< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1401/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: القطع وأحکامه/قیام الأمارات مقام القطع /بررسی کلام مرحوم آخوند

 

بررسي نظريه آخوند در اطلاق ادله امارات طبق مبناي جعل مؤدا

بحث در فرمايش مرحوم آخوند بود. نقدي که مرحوم آخوند بر راه حلي که در حاشيه گفته است. اين مطلب معلوم باشد که اين بحث يک بحث علمي است، همانطور که مرحوم آقاي خويي هم فرموده يک بحث فکري است، زورآزمايي علمي است. وگرنه ما که گفتيم الظن کالعلم اطلاق دارد و در عرض هر دو را مي‌گيرد يا آقاي خويي فرمود الظن علم، طريقتي‌ها. ما گفتيم مشکلي نداريم که ادله اعتبار در عرض واحد هم قطع طريقي محض را بگيرد و هم قطع موضوعي را. مسئله حل است، ولي حالا مرحوم آخوند چون عرضي را محال مي‌دانست، در حاشيه به نحو طولي مي‌خواهد مسئله را حل بکند.

در کفايه آمده گفته اين راهي که در حاشيه گفتيم به نحو طولي اين مشکل دارد. ما نيازي به اين بحث نداريم ولي خب حالا يک بحث علمي است، زورآزمايي علمي است براي پروروش فکر خوب است. اگر هم نگاه کرده باشيد، آقاضياء اينجا خيلي حرف زده، آقا سيدمحمدباقر خيلي صحبت کرده. اينهايي که سرشان درد مي‌کند براي اين مسائل اينجاها جولان مي‌دهند ديگر.

بيان مرحوم آخوند در دلالت طولي ادله اعتبار امارات بر اطلاق (در حاشيه)

ملازمه ميان تنزيلين

فرمايش مرحوم آخوند را ديروز بيان کرديم، يک کلمه را تصحيح بکنيم. مرحوم آخوند ادعايش اين است، نقدش بر آن حاشيه اين است که اگر اين ادله تعبد (ادله اعتبار) دو جزء موضوع را در عرض هم مي‌گرفت مشکلي نداشتيم، مثل همان الماء اذا بلغ قدر کر لم ينجسه شيء، استصحاب کريت و استصحاب آب در عرض هم دو جزء موضوع را اثبات مي‌کنند. حالا اماره هم آمد همين است فرق نمي‌کند.

و اما در محل کلام ما دلالت‌ها طولي هستند، عرضي نيستند. اذا أيقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه. (اين مثال را حفظ بکنيد) موضوع ما مرکب است از يقين و وجوب نماز جمعه که موضوع است براي وجبت الجماعه. ما اگر خواسته باشيم اين وجبت الجماعه را از يقين به وجوب جمعه تعميمش بدهيم، اسراء بکنيم، نياز به يک تنزيل داريم. هميشه اسراء حکم از موضوعي به موضوع ديگر موقوف بر تنزيل است. اگر گفتند در نماز طهارت شرط است، اگر اين شرطيت طهارت را مي‌خواهيد ببريد براي طواف، بايد اين طواف تنزيل بشود به منزله صلاة. الطواف بالبيت صلاة اگر گفت طهارت اينجا مي‌آيد.

شمول حکم متوقف است بر تحقق موضوع يا وجداناً يا تنزيلاً. اگر مي‌خواهيد اين وجبت الجماعه را از اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه اسراء بدهي، تعدي بدهي به موضوعات ديگري، آن موضوع ديگر بايد تنزيل شده باشد به منزله يقين به وجوب نماز جمعه. تا يک فرد تنزيلي پيدا نکني معنا ندارد وجبت الجماعه تعدي بشود. ما نياز به تنزيل داريم. هميشه اسراء حکم از موضوعي به موضوع ديگر لايمکن الا بتنزيل. يا تنزيل يا ايجاد فرد. يکي از اين دوتا. آن ايجاد فرد را در ذهنتان داشته باشيد، در مسلک نائيني خواهد آمد.

خب ما در اينجا اگر خواسته باشيم، در جايي که اماره قائم شده باشد به وجوب نماز جمعه، اگر خواسته باشيم روي مبناي تنزيل مؤدا وجوب جماعت را بياوريم در فرض اماره نياز به دو تا تنزيل داريم. اول تنزيل بکند مؤدا را، وجوب نماز جمعه‌اي را که زراره خبر داده، تنزيل بکند به منزله وجوب واقعي، اين يک تنزيل. بعد دوباره بايد قطع را به وجوب نماز جمعه تنزيلي را تنزيل بکند به منزله يقين به وجوب نماز جمعه واقعي، تا آن وجبت الجماعه بار بشود. ما نياز به دو تا تنزيل داريم. (قلمبه سلمبه نباشد براي بعضي‌ها)

حرف حاشيه اين است که ما دو تا تنزيل طولي داريم، ادله اعتبار بالمطابقه يک تنزيل را درست مي‌کند؛ الظن کالعلم مي‌گويد که وجوب نماز جمعه هست، نازل کردم وجوب نماز جمعه‌اي را که زراره خبر داد به منزله واقع، همين واقع است. آخوند مي‌گويد وقتي اين تنزيل کرد به منزله واقع شما يک قطعي پيدا مي‌کني، قطع به چي؟ به وجوب تنزيلي. البته به وجوب واقعي قطع پيدا نمي‌کني، آنکه ظن است، خبر ظني است. بعد از اين تنزيل شما قطع پيدا مي‌کني به وجوب نماز جمعه تنزيلي. آخوند مي‌گويد همين تنزيل اول (سخت است اين حرف آخوند ولي گفته ديگر) بالملازمه مي‌گويد من قطعت را به وجوب تنزيلي نازل کردم به منزله قطع به وجوب واقعي. پس اثر وجبت الجماعه بار شد.

مطابقي ما تنزيل است در اول، اينکه گفتم تصحيح بکنم اين است، آخوند فقط قطع را مي‌گويد، ظن نيست، اينکه ديروز ظن را قاطي کرديم نه. تنزيل اول تنزيل مؤدا است به منزله واقع، نتيجه‌اش قطع وجداني به واقع تنزيلي، تنزيل دوم تنزيل قطع به واقع تنزيلي به منزله قطع به واقع حقيقي، فيترتب الاثر. اين فرمايش آخوند است. خب به چه بيان اينها را درست مي‌کند؟

کلام آخوند خيلي صاف نيست، معلوم نيست اينها را برده در دلالت يا مدلول. مرحوم آقا سيدمحمدباقر هم گفته شوب اشکال است و روشن نيست، يک تشويشي هست. ولي حالا آنکه ديروز بيان کرديم، مي‌گويد دلالت ادله اعتبار بر تنزيل اول بالمطابقه است، دلالت دارد بالالتزام بر تنزيل دوم، چون اگر تنزيل بکند فقط اولي را، دومي را تنزيل نکند اثر ندارد که. پس به خاطر عدم اثر مي‌گوييم وقتي اولي محقق شد دومي هم محقق است.

اشکال آخوند به بيان خود در کفايه (دوري بودن)

در کفايه آمده گفته که اين دوري است. اين حرف غلط است، دوري است، دور را در دلالت مطرح مي‌کند، ملازمه را در مدلول مي‌آورد، ولي دور را در دلالت مي‌آورد. ايشان مي‌گويد که دلالت الظن کالعلم در تنزيل اول، اين توقف دارد بر دلالتش بر تنزيل دوم. چون اگر دومي تنزيل نشود اين لغو است. پس دلالتش بر تنزيل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزيل دوم، بايد بر آن دلالت بکند والا لغو است. دلالتش بر تنزيل دوم توقف دارد دلالتش بر تنزيل اول. چرا؟ چون ملازمه است. چون ملازمه است بين تنزيل اول و تنزيل دوم، پس دلالت بر احد المتلازمين توقف دارد بر دلالت بر آن ملازم آخرش.

دلالتش بر تنزيل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزيل دوم، چون اگر اين نباشد لغو است. دلالتش بر تنزيل دوم توقف دارد بر دلالتش بر تنزيل اول، چون منشأ اين دلالت ملازمه است. چرا اين دلالت دارد بر تنزيل دوم؟ ريشه اين دلالت بر تنزيل دوم مي‌گويد ملازمه است، خب دلالت بر احد الطرفين توقف دارد بر دلالت بر طرف آخر. مرحوم آخوند مي‌گويد اين دوري است.

اشکال اول: اصلاً دلالت دوري نيست

عرض کرديم که اين دوري بودن که ظاهر مرحوم آخوند است، دوري بودن تارة در دلالت است، و اخري در مدلول. حالا ما ابتدائاً دوري بودن را در دلالت حساب مي‌کنيم. ببينيم آيا واقعاً دوري است يا نه. دوري بودن در دلالت تو ذهن ما اين است که واضح البطلان است. اينکه مرحوم آخوند فرموده دلالت بر تنزيل اول توقف دارد بر دلالت تنزيل دوم اين خيلي عجيب است، نه، دلالت چه توقفي دارد؟ دلالت صفت لفظ است، لاتنقض اليقين بالشک مي‌گويد يقين، مي‌خواهد اثر داشته باشد يا نه، دلالتش مطلق است. منتها ما چون قرينه داريم که يقين به ذي الاثر لغو است، از اطلاقش دست بر مي‌داريم، لاينقض اليقين بالشک دلالتش توقف ندارد که يقين اثر داشته باشد. دلالت صفت لفظ است، سبب لفظ است، حکايت است ربطي به اثر ندارد.

اينکه مرحوم آخوند فرموده دلالت الظن کالعلم بر تنزيل اول توقف دارد بر دلالتش بر تنزيل دوم يعني دلالت مطابقي توقف دارد بر مدلول التزامي اين واضح البطلان است، نه دلالتش هيچ توقفي بر آن ندارد.

پاسخ به سؤال: مشکل در مدلول دلالت را خراب نمي‌کند، دلالت را از حجيت مي‌اندازد.

اينکه مرحوم آخوند ظاهر کلامش، گرچه تشويش دارد به قول سيد محمدباقر، گفته دلالت‌ها بر هم توقف دارد، دلالت بر تنزيل اول توقف دارد بر دلالت بر تنزيل دوم، چون که لغو است اگر که تنزيل دوم رخ ندهد، بر آن دلالت نکند، اگر بر آن دلالت نکند اين دلالت لغو است. ربطي به هم ندارد، اگر بر آن دلالت نکند اين دلالت هست، منتها حالا حجيت ندارد. دلالت دوري نيست.

اشکال دوم: اصلاً ملازمه ميان تنزيلين نيست

مضافاً که، در اثناي بحث خواهيم گفت، اصلاً ملازمه در کار نيست. منشأ دلالتي که مرحوم آخوند ميگويد ادعاي ملازمه است. بين تنزيلين ملازمه است. نمي‌دانم چطور شده اين را مرحوم آخوند پذيرفته که بين تنزيلين ملازمه است. اگر تنزيل کرد اولي را، مؤدا را تنزيل کرد، پس تنزيل کرده قطع به مؤدا را خيلي عجيب است. چه ملازمه‌اي دارد؟ اين خيلي پيچ دارد، مي‌گويد الظن کالعلم گفت وجوبي را که زراره خبر داده من آن را جعل کردم (حکم ظاهري) بعد شما بالوجدان قطع پيدا مي‌کني به حکم ظاهري، بعد اين دلالت دارد که آن قطعي را که بعد از اين تعبد حاصل مي‌شود آن را تنزيل کرده به منزله قطع به واقع حقيقي. اين خيلي عجيب است.

با يک واسطه مؤدا را تنزيل کرده به منزله واقع و شما يقين پيدا کردي، يقين وجداني. آن وقت اين يقينت را که بعد از آن تعبد حاصل مي‌شود تنزيل کرده به منزله واقع حقيقي. اينها چه ربطي به هم دارند که اين را تعبد بکند، اين يقين پيدا بشود و بعد آن يقين را دوباره تنزل کرده باشد! اينها خيلي مؤونه مي‌خواهد. همه اين اشکال را کرده‌اند بر مرحوم آخوند هم آغا ضياء، هم آقا سيد محمدباقر که درست هم هست. من چطور اگر تنزيل کردم به منزله واقع، گفتم خب يک قطعي هم حاصل مي‌شود، بعد آن قطع را هم تنزيل کردم به منزله واقع حقيقي. اينها خيلي مؤونه مي‌خواهد. آخوند از کجا ادعا کرده که بين التنزيلين ملازمه است؟

اصلاً دلالت التزامي در اينجا وجود ندارد، اصلاً بحث از ريشه خراب است. اينکه دلالت التزامي داشته باشد اين حرف غلط است. بلکه يک نکته‌اي است که ما بياييم تنزيل دوم را از دلالت اقتضا کشف بکنيم، نه اينکه عرفاً ملازمه است. (فرق ميان دو تقريب) يک وقت مي‌گويد عرفاً ملازمه بين التنزيلين است، مي‌گوييم کجا عرفاً ملازمه است؟ کدام عرف مي‌فهمد از تنزيل مؤدا با يک پيچ، تنزيل کرده مؤدا را پس شما قطع پيدا مي‌کني بعد قطعت را [تنزيل مي‌کند]، کي‌ مي‌فهمد اين را؟

توجيه مرحوم اصفهاني: دلالت ملازمه نيست اما دلالت اقتضا هست

بله يک حرف هست که مرحوم حاج شيخ اصفهاني اينطور توجيه کرده کلام مرحوم آخوند را. گفته ما تنزيل دوم را کشف مي‌کنيم به دلالت اقتضا. دلالت اقتضا معناش اين است که اگر کلام ظاهري داشت، آن ظاهر نامعقول بود، صوناً لکلام الحکيم عن اللغويه - لامعقول لغو است ديگر - برخلاف ظاهرش حمل مي‌کنيم. اينجا هم اينطوري است، درست است گفت الظن کالعلم تنزيل کرد مؤداي اماره را که زراره خبر داده به منزله واقع، خب اين تنزيلش اگر اثر نداشته باشد لغو است، براي اينکه لغويت حاصل نشود، مي‌گوييم پس تنزيل کرده قطع به اين را هم به منزله قطع به وجوب تا اثر وجبت الجماعه بار بشود و از لغويت خارج بشود. از تنزيل اول، نه به دلالت التزامي بلکه به دلالت اقتضايي، که خلاف ظاهر آخوند است، مي‌رسيم به تنزيل دوم.

اشکال استاد: اينجا محل دلالت اقتضا نيست

اين بياني است که توجيه کردند کلام مرحوم آخوند را، ولکن اين هم باطل است. دلالت اقتضا در جايي است که اگر ما به ظاهر خطاب اخذ بکنيم لغو است. اينجا الظن کالعلم به ظاهرش اخذ کنيم، ظاهرش جعل مؤدا است، همان تنزيل اول، لغو نيست. موارد قطع طريقي الي ماشاء الله. قدر متقين الظن کالعلم جعل مؤدا است در موارد قطع طريقي محض. خب آنها باقي مي‌مانند. اگر شامل جزء الموضوعِ قطع موضوعي نشود لغويت لازم نمي‌آيد، خب ما هم مي‌گوييم اطلاق ندارد، فقط شامل مي‌شود تنزيل مؤدا را در خصوص آنجايي که قطع ما طريقي محض است. صوناً عن اللغويه اينجا مجال ندارد.

اين است که اين فرمايش مرحوم آخوند که ما خواسته باشيم در ناحيه دلالت مدلول التزامي درست بکنيم، اصل حرف غلط است، نوبت به دور نمي‌رسد. اصل حرف که تنزيل اول بالمطابقه دلالت بکند بر تنزيل دوم بالالتزام اصل اين حرف غلط است، نوبت به دور نمي‌رسد. مضافاً اينکه دور نيست، کما سيأتي بحث خواهيم کرد. هذا بعض الکلام، اينکه بعض مي‌گويم نکته دارد، در دور در ناحيه دلالت.

دور در ناحيه مدلول

اما دور در ناحيه مدلول که شايد آخوند هم مدلول‌ها را مي‌گويد دوري است نه دلالت‌ها را. به چه بيان؟ مدلول مي‌شود خود تنزيل، نه دلالت بر تنزيل. آن تعبد، تعبد به جزء اول توقف دارد (خود تعبد نه دلالت بر آن) بر تنزيل دوم. چون اگر تنزيل دوم محقق نشود تنزيل اول لغو است. تنزيل اول، تعبد اول توقف دارد بر تنزيل دوم، تنزيل دوم باز توقف دارد بر تنزيل اول. چرا؟ چون تا تنزيل اول نباشد تنزيل دوم محقق نمي‌شود که. تنزيل دوم نکته‌اش ملازمه است، اين ملازم توقف دارد بر آن ملازم. بايد آن ملازم اول محقق بشود تا اين محقق شود.

اين يک صورتي دارد. تنزيل اول توقف دارد بر تنزيل دوم به جهت عدم اثر چون لغو است، تنزيل دوم توقف دارد بر تنزيل اول چون از باب اينکه ملازم آن است محقق شده. پس بر آن توقف دارد ديگر، خودش که خطاب ندارد. چون آن محقق شده اين محقق مي‌شود، خب مي‌شود متوقف ديگر. هذا دور. خب اين دور را مرحوم آغاضياء آمده حل کرده. مرحوم آغا ضياء فرموده که.

پاسخ به سؤال: نوعش مهم نيست، مهم توقف است به هر ملاکي. سؤال: جهت توقف هم بايد يکي باشد. پاسخ: نه ، عليت، آن علت اين باشد به هر جهتي، و اين علت آن باشد به هر جهتي دور است ديگر. دور از واضحات است که نمي‌شود، حالا عليتش به هر جهت ملاکي که مي‌خواهد باشد، مهم اصل علت است.

مرحوم آغا ضياء: مشکل دور نداريم

مرحوم آغا ضياء آمده از اين دور جواب داده؛ گفته مشکل دور نداريم، مشکل اين است که ملازمه نيست. ملازمه را منکر شده است اصلاً. اين بيان را قبول نکرده و گفته اصلاً ملازمه‌اي نيست. ولي اگر ملازمه باشد، اگر کسي گفت بين تنزيل اول و تنزيل دوم ملازمه است، گفته دوري در کار نيست؛ چرا؟ اگر ما ملازمه را قبول کرديم تنزيل دوم موقوف بر تنزيل اول هست، اين جاي انکار ندارد، وجه اينکه تنزيل دوم آمده چون تنزيل اول آمده.

ولي اينکه تنزيل اول توقف داشته باشد بر تنزيل دوم، گفته نه تنزيل اول توقف بر تنزيل دوم ندارد. دوم دارد، اول ندارد. چرا؟ چون شما گفتيد که تنزيل اول توقف دارد بر تنزيل دوم چرا؟ چون اگر تنزيل دوم نباشد تنزيل اول لغو است. مرحوم آغا ضياء آمده گفته است نه، لغو نيست. اين بزنگاهش اينجا است.

مرحوم آغا ضيا فرموده که اثر شرعي دو قسم است. يک اثر شرعي فعلي داريم مثلاً فرموده که اذا وجبت الجمعه وجبت الجماعه، خب وجبت الجمعه محقق شد، اثر فعلي‌اش وجبت الجماعه محقق است. اين اثر فعلي است. يک اثر شرعي تعليقي داريم، گفته در تمام موضوعات مرکبه، موضوعات مقيده ما يک اثر فعلي داريم و يک اثر تعليقي. اگر فرمود اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه، وجبت الجماعه، اثر فعلي ما وجبت الجماعه فعلي‌اي است که عند تحقق هر دو جزء است. يقين داري وجوب جمعه آمد آن اثر فعلي مي‌شود. اثر تعليقي ما نسبت به کل جزء جزء است، گفته اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه،اين منحل مي‌شود به دو قضيه. دو قضيه تعليقيه. در واقع گفته است که اذا ايقنت بشرط انضمام جزء آخر که وجوب نماز جمعه باشد. اذا ايقنت وجبت الجماعه، اذا ايقنت يک جزء است، منتها به شرط انضمام جزء آخر. اگر گفت اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه، معناش اين است اذا وجبت الجمعه وجبت الجماعه تعليقي است. ان حصل شرط آخرش.

هميشه اثر مرکب اثر لکل جزء علي نحو التعليق. يک خرده تصورش مشکل است تا به تصديقش برسيم. تکرارش ميکنم. مي‌گويد اثري که بر مرکب بار است آن اثر بر کل جزء جزء هم بار است به نحو تعليقي، بر مجموع هم بار است به نحو تنجيزي و فعلي. اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه (اين مرکب است) وجبت الجماعه، اين اينطور مي‌شود اذا وجبت صلاة الجمعه وجبت الجماعه إن ضُمّت، إن ايقنت. اين وجبت الجماعه اثر وجوب جمعه هم هست، منتها تعليقي اثر آن يقنيش هم هست تعليقي، اثر هر دو تا است فعلي.

مرحوم آغا ضيا با اين مقدمه گفته که ما در تعبد به اجزاء مرکب نياز به اثر فعلي نداريم. اصلاً همه جا تعبد به اجزاء مرکب به لحاظ اثر تعليقي است. اگر شما خطاب داريد اذا بلغ الماء قدر کر لم ينجسه شيء، استصحاب کريت مي‌کنيد، اين استحصاب کريت اثرش چه است؟ اين استصحاب کريت اثرش لم ينجس است اگر ماء باشد. هميشه در اجزاء آن مرکب که شما اصل جاري مي‌کنيد به لحاظ آن اثر تعليقي است، جزء مرکب که اثر فعلي ندارد. نتيجه چه مي‌شود؟ پس تنزيل اول در محل کلام توقف ندارد بر تنزيل دوم چون تنزيل اول خودش اثر دارد، گفته اذا وجبت الظهر وجبت الجماعه اگر يقين داشته باشي. اثر تعليقي دارد. تعبد اول، تنزيل اول توقفي بر تنزيل دوم ندارد، خودش اثر تعليقي دارد.

شما اگر ملازمه را قبول کردي و گفتي تنزيل اول ملازمه دارد با تنزيل دوم، تنزيل اول محقق شد لاثر تعليقي، اگر ملازمه داشت پس آن هم محقق شده، وقتي دو تا جزء ها محقق شده به لحاظ اثر تعليقي اثر فعلي بار مي‌شود (خيلي فکر کرده اينها را درست کرده). تعبد به جزء به لحاظ اثر تعليقي است، پس تعبد به تنزيل اول که جزء است توقف بر تعبد دوم ندارد، خودش اثر تعليقي دارد. اگر قبول کردي ملازمه است، خب اينکه محقق شد به لحاظ اثر تعليقيش، به حکم ملازمه آن هم محقق شد، دو تا تنزيل که محقق شد اثر فعليت پيدا مي‌کند.

اينطور دور را جواب داده. گفته درست است که تنزيل دوم توقف دارد بر تنزيل اول، بحث نداريم، از او آمده، مستقيم که نيامده. ولي تنزيل اول توقف بر تنزيل دوم ندارد، تنزيل اول توقف دارد بر اثر تعليقي خودش مانند تعبد به همه اجزاء، ملازمه را هم که قبول کردي تعبد دوم مي‌آيد، تعبد دوم که ضميمه مي‌شود به تعبد اول اثر فعلي مي‌شود.

پاسخ به سؤال: تنزيل دوم را همه دارند، اصلاً ما دنبال تنزيل دوم هستيم. دومي ملازمه دارد با اولي. دومي توقف دارد، از اولي آمده جاي شک ندارد. خطاب مستقيم ندارد، جعل مستقيم ندارد، دومي بلااشکال توقف بر اولي دارد. آخوند مي‌گويد اولي هم توقف دارد به لحاظ عدم اثر، آغا ضياء مي‌گويد خودش اثر دارد. اثر تعليقي. همين.

اشکال به تبيين آغا ضياء از نبودن دور

مرحوم آقا سيدمحمد باقر اشکالات فراواني کرده است، آنها تطويل است ولش کنيد، ما اشکالمان همين است، اين اشکال را هم دارد البته، اينکه مرحوم آغا ضياء فرموده در تمام اجزاء مرکبه ما يک اثر شرعي تعليقي داريم اين خلاف ارتکاز است. اينکه گفت اذا ايقنت بوجوب صلاة الجمعه وجبت الجماعه چند تا جعل صورت گرفته باشد، چند تا اثر شرعي، يک اثر شرعي منجز بر هر دو جزء، دو تا اثر تعليقي يکي بر آن جزء و يکي بر اين جزء، نه، اينها حرفهاي بي اساسي است. ما اثر تعليقي را قبول نداريم، اينها انتزاع عقل است، وقتي اثر را روي مرکب آورد شما انتزاع مي‌کنيد اين جزء اثر دارد، اگر آن جزء باشد. اينها انتزاعات ما است و اثر شرعي محسوب نمي‌شود. اينها منسوجات و بافته‌هاي خيال است، ما يک اثر شرعي بيشتر نداريم، آن اثر شرعي هم روي مرکب است.

پس ما در اجزاء عرضي چه کار مي‌کنيم (فردا بحث مي‌کنيم) مرحوم آقا سيدمحمدباقر مي‌گويد اصلاً فرقي بين اجزاء طولي و عرضي نيست، اگر اشکالي است در هر دو است، اگر اشکالي نيست، در هر دو نيست، تتمه دارد انشالله فردا بحث خواهيم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo