< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: القطع وأحکامه/امتثال اجمالی با تمکن از امتاثل تفصیلی /

 

امتثال اجمالی

بحث در علم اجمالی در مرحله اشتغال تمام شد که ایا لا اقتضا است شغل ذمه میاورد نمیاورد، مباحثش تفصیلا تمام شد دیگه بقیه ان در بحث اصل عملی بحث خواهد شد. مقام ثانی بحث در علم اجمالی در مقام امتثال است ایا امتثال اجمالی مجزی است یا مجزی نیست باید امتثال تفصیلی باشد؟

محل کلام

در امتثال اجمالی اونجایی که تمکن نداریم از امتثال تفصیلی نه به نحو علم و نه به نحو علمی مثل این که نمیدانیم قبله کدام طرف است راهی هم برای پیدا کردن قبله نداریم راه امتثال منحصر به امتثال اجمالی است، اونجا که بلا اشکال جایز است امتثال اجمالی، لازم است غیر از ان راهی نداریم روایاتی که میگوید نماز به چهار طرف بخواند از همین قبیل است البته اگر درست باشند که محل بحث است.

امتثال اجمالی مجزی است عند تعذر امتثال تفصیلی مما لا ینبغی الریب فیه. کما این که امتثال اجمالی در توصیلات هم محل بحث نیست و اِجزائش مسلّم است مثل این که دوتا مایع است یکی اب است و دیگری هم فرض کنید اب مضاف است، ما میتوانیم سوال کنیم کدام یک اب است و کدام یک مضاف است تا این که ثوب متنجس را غسل به یکی از اینها بکنیم، ممکن است امتثال تفصیلی ولی بلا اشکال به هر دو غسل میکنیم و قطعا پاک میشوند.

در توصلیات هم امتثال اجمالی هیچ مشکلی ندارد. مثلا دو نفر هستند و اجمالا میدانیم که به یکی از انها بدهکار هستیم حالا اگر به هر دو پول بدهیم اشکالی ندارد، پول دادن به هر دو مشکلی ندارد.

انما الکلام در امتثال در تعبدیات است دو قید دارد کلام در تعبدیات است نه توصلیات و کلام در جایی است که امتثال تفصیلی ممکن است حالا علمی یا ظنی بحث خواهیم کرد. ایا مع امکان امتثال تفصیلی در تعبدیات، امتثال اجمالی مجزی هست یا نه. در سه مرحله بحث میکنیم.

مرحله اول در امتثال

مرحله اولی که مهم است این که ما امتثال اجمالی داشته باشیم مع القدره علی الامتثال علمی تفصیلی. همان که در رساله های عملیه نوشتند، ایا با امکان تقلید احتیاط جایز است یا نه، ان را بحث کردند. حالا ما تقسیمش میکنیم، اول امتثال اجمالی مع تمکن امتثال علمی. نه ظنی. علمی. میتوانیم سوال کنیم یقین پیدا کنیم قبله کدام طرف است میگوییم باشه به چهار طرف نماز میخوانیم ایا امتثال اجمالی علمی با قدرت بر امتثال تفصیلی علمی مجزی هست یا نیست؟

نظریه مشهور علماء

نسب الی المشهور که مجزی نیست. لذا مشهور در همان تارکَی التقلید و الاجتهاد گفتند که عملش باطل است و لو این که مطابق با واقع باشد چون احتیاط است دیگه. مطلقا. انها مطلقی هستند اونها دیگه قدر متیقنش در جایی است که امتثالِ علمی تفصیلی ممکن است این اقا احتیاط کرده است تارک التقلید و الاجتهاد عمله باطلٌ. مشهور همین را میگوید. عملش باطل است. بعضی ها از متاخرین تعلیقه زدند گفتند باطل است یعنی نمیتواند اجتزا بکند بعد باید برود سراغ اجتهاد یا تقلید بعد اگر موافق با واقع بود که یجزی و الا لا یجزی. اینها را متاخرین میگویند و الا قدیمیها میگویند باطل است ولو اینکه یقین پیدا کند عملش موافق با واقع بوده است. عمل تارکی الطریق اجتهاد و تقلید باطل است و لو این که موافق با واقع باشد، انها امتثال اجمالی را مجزی نمیدانستند.

نظریه مرحوم نائیني

مرحوم نائینی هم در این متاخرین مثل مشهور شده است منتها در همین مرحله نه مطلقا، در همین مرحله امتثال اجمالی مع التمکن من الامتثال العلمی التفصیلی در همین مرحله موافق مشهور شده است. ولی خیلیها از جمله مرحوم اخوند، که ما دیگه متنمان مرحوم اخوند است، مرحوم اخوند فرموده است امتثال اجمالی مجزی است و لو مع التمکن من الامتثال العلمی التفصیلی. چرا؟

نظریه مرحوم آخوند

مرحوم اخوند فرموده است که امتثال اجمالی گاهی مستلزم تکرار نیست احتیاط شما به تکرار نیست، احتیاط شما به یک اضافه‌ی مشکوک است مثل باب اقل و اکثر. نمیدانی نماز با سوره واجب است یا نماز بلا سوره. احتیاط میکنی و نماز با سوره میخوانی. احتیاط شما مستلزم تکرار نیست همان مشکوک را اضافه میکنید میشود احتیاط، اکثر را اضافه میکنید میشود احتیاط.

و اخری احتیاط شما مستلزم تکرار هست مثل نماز به جهات اربعه. میخواهی احتیاط کنی باید چهار نماز بخوانی. فرموده است در هر دو قسم امتثال اجمالی کفایت میکند. اما قسم اول احتیاط میکند اکثر را میاورد، گفته است وجهی برای بطلان نیست. امکان دارد برود سوال کند یقین پیدا کند که اقل واجب است یا اکثر واجب است و لو امکان دارد یقین پیدا کند بعد امتثال تفصیلی بکند، ولی گفته است لازم نیست سوال کند برود اجتهاد کند میتواند احتیاط بکند. احتیاطی که مستلزم تکرار نیست مجزی است به اتیان اکثر مجزی است چرا مجزی است؟ فرموده خب کسی که اکثر را میاورد مصداق واجب را اورده است دیگه. اگر در واقع واجب اقل بوده است خب اقل را اورده است فرض این است که اکثر مانع نیست سوره مانع نیست و الا دوران امر بین محذورین است و اگر اکثر واجب بوده است باز ان را اورده است. اتی بما هو مصداق للواجب انطباق قهری است اجزاء عقلی است.

توهم ودفعه

فقط توهمی که هست این است که این شخص قصد وجه نمیتواند بکند قصد تمییز نمیتواند بکند. کلمه "قصد" تسامح است، تمییز ندارد. قصد وجه یعنی ان عنوان که واجب است یا مستحب. روزه را بگیری به عنوان این که مستحب است این میشود قصد وجه. تمییز، متمیز بودن واجب از غیر واجب است. این را میگویند تمییز. قصدی نیست تمییز، التفاتی است. ملتفت باشی این که الان از تو صادر میشود متمیز باشد که ایا واجب است یا مستحب است؟ مرحوم اخوند فرموده است مشکله متوهمه در قصد وجه و تمییز است ان هم که غلط است، ان هم مانعیت ندارد.

اما قصد وجه مضافا که قصد وجه دلیلی بر اعتبارش نداریم در این جا منتفی نیست. قصد وجه میتواند بکند. این نماز مع السوره را میاورم به قصد همان نماز واجب که حالا نمیدانم بر همه ان منطبق است یا بر اقل. قصد میکنم ان واجب را. اسمش را میگذارند قصد وجه اجمالا. اگر قصد وجه توهم بشود که واجب است اعم از قصد وجه اجمالی و تفصیلی است، که در بحث موافقت التزامیه گذشت. میتواند قصد وجه بکند مشکلی ندارد الان میگوید خدایا همان نماز واجب را قصد میکنم که بیاورم گر چه نمیدانم ان واجب، همان واجب را قصد دارم ها، منطبق بر همه این است یا بر اقل است، مضر به قصد وجه نیست. ان چیزی که در این جا منتفی است تمییز است. وقتی که سوره از این اقا صادر میشود متمیز نیست که این سوره واجب است یا نه. در جایی که اقل و اکثر هستند قصد وجه موجود است مشکلی ندارد ان که مفقود است تمییز است متمیز بودن اجزا. این منتفی است

و لکن گفته است تمییز که شرط نیست. نسبت به تمییز، در اخبار نیامده است لا عین و لا اثر فی الاثار و الاخبار گفته نیامده است. از طرفی تمییز مما یغفل عنه العامه است این مثل قصد قربت نیست. ممکن است شما اشکال کنید که قصد قربت هم در اخبار نیامده است. اخوند در قصد قربت میگوید اصاله الاشتغال چون مما یغفل عنه العامه نیست اطلاق مقامی در موردش نداریم. بر خلاف قصد وجه و تمییز اینها مما یغفل عنه العامه است کی به ذهنش میاید که باید اجزا متمیز باشند چون مما یغفل عنه العامه است، مقتضای اطلاق مقامی مقتضای این که مولا در مقام بیان بوده که همه ما له الدخل در غرضش را بیان کند، اگر تمییز دخیل در غرض بود، چون مما یغفل است باید میگفت. ریشه اطلاق مقامی این باید است هر جا بیان "باید" است، لازم است عرفا بر مولا و بیان نکند معلوم میشود که دخالت ندارد. در اطلاق مقامی پارسال بحث میکردیم.

میگوید نماز بخوان مردم غافل هستند که تمییز شرط هستند و هیچ نمیگوید مولا معلوم میشود که شرط نیست. این همه اجزا و شرایط را میگویید و این همه تاکید میکنید که تمییز شرط است شرط عقلی ها! ولی مردم غافل هستند، هیچی نمیگوید اطلاق مقامی هست، حرف متینی است.

اگر کسی هم اطلاق مقامی را قبول نکرد برائت عقلی. برائت عقلی، قبیح است عقاب بلا بیان از اظهر مصادیقش همین اینجا است. تمییز شرط باشد و نگوید عقاب مولا قبیح است قبح عقاب بلا بیان در مما یغفل العامه از اوضح مصادیق است.

بلکه ممکن است کسی بگوید برائت شرعی هم مجال دارد این یک مقدمه نیاز دارد. تمییز اگر گفتیم از انقسامات ثانویه است که اخوند این گونه ادعا دارد. اخوند میگوید قصد قربت قصد وجه و تمییز اخذشان در متعلق امر محال است و لو به متمم الجعل. متمم الجعلِ شیخ انصاری که نائینی دنبال کرده است ان را نفی کرده است اخذ این ها در متعلق محال است. پس رفضش یا به اطلاق مقامی است یا به قبح عقاب بلا بیان است. اما با رفع ما لایعلمون اصل شرعی گفته است نمیتوانیم چرا چون اینها دخالتشان شرعی نیست اخذشان محال است در متعلق.

یک بحثی است که ایا رفع ما لا یعلمون شرطش این است که ان ما لایعلم قابلیت اخذ شرعی داشته باشد، شرطش این است؟ یا نه رفع ما لا یعلمون تمییز را هم میگوید رفع. یک بحثی است خودش. معروف این است که میگویند رفع ما لا یعلمون ان را میگوید که مجعول شارع است. شک داریم این جا جعل کرده است یا نه رفع ما لا یعلمون. اما انچیزی که یقین داریم مجعول شرعی نیست و شک داریم که دخیل در غرض است گفته اند که رفع ما لا یعلمون نمیگیرد.

مثلا لا تنقض الیقین بالشک که غیر شرعیات را نمیگیرد، گفته اند در رفع ما لا یعلمون باید جعل مشکوک باشد بر مبنای مرحوم اخوند جعل مشکوک نیست یقین داریم که جعل نیست، امکان ندارد که در جعلش اخذ کند قید شرعی نیست قطعا بر مبنای اخوند. دخیل در غرض است لازم الاتیان است عقلا، اگر باشد. اگر باشد مثل قصد قربت لازم است عقلا. قصد وجه و تمییز اگر لزومی داشته باشد لزوم عقلی دارد. جعل شرعی ندارد اگر داشته باشد لزوم عقلی دارد چون دخیل در غرض است. ایا این جا اگر شک کردیم که دخیل در غرض است یا نه، میتوانیم رفع را جاری بکنیم یا نه؟ دخیل در جعل نیست قطعا شک داریم دخیل در غرض است یا نه، رفع ما لا یعلمون. چیزی که نمیدانی، ولو دخیل در غرض بودنش را. نه نمیدانی خصوص جعلش را. نه اعم است. هر چه را که نمیدانی حالا نمیدانی در جعل دخیل هستند یا نمیدانی در غرض دخیل هستند.

در ذهنم این است که مرحوم سید محمد باقر میگوید اطلاق دارد. انچه مهم است این است که این رفع ما لایعلمون ارتباط به شرع پیدا بکند، گفتنی باشد، صدورش از شارع بما هو شارع عقلائیت داشته باشد و لو مجعول شارع هم نباشد قطعا. چیزی که شک داریم دخیل در غرض است یا نه شارع بگوید رفع. حالا به هر معنایی رفع. رفع وجوب احتیاط رفع مواخذه هر چه میخواهید بگویید. این مرتبط به شارع هست این مثل پریدن کلاغ نیست که شک دارم کلاغ پریده است یا نه بگوییم رفع ما لا یعلمون این که ربطی به شارع ندارد که. اما تمییز دخیل در غرض مولا است این هم مرتبط به مولا است اشکالی ندارد که بگوید رفع ما لا یعلمون.

حاصل الکلام: اونی که در این جا توهم میشود مشکل ساز باشد داستان تمییز است و مرحوم اخوند میفرماید این مشکل ساز نیست، اولا اطلاق مقامی اعتباری ندارد از امارات است ثانیا به اصل عملی مراعاتش لازم نیست، منتها اخوند میگوید اصل عملی قبح عقاب بلا بیان فقط بعضی میگویند هم قبح عقاب بلا بیان و هم به مثلا حدیث رفع. علی ای حال احتیاطی که مستلزم تکرار نیست مشکلی ندارد. این قسمت اول بگذاریم کنار مهم قسم دوم است.

مرحله دوم

احتیاطی که مستلزم تکرار است ایا مجزی است با این که قدرت دارید بر امتثال علمی تفصیلی؟ این را مشهور گفتند مجزی نیست استدلال کردند به وجوهی که اینها را مرحوم اخوند هم اورده است.

یک وجهش همین است که الان گفتیم داستان قصد وجه و تمییز. شما که تکرار میکنی قصد وجه نداری شما که تکرار میکنی تمییز نداری. الکلام هو الکلام در لا یستلزم التکرار. اولا قصد وجه این جا ممکن است اجمالا. من که به چهار طرف نماز میخوانم قصد دارم امتثال ما هو الواجب را. قصد وجه اجمالی دارم، قصد وجه واجب نیست ولی اگر هم واجب باشد تفصیلیش واجب نیست. و اما تمییز، بله تمییز منتفی است در هر چهار نماز که این افعال از من صادر میشود نمیدانم اینها مصداق واجب هستند یا نه. در هر چهار نماز تمییز منتفی است. و لکن عرفتَ که تمییز شرطیتی ندارد چه بگوییم اخذش در متعلق ممکن است، اونهایی که میگویند اخذش در متعلق ممکن است به اطلاقات. انها نیاز به تطویل ندارند گفته است نماز بخوان، مطلق است و قصد تمییز اولی به قصد تمییز. کسانی هم که میگویند اخذش ممکن نیست به اطلاق مقامی یا اصل عملی، اصل عملی هم برائت عقلی یا مع البرائت شرعی. مثل همان جایی که مستلزم تکرار نیست.

وجه ثانی شاید عمده وجه برای قول مشهور، شاید که نه تقریبا اطمینانا این وجه ثانی است. گفتند که با تمکن از امتثال تفصیلی تکرار عمل لعب به امتثال است، لعب به امر مولا است. این با تعبدیت سازگاری ندارد یک کار عبثی داری میکنی، بازی میکنی با امر مولا با شریعت داری بازی میکنی اینها امتثال نیست که. شما اگر نمیدانی قبله به کدام طرف است خب چهار نماز باید بخوانی. حالا فرض کن در همان جا هم پنج لباس داری یکی پاک است. و فرض کن در همان جا هم پنج تا مسجَد داری یکی یصح السجود است چند تا باید نماز بخوانی؟ صد تا نماز باید بخوانی. ضرب پنج در پنج میشود بیست و پنج و این هم ضرب در چهار میشود صد. با یکی از این لباسها سجده کنی پنج بار. پنج نماز بخوانی دوباره با لباس دوم پنج بار و هکذا. میگویند این بازی دراورده بابا کجا این بندگی خدا است!این وجه ثانی.

جواب مرحوم اخوند

مرحوم اخوند از این وجه ثانی جواب داده است فرموده است اولا این اخص از مدعا است، چه بسا تکرار لعب نباشد عبث نباشد بازی نباشد یک جهت عقلائی دارد تکرار. مثل این که مثلا خب سخت است ما برویم یکی را پیدا کنیم چند تا را پیدا کنیم اهل روستا که قبله کدام طرف است و لو یقین هم پیدا میکنم که قبله کدام طرف است ولی سخت است بپرسیم. عبادت خدا است ذکر خدا است این هم چه اشکالی دارد تشریع که نمیکنیم هم تکرار عمل حسن دارد و هم ترک ان امتثال تفصیلی ترک ان هم مصلحت دارد. این از حالت عبث حالت لعب خارجش میکند و لو این که یقین هم پیدا میکنیم، یقین پیدا نمیکنیم را بحث نداریم. یقین پیدا میکنیم که مثلا قبله کدام طرف است نه سخت است، مجتهد است قوه اجتهاد دارد سخت است که الان ما بفهمیم که یجزی التحری، علما گفتند ما هنوز اجتهاد نکردیم که ظن کافی است یا نه. سخت است حالش نیست که برویم روایات را نگاه کنیم تمکن داریم ها ولی همراه با یک سختی است فعلا به چهار طرف نماز میخوانیم و دنبال حکم نمیرویم. هم ممکن است ادم دنبال حکم و هم دنبال موضوع نرود و تکرار هم بکند و عبث هم نباشد در شبهه حکمیه و موضوعیه ممکن است بگوید عبث نباشد.

حالا ممکن است شما بگویید اخص از مدعا است یک جاهایی عبث و لعب است. ثانیا جواب داده است که این عبث و لعبی که شما میگویید این دو قسم است گاهی اوقات عبث و لعب در کیفیت عبادت است همان خود عبادت مصداق عبث و لعب است مصداق مسخره است همان نمازی که رو به کعبه میخواند و هیچ مشکلی ندارد همان بازی است، و ما کانت صلاة البیت الا مکاة و تصدیه. همان نماز لعب است. این راست میگوید با عبادیت جور در نمیاید. فعل عبادی مسخره مولا باشد. به بچه میگوید بلند شو نماز بخوان وقتی که بلند میشود نماز بخواند یک ادا بازیهایی در میاورد که بهتر است نخواند. طوری الفاظ را ادا میکند که بابا را هم مسخره میکند، خب این نماز به درد نمیخورد این درست است.

اگر سخریه لعب در نفس ما هو الامتثال باشد از کیفیات ممتثل به باشد این با عبادیت سازگاری ندارد. اما قسم دوم این است که این لعب در ضمائم است نه در کیفیت ماموره به. امتثال. ضمائمش لعب و عبث است. مثل کسی که نماز میخواند به چهار طرف اون نمازی که رو به قبله است در ان عبث نیست لعب نیست. بله سه تای دیگه عبث را ضمیمه کرده است، ان سه تا ضمیمه اش عبث است نه خودش. ان که شما شنیدید که مثلا عبث به امر مولا لعب به امر مولا با عبادیت نمیسازد، جایی است که خود عمل مصداق لعب باشد نه این که خارج از عمل منضم به عمل.

در احتیاط مستلزم تکرار یکی از این ها مصداق واجب است در ان یکی که من عبثی ندارم که لعبی ندارم. تازه این ضمائم را بله من دارم ضمائم را بی خود اضافه میکنم عبث است، ولی ربطی به ماموربه ندارد، خود مصداق ماموربه. این است که در احتیاط مستلزم تکرار عبث مضر نیست لعب در ناحیه ضمائم است خود ان که مصداق امتثال است در ان لعبی نیست در ان عبثی نیست، لذا توهم این که احتیاط مضر است و مجزی نیست این توهم باطل است.

بلکه بالاتر (این ها را مرحوم اخوند هم فرموده است) بلکه بالاتر ممکن است کسی بگوید که عبث در امر مولا لعب به امر مولا، کبرایش اصلا مضر به امتثال هم نیست. فرق است بین این که انسان عمل مولا را انجام میدهد به داعی مسخره کردن خب اون با بندگی سازگاری ندارد هم مولا را مسخره کنی و هم بندگی کنی. اینها متضاد هستند. اما اونی را که میاوری مثلا فرض کنید خود اینها مصداق عبث هستند کار بیخود است لعب است بازی است این لعب و عبث مضر به عبادیت نیست من کار بی خودی میکنم مضر به بندگی خدا نیست کبرایش هم قابل مناقشه است.

در متاخرین وجهی که متاخرین اضافه کردند مرحوم نائینی است یک وجهی برای قول مشهور بیان کرده است در ذهنم هست احدی این وجه را نپذیرفته است ولی اصرار هم دارد نائینی. چه در ذهنش هست که میگوید امتثال اجمالی با تمکن از امتثال علمیِ تفصیلی مجزی نیست. یک امر واضحی است که مجزی است ها، چه میگوید از همان حرفهایی است که خدا رحمتش کند شیخ استاد از مرحوم اقای خویی نقل میکرد که ما با اقای خویی گفتیم این نائینی گاهی خیلی حرفهای بلندی میزند ولی خیلی اوقات هم از ان طرف. مرحوم اقای خویی گفت در زمان زنده بودنش هم بعضی همین حرف را میزدند. معروف است در مورد نائینی که حرفهایش خیلی بالا و پایین دارد حرفهای بسیار متین اصولی و فقهی خیلی زیاد گفته است ولی احیانا هم حرفهایی دارد که مفهوم نمیشود یکی همین است که وجه ثالثی است که فردا ان شالله بحث خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo