< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1401/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: القطع وأحکامه/نهی از عمل به قطع /فروع ـ فرع سوم

 

بحث در اين فرع بود که اگر ثوبي مشترک بود بين دو نفر و بعد وجدا فيه منيا که قطعا اين مني از يکي از اينهاست و شخص ثالثي محتمل نيست. اين جا شايد مشهور فتوا داده باشند که يجوز اقتداي هر يک از اينها به ديگري قبل از غسل. غسل هم نکند اقتدا جايز است. و يجوز اقتداي شخص ثالث به اين دو بزرگوار در يک صلات يا دو صلات، در حالي که علم پيدا ميکند اين شخص هم احدهما علم پيدا ميکند هم شخص ثالث به بطلان صلاتش.

به چه بيان؟ اگر احدهما به ديگري اقتدا بکند علم به بطلان نمازش پيدا ميکند. چون يا خودش محدث است به حدث اکبر پس نمازش باطل است يا امامش محدث است نماز امام باطل باشد نماز ماموم هم باطل است. بر خودشان واضح است که علم به بطلان پيدا ميکنند.

شخص ثالث به اين دو اقتدا کند در يک نماز علم به بطلان پيدا ميکند به زيد اقتدا کرد زيد افتاد عمر به جاي او رفت جلو. در يک نماز دو امام اشکالي که ندارد، حتي در صلات مسافر امام هم هست که امام جماعت مسافر است دو رکعتي ميخواند بعد يکي از مامومين که نمازش تمام است دو رکعت ادامه ميدهد، مفتي به نيست بعضي هم فتوا دادند ولي منصوص است اين. اين مقدار دقت نيست در شرعيات که چطور ميشود دو امام باشد مهم نيست، سه امام باشد هم مهم نيست. نصف نماز به يکي از اين دو نفر خواند و نصف ديگر را به ديگري، يقين پيدا ميکند که نمازش باطل است چون اين نماز را، يکي از انها که محدث باشد کافي است که کل نماز باطل باشد علم تفصيلي به بطلان صلاتش پيدا ميکند.

و هکذا اگر نماز ظهر را با يکي و نماز عصر را با ديگري، مترتبين. علم تفصيلي پيدا ميکند که نماز عصرش باطل است يا از باب اين که پشت سر جنب نماز خوانده است يا از باب اين که اولي را پشت سر جنب خوانده و ترتيب مراعات نشده است پس علم تفصيلي دارد که نماز دومش باطل است.

اما اگر يک نماز قضا را با او و يک نماز قضا را با اين خواند، در اين جا ماموم علم اجمالي پيدا ميکند که يکي باطل بوده است در حالي که مشهور همه اينها را گفتند صحيح است. پس معلوم ميشود که علم تفصيلي هم ميشود قيمتي نداشته باشد علم اجمالي ميشود که قيمتي نداشته باشد ردع شده است اصلا. گفتند حجيت ندارد. اين تقريب استدلال به اين فرع محل بحث.

خب از اين استدلال جواب دادند. جواب اجمالي اين است که در بحث صلاة الجماعه دو مبنا وجود دارد. يک مبنا اين است که ميگويند اقا موضوع صحت صلاتِ ماموم يا اين است که اعتقاد داشته باشد نماز امام صحيح است همين که اعتقاد دارد نماز صحيح است واقعا. همون روايت بود که اعتقاد داشت اين اقا مثلا حجت الاسلام است چند سالي پشت سرش نماز خواند بعد معلوم شد که يهودي است. حالا چند ماهي يا چند سالي فرقي ندارد حضرت فرمود نمازهايش صحيح است. موضوع صحت نماز ماموم اعتقاد به صحت نماز امام است و لو اين که در واقع نماز امام باطل است همين که تو معتقد صحت هستي نمازت صحيح است.

و يا لا اقلش علم به فساد نمازش نداشته باشيد. همين که علم نداري نمازش فاسد است ان شالله صحيح است اصاله الصحه. اقتدا بکن نمازت صحيح است و لو انکشف بعدا که بابا اين نمازش باطل بوده است واقعا. صحت نماز امام واقعا موضوع نيست براي صحت نماز ماموم واقعا. نه، صحت واقعيه منوط به احد الامرين است يا اعتقاد داشته باشد که اين نمازش صحيح است يا محکوم به صحت باشد ظاهرا.

خب اگر اين جور باشد اين جا هيچ مشکلي نداريم ديگه. ما اين جا با علممان مخالفت نکرده ايم. اگر يکي از ان دو نفر اقتدا بکند به ديگري اينجا اعتقاد ندارد ولي خب اصاله الصحه که دارد ميگويد ان شالله اين اقا محدث نيست اصاله الصحه مثلا. خودش هم صحيح بداند کافي است و لو شما فقط شما يقين به فسادش نداشته باشي. خودش ان نماز را صحيح بداند ميگويد کافي است الان هم ميگويد ان شالله ما جنب نيستيم. اصل اين است که منِ ماموم جنب نيستم. اون هم که نمازش را صحيح ميداند صحيح ميداند که نماز ميخواند پس اين نماز من صحيح است واقعا. شما نياز به اصاله الصحه هم نداري. اون تعبير نارسا بود. اعتقاد داري به صحت يا علم نداري به فساد. حالا علم نداري به فساد علم به فسادش نداشته باشي ميخواهي اصاله الصحه داشته باشي يا نداشته باشي. اين جا مخالفت علمي لازم نميايد، يکي به ديگري اقتدا بکند مخالفت لازم نيايد شخص ثالث واضح تر است تازه اين طرف علم اجمالي است يا اين جنب است يا ان جنب است ما نماز اين را درست بکنيم به طريق اولي نماز شخص ثالث را ميتوانيم درست بکنيم.

اين يک مبنا است که مخالفت علم اجمالي لازم نميايد. شايد جنب اقاي امام است نمازش باطل است واقعا. خب باشد. من که علم به فسادش ندارم پس نماز من صحيح است واقعا. وقتي نماز من صحيح بود واقعا شايد ها. شايد من جنب باشم باطل باشد. همين که شايد نماز من صحيح باشد واقعا، مخالفت علم لازم نميايد.

خب و اما مبناي دوم مبناي بعضي از متاخرين است مثل مرحوم اقاي خويي که فرموده است مقتضاي ادله اوليه اين است که موضوع صحت نماز ماموم موضوعش صحت نماز امام است واقعا. اگر ميگويد که اقتدا کن خلف من تثق بدينه، معنايش اين است که کسي که نمازش صحيح است واقعا. اگر يادتان باشد مرحوم اخوند ميگفت اثار هميشه مترتب بر صحيح واقعي است يکي از اثار هم جواز اقتدا است ظاهر خطابات جواز اقتدا است به امامي که نمازش صحيح است واقعا. اينجور است ديگه. نمازش صحيح است واقعا.

اون روايت يهودي را ايشان گفته است روايت يهودي نماز اين اقا را ميگويد درست است منظور جماعتش نيست جماعتش باطل بوده است نمازش درست است چون نمازش را اورده است فقط حمد و سوره نداشته است و لا تعاد ميگويد حمد و سوره ساقط. نماز را ايشان به صورت فرادي درست ميکند. نماز پشت سر کسي که انکشف يهودي بوده است ايشان هم ميگويد صحيح است منصوص است البته نمازش درست است نه جماعتش. صحتش هم از باب لا تعاد است. موضوع صحت نماز ماموم صحت نماز امام است واقعا. ادله اقتدا ما را اجازه ميدهد امر ميکند به اقتدا به کسي که نمازش صحيح است و واقعا هم صحيح است.

بنا بر اين مبنا باز در اين جا ما علم به مخالفت پيدا ميکنيم و لکن ايه و روايتي که در اين مورد نرسيده است که. الان يکي از اين ها که اقتدا ميکند به ديگري اگر خودش جنب است از باب اين که خودش جنب است نمازش باطل است اگر امام جنب است از باب اين که نماز او باطل است نمازش باطل است گفته است ما ميگوييم نمازش باطل است اين که مشهور گفته اند نمازش صحيح است بر مبناي خودشان گفته اند، درست هم هست. اما بر مبناي ما روايت که نداريم فقط فتوا است مثل ودعي نيست که روايت داشته باشد. در اين جا حکم به صحت نميکنيم تا شما بگوييد از عمل به ردع شده است و علم از حجيت ساقط شده است. نمازش باطل است. اين اجمالش.

اما تفصيل مطلب حالا ما بر مبناي دوم بحث ميکنيم تفصيل مطلب، اگر ما گفتيم موضوع صحت نماز ماموم صحت نماز امام است واقعا، اين جا ميتوانيم نماز يکي از اين ها را به ديگري تصحيح بکنيم. نماز شخص ثالث را تصحيح بکنيم يا نه؟

اين جا بايد تفصيل داد. بين اونجايي که اين اصاله عدم الجنابه در حق هر کدام موضوع دارد و جاري ميشود، و بين جايي که نه در حق هر دو جاري نيست در حق يکي جاري است. اساس صحت نماز اين ماموم اين است که ما بتوانيم اصل عدم جنابت را درست بکنيم در حقش. اصل عدم جنابت بگوييم در حق شما جاري است و نمازتان محکوم به صحت است اساسش اين است حالا کجاها جاري ميشود کجا ها جاري نميشود تفصيلش اين است: اگر هر دوي اين دو تا شخص واجدَي المني هر دو عادل هستند اگر هر دو عادل هستند يکي به ديگري نميتواند اقتدا بکند چرا؟ چون اين که ميخواهد اقتدا بکند شک دارد که جنب است يا نه بايد با يک اصلي نماز را شروع بکند و ان عبارت است از اصالة عدم الجنابة. خب اين اصل عدم جنابت معارض است با اصل عدم جنابت در امام. هر دو عادل هستند اگر امام جنب نباشد جايز است اقتدا. من ماموم جنب نباشم صلاتم صحيح است اصل عدم جنابت ماموم معارضه ميکند با اصل عدم جنابت امام اين نمازش را نميتواند تصحيح بکند. اين شخص نميتواند بگويد نماز من صحيح است چرا؟ چون احراز طهارت حدثيه نکرده است شايد محدث به حدث اکبر است.

هر دو عادل هستند، نه نماز امام و نه نماز اماموم را نميشود درست کرد، امام هم بايد غسل و وضو بگيرد تا احراز بکند طهارت را. نقطه مقابلش اين است که هر دو فاسق هستند هيچ کدام نميتوانند به هم اقتدا بکنند در اين جا نماز فرادي هر دو درست است هر دو فاسق هستند اقتدا که مجال ندارد و نماز فرادي هر کدام صحيح است. هر کدام شک ميکنند که نمازشان صحيح است يا نه، ميگويند اصل عدم جنابت است وضو ميگيريم نماز ميخوانيم اين معارض ندارد. ديگري هم فرادي نماز ميخواند ميگويد اصل عدم جنابت است اصل در حق يکي با اصل در حق شخص ديگر معنا ندارد که تعارض بکند. تعارض اصلين مال يک مکلف است اون براي خودش و اين براي خودش اصل جاري ميکند. مثل اين که دو اب است يکي از اينها يقينا نجس است يکي دست يکي است قاعده طهارت جاري ميکند و يکي هم دست ما است از محل ابتلا خارج است و اثري براي ما ندارد، ما هم قاعده طهارت جاري ميکنيم. هر کدام قاعده طهارت جاري ميکنيم.

حالا اگر يکي عادل و ديگري فاسق باشد فاسق نميتواند، فاسق اصل اين است که من جنب نيستم معارض است با اصلِ اين که او جنب نيست، چون فاسق ميتواند به او اقتدا بکند. در اين جا بايد وضو و غسل باشد. اما اون که عادل است ميگويد اصل اين است که من جنب نيستم نماز ميخوانم. عادل اصلش معارض ندارد معارضش اصل عدم جنابت جنابت فاسق است فاسق که اثر ندارد و جواز اقتدا ندارد لذا اگر يکي عادل و يکي فاسق، فاسق بايد احتياط کند و عادل بر او احتياط لازم نيست. فاسق نه ميتواند اقتدا بکند و نه ميتواند فرادي بخواند بايد وضو بگيرد و غسل هم بکند.

ربما يقال: بعضي گفتند که ما يک راهي داريم درست است اصل عدم جنابت جاري نميشود اشکالي ندارد ما يک راهي داريم براي تصحيح نماز اينها بدون اين که عرضم به خدمت شما غسل بکند ميتواند يکي از اين ها ميتواند اقتدا بکند به ديگري. به چه بياني؟ ميگويد درست است اصل عدم جنابت جاري نميشود فرض کنيد هر دو عادل، همان جايي که نميشد در اين جا ميشود يکي به ديگري اقتدا کند. اصل عدم جنابت جاري نميشود اصل موضوعي است.

در بحث علم اجمالي گفتند هر کجا اصول موضوعيه تعارض کردند نوبت ميرسد به اصول حکميه. ما در اين جا يک اصل حکمي بلا معارض داريم و ان اين است که يکي از اينها که هر دو عادل هستند و يکي از اينها اقتدا به ديگري کرد شک دارد که ايا اين نمازش با حمد و سوره بايد باشد اگر اون جنب باشد، يا حمد و سوره برايش واجب نيست نماز بدون حمد و سوره. اگر اقتدايش درست باشد حمد و سوره واجب نيست و الا واجب است. اين اصل حکمي است موضوع را منقح نميکند شک دارد شبهه وجوبيه است اقتدا ميکند الان الله اکبر قصدش اقتدا است شک دارد که اين اقتدا درست است يا نه، در اين صورت شک دارد حمد و سوره واجب است يا نه برائت جاري ميکند و رفع ما لا يعلمون ميگويد حمد و سوره در اين نماز بر من واجب نيست، نماز ميخوانم و تمامش ميکنم.

گفتند برائت از وجوب حمد و سوره جاري ميکنيم با اين نماز را ادامه ميدهيم و ميگوييم نماز صحيح است احتمالا اين را مرحوم اسيد محمد باقر گفته است ما ننوشته ايم ايشان ميخواهد با چي درست بکند.

اين اوليش قبلش يک اصاله الصحه اورده است بذاريد ان را اول صحبت بکنيم. يک اصل ديگري که در مقام است اون مقدم بر اين است که اصاله الصحه، يک بيان اين بود که ما برائت جاري ميکنيم و يک بيان اين است که اصاله الصحه در نماز امام جاري ميکنيم الان ما شک داريم نماز امام صحيح است يا صحيح نيست. اصاله الصحه ميگويد نماز امام صحيح است در نتيجه در اين جا اين ماموم اگر خودش احتياط کرده باشد ميتواند به اين اقا اقتدا بکند، تا الان ميگفتيم اصل عدم جنابت تعارض دارد و هم امام بايد احتياط کرده باشد و هم ماموم غسل و وضو. قائل ميگويد همين که ماموم احتياط بکند کافي است. اون بحث سابق را به نحو تمامش اتمام نميکند. بحث سابق اين بود که اصل عدم جنابت ها تعارض دارند پس هر دو بايد هم غسل و هم وضو داشته باشند تا اقتدا جايز باشد اين قائل ميگويد همين ماموم اگر غسل و وضو گرفت همين کافي است براي اين که بتواند اقتدا بکند به ان امام. مشکله فقط از اين طرف حل است ميتواند اقتدا کند و لو اين که امام احتياط نکند.

به چه بياني؟ يک بيان برائت جاري کردن و يک بيان اصاله الصحه. اصاله الصحه در صلات امام. خب کسي بگويد اطراف علم اجمالي است در اطراف علم اجمالي مجالي براي اصل نافي نيست اصاله الصحه و برائت اصل نافي است. اگر کسي اشکال بکند اطراف علم اجمالي جاي اصل نافي نيست، جواب ميدهد که نه اگر در اطراف علم اجمالي يک طرف اصل مثبت داشت (سياتي در علم اجمالي) در اين صورت در طرف ديگر اصل نافي بلا معارض جاري ميشود.

دو تا اب است يقين داري يکي از اينها نجس است ولي يکي از اينها حالت سابقه اش نجس است. استصحاب نجاست در اين جاري ميکني و قاعده طهارت در ديگري. اينجا هم اين طور است علم اجمالي دارد يا خودش و يا امامش جنب است در حق خودش قاعده اشتغال است، اشتغال يقيني يستلزم فراغ يقيني. خودش بايد هم غسل کند و هم وضو بگيرد. ولي در ناحيه امام اصل عدم جنابت جاري نيست ولي اصل صحت جاري است. اصاله الصحه در نماز امام و يا برائت از وجوب حمد و سوره در نماز خودش هر دو اصل نافي هستند و در نتيجه بر مبناي صحت واقعيه احتياط در ناحيه امام لازم نيست در ناحيه ماموم فقط احتياط لازم است.

 

سوال: احتياط در ناحيه امام براي صحت ماموم لازم است.

جواب: ما با امام الان کاري نداريم ميخواهيم نماز اينرا درست کنيم. في حد نفسه احتياط بر من واجب است و الان احتياط نکرد.

 

پس اين جور شد بنا بر مبناي صحت واقعيه صحبت ميکنيم بنا بر اين مبنا بر هر در احتياط لازم است ولي اگر يکي از اينها احتياط نکرد و جلو ايستاد ديگري ميتواند به ان که امام شده است اقتدا بکند. ولي بايد خودش احتياط بکند خودش قاعده اشتغال دارد. براي اين که احراز بکند صحت نماز خودش بايد وضو و غسل داشته باشد تا يقين به طهارت حدثيه داشته باشد ولي براي صحت اقتدايش احتياط در ناحيه امام لازم نيست.

خب حالا اينها مربوط به بحث علم اجمالي است. ميشود ما اين حرف را درست بکنيم بگوييم که براي اقتداي ماموم محتاط احتياط امام لازم نيست حالا يا اصل صحت يا برائت؟ اينکه ميشود دائر مدار اين است که ايا اين اصل ها (اصول طوليه بهش ميگويند) معارض دارند يا ندارد. ادعا اين است که اين اصول هم معارض دارند. همان طور که اصل عدم جنابت معارض داشت اصل صحت برائت از وجوب قرائت هم معارض دارند. معارضش به چيست؟ معارضش الان اين اقاي ماموم شک دارد که مسّ قرآنش جايز است يا نه. اگر جنب است مسش جايز نيست اگر جنب نيست جايز است.

ايا دخولش در مسجد جايز است يا نه. چون دخول جنب جايز نيست ديگه. برائت از حرمت دخول جنب در حقش موضوع دارد اين برائت از حرمت مس برائت از حرمت دخول، معارض است با اصل صحت در نماز امام. با برائت از وجوب قرائت در نماز خودش اين است که اگر اين اقا الان برود احتياط هم بکند نسبت به نماز خودش باز نميتواند به ان امام اقتدا بکند. ميگوييم نميتواني اصل صحت را جاري کني چون معارض داشت همان طور که اصل موضوعي معارض دارد اصل حکمي هم معارض دارد. اين است که اگر خواسته باشد اين جا نماز جماعت صحيحي منعقد شود هر دو بايد غسل بکنند هر دو بايد وضو بگيرند.

بايد به من اذن در مخالفت بدهد تا اصول تعارض بکنند. به من که اذن در مخالفت نداد به من اذن داد اين را بخورم. اشکالي ندارد. بله به يکي از اينها اذن داده است به يکي اذن در مخالفت داده است مانع از جريان اصول نميشود. ملاحظه بفرمايد مقداري مساله پيچ دار است البته پيچ دارش کردند. همين که مرتبط به بحث علم اجمالي است قابل تامل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo