خواهد، این مشرب اقای خویی بهتر است که تعمق به جای تتبع، تعمق راه اندازیش بیشتر است.

عادتاً نمی شود این دو روش (تتبع وتعمق) را جمع کرد خیلی زحمت دارد. وملازمه عرفی دارد که تتبع زیاد و تعمق کم. لا اقلش در حق این بنده ضعیف امکان ندارد که چند کتاب را نگاه کنیم آن هم کتب قدما، نمیرسیم اینها را جمع و جور کنیم و فکر کنیم. فکر خیلی مهم است، در ذهن ما أهم است. ما هر دو نوع استادش را دیدیم. هم تتبعی و هم تعمقی واختیار کردیم همان تعمق را. هر کدام هم یک خوبی ها و یک بدی هایی دارد. اینها به جای خودش.

مرحوم شیخ أنصاری گفت قول علما، إجماع علما حجیة ندارد باز میخواهد یک روزنه ای پیدا بکند که میتوانیم نسبت به بعضی اقوال اصاله الحس جاری کنیم و بگوییم قولشان نسبت به سبب فی الجمله حجت است. این یک جهت، جهت حدس تطبیقی.

یک مشکل دیگری هم دارد که شیخ أنصاری در ضمن همان مطالب این را بیان کرده که نسبت به سبب نقل إجماع حدسی است حدس زده اند که همه این جور میگویند. از کجا حدس زده اند؟ همین که بعضی از کتب بزرگان را دیده. سه نفر، چهار نفر، را دیده ظاهر این است حدس زده که پس همه این را میگویند. حسن ظن داشته به آنها. حسن ظن موجب شده که بگوید پس همه همین را میگویند. وقتی آدم هایی به این بزرگی این را میگویند پس همه همین را میگویند. بعد نوشته مساله این است اجماعا.

گذشت در إجماع محصل یکی از مناشئ علم به رأی امام ملازمه اتفاقیه است. این هم حرف درستی است. بعضی از علما و فقهای ما با این که مجتهد بودند قطعا، ولی به بعضی از فقها ایمان داشتند. این است که اگر آنها یک چیزی را میگفتند، هم سبب را کشف میکردند هم حتی مسبب را حدس میزدند (ملازمه اتفاقیه). یک جهت مشکل نقل إجماع ها نسبت به سبب این است که گاهی سببی را که نقل میکنند آن هم حدسی است. اعتقادش این است که محقق لسان المتقدمین است یک فتوایی میدهد بعد این اقا در کتابش نوشته اجماعا. با این که محقق نگفته اجماعا کدام کتاب را نگاه کردی؟ میگوید هیچ کتابی نگاه نکردم وقتی محقق این فتوا را داده و مخالفی ذکر نکرده چون لسان المتقدمین است پس معلوم است إجماع داریم. حدس میزند قول سائرین را از قول مشاهدین. از یکی مشاهده کرده و قول آنها را حدس میزند.

لذا ما نقل إجماع را نسبت به سبب ناقص قبول داریم ولی این سبب ناقص کم اتفاق میافتد. خیلی جاها آن سبب ناقص که باید حسی باشد یا قریب به حس باشد اتفاق نیافتاده است. در قلیلی از موارد نسبت به یک مقداری اتفاق افتاده. ان مقدار چقدر است؟ اینها را مرحوم شیخ در همان مطولات بیان کرده، گفته است آن مقدار فرق میکند. ناقل که باشد فرق میکند. اگر ناقل مثل محقق حلی است میگوید اجماعا، میگوییم این تتبع کرده خیلی از اقوال همین است، شهید اول است گفته است اجماعا میگوییم این عده زیادی را دارد میگوید. اما اگر شهید ثانی یا مثل فخر المحققین ـــ مرحوم شیخ شهید ثانی وفخر المحققین را در کلامیش نیاوده ـــ که اهل تتبع نبوده اند نمی توانیم بگوییم که عده زیادی را می گویند، ناقل اهل تتبع است اجماعش ما را به عده بیشتری میرساند تا آن که اهل تتبع نیست.

کما این که مسأله هم فرق میکند. مساله ای که محل ابتلا است معنون در کتب فقهی است این اجماعش میشود عده ای باشند. اما اگر یک مساله ای است که بعضی ها عنوان کرده اند. ومحل ابتلا نبوده. وقتی میگوید اجماعا این عده اش کم میشود.

در هر حال، اجماعاتی که ما در فقه مواجه با آنها هستیم نمی شویم زود از این إجماع ها گذشت. کما این که نمی شود زود قبولش کرد.

مثلاً اگر صاحب جواهر نقل اجماع کرد ومساله در کلمات سابقین مطرح نیست میگوییم این اجماع لا فائدة له. اگر شهید اول میگوید اجماعا یا محقق میگوید علی المشهور، علی الإجماع این جا مقداری تامل میکنیم زود ردشب نمیکنیم میگوییم این از روی تتبع گفته. درست میگوید شیخ انصاری. مساله چه مساله ای است، ناقل إجماع چه ناقلی است، موثر است در پیدا کردنِ آن مقدار حسی. این جور نیست که همه إجماع ها یک جور باشند کاشفیتشان به یک مرتبه باشد.بعضی از اجماعات اصلا از حس ممکن است خبر ندهد بعضی از حس کم خبر میدهند بعضی ها از حس زیاد خبر میدهند که البته در هر جا در مقدارش شک کردی شیخ أنصاری گفته باید قدر متیقن را اخذ کنی چون به همان قدار حجت داری.

اگر ناقل میگوید «إجماعاً» می دانی قول سه یا چهار نفر که هست، اما نمیدانی قول ده نفر هست یا نه؟، همان قول سه، یا چهار نفر را باید اخذ کرد که قدر متیقن است چون کلمه «إجماعاً» در کلمات فقها اجمال دارد «إجماعاً» یعنی چه؟ یعنی من حدس زدم، هیچ کسی نگفته، من جزء کسانی نیستم که حدس بزنم تتبع کردم چقدر. در این ها شاهد حال، قرائن مقام، دخیل هستند در کثرت و قلّت أقوال محسوسه. اصلِ این که حس باشد یا نه، باید نگاه کنید. مقدار حسش را باید ملاحظه کنید. هر جا هم شک داشتید باید به قدر متیقن اخذ کنید.

چه بسا همان طور که شیخ أنصاری و آخوند گفتند به ضمیمه کردن قرائن آخری اطیمنان پیدا میکنیم، گاهی قول علمای بزرگ موثر است در وثوق ما به حکم شرعی.

مساله ای طرح میشود وقتی به اقوال علما نگاه میکنید علمای بزرگ که قائل باشند مقداری برایمان ظن، وربما ظن قو،ی ئربما آدم خوش نفسی باشد اطمینان، وربما آدم مقدسی باشد علم پیدا میکند. همان طور که گفت اگر سه نفر فتوا بدهند من علم پیدا میکنم که حکم خدا همین است. در عمل؛ اقوال علما در رسیدن به حکم شرعی، در وثوق به حکم شرعی موثر است جای شک ندارد. حتی اقای خویی هم که منکر إجماع است در یک مواردی نتواسته از إجماع بگذرد. یک مواردی اجماع سبب شده که احتیاط کند. گفتیم ناقل خیلی مهم است در مساله. در چه مساله ای بگوید، ناقل چه کسی باشد.

همان طور که لفظ بکار رفته در نقل اجماعل هم مهم است فرق می کند وقتی میگوید «أجمعت الاُمّة» یا «لم نجد فیه خلافاً»، احساس ادم خیلی ضعیف است که قول همه علما باشد با این که می گوید «أجمع العلماء قدیماً و حدیثاً».

معیار همین است. إجماع از باب نقل سبب حجت است به شرط این که آن سبب حسی باشد و لو بالاصل. این که ما به این سبب حسی میرسیم یا نه. شیخ أنصاری تحلیل کرده. مرحوم نائینی ضابطه داده. گفته است از متقدمین به سبب حسی نمیرسیم ، از محقق و شهید اول میرسیم. ولی خب شیخ انصافا سنگ تمام گذاشته خوب مفصل بحث کرده. همان که در عمل یافته آنها را آورده اینجا طولانی مفصل بحث کرده. اجماعات گر چه نواقصی دارند. و لکن فوائدی هم دارند. مثَل اجماعات مثَل قول لغوی است که حجت نیست ولی مفید هست.

مرحوم شیخ أنصاری طعن علما را بر اجماعات آورده. ابن ادریس طعن زده بر اجماعات شیخ طوسی گفته کجا میگویی إجماع است هیچکسی نگفته. باز دیگران به ابن ادریس گفته اند که این همه گفتی اجماعی است درست نیست. شهید یک رساله نوشته چهل مساله از خلاف نقل کرده که خلاف گفته اجماعی است و در آن جا إجماع که نبوده بماند خود شیخ هم در خیلی از آنها فتوا بر خلاف داده است. مرحوم علامه مجلسی هم یک جمله ای در مورد اجماعات گفته است. گفته است که این علمای اصول در اصول که بحث میکنند میگویند که إجماع حجت نیست المحصل منه غیر حاصل، المنقول منه غیر مقبول. ولی وقتی به فقه میرسند تند تند میگویند اجماعا نسوا فی الفقه ما بنوا فی الاصول.

مرحوم شیخ أنصاری خوشش نیامده از این حرف. میخواهد بگوید ما فراموش نکردیم. شیخ أنصاری از کسانی است که میگوید إجماع حجیة ندارد ولی در فقه بواسطه شهرت، حتی روایت صحیحه را کنار میزند. این قدر اهتمام میدهد. امده از مرحوم مجلسی جواب داده. ملاحظه بفرمایید خوب است نگاه کنید فقط حوصله میخواهد مطالعه بفرمایید یک راههایی یک جهاتی برای انسان روشن بشود. تتمه کلام فردا إن شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo