< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1401/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: القطع واحکامه/امتثال اجمالی با تمکن از امتثال تفصیلی /

 

امتثال اجمالی

اجزاء امتثال اجمالی از امتثال تفصیلی

بحث در اين بود که با تمکن از امتثال تفصيلي ايا امتثال اجمالي که همان احتياط است، مجزي است در خصوص عبادات کما عليه صاحب الکفايه و بعضي از متاخرين، و يا اين که مجزي نيست کما نسب الي المشهور و از متاخرين هم مرحوم نائيني. اينها ميگويند تارک طريقي التقليد و الاجتهاد عمله باطل. احتياط کرده است قسم سوم را اخذ کرده است ولي مع التمکن عملش باطل است.

مرحوم شيخ انصاري هم در فرضي که احتياط مستلزم تکرار است گير کرده است ناصاف است کلامش. مرحوم نائيني گفته است نه اصلا باطل است احتياط مجزي نيست در جايي که احتياط مستلزم تکرار است. لذا وجه سومي که براي بطلان ذکر شده است وجهي است که مرحوم نائيني ابداع کرده است. ايشان براي امتثال چهار مرتبه درست کرده است مراتب اربعه امتثال، مراتب طوليه.

مراحل چهارگانه امتثال

مراحل امتثال از نظر مرحوم نائیني

مرتبه اولي گفته امتثال تفصيلي. حالا علمي باشد يا ظن معتبر باشد، چون ظن معتبر هم قائم مقام علم ميشود. حالا ظن معتبر به دليل خاص، ظن خاص، يا به مقدمات انسداد بنا بر کشف. مقدمات انسداد بنا بر کشف کاشف از اين است که شارع مطلق الظن را حجت قرار داده است وقتي که حجت قرار داد قائم مقام علم ميشود ديگه. يا حتي اصل محرز که مثل علم است. فرقي ندارد. مرحله اولي عبارت است از امتثال تفصيلي که جامعش، من بر ان امتثال تفصيلي حجت دارم حالا علم يا ظن معتبر فرقي ندارد.

مرتبه ثانيه عبارت است از امتثال اجمالي، امتثالي اجمالي اوني است من اوني را که انجام ميدهم حين صدورش نميدانم امتثال هست يا نه ولي در نهايت يقين پيدا ميکنم که ماموربه امتثال شده است. يقين به فراغ پيدا ميکنم ولي بعد از عمل، نه حين عمل.

مرتبه سوم امتثال عبارت است از امتثال ظني اي که اعتبار ندارد. يا اگر اعتبار دارد از باب انسداد علي الحکومه. مقدمات انسداد نتيجه اش اين بشود که عقل بگويد امتثال ظني مقدم بر امتثال احتمالي است.

مرتبه چهارم امتثال احتمالي است ظن به امتثال هم نداريم.

چهار مرحله دارد امتثال، چهار مرتبه دارد اينها از اختصاصات مرحوم نائيني است. امتثال تفصيلي با حجت، امتثال اجمالي با حجت، امتثال ظني که حجت نيست، امتثال احتمالي که حجت نيست. ديگه از اين چهار تا بيرون نيست پنجم معنا ندارد ديگه. يا حجت داري يا نداري حجت داري تفصيلي و اجمالي و حجت نداري ظني و احتمالي. فرموده است اين مراتب امتثال طولي هستند نوبت به امتثال احتمالي نميرسد مگر اين که ان سه تا ممکن نباشد. نميتواني امتثال تفصيلي و اجمالي و ظني بکني فقط ميتواني امتثال احتمالي داشته باشي. بعد از انتفاي ان سه مرتبه نوبت به امتثال احتمالي ميرسد.

مثلا علم اجمالي داريد که يکي از اين ها حرام است نميتواني احتياط بکني. احتياط ممکن نيست مجبور هستي مثلا يکي از اينها را بخوريد. اين جور هم نيست که يکي ظني يکي احتمالي. سيان هستند. هر کدام 50 درصد هستند در اين جا يکي را مرتکب ميشوي و ديگري را ترک ميکني ميشود امتثال احتمالي. امتثال تفصيلي و اجمالي و ظني ممکن نيست. نوبت به احتمالي ميرسد. کما اين که مرتبه سوم متاخر از مرتبه دوم و اول است. وقتي نوبت به امتثال ظني ميرسد که امکان نداشته باشد امتثال تفصيلي حجت دار، و الا عقل ميگويد اطاعت با حجت بکن. اين مراتب امتثال عقلي است اين هم را بايد ميگفتيم. دو ظرف است يکي نجس است از اين دو تا يکي معين مظنون النجاسه است. من نميتوانم امتثال اجمالي بکنم احتياط هم ممکن نيست تفصيلي هم ممکن نيست، دوران امر است مظنون را مرتکب بشوم ميشود امتثال احتمالي يا نه محتمل را مرتکب بشوم امتثالم ميشود ظني. ظني غير معتبر. عقل چه ميگويد؟ ميگويد در اين جا ان که ظن داري حرام است ترک کن. امتثال ظني مقدم است بر امتثال احتمالي. اين هم واضح است عقل ميگويد مظنون موخر است از امتثال حجت دار و مقدم است بر امتثال احتمالي. اينها واضح است.

چهارمي از ان سه تا متاخر است واضح است سومي از ان دو متاخر است واضح است. انما الکلام در مرتبه اولي و ثانيه است که ايا امتثال اجمالي متاخر است از امتثال تفصيلي يا نه هر دو حجت دارند بر امتثالش. اونجا علم تفصيلي دارم مثلا اينجا علم اجمالي. يا نماز ظهر و يا نماز جمعه واجب است ميتوانم سوال کنم کدام واجب است. بپرسم ميگويند مثلا ظهر واجب است امتثال تفصيلي کردم سوال نکنم دو تا را امتثال ميکنيم امتثال اجمالي کردم. ايا عقل اينجا ميگويد مع التمکن من الامتثال التفصيلي لا تصل النوبه الي الامتثال الاجمالي؟

نائيني ميگويد نعم. بله عقل همين طور ميگويد. اطاعت باب حکم عقل است ديگه. امتثال باب عقل است. عقل ميگويد اقا تا ممکن است امتثال تفصيلي امتثال اجمالي اطاعت نيست به چه بيان؟

يک مقدمه اي را مرحوم نائيني بيان کرده است و از ان مقدمه نتيجه گرفته است حکم عقل را، که مرتبه اولي مقدم بر مرتبه ثانيه است اينها در طول هم هستند نه در عرض هم. و ان مقدمه اين است که در امتثال تفصيلي انبعاث شما از امر مولا است وقتي که سوال کردي گفتند ظهر واجب است، ظهر را که مياوري اين انبعاثت اين تحرکت از امر به ظهر است ديگه. عبادت را انجام دادي که عبارت است از عمل بداعي امر، محقق است اينجا. عمل را به داعي امر انجام دادي اگر امتثال تفصيلي بکني.

و اما اگر امتثال اجمالي داشته باشيد گفته است در امتثال اجمالي انبعاث از امر نيست از احتمال امر است. اگر هم ظهر بخواني و هم جمعه سوال نکني و اجتهاد نکني ظهر را اوردي به احتمال امر است عصر را اوردي به احتمال امر است در امتثال تفصيلي انبعاث به خود امر است در امتثال اجمالي انبعاث به احتمال امر است. گفته است عقل در جايي که امکان دارد انبعاث از خود امر، او را ميگويد. عبادي است ديگر. در عبادت اولا مرحله اولي اين است که شما از امر مولا منبعث بشوي. عبادت اين است ديگه. اگر نشد عقل ميگويد خب حالا از احتمالش هم منبعث شدي کافي است چاره نداري.

مرحوم نائيني انبعاثِ در تفصيلي ميگويد از امر است در اجمالي ميگويد از احتمال امر است. اين يک مقدمه است يک ادعا است. بعد ميگويد پس عقل در عبادات طاعت را در ابتدا به اين ميبيند که از امر مولا منبعث بشوي. به خاطر امر مولا بياوري. اگر حالا نتواستي خب به احتمال امر هم اکتفا بکنيد. عقل با امکان انبعاث از خود امر اطاعت را و عباديت را منحصر ميبيند در انبعاث از خود امر، و اطاعت به انبعاث از احتمال امر را ميگويد ناچاري است، ان ضرورت است، ان اطاعتت يک نقصي دارد، ان اطاعتت يک نقصي دارد تا ضرورت نباشد نبايد ان نقص را مرتکب بشوي. در ذهن مرحوم نائيني اين است ميگويد امتثال تفصيلي نقص ندارد اطاعت است عبادت است، هيچ مشکلي ندارد اما امتثال اجمالي يک نقصي دارد. شما الان اين را اتيان ميکنيد به احتمال امر چيزي که به احتمال امر مياوري اين پايين تر است از ان جايي که اتيان کني به خود امر.

نکته بحث در کلام مرحوم نائیني

بايد ببينم چه در ذهن مرحوم ناييني است، تمام نکته همين جا است مرحوم نائيني ميگويد باب اطاعت حکم عقل است باب اشتغال که نيست مقام امتثال است. عقل در مقام اطاعت اجمال را در ضرورت اجازه ميدهد انجا مثلا منبعث بشوي از احتمال امر مقداري بندگي‌ات سست است، احتمال امر است اين بندگي کاملي نيست ولي وقتي فعل را مياوري چون خدا گفته است اين پيش عقل اطاعت کامله است ابتدا ميگويد شک نکن که عقل همين جور ميگويد. ولي اگر هم شک کردي مرحله بعد بحث گفته است اگر شک کردي مقتضاي اصل عملي همان طوليت است همان تقدم امتثال تفصيلي است به دو بيان. در فوائد يک بيان و در اجود بيان اخري دارد.

در فوائد گفته است که اگر شک کرديم بحث ما داخل ميشود در دوران امر بين تعيين و تخيير. شک داريم که ايا معينا امتثال تفصيلي يا مخير هستيم بين تفصيلي و اجمالي. مقام داخل ميشود در دوران امر بين تعيين و تخيير و در بحث خودش منقح شده است که اذا دار الامر بين تعيين و تخيير اصل تعيين است پس امتثال تفصيلي مقدم است اين يک بيان.

در اجود ديده است اين بيان گير دارد گفته است که اگر نوبت به اصل عملي برسد اشتغال است چرا؟ چون اين جا جاي برائت نيست برائت در جايي جاري ميشود که به يد شارع باشد باب اطاعت، کيفيت امتثال به يد شارع نيست که. شک ما اين است که ايا امتثال تفصيلي متعين است، نميتوانيم بگوييم رفع ما لا يعلمون. رفع ما لا يعلمون جاري کنيد و بگوييد امتثال تفصيلي واجب نيست باب امتثال تفصيلي به يد مولا نيست که. امتثال مقام فراغ است نه مقام اشتغال. پس قاعده احتياط ميگويد احتياط کن احتياطش به همين است که ما مقدم بداريم تفصيلي را بر اجمالي.

حاصل الکلام:

اولا عقل يري به وضوح، که اطاعت تفصيليه مقدم بر اجماليه است تا ضرورت پيدا نشود نوبت به اجماليه نميرسد. و لو تنزلنا ميگوييم شک که داريم ديگه احتمال هست که او مقدم باشد وقتي شک داشتيم مرجع اصل عملي است اصل عملي يا اصاله التعيين است در فوائد و يا اصاله الاشتغال در اجود. هم عقل و هم اصل ميگويد امتثال تفصيلي مقدم است بر امتثال اجمالي. چند صفحه بحث کرده است مرحوم نائيني اگر نگاه کرده باشيد خيلي مفصل بحث کرده است حرف بديعي است مرحوم آشيخ حسين حلي هم ظاهرا چند صفحه در اين مورد حرف زده است.

رد نظریه مرحوم نائیني

و لکن اين فرمايش هم در هر دو جهت هم حکم عقلش و هم حکم اصلش قابل قبول نيست. ان مقداري که من اطلاع دارم کسي بعد از نائيني حرف نائيني را قبول نکرده است. بعضي گفتند امتثال تفصيلي مقدم بر اجمالي است يا شک کردند، به يک بيانات ديگري اين بيان را قبول نکردند. همين جور هم هست اين بيان ناتمام است.

اما حکم عقل اين که مرحوم نائيني ادعا کرده است و فرموده اينکه عقل ميگويد انبعاثت به امر باشد لا باحتمال امر، نه اين فرمايش اول کلام است. اصلا انبعاث هيچ وقت از امر نيست انبعاث از امر نيست چه بسا امر هست مجهول است انسان خبر ندارد انبعاث هم حاصل نميشود. انبعاث همانطور که محققين فرمودند انبعاث ناشي ميشود از تصورات انسان. از ان حضوري که در نفس هست ان محرکيت دارد. حرکت انسان ناشي از تفکر انسان است. حرکت منشاش اراده انسان است اراده انسان منشاش مبادي اراده است، مبادي اراده همان تصور و تصديق و جزم به فايده و همان چيزهايي است که ميگويند. انبعاث از امر هيچ جا نيست. مرحوم نائيني گنده اش کرده است در انبعاث از امر در مقام انبعاث از احتمال امر. نه انبعاث هميشه از تصور امر است منتها گاهي ان تصور به مرحله علم ميرسد انبعاث است، گاهي هم نه به مرحله علم نميرسد ولي باعثيت دارد. اين علم است علم با همان خصوصياتي که ميگوييم، علم به امر با همان خصوصياتي که ميگوييم. علم به امر دارد علم دارد که مخالفتش عقوبت دارد. اصلا ادم دقيق بشود باز علم به امر موجب انبعاث نيست، موجب انبعاث علم بما يترتب علي مخالفة الامر است اين که مرحوم حرکت ميکنند چون از مخالفت امر ميترسند ان باعثيت دارد. داعويت زاجريت مال تصورات انسان است ان هم نه تصور امر، نه. ان تصور ما يترتب علي مخالفت الامر. اگر انسان ها بدانند امر مخالفتش عقوبت ندارد موافقتش مثوبت ندارد براي چه بياوريم! حرکت نميکند انسانها.

اينها را تحليل کنيد. حالا عقل ميگويد اطاعت کن اطاعت ريشه اش ان استحقاق عقوبتي است که بر مخالفت امر است. ان استحقاق عقوبتي که بر مخالفت امر است، امر في البين، فرقي بين تفصيلي و اجمالي نيست. در تفصيلي همان امري که هست ميبيند مخالتش عقوبت دارد به ان ندا ميدهد بلند شو. در اجمالي هم يک امر بيشتر نيست منتها مجمل است. ميگويد از مخالفت اين امر بپرهيز بلند شو. مهم اين است که از مخالفت او بپرهيزي. حالا با يک فعل يا با دو فعل. فرقي ندارد. مهم تجنب از ان مخالفت است مهم خلاص شدن از ان استحقاق عقبوتي است که مترتب بر مخالفت است، مهم اين است که ان امر مخالفت نشود. حالا به يک فعل يا به دو فعل مخالفت نشود. عقل طوليتي بين اين دو نميبيند.

نائيني رفته جلوتر. از جهت قصد الوجه نيست ميگويد قصد وجه و تمييز واجب نيست ميگويد بايد انبعاثت از امر باشد اولا ثم من احتمال الامر. جواب اين است که اصلا انبعاث هيچ وقت از امر نيست انبعاث از يک چيز ديگري است اقاي نائيني. منشا انبعاث يک چيز ديگري است با ان چيز ديگر، عقل فرقي برايش نميبيند. مهم اينست اين شغل را فراغ پيدا کن. مهم اينست از اين مخالفتش تجنب پيدا کن. حالا اين مخالفت را در يک فعل يا در دو فعل تنجب پيدا کني. عقل فرقي بين اين دو نميبيند.

حالا اين ها را فکر بکنيد. فرمايش مرحوم نائيني که ميگويد عقل ميگويد طولي است چون يکي از امر و يکي از احتمال امر است ميگوييم نه بابا نه از امر و نه از احتمال امر. مضافا اگر قبول هم بکنيم يکي انبعاث از امر و يکي انبعاث از احتمال امر است، به چه بياني انبعاث از امر مقدم است؟ اين هم اول ادعا است. ابنعاث از امر مقدم است بر انبعاث از احتمال امر. نکته اش اين است وقتي احتمال هم منشاش باز امر موجود في البين است يک امري را من يقين دارم احتمال ميدهم اين باشد احتمال ميدهم ان باشد، چه فرقي ميکند عند العقل که من يقين پيدا کنم ان واجب است، ان امتثال مقدم است بر اين که يقين ندارم. همان امر است ها، انبعاث از همان امر است منتهي محتمل است که به اين خورده است محتمل است به ان خورده است چه فرقي ميکند، در نهايت از همان امر است.

از هر طرف برويد. اينها را دارد مرحوم نائيني خيلي حرف زده است در ذهنش يک چيزي بوده است به بيانات مختلفه، هيچ کدام از ان بيانات نميتواند ما را به اين باور برساند که عقل ميگويد که نه ميتواني در يک فعل بيار... به نظرم اين خيلي واضح است ميتوانيم از مولا سوال کنيم اب سرد ميخواهي يا اب گرم هر دو تا را بياوريم براي مولا ميتوانستيم اب سرد و گرم يکي را بياوريم، عقل فرقي بين اينها ميبيند؟ اصلا. ميدانيش، اينها اصطلاحات را کنار بگذاريم در ميدان هيچ فرقي ندارد. نميدانم نماز ظهر يا جمعه واجب است ولي ميتوانم سوال کنم و علم پيدا کنم. عقل ميگويد برو سوال کن؟ بابا امر خدا را امتثال کرديم حالا يک اضافه. خصوصا ان اضافه اگر بندگي باشد. نه. ميدانيش، عواميش هم عقل اين را نميگويد. فني و دقيقش هم منشا ندارد که قائل بشود.

و اما مرحله دوم فرمايش ايشان که خيلي عجيب است فرموده است که اگر ما شک کرديم جاي اصاله التعيين است چون (دو تا تقريب) چون دوران امر است بين تعيين و تخيير. چون که مقام امتثال به يد شارع نيست اين هم فرمايش عجيبي از ايشان. اگر اخوند اين حرفها را ميزد ميگفتيم يک چيزي چون اخوند اخذ قصد امر را محال ميدانست اما نائيني ميگويد قصد امر اخذ شده در تعبديات. الان ما شک داريم قصد امر تفصيلي يا قصد امر اعم از تفصيلي و اجمالي. اقل و اکثر هستند بنظر ناييني نه تعيين و تخيير.

شارع به من گفته است نماز بخوان به قصد امر. قصد امر ماخوذ است نميدانم جامع قصد امر، چه تفصيلي و چه مجمل يا گفته است به قصد امر تفصيلي. بحث داخل ميشود در باب اقل و اکثر و شما هم در باب اقل و اکثر برائتي هستيد. نه تعيين و تخيير فوائد مجال دارد و نه اين که به يد شارع نيست مجال دارد.

تازه مضافا اگر هم کسي بگويد به يد شارع نيست مبناي مرحوم اخوند را قبول بکند خب باز برائت شرعي مجال ندارد ميرويم سراغ برائت عقلي ميگوييم قبح عقاب بلا بيان. اگر شک کرديم نه عقل ميگويد مولا بيان نکرد ميتوانست و لو به جمله خبريه ميتوانست بيان کند که قصد امر تفصيلي دخيل در ملاک است ميتوانست بيان کن خبر بدهد. اين که نگفته است قبيح است عقاب بلا بيان. خود مرحوم نائيني قبح عقاب بلابيان را در جايي که ممکن نيست اخذش قبول دارد، حالا اين فرمايش مرحوم نائيني که وجه ثالث است ناتمام است.

وجه رابع يک وجه بديعي است که در منتفي الاصول فرموده است و ادعا کرده است شايد کساني هم که ميگويند لعب و عبث است مقصودشان همين است. در منتقي الاصول يک مقدمه اي بيان کرده است و ان مقدمه اين است که اين که ميگويند فعل را به داعي امر بياوريم اين معنايش چيست؟ فعل قربي ان است که بداعي امر بياوريم ايشان فرموده است اين بداعي امر درش يک تسامحي وجود دارد امر داعي نميتواند باشد. در جاي خودش گفته اند الداعي هو الاول تصورا و الاخر تحققا. ضرب کرد يتيم را به داعي تاديب، تاديب داعي است يعني چه؟ يعني اول در ذهنش امد که ادبش بکند هو الاول تصورا، بعد که فعل را انجام ميدهد تاديب محقق ميشود هو الاخر تحققا. داعي شما چيست؟ يعني ان چيزي که باعث شد اين را بياوري تا ان محقق بشود. يعني چيزي که سبب شد اين را بياوري تا او محقق بشود حالا کاري به ان عبارات فني نداريم. عرفي صحبت بکنيم داعي يعني اين. اتيان به داعي امر معنا ندارد ديگه. امر کار مولا است اين محقق شده است قبلا. اين که ميگويند فعل را بياوريم به داعي امر يعني بياوريم به داعي امتثال امر. يک امتثالي در تقدير است. امتثال امر را تصور ميکنيم هو الاول تصورا تصديق ميکنيم جزم پيدا ميکنيم بعد به سمتش حرکت ميکنيم در خارج امتثال محقق ميشود. اين که ميگويند در عبادات بايد فعل را بياوريم به داعي امر يعني به داعي امتثال امر. به داعي موافقت امر. اين معنايش هست. موافقت امر.

خب بعد از اين مقدمه حالا اين را هم اضافه کنيد و در عباديت اين هم بر اين مقدمه اضافه کنيد موافقت بايد داعي منحصر باشد اگر عبادتي را بياوريد به دو داعي ان خلوص ندارد ان به درد نميخورد. شما نماز خواندي هم به داعي اين که خدا گفت امتثال امر خدا، هم به داعي اين که مردم بگويند چه نماز قشنگي خواند. به درد نميخورد. دو تا داعي با قربيت سازگاري ندارد. وحده بايد باشد. اتيان فعل به داعي امتثال امر موافقت امر وحده، لا يضم اليه داع اخر. اين مقدمه اش. بعد فرموده است که امتثال تفصيلي اين شرط را دارد، شما وقتي که امتثال تفصيلي ميکنيد نماز ظهر ميخواني به داعي امتثال امر متعلق به نماز ظهر. داعي وحده، صحيح است ديگه. داعي وحده در امتثال تفصيلي محقق است.

و اما در امتثال اجمالي فرموده است که داعي موافقت امر وحده نيست شما که تمکن داريد، اين را خوب دقت کنيد شما که تمکن داريد از امتثال تفصيلي ميتوانيد فقط نماز ظهر بخواني وقتي تکرارش ميکنيد اين به داعي موافقت امر است اما يک چيز ديگري هم ضميمه ميشود و يک داعي ديگري هم ضميمه ميشود و ان مثلا راحتي. راحت از سوال. راحت از فحص. چرا من تکرارش ميکنم؟ حال ندارم. حال ندارم هم هست ديگه. نميروم اجتهاد بکنم حال ندارم. راحتي. ايشان فرموده است که شما که اين دوتا را مياوريد، اگر قدرت نداشته باشي بر امتثال تفصيلي اينجا داعي شما فقط موافقت امر است، اينجا درست است. اما در جايي که قدرت بر امتثال تفصيلي داريد چرا نميرويد امتثال تفصيلي بکنيد چرا امتثالي اجمالي ميکنيد ميشود دو تا داعي ميگويد حال ندارد پس اين که تکرار ميکنيم دو داعي شد هم موافقت امر و هم راحت طلبي به داعي که رفع زحمت بکني.

ايشان از راه تعدد داعي، ميگويد در جايي که قدرت بر امتثال تفصيلي داري اگر امتثال اجمالي بکني داعيت موافقت امر وحده نيست. داعيت دو چيز است اين با خلوص سازگاري ندارد و اين که گفتند لعب است تکرار، انها هم همين را گفتند ميخواستند بگويند خلوص نداريد. از اين جهت عملت باطل است ملاحظه بفرماييد تتمه کلام فردا بحث خواهيم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo