< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أمارات /حجیة اجماع منقول به خبر واحد /طریق حجیة اجماع

 

تقریر محل بحث

بحث در اجماع منقول به خبر واحد است. اجماع محصل بحثش گذشت. او خارج از بحث بود. و همچنین اجماع منقول به خبر متواتر آن هم خارج از بحث است.

اگر اخبار متواتره داشتیم بر انعقاد اجماع یقین پیدا میکنیم اجماع محقق شده مثل اجماع محصل میشود. همان داستانها میاید. بعد از این که یقین پیدا کردیم به اجماع که همه علما این را فرموده اند اگر ملازمه را قبول کردیم قطع ووثوق به قول معصوم پیدا میکنیم.

اجماع منقول به خبر متواتر هم محل بحث نیست. چون علم میاورد واین که أدلّه حجیت شامل علم میشود یا نه محل بحث ما نیست.

اگر اجماعی به خبر متواتر نقل شد مثل این است که خودمان تحصیلش کردیم.

انما الکلام در اجماعی است که نقل شده به خبر واحد. آیا ادله حجیت خبر واحد این اجماع را حجت میکن؟داجماع منقول به خبر واحد از ظنون است. آیا دلیلی بر حجیت این ظن داریم یا نداریم؟

کلام مرحوم آخوند وتحریر محل نزاع

مرحوم آخوند فرموده که ما دلیلی بر حجیت این ظن نداریم. ادله حجیت خبر واحد که در نظر ما تمام است، شامل نقل اجماع نمیشود. چرا؟ مقدماتی را ذکر کرده است برای ادعای خودش.

مقدمه اولی: [1] همان داستان وجه کاشفیت اجماع از قول معصوم. که میتواند قاعده لطف باشد یا میتواند ملازمه عادی باشد یا میتواند ملازمه اتفاقی باشد. اشاره کرده به این جهت بعد هم در تنبیهات بحث کرده است و گفته است اینها اساسی ندارد. در امر اول گفته اجماع بر بعضی از مبانی میتواند کاشف از قول معصوم باشد. این یک مقدمه.

مقدمه ثانیه ای[2] که نقل کرده است این است که میگوید نقل اجماع مختلف است. الفاظی را که ناقلین انتخاب کرده اند مختلف است. بعضی از این الفاظ ظاهر در نقل سبب است مثلا میگوید که اجمعت علیه اصحابنا. این اصحابنا فقط اقوال را میگیرد. قول معصوم را نمیگیرد معصوم که اصحابنا نیست. بعضی از الفاظی که در مقام نقل اجماع میگویند هم شامل سبب است و هم مسبب. مثلا گفته است اجمعت الامُّه. اُمت شامل قول امام و علما میشود ـــ اینها در ادامه بحث مؤثر است ــــ بعضی الفاظ اجماع هم روشن نیست مجمل است که آیا نقل سبب هست یا نقل سبب مع المسبب؟روشن نیست. مثلا میگوید که یدل علیه اجماع علمائنا. شیخ طوسی در خلاف زیاد دارد علمائنا شامل امام هم میشود یا نه؟ یا انصراف دارد علمائنا به علمای خودمان، وإمام جزء علمائنا نیست امام فوق علمائنا است. صاف نیست گر چه بعید نیست آن اقرب به ذهن است که علمائنا یعنی خودمان دون الامام. ولی احتمال هم هست که مرادش امام باشد.

مقدمه ثالثه :[3] خب وقتی که نقل اجماع مختلف شد حکمشان هم مختلف است. اگر ناقل اجماع سبب و مسبب را نقل کند و مسبب هم عن حسٍ است این بلا اشکال حجت است مثل اجماع های دخولی. هر چند مصداق ندارد وفرضی است ولی بلا اشکال ادله حجیت خبر شاملش میشود. ادله حجیت خبر میگوید اگر ثقه خبر از قول معصوم داد به نحو این که گفت قال الصادق علیه السلام یا گفت قال علمائنا و امام صادق هم جزء علماء هستند فرقی ندارد. مهم این است که قول إمام صادق علیه السلام را نقل کند منفردا یا مجتمعا. این جای بحث ندارد.

کما این که اگر ناقل اجماع نقل اجماع میکند و شما ملازمه را قبول دارید. کسی نقل اجماع برای شیخ طوسی که ملازمه را قبول دارد میکند. به قاعده لطف یا ملازمه عرفی. اگر منقول الیه ملازمه را قبول دارد خب نقل اجماع بالالتزام نقل قول إمام علیه السلام هم هست باز هم ادله حجیت شاملش میشود. ادله حجیت هر نقل قولی را از امام شامل میشود همان طور که در فرض قبلی به نحو جمعی گفتیم مضر نیست در این وجه هم میگوییم التزامی بودنش مضر نیست. نقل قول امام حجت است حالا بالمطابقة یا بالالتزام. نقل اجماع برای کسی که ملازمه را قبول دارد نقل قول امام است وقتی که نقل قول امام بود ادله حجیت شاملش میشود. این دو قسم مشکل ندارند.

انما المشکل در سائر اقسام است. ناقل اجماع فقط نقل سبب و شما هم ملازمه را قبول ندارید. دلالت التزامی ندارد بر قول امام. آیا این نقلش حجت است یا نه؟ ناقل سبب ملازمه را قبول دارد ولی شما قبول نداری ونقل مسبب هم نکرده. آیا أدلّه حجیت شاملش میشود؟

یا ناقل اجماع نقل میکند هم سبب و هم مسبب را ولی مسبب حدسی است. میگوید اجمعت الامّه هم قول امام را برای من نقل میکند هم اقوال علما را ولی به حدسش ـــ اجماع دخولی نیست ـــ مثلاً اجماع لطفی است شیخ طوسی میگوید اجمعت الامه هم سبب و هم مسبب را نقل میکند ولی مسبب حدسی نه حسی. اینها محل کلام است که آیا ادله حجیت نقل مسبب حدسی را هم شامل است یا نه؟

مرحوم آخوند بعد از این امور فرموده :أدلّه حجیت خبر واحد شامل نقل حدسی نمیشود. دو تا صورت دارد: یکی: سبب را نقل میکند وملازمه را ناقل قبول دارد. ودیگری از أوّل هم سبب و هم مسبب را نقل میکند منتهی مسببش حدسی است. آیا ادله حجیت خبر شاملش میشود؟ آیا همانطور که برای او حجت است برای ما هم حجت است مرحوم آخوند در ادامه کلامش حرفهایی زده که ما میتوانیم بگوییم ادله حجیت، اجماعی را میگیرد که نقل سبب است و اصلا ناقل هم مسبب را اعتقاد ندارد. ادله حجیت آن اجماع را میگیرد فقط در مرحله سبب ناقص مشکلی هست که در ادامه میاید.

ممکن است در ذهن شما هم باشد که اگر ناقل اجماعی، اجماع را نقل کرد به عنوان نقل سبب فقط. خودش هم مسبب را قبول ندارد. مثلاً آقای خویی، ثقةٌ، نقل کرده اجماع را ولی خودش قبول ندارد آیا این برای ما حجیت دارد یا نه، در ادامه کلام میاید که مرحوم آخوند میگوید به مقدار نقل سبب حجیت دارد.

أدله حجیة وإخبار عن حدسٍ

مرحله أوّل: آیا ادله حجیت خبر إخبار عن حدسٍ را شامل میشود یا شامل نمیشود؟

مرحوم آخوند فرموده شامل نمیشود چون أدلّه حجیت خبر عبارتند از یک: سیره عقلاء ـــ که عمده اش همین است ـــ سیره عقلا بر این است که در نظام معاششان، نظام عبد و مولا خبر ثقه را حجت میدانند، وطبق خبر ثقه عمل میکنند. حالا علی خلاف. یکی میگوید خبر عادل، ویکی میگوید...وغیره ــ کما سیأتی ـــ شارع مقدس هم از این ردع نکرده است پس خبر ثقه حجت است.

آخوند فرموده: این سیره در حدسیات نیست بلکه در حسیّات است وقبول کرده است. کما این که عموم اصولیون این دلیل را در حسیّات قبول دارند أمّا در حدسیات مرحوم آخوند گفته است سیره وجود ندارد. یا لا اقلش احراز نکردیم. همین که احراز نکنی شک در حجیت دارید فلیس بحجة.

فرق بین إخبار عن حسٍ وإخبار عن حدسٍ

خب این سوال پیش میاید ما هو الفارق بین حسیات و حدسیات؟ فارقش را گفته که: حسیّات یا قریب به حس خطا در آن کم است. احتمال خطا کم است. شخصی چیزی را دیده و شنیده دارد نقل میکند بعید است خطا کرده باشد دروغ هم که نمیگوید چون ثقه است. چون از حس یا قریب به حس خبر میدهد خطا بعید است. عقلاء عمل میکنند به اِخبار ثقه. بر خلاف خبراء. خبراء خطاهایشان الی ما شاالله است. در اطباء نگاه کنید شاید مثلا چندین سال و قرن میگفتند این مرض دوایش این است بعد معلوم میشود که دوایش یک چیز دیگری است. فلان گیاه این خاصیت را دارد خبرویتشان اقتضا کرده است، بعد از سالها میگویند اصلا بر عکس است.

فقهای ما هم همین طور هستند. خیلی اوقات لازمه حدسی بودن این است که خطایش زیاد است. جایی که مساله ساده و صاف است کاری نداریم. جاهایی که نیاز به تامل و تعمق و تحقیق دارد، خطا زیاد است کما این که اختلاف هم زیاد است. در حسیات اختلاف و خطا کم است عقلاء عمل میکنند و این ملازمه ندارد که در حدسیات هم به خبر ثقه عمل بکنند.

نکته عمل عقلاء به قول خبیر

بله؛ عقلاء به قول خبیر عمل میکنند ولی از باب اخبار ثقه نیست، بلکه عقلاء به قول خبیر عمل میکنند چون چاره ای ندارند این طور نیست که قول خبیر وثوق بیاورد. مرحوم آخوند در بحث قبل ادعا کرد به قول خبیر هم عمل نمیکنند مگر وثوق بیاورد. وما گفتیم انصافش این است که کارشناس که خانه را قیمت می کند أصلا وثوق نداریم ولی چاره نداریم میفروشیم به قیمت کارشناس. چون خبیر است، دکتر است، متخصص است یگوید دارو این است ما هم وثوق نداریم چون خطا زیاد دارند منشاء عدم وثوق هم احتمال خطاء است.

این اختلاف زیاد در حدسیات سبب میشود که عقلاء فرق بگذارند. آخوند که میگوید در حدسیات باید وثوق پیدا بشود، ما که نمیگوییم وثوق پیدا بشود میگوییم قول خبیر برای لا خبیر حجت است اما اگر کسی خودش خبیر است دلیل بر حجیت قول خبیر در حقش نیست. آن اقا خبیر است میگوید قول امام را برای تو نقل میکنیم. میگوییم نظرت برای خودت محترم است اما برای ما چه ارزشی دارد. قول خبیر برای خبیر حجیت ندارد. لذا اگر ناقل اجماع حدس میزند، ولی ما حدس نمیزنیم ـــ فرضی که خودمان حدس بزنیم گذشت ـــ تعبداً قولش را قبول نمی کنیم، سیره عقلاء اینجا نیست لذا عمده دلیل حجیت خبر واحد که سیره است ــــ سیره تارة در قول خبیر برای خبیر است وتارة درقول خبیر برای نا خبیر ـــ نقل خبیر برای خبیر که بحث ما است را نمی گیرد، بعبارتی أدلّه حجیت قاصر است اینجا را شامل نمیشود.

أصل در مشکوک الحسیّة أو الحدسیّة

یک بحثی را مطرح می کنیم که گفته اند قول ثقه حجت است، قول عادل حجت است در حسیّات وأمّا در حدسیات حجیت ندارد. حالا اگر شک کردیم این از حسیات است یا از حدسیات؟ مطلبی برای ما نقل شد شک کردیم که عن حسٍ نقل میکند، این را دیده یا شنیده میگوید یا نه فکر کرده ومیگوید. در مشکوک الحسیة أو الحدسیة أصل چیست؟ مثالش قول رجالیین است. قول رجالی بعضی ها صد سال با آن مترجم له فاصله داشته اند میگوید ثقه است. شک داریم این را از روی اجتهادش می گوید مثلا کتابهایش را دیده فکر کرده گفته است نمیشود ادم دروغ گویی باشد اجتهاد کرده. یا نه حسٍ می گوید مثل این که ما الان وثاقت شیخ انصاری را حس میکنیم. میگوییم شیخ انصاری ثقه است این قریب به حس است. آن قدر روشن است که داریم میبینیمش. شاید آن روات نزد نجاشی و شیخ طوسی آن قدر روشن بوده که کالحس بوده بعدها به مرور زمان ظلمانی شده است.

مثل این که بعضی از علما در زمان خودش یک وجود مقدّسی بوده ولی به مرور زمان آن قضایا از یاد رفته، آن حالات زوال پیدا میکند، شده عالم من العلماء، یا مثلاً شیخ انصاری فکر نکنید 500 سال دیگه مثل الان هست که ما میگوییم، در مرور أیام شرح حالشان تاریک میشود. مثل همان نجاشی که الان میگوید زراره عینٌ و ثقةٌ ولی ما آن جور احساسی که نجاشی داشته را نداریم. ایندگان هم این طور است. احساس از بین میرود. ربّ رجل فی زمانه، یا قریب بزمانه که حکم به عدالتش می شده، یا حکم بوثاقتش می شده واز حسیات است ولی آرام آرام از حسی بودن ساقط شده.

ألا أی حالٍ در صورت شک در حسیة وحدسیة مقتضای اصل چیست؟

گفته شده در شک در حدسیت و حسیت اصل حسیت است. اصل این است که از احساسش خبر میدهد واجتهاد نکرده. غالب خبرهایی که شما میشنوید اگر که قرینه ای نباشد حملش میکنید بر این که دیده که این را میگوید. شینده این که میگوید. نه که استخاره کرده این را میگوید. خواب دیده. اینها نادر هستند. حدس نادر است. الشیئ یلحق بالاعم الاغلب. ظاهر حال هر متکلمی این است که از حسش خبر میدهد و گر نه باید بگوید «گمانم این است» یک قرینه ای بیاورد، یا بگوید «حس ششم این را میگوید» یا «قرائن و شواهد حاکی از این است». البته بعضی هم این طور اخلاق خوبی ندارند. خیلی اوقات حدسیاتشان را مثل حسیات نقل میکنند وقتی میگوییم خودت دیدی میگوید گمان میکنم. فکر میکنم. آنها نادر هستند آنها خلاف اخلاق حرکت میکنند. متعارف این است اصل در مشکوک الحدسیة و الحسیة، مشکوک را حمل بر حسی میکنند. اگر دیدنی است میگوید دیدم، و اگر چشیدنی است میگویند چشیدم. و هکذا... نکته اش هم همان غلبه است لولا القرینة. کسی که به نحو قطعی صحبت میکند وسوال میکنید خودت دیدی؟ میگوید گمان میکنم، شما مقداری ارادتتان نسبت به او کم میشود. میگویید بقیه حرفهایش هم معلوم نیست.

ما نمیگوییم از حدس خبراء یقین پیدا نمیشود بلکه میگویم ظاهر حال هر مخبری این است که خبر از حس میدهد نه حدس. و الا باید قرینه بیاورد.

مرحوم آخوند در ضمن کلماتش این ظاهر را قبول کرده است ولی گفته است این ظاهر در حق کسی که شأنش حدس است مثل مجتهد وجود ندارد کما این که در حق خبراء هم این ظاهر وجود ندارد.

اگر دکتری میگوید فلانی آمده از خبرویتش در مقام خبرویت صحبت نمیکند ظاهر این است که خبر از حس است. ولی اگر در محدوده خبرویتش صحبت میکند این را مردم حمل بر حس نمیکند. حمل بر قریب به حس نمیکند. اصلا اگر یک ادمی باشد که غالب حرفهایی که میزند اجتهادی است اگر خبر میدهد ظاهر خبرش عن حسٍ نیست باعث می شود که از ظهور بیافتد. خبیر هم همین طور است اگر در محدوده خبرویتش خبر میدهد اگر نگوییم ظاهر حال این است که دارد حدس میزند لااقلش ظاهر حال این نیست که دارد احساسش را بیان میکند.

در نتیجه اگر مجتهدی گفت اجماع داریم ونثل سبب و مسبب کرد وشک کردیم که این مسبب را عن حس میگوید که حجت باشد یا عن حدس میگوید که حجت نباشد میگوییم اینجا اصاله الحس جاری نیست. پس ادله حجیت خبر شاملش نمیشود جایی را که احراز کنید ناقل اجماع عن حدس مسبب را نقل میکند یا شک داری که عن حدس است یا عن حس أصالة الحس جاری نمی شود. بله اگر احراز کردی که امام را دیده یا از إمام شنیده اشکال ندارد و اما اگر شک کردی عن حس است یا عن حدس ادله حجیت خبر شاملش نمیشود چون أدلّه برای اِخبار عن حس است، و این را ما احراز نکردیم.

دلیل لفظی برای حجیة اجماع

خب سیره عقلاء که عمده دلیل است مشکل اجماع منقول را حل نکرد. ادله لفظیه چطور؟ ما برای حجیت خبر واحد عده ای از ادله لفظیه داریم مثل آیه نبأ[4] . مثل روایة فَقَالَ‌ اَلْعَمْرِيُّ‌ وَ ابْنُهُ‌ ثِقَتَانِ‌ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ‌ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَان[5] آیا آنها اطلاق دارد شامل میشود اخبار عن حدسٍ را یا شامل نمیشود؟

مرحوم آخوند گفته: أدله لفظیه هم اطلاق ندارد. ادله لفظیه که میگوید ﴿إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾ به مناسبت حکم و موضوع می گوید خبر عادل را قبول کن مناسبت عدالت با إخبار عن حس است. اخبار عن حس است که آدم عادل باشد یا فاسق فرق میکند اما اخبار عن حدس ربطی به عدالت و فسق ندارد. چه بسا مردم قول متخصص تر را که فاسق تر است ترجیح بدهند بر قول متخصص عادل. عدالت آنجا تاثیری ندارد. در خبر از خبرویت عدالت هیچ اثری ندارد. آنجا خبرویت و اخبریت موثر است. این عناوینی که در خطابات ادله حجیت آمده العمری و ابنه ثقتان، ثقه این عنوان جهت مخبری است در إخبار عن حسٍ ثقه بودن دخالت دارد نه از جهت خبرویت. یا فرمود لا عذر للتشکیک فیما یروی عنا ثقاتنا[6] ، این راوی که روایت میکند حدس را شامل نمیشود. مجتهد هم از إمام روایت نمیکند بلکه حدس میزند که امام این طور میگوید.

انصاف این است که یا ادله لفظیه ای که ما داریم یا منصرف به اخبار عن حس هست یا لااقلش همینها محتمل القرینه است محفوف است بما یحتمل القرینیه و وقتی که کلامی محفوف بود بما یحتمل القرینیه ظهور اطلاقی برایش منعقد نمیشود. این است که ادله حجیت خبر واحد چه سیره باشد و چه ادله لفظیه باشد شامل اخبار عن حدس نمیشود پس ادله حجیت خبر واحد شامل نقل اجماع نمیشود. این فرمایشی است که مرحوم آخوند فرموده و بر همین حساب قول ناقل اجماع را حجت نداسته و گفته که نقل اجماع حجیتی ندارد.

 

یک تتمه ای دارد میگوید نسبت به مسبب حجیت ندارد. بله؛ نسبت به نقل سبب چون او حسی است یعنی میگوید شیخ گفته، کلینی گفته، چون اخبار عن حس است ادله حجیت خبر شامل نقل اجماع نسبت به سبب میشود. خب اون سبب برای من چه فایده ای دارد؟ گفته است این سبب ناقص است خودت ممکن است یک ضمائمی را پیدا کنی و ضمیمه کنی و علم به قول امام پیدا کنی.

مرحوم آخوند ادعا دارد که ادله حجیت خبر نسبت به سببش شامل میشود. این که صاحب جواهر میگوید علما این طور گفته اند میگوید حجت است شما حجت داری که علمای سابقین این جور گفته اند. خب چه فایده ای دارد. بعد خودت میروی علمای دیگری هم پیدا میکنی و ضمیمه می کنی وبه قول معصوم میرسی. سبب به همان مقداری که نقل کرده است. سبب ها مختلف است. بعضی یک عصر و بعضی همه عصور هستند. بعضی از سببها عده ای از علما هستند. ناقل سبب به هر مقداری که سبب را نقل کرده است ادله حجیت نقل سبب را شامل میشود ولی نقل مسبب را شامل نمیشود. هذا تمام کلام در فرمایشات مرحوم آخوند حول اجماع منقول به خبر واحد فتحصل که دلیل بر حجیتش نداریم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo