< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1402/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجیة أمارات /حجیة ظواهر /ظواهر قرآن ـ تحریف وعدم تحریف قران

 

بحث در ظواهر بود. عرض کرده بودیم که اصل حجیت ظواهر جای بحث ندارد. اگر شبهه ای هست، اگر بحثی هست، در تفصیلاتی است که بعضی ها ادعا کرده اند.

تفصیلات

تفصیل اول : تفصیل میرزای قمی

یک تفصیل، تفصیل مرحوم میرزای قمی بود که تفصیل داده بود بین من قصد افهامه و من لم یقصد افهامه که تمام شد.

تفصیل دوم : اخباریون

تفصیل دیگر مال اخباریین است. اخباریین به مقتضای ظواهر بعضی از اخبار تفصیل داده اند در ظواهر، بین ظواهر قران و غیر قران. البته کلماتشان منسجم نیست بعضی کلماتشان ظاهر در این است که اصلا قران ظهور نداشت و الا اگر ظهور داشت ما میگوییم حجت است. بعضی ها انکار حجیت کردند بعد از اعتراف به ظهور. ظهور روایات را میگویند مشکلی ندارد هم از نظر صغروی که روایات ظهور دارند و هم از لحاظ کبروی که ظهور حجت است، بحث ندارد. اصلا اخباری هستند. در قران شبهه کردند.

دو مرحله بحث در ظواهر قرآن

ما باید هر دو مرحله را بحث کنیم. هر چند بحث ما در حجیت ظهور است بعد از فراغ از ظهور. ولی حالا دیگه باید اصل ظهور قران را هم بحث کنیم که آیا قران ظهور دارد یا ندارد؟ در دو مقام باید بحث کنیم. یکی بحث صغروی که ایا قران ظهور دارد در معانی؟ یا نه قران مجمل است و ظهوری در معنایی ندارد. قران امده است مردم بخوانند، بفهمند یا نفهمند. مقام دوم هم این است که اگر ظهور داشت ایا ظهورش حجت است یا نه؟ این هم مقام ثانی که مربوط به بحث ما است.

مرحله اول : ظهور قرآن

بحث اول بحث استطرادی است که ایا قران ظهور دارد یا ندارد؟ بعضی از اخباریین اصلا ظهور قران را انکار کردند و وجوهی هم برای انکارشان خودشان و دیگران اوردند که عمده ان سه وجه است که مرحوم آخوند هم به ان سه وجه اشاره کرده است. ان قدر مهم نبوده است که مفصل بحث کند.ردشان کرده است و اشاره به ان سه وجه کرده است.

ادله أخباریین بر عدم ظهور قران در کلام مرحوم آخوند

دلیل اول

وجه اول که قران ظهور ندارد. قران مجمل است. گفته اند که وجه اول از ناحیه لفظ قران است. گفته اند الفاظ قران الفاظ رمزی است. رمز است، اشاره است. خب رمز و اشاره را هر کس نمیفهمد. این چیز واضحی است. مرز و اشاره را ان طرف رمز میفهمد. با رمز صحبت کردن الان در عرف هم این طور است. رمزی که صحبت میکند فقط ان طرف که قرار داده است، رمز است،میفهمد. دیگران چه میفهمند؟ مثلا در بی سیم میگوید رعنا که یک رمز است. فکر میکنیم که یک خانم است ولی نه یک رمز است. رمز را طرف رمز میفهمد هر کسی نمیفهمد. قران هم یک سلسله رموزی است. حالا از کجا میگویید روایتی که ندارید رموز است. میگوید همین که در روایت امده است انما یعرف القران من خوطب به، ان که خطاب شده است میفهمد قران را. معنایش رمز است که فقط اون میفهمد. حضرت به ابی حنیفه فرمود : انک لن ترث من القران حرفا. تو یک حرف از قران را به همراه خودت ندارد. پس معلوم میشود که رمز است این کلمات. رموزی هستند بین خداوند و پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام. انها میفهمند که اینها به چه اشاره هستند. رمز برای چی هست. رمز با ظهور معنا ندارد. رموز ظهور ندارند. ظهور یعنی متفاهم عرفی. رمز متفاهم عرفی ندارد بلکه اشاره است. به این بیان انکار کردند ظهورات قرائنیه که قران ظهوری ندارد.

جواب مرحوم آخوند

ولکن این فرمایش همان طور که مرحوم اخوند فرموده است، فرمایش ناتمامی است. از کجا میگویید قران رمز است؟ قران برای مردم نازل شده است که مردم معنایش را بفهمند چیست. هدایت بشوند طبق ان معنا. این که قران رمز باشد کسی نفهمد این واضح البطلان است. حالا مثلا میگفتی باطن و تاویلش را نمیفهمیم. یا بعضی از معانیش را نمیفهمیم. متشابهات را که ایه شریفه میفرماید ﴿راسخون فی العلم﴾ میفهمند. این معنایش این است که دیگران و بقیه، اصلا خلاف نص قران است. خلاف نص قران است که قران را هیچ کس نمیفهمد. خود قران میفرماید یک محکمات و یک متشابهات داریم. متشابهات را فقط راسخون، معنایش این است که محکمات را همه میفهمند. این که کسی بگوید قران رموز است و این رموز را فقط من خوطب به میفهمد، نه این ادعای واضح البطلانی است. این که قران امده است میگوید ﴿کتب علیکم الصیام﴾ روزه بر شما نوشته است، بگوییم نمیفهمیم و رمز است. یا داستانهایی که قران نقل میکند حضرت سلیمان میگوید هدهد را نمیبینم، یا زلیخا میگوید ﴿هیت لک﴾، بیا. این رمز است، نمیفهمیم. این حرفهای نامربوطی است. بسیاری از ایات شریفه به ما القا شده است و ما هم میفهمیم. این که در بعض روایات فرموده است انما القران یعرفه من خوطب به، ان یک عرفان عالمانه و عارفانه است. کسانی که عارف به قران و عالم به قران بشوند. من خوطب به عالم به قران هستند. ما میفهمیم اینها را ولی ان علم نیست. ما این را به همین مثال عرفی بیانش کردیم. یک شخصی سخنرانی میکند و در سخنرانیش مطالبی بیان میکند. عموم مردم میفهمند که این اقا چه گفت. این اقا گفت حرکت بکنید تنبلی نکنید تلاش بکنید اینها را میفهمند مردم. عموم مردم میفهمند. ولی وقتی صحبت میکند یک نکاتی را در ان ضمن صحبتش میاورد که کسانی که سابقه ذهنی دارند حرفهای ان مخالفین را شنیده اند میفهمند که این دارد انها را رد میکند. کسانی که در متن جریان هستند از این سخنرانی یک چیز میفهمند، عموم مردم یک چیز دیگری میفهمند. این عرفان است. این عالم به گفته این اقا است. اما این که عموم مردم میفهمند نمیشود گفت عالم به گفتار این اقا است. این را عرفا علم و عرفان نمیگویند. انما یعرف القران من خوطب به، درست است. عرفان. اگر کسی بگوید من عالم هستم به انچه خدا فرموده است او من خوطب به است. دیگران اگر ادعا بکنند که من عالم هستم به انچه خدا میگوید، نه، ان علمشان گزاف است. تو چه میفهمی خدا چه میگوید. این ایه چه چیزهایی را، هفت بطن هفتاد بطن دارد. آنها هستند که میفهمند که ادعا میگویند هر چه را سوال میکنی ما از قرآن جواب میدهیم. این ادعا مال انها است. ما نه، ما فی الجمله یک چیزهایی میفهمیم خیلی از چیزهایی هم که در ذهنمان میاید ظنی است انها هم نباید به نحو قطع نسبت داد که خداوند مرادش این است. محتمل است. شاید این هم مراد خداوند باشد. شاید این نظر را خداوند دارد. نظارت دارد به این قضیه به ان قضیه. من فسر القران برأیه همین ها را نهی میکند که به نحو قطعی نگویید. بله ظاهر ﴿کتب علیکم الصیام﴾ ین است که روزه هم به گردن شما آمده است. این را ما میفهمیم امده است اما این چی میگوید لبّش چیست؟ ﴿کتب علیکم الصیام﴾ وقتی که معصوم میاید من خوطب به این را باز میکند میبینیم یک مطالب دیگری هم در شکمش هست اسمش بطون قران است. این معرفت است. اینها هم فهم است ما هم میفهمیم. کسانی که اهل لسان بودند قران بر انها هم نازل میشد میفهمیدند حرکت میکردند انزجار پیدا میکردند ولی به اینها نمیگفتند عارف و عالم به قران. یعرف القران من خوطب به، عرفان و علم. مخّ مطلب را کسی بفهمند ان عالم است. حتی این مفسرین هم این جور هستند. نباید ادعا بکنند که ما عالم به مراد خداوند هستیم. اشکالی ندارد فی الجمله. بعضی از ایات شریفه از ان یک مطالبی ائمه استفاده کردند، نمونه، که وقتی ادم میبیند تصدیق هم میکند و میگوید میخورد به آیه ولی خیلی دور از ذهن ما است و اگر ما خودمان بودیم قطعا نمیفهمیدیم. این که در روایات امده است انما یعرف القران من خوطب به، این ربطی ندارد که قران رمز باشد پس مجمل است. الان هم این گونه است کسی که سخنرانی میکند و شما در جریان سخنرایش هستید میگوید من میفهمیم چه میگوید تو چه میفهمی چه میگوید. راست هم میگوید. نه این که سخنران گفت تنبلی نکنید حرکت کنید، دشمن را بشناسید، اینها را هم که ما فهمیدیم. ولی درست هم هست که ان اقا در متن است بگوید تو همان فقه و اصولت را برو. ما در یک وادی هستیم. همان طور که ما هم میتوانیم به او این حرفها را به او بزنیم. تو چه میفهمی که این روایت چه میگوید؟ او که جمع روایت نکرده است او که نیامده در فضای روایات، ما هم به او میگوییم تو چه میفهمی. اگر بگوید من میفهمم. معنای فلان لغت این است. میگوییم این را هم که عموم مردم میدانند. انما یعرف القران من خوطب به، کلام صدقی است. اصلا روایت نمیخواهد. قران بر پیامبر نازل شده است. او عالم است به قران. و این منافات ندارد که ما هم بهره مند بشویم از فرمایشات قران. این ملازمه ندارد که قران رموز باشد. این وجه اول.

دلیل دوم

وجه ثانی که مرحوم اخوند اشاره کرده است جهت معنا است. ان جهت لفظ بود و این جهت معنا است. میگوید قران مشتمل بر مطالب عمیقه. کلام خدا است. یک مطالب عمیقی را بیان کرده است. درست است ظاهرش فریبنده است ولی معنایش عمیق است. ان للقران ظاهر عنیق، معجب است، ولی باطنه عمیق. فکر میکنی که میفهمی ولی نمیفهمی. مشتمل بر مطالب عمیقه است. یک اهل فلسفه ای اگر گفت که بابا این خیلی مطلب دقیق و عمیقی است به این فکر و مغز تو دست پیدا نمیکند، طرف میگوید پس ما نمیفهمیم که شما چه میگویی. اگر طرف ادعا بکند که مطلب من خیلی عمیق است از دسترس امثال تو دور است تو دست پیدا نمیکنی. این نتیجه میگیرد که پس من نمیفهمم شما چه میگویی. اگر اعتراف بکند ها! یک وقت میگوید تو ادعا میکنی. حالا فرض کنید یک کسی میخواهد حرکت جوهری را برای سیوطی خوانی بیان بکند که نمیتواند بفهمد. میگوید این خیلی زحمت کشیده شده است کی بیان کرده است کی تفسیرش کرده است همه کس نمیفهمد، اعتراف میکند که پس من نمیفهمم این را. کلامی که مشتمل بر مطالب عمیقی است که فکر من به ان نمیرسد میشود مجمل. حالا اینها ادعا میکنند که طبق روایات دیگه، قران باطنش عمیق است و واقعیش که مثلا مراجعه میکنیم میبینیم که قران مطالب خیلی دقیقه ای را بیان کرده است عمیقه ای را بیان کرده است که 1400 سال هم که گذشته است خیلی ها نمیهفمند که مراد خدا از این ایه چیست؟ هنوز هم گیر دارد کلامی که مشتمل بر مطالب عمیق است در نهایت مجمل میشود.

جواب مرحوم آخوند

ولکن این فرمایش هم مثل فرمایش قبل واضح البطلان است. این که کلام خداوند مشتمل بر مطالب عمیقی است، مطالب دقیقی هست، به لحاظ این که کلام خدا است و به لحاظ این که یک مواردی را ائمه ما بیان کردند و دیدیم که عمیق است روایات گفته است باطنش عمیق است، ما اعتراف داریم و شک نداریم اما این معنایش این نیست که قران ظاهر هم ندارد که عموم مردم بفهمند. نه، مشتمل است. مشتمل بر مطالب عمیق است همه ان که عمیق نیست. و اگر هم همه ان عمیق باشد ان عمیقه ها باطن است، ظاهرش عمیق نیست. این خلاف بداهت است که کسی بگوید تمام ایات شریفه معانی مثل همان حرکت جوهری که ان اهل فلسفه میگوید، تمام مضامین ایات شریفه یک مطالب عمیقه ودقیقه ای هستند که ایدی الناس از ان کوتاه است و باید ائمه بفرمایند و الا مجمل است، این خلاف بداهت است. پیامبر وقتی ایات را بر مردم میخواند بعضا تفسیر میکرد ولی خیلی اوقات هم نیاز نبوده است، نصوص و ظواهر واضحه بودند. ﴿افلا ینظرون الی الابل﴾ مردم نیاز نداشتند که پیامبر تفسیر کند. مردم میفهمیدند. داستانهایی که از امم سابقه بیان میکردند مردم میفهمیدند حرکت میکردند انزجار پیدا میکردند از عمل زشتشان. ﴿انما الخمر و المیسر رجس من عمل الشیطان﴾ مردم میفهمیدند. یا میگوییم همه مطالبش عمیق نیست به این قرینه که همه میفهمیدند و یا این که مشتمل بر عمیق هستند، تاویلاتشان است که عمیق هستند. ما هیچ ایه و روایتی نداریم که تمام مطالب قران عمیق هستند بلکه ظاهر ایه مفصله بین متشابهات و محکمات همین است که محکمات را مردم میفهمند و عمیق نیست. بیشتر در ذهن ما این است که قران مجید مشتمل بر مطالب عمیقه هستند نه که همه ان مطالب عمیقه است. معظمش عمیقه نیست. یا این را ادعا میکنیم و یا اصلا همه قران مطالب عمیق هستند ولی ان مطالب عمیق تاویلاتشان هستند نه ظواهرش. چون خلاف بداهت است که بگوییم همه قران مطالب عمیقی هستند که هیچ کسی نمیفهمد. حدیث شریف که میفرماید ظاهره عنیق، ظاهری دارد که معجب است. باطنه عمیق، این نفی نمیکند فهم ما را. ظاهر واضحی دارد معجب است قشنگ صحبت کرده است. مرتب بحث کرد. ولی یک باطنی هم داشته باشد که ما نفهمیم. با هم منافاتی ندارد. ظاهره عنیق و باطنه عمیق نمیخواهد فهم ما را انکار کند که شما نمیفهمید. ظاهرش معجب است که شما هم میفهمی ان را ولی یک باطنی دارد که هر کس نمیفهمد. خیل از بزرگان که اهل حکمت هستند. وقتی صحبت میکنند همین کلماتشان ظاهر و باطن دارد. ظاهرش همه میفهمند ولی باطنش عمیق است یک عده ای میفهمند، قلیل، و یک عده کثیری نمیفهمند. اینها قران را مجمل نمیکند، ادعای اجمال ناتمام است.

دلیل سوم

وجه سوم که مرحوم اخوند اشاره کرده است داستان تحریف است. روایات کثیره ای داریم که مرحوم اقای خویی ان روایات را در البیان آورده است و به نحو أصولی بحث کرده است. مفسر اگر به نحو اصولی بحث کند قواعد اصول را، خیلی پخته تر و ارزشمند تر است. چند طایفه از روایات را اورده است که ان روایات میگوید قران تحریف شده است. معظم اخباریین هم این را قبول دارند روایات چون میگوید تحریف شده است و انها هم قبول دارند. وقتی که تحریف شده است کلام تحریف شده ظهور ندارد. اگر سخن این اقا را به شما میگویند تحریفش کرده است کم کرده است یا به آن زیاد کرده، ظهور پیدا نمیکند تا مراد ان اقا را بیان کند. کلمات محرفه ظهور ندارند. نمیتوانیم به گردن ان متکلمش بگذاریم که این را گفته است. از کجا میگویی این را گفته است؟ ناقص برای شما نقل کردند. کلام ناقص که ظهور ندارد. شما هر آیه ای را دست بگذارید شاید یک کلمه ای به ان متصل بوده است و ان عرضم به خدمت شما به ما نرسیده است و الا ینقلب ظهوره. وجهی که صورت دارد این است. اخباریین طبق اخباری که در تحریف رسیده است ظهور قران را منکر شده اند. سیاتی به خاطر این روایات بعضی ها حجیت ظهور را منکر شده اند.

خب این یک بحثی است بین علما که ایا قران تحریف شده است یا نه، مشهور علما منکر تحریف هستند. علمای شیعه، ان روایات را جواب میدهند. ملاحظه کنید. مرحوم اقای خویی ان روایات را در کتبا البیان جواب داده است. ولی متاسفانه مرحوم اخوند در کفایه قبول کرده است گفته است تحریف هست دیگه. بعد هم گفته است کما یساعد الاعتبار نیاز به روایت نداریم.

روایت را گفته است درست است و حرف اخباریین را قبول کرده است مقداری ارادت به مرحوم شیخ حسین نوری داشته است. میگویند مستدرک هم در مجلس استفتایش بوده است. گاهی به مستدرک هم مراجعه میکرده است. مثلا بعضی از ایات میبینیم که صدر و ذیلش جور در نمیاید. معلوم است که یک چیزی کم شده است. ان ایه شریفه معروف است دیگه. ان ایه ﴿ون خفتم الا تقسطوا فی الیتمی﴾ نگاه کنید در تفسیرش هم چند قول امده است. یک جوری ظاهرش را، بر خلاف ظاهر توجیه کردند. اموال یتیم ها را به انها بدهید. ایه قبلی است. این ایه فرموده است اگر هم میترسید که نمیتوانید عدالت بر قرار کنید بروید زن بگیرید یکی، دوتا، سه تا، چهار تا. چه ربطی به هم دارند؟

بعضی این طور گفته اند ﴿وان خفتم﴾ با یتیم ها ازدواج نکنید بروید یکی، دو تا، زن دیگری بگیرید. بعضی این خلاف ظاهر را مرتکب شده اند. گفته اند شاید مثل این که در روایت هم هست که سقط بین الایتین ثلثی القران. خیلی عجیب است. یک بی ربطی بین این دو هست. خیلی از ایات هست ایه ﴿اکملت لکم دینکم﴾ را به این مهمی در جایی اورده است که ربطی به قبلش ندارد. خیلی جاها ما قران میخوانیم میبنیم، چون قران خواندن مستحب است، میبینیم نفمیفهیم رهایش میکنیم. لا یعرف الا من خوطب به. مساعد اعتبار همین که نمیتوانیم جفت و جور کنیم تمام ایات را و سوال ها را جواب بدهیم. مشکلات را حل کنیم. از قدرت ما خارج است. و این هم ضرر به قران نمیزند. این هم از اعجاز قران است. بنا است که بعضی از چیزها را نمیفهمید. خود قران میفرماید متشابهات هم دارد. قران که نگفته است همه انها محکمات هستند. متشابهات را گفتم تا تو نفهمی، به طور عمدی، همین طور گفتم تا مراجعه کنی به اهل فنش، به من خوطب به. بنا باشد کلام خدا مثل کلام دیگران باشد پس تفاوتش به چه چیزی است که خدا است. این طور فرموده است که یساعد الاعتبار.

نظر استاد :

در ذهنم این است، مشهور فقهای شیعه قائل به عدم تحریف هستند. در مقابل عامه هستند که عمومشان میگویند که ریشه تحریف از خلیفه ثانی شروع شده است که گفت قران کم دارد. ادعا کرد وقتی میگویند قران را جمع میکردند یک ایه ای گفت ایه الزانی و الزانیه و الشیخ و الشیخوخة گفت این هم جزء آیه است که پذیرفته نشد. تحریف انصافش این است که با حفظ قران ﴿انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون﴾، سازگار نیست این که ما ارتباطات بعضی از آیات را نمیفهمیم درست است ولی این که سقط هم شده است نه ؛ این اعم است. این یکی را هم ما نمیفهمیم. از کجا میگویی سقط شده است؟ ما ارتباط را نمیفهمیم معنایش این نیست که ارتباط ندارد. بناء هم نیست که همه ان را ما بفهمیم. کی گفته است که ما باید همه قران را بفهمیم.

قران برای چی نازل شده است؟ عمده قران برای این نازل شده است که ﴿زادتهم ایمانا﴾، ﴿وجلت قلوبهم﴾، عملا که همین جور است که ما قران را میخوانیم. برای همین هم، عمده ان برای همین است که بخوانید همان مقدار که میفهمیم، درست است تدبر است، همان مقدار که میفهیم کافی است برای تاثیر گذاری ان در قلب ما. که اگر هم نفهمیم هم مهم نیست. روایاتی که ما را ترغیب به خواندن قران میکند ندارد که بفهمید. بفهمیم یا نفهمیم. مطلق است. منتهی بفهمی بهتر است. این واضح است. فی الجمله بفهمی بهتر است. مثل نماز که واجب است حالا بفهمی معنایش را یا نفهمی. یا اصلا معنایش را بفهمی ولی فکرش جای دیگری است. ولی کمالش به این است که وقتی میگوید ﴿الحمد لله رب العالمین﴾ نفسش هم بگوید حمد برای خداست. مطابقت پیدا بکند نفس شما با لفظ شما. ولی اگر هم نبود مبرئ ذمه است خدا گفته است نماز بخوان و ما هم خواندیم. این همه روایات ترغیب کرده است، یک بابی است، ما را ترغیب کرده است به تلاوت قران. همین که تلاوت قران در خانه ای بشود برکت نازل میشود. قران شکایت میکند اگر ان را تلاوت نکنی. تلاوت خیلی مهم است. با تلاوت قلب انسان جلا پیدا میکند خصوصا بعضی از مواضع قران مثل سور اخر قران که انسان را تکان میدهد. ﴿وجلت قلوبهم﴾، قرائت قران که متاسفانه خیلی از ما محروم هستیم و فقط ماه رمضان فکر میکنیم ماه قرائت قران است، نه، همیشه، کل یوم و کل لیله و کل لحظه جای قرائت قران دارد. این راتجربه کنید. قران زیاد بخوانید، ارام ارام قران با شما صحبت میکند. قران خیلی عجیب است. کلمات خدا را بر زبان اوردن تاثیر زیادی دارد. توحید و معرفت را کامل میکند. کمال شما را اکمل میکند. تجربه کنید. هر روز دستور رسیده است به ما، ترغیب کرده اند چهل ایه، پنجاه ایه، کمتر یا بیشتر، بعضی زرنگی میکنند سه قل هو الله بخوانند ختم قران است، درست است انها هم ثواب دارد ولی این تاثیری که تکوینی است، ما میگوییم این تاثیر تکوینی است، تشریع نیست، تعبد نیست، خواندن قران در جلای روح انسان اثر دارد تکوینی است. خب هذا تمام الکلام در وجه سوم. هذا بعض الکلام در وجه سوم. این وجه سوم تتمه دارد مرحوم اخوند تحریف را قبول کرده است ولی جواب داده است ما از اصلش میگوییم بعید است تحریف قران. در مقابل لا یبعد میگوییم یبعد. این بحث مفصلی دارد که مرحوم خویی در بیان خوب بحث کرده است همه طوایف روایات را اورده است و تعارض را اورده است و مساله را طبق همان ایه شریفه که ﴿انا له لحافظون﴾ منکر تحریف قران شده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo