< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مستحبات نماز جمعه، کیفیت نماز جمعه /نماز جمعه /نماز

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان حکم معامله در هنگام نماز جمعه پرداختند. در این جلسه به بیان تتمه ی احکام که عبارتند از مستحبات نماز جمعه می پردازند. ایشان به تمامی مستحبات نمی پردازند فقط چند نمونه از مستحبات که دارای نکاتی فقهی هستند را بیان می کنند. سپس وارد در کیفیت نماز جمعه می شوند که مهم ترین بحث آن قنوت در نماز جمعه می باشد.

1مستحبات باب نماز جمعه

بحث در تتمه ی فروعاتی است که راجع به نماز جمعه مطرح شده است. مرحوم صاحب شرایع در مسائل اخیره مستحبات امام جمعه را بیان کرده است.

«و يستحب له أن يتعمم شاتيا كان أو قائضا و يرتدي ببردة يمنية و أن يكون معتمدا على شي‌ء و أن يسلم أولا و أن يجلس أمام الخطبة»[1] .

1.1سلام امام جمعه بر مامومین

. از جمله مستحبات اینکه سلام بر مامومین کند:

«و أن يسلم أولا»

خود این نکته بحثی ندارد. سلام بر مامومین را صاحب جواهر هم فرموده است که مطلقاتی داریم که اگر مومنی به مومنی برخورد کرد سلام کند[2] . مضاف بر اینکه روایت نیز داریم که امام وقتی می خواهد خطبه بخواند سلام کند. باب 28 وسائل: «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَسْلِيمِ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ عِنْدَ صُعُودِ الْمِنْبَرِ وَ جُلُوسِهِ حَتَّى يَفْرُغَ الْمُؤَذِّن»‌.

روایت وارده در باب روایت مرفوعه است که موید می تواند باشد:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ رَفَعَهُ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: مِنَ السُّنَّةِ إِذَا صَعِدَ الْإِمَامُ الْمِنْبَرَ أَنْ يُسَلِّمَ إِذَا اسْتَقْبَلَ النَّاسَ»[3] .

1.1.1جواب سلام امام توسط مامومین

در اصل استحباب سلام گفتن بحثی نیست لکن بحثی که صاحب جواهر مطرح کرده است این است که ایا جواب سلام امام توسط جمیع مامومین واجب است یا خیر؟! اینکه رد سلام بر چه کسانی واجب است محل بحث قرار گرفته است. آیا بر همه واجب است یا اینکه همینکه فی الجمله علیک السلام بگویند کافی است؟ این مسئله خیلی جا ها اتفاق می افتد که اگر شخصی سلام بر جمع می کند آیا بر همه رد آن واجب است یا اینکه مانند واجب کفایی است و یک نفر رد کند کافی است؟

     یک وقت وارد جمعی شده است که در جمع رئیس و مرئوس دارد، او به رئیس نگاه می کند و سلام می دهد، در این صورت شکی نیست که بر همه واجب نیست و فقط بر رئیس واجب است.

     اما اگر بر جماعت سلام کند، همانطور که صاحب جواهر فرموده است اگر تعدادی به او جواب سلام بدهند کافی است. قدر مسلم این است که همه واجب نیست جواب بدهند. دلیلی بر وجوب سلام توسط جمیع نیست. این سلام بر فرد فرد نیست بلکه سلام بر جماعت است لذا بر فرد فرد واجب نیست. غایه الامر این است که بگوییم اگر یک نفر فقط جواب بدهد کافی نیست، اما اینکه بر همه واجب باشد که جواب بدهند دلیلی ندارد. بنابراین بر همه به نحو عام استغراقی واجب نیست. سلام بر جماعت سلام بر جمیع نیست بلکه ممکن است بگوییم شاید هم کلام صاحب جواهر این جا را نیز شامل شود که سلام بر جماعت هم اگر باشد یک نفر هم جواب او را بدهد کفایت می کند. کسی که می گوید علیک السلام، یعنی همان سلامی که تو گفتی جواب داده شد و به خود شما رد شد. همان سلامی که دادی، علیک باشد. لذا اگر کسی وارد اتاقی شود و بر چند نفر سلام کند و یک نفر جواب او را بدهد، در ارتکاز هیچ کسی نیست که بقیه تخلف کرده اند. وجهش این است که رد سلام همان سلامی است که از کلام متکلم خارج شده بود، همان سلام را بر او بر می گردانند. لذا اگر بر جماعتی سلام شد، قطعا بر همه واجب نیست و سیره هم بر این نیست که همه جواب بدهند، بلکه حتی یک نفر هم جواب بدهد کافی است به شرطی که آن یک نفر جزء آن مجموعه باشد و طرف خطاب باشد. بله اگر متکلم بر تک تک این ها سلام دهد، واجب است که تک تک آن ها جواب بدهند ولی اگر به جماعت سلام داد یک نفر هم بر او جواب بدهد کافی است. یک نفر که جواب می دهد به عنوان همه جواب داده است و سلام شما را به خود شما بازگردانده است و همین کافی است. در اینجا گفتنی است که رد سلام باید صدق کند. یعنی مثلا اگر در تلویزیون کسی سلام بدهد لزومی ندارد که شما سلام بدهید زیرا رد صدق نمی کند. اگر هم کسی از امام دور باشد به صورتی که اگر سلام دهد امام نشنود، رد بر او واجب نیست زیرا رد بر او صدق نمی کند. رد باید صدق کند، بنابراین در جایی که رد صدق نکند ولو اینکه مخاطب هم باشد، کافی نیست.

خلاصه اینکه مستحب است بر امام جماعت که وقتی مواجه بر مردم شد، هنگام مواجهه با مومنین بر آن ها سلام کند که این استحباب هم به دلیل عمومات بحث سلام کردن و هم به دلیل روایتی است که در خصوص مقام امده است علاوه بر اینکه سیره نیز بر این بوده است که سلام می کردند.

1.2تکیه کردن امام بر شئ

فرع بعدی این است که صاحب شرایع فرموده است که مستحب است امام جماعت بر یک چیزی اتکاء کند:

« و أن يكون معتمدا على شي‌ء».

این حکم نیز منصوص است و در روایات وارد شده است. باب 24 این باب چنین است: «بَابُ أَنَّهُ يُسْتَحَبُّ أَنْ يَعْتَمَّ الْإِمَامُ شِتَاءً وَ صَيْفاً وَ أَنْ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ وَ أَنْ يَتَوَكَّأَ وَقْتَ الْخُطْبَةِ عَلَى قَوْسٍ أَوْ عَصًا»

روایت اول این باب از سماعه نقل شده است:

« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ بِالنَّاسِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيَّةٍ أَوْ عَدَنِيٍّ الْحَدِيثَ»[4] .

در این روایت حضرت می فرمایند: رداء بپوشد و سنگینی بیشتری داشته باشد که اوقع درنفس باشد و ظاهر او بوی دین بدهد. ظاهر امام جمعه بوی دینداری بدهد؛ نه اینکه ساعت آنچنانی در دست کند که مردم ندانند به ساعت او نگاه کنند یا حرف های او را گوش کنند. مظهر باید مظهر دینی باشد. همانطور که سخن از دین می گوید شمائل او نیز باید خبر از دین بدهد. مثلا با آستین أتوکشیده کذایی و گران قیمت بیاید و صحبت کند دیگر مردم حرف های او را باور نمی کنند. ما که حکم به حرمت نمی کنیم ولی این جور گشتن ها که با ظاهر دین سازگاری نداشته باشد با مذاق شریعت نسبت به امام جمعه سازگار نیست. اینکه این آداب در روایت آمده است بدین دلیل است که شمائل او نیز خبر از دینداری کند. در این روایت اول اشاره ای به تکیه کردن امام نشده است. اما در حدیث بعدی آمده است:

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ قَالَ: إِذَا كَانُوا سَبْعَةً يَوْمَ الْجُمُعَةِ- فَلْيُصَلُّوا فِي جَمَاعَةٍ وَ لْيَلْبَسِ الْبُرْدَ وَ الْعِمَامَةَ وَ يَتَوَكَّأُ عَلَى قَوْسٍ أَوْ عَصًا الْحَدِيثَ»[5] .

این برد که بر تن می کند نیز لازم نیست که جوری باشد که جلب توجه کند همین که برد معمولی بپوشد کافی است. شاهد این روایت آن قطعه است که می فرماید تکیه کند بر شمشیر یا چیزی؛ بالاخره یک جوری باشد که ایستاده وقتی می ایستد یک کمکی داشته باشد. یک چیزی به دست بگیرد تا قوت پیدا کند. در روایت می گوید اصل آن توکّو مستحب است. لازمه ی توکّو این است که یک چیزی باشد تا به آن تکیه بزند. آنچه مهم است تکیه کردن است. آنچه ترغیب شده است تکیه کردن است، جهت سلاحی مد نظر نیست. بر هر چیزی تکیه بزند استحباب را رعایت کرده است. حتما هم لازم نیست چیزی بر دست بگیرد، همین که بر چوبی که پشت منبر است تکیه کند نیز کافی است.

1.3نکاتی از بحث اذان ثالثه

1.3.1نکته اول: مراد از اذان ثالث

چند نکته از اذان ثالث باقی مانده است که آن را تکمیل کرده و سپس وارد بحث کیفیت نماز جمعه می شویم:

در بحث اذان ثالث عرض کردیم که حق با صاحب جواهر است و مراد از آن همان اذانی است که بعد از فراغ از منبر است. ما عرض کردیم که چون محمولش بدعت است که یک جمله ی سنگینی است، بعید است که اذان اعلان مراد باشد. اینکه اذانی را برای اعلان بگویند این محمول سنگین را ندارد. با توجه به اینکه محقق هم می گوید ذکر و دعاست، لذا بعید است که اذان اعلان مراد باشد. شدت همین محمول هم موید همین است که بگوییم اذان ثالث یعنی همان اذانی که بعد از فراغ از خطبه گفته می شود. و شاید در روایات ما هم همین را می خواهد بگوید که هنگامی که فارغ از خطبه شد موذن اقامه را بگوید، یعنی دیگر نباید اذان را بگوید.

1.3.2نکته ی دوم: مشروعیت اذان قبل از زوال

مسئله ی دیگری که گذشت این بود که آیا اذان قبل از زوال جایز است یا جایز نیست. صاحب ذخیره جزم به جواز اذان خطبه پیدا کرده است و آن را بی اشکال می داند. ما هم گفتیم که ظاهر روایت همین است. ما گفتیم که دو روایت را به هم ضمیمه کنیم که اولی عبارت بود از: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُصَلِّی الْجُمُعَهَ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاکٍ وَ یَخْطُبُ فِی الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَهُ رَکْعَتَیْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَیْنِ فَهِیَ صَلَاهٌ حَتَّى یَنْزِلَ الْإِمَامُ»[6] .

روایت بعدی نیز چنین بود که وقتی موذنون تمام می کردند حضرت شروع می کرد:« قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَهِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى یَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ». با ضمیمه این دو روایت می توان جواز را استفاده کرد. علاوه بر اینکه اکنون بیان می کنیم که اطلاقاتی مثل موثقه سماعه جمعه را بیان می کند که اذان و اقامه و خطبتان می گوییم اطلاق دارد. یعنی هر کجا خطبه مشروع باشد اذان قبل از آن نیز جایز و مشروع خواهد بود.

وقتی روایت گفت که خطبتان قبل از اذان مشروع است، اذان آن نیز طبیعتا مشروع خواهد بود.

1.3.2.1بررسی کلام صاحب حدائق

مرحوم صاحب جواهر ادعا کرده است که ما اجماع داریم اذان قبل از وقت مشروع نیست الا برای نماز صبح؛ از طرفی دیگر می گوید که وقت نماز جمعه زوال شمس است، نماز جمعه هم یعنی با همه ی توابعش که شامل خطبتین و این ها می شود. می گوید اگر هم کسی بگوید که خطبه را می توان قبل از زوال خواند اذان را نمی توان خواند[7] .

ما می گوییم اینکه اجماع بر عدم اذان قبل از زوال، اطلاق ندارد و شامل روز جمعه که خواندن خطبتان درقبل از زوال آن جایز دانسته شده است نمی شود. لذا می گوییم بعد از اینکه ثابت کردیم خطبتان را می شود قبل از زوال خواند، اذان قبل از آن نیز جایز خواهد بود. بنابراین اجماع دلیل لبی است و فقط قدر متیقن را شامل می شود که یک نفر عمدا بدون اینکه خطبه را قبل از زوال جایز بداند، اذان قبل از زوال را بگوید اما اگر ما با اطلاقات و روایات خطبه را قبل از زوال جایز دانستیم، بعید است اینکه اذان قبل از خطبه را جایز ندانیم.

1.3.3نکته ی سوم: مشروعیت اذان بعد از خطبتین قبل از زوال

مسئله ی بعدی این است که برفرض که اذان نگفتند یا اینکه اذان را مشروع ندانستیم قبل از زوال، اگر خطبتین قبل از زوال تمام شد می توانند اذان بگویند؟ بعید نیست که جایز باشد. اطلاقات می گوید نماز جمعه عبارت است از اذان و اقامه و خطبتان که این جا را نیز شامل می شود. مهم این است که آن اذان ثالث بدعت است، این جا را شامل نمی شود یا لااقلش این است که اجمال دارد؛ جمله ی الاذان الثالث بدعه اجمال دارد. باید اذان ثالث بودن بر یک اذان صدق کند تا بگوییم بدعت است، در حالی که این جا ثالث حساب نمی شود. بنابراین آن بدعت بودن، شامل این اذان بعد از خطبتین قبل از زوال نمی شود. ما گفتیم مراد از اذان ثالث اذانی بود که بعد از خطبتین باشد، ولی به شرطی که قبل از خطبتین اذان گفته باشند ولی اگر نگفته بودند دیگر مصداق اذان ثالث نیست. باید مصداق سه بودن محقق شود، اگر قبل از خطبتین اذانی را نگفته بودند که دیگر اذان بعد از فراغ از خطبتین اذان ثالث حساب نمی شود.

آنطور که شنیدیم در تهران هم همینطور بوده است که خطبتین را می خواندند و بعد اذان می گفتند و بعد نماز می خواندند می توان این عمل را تصحیح کرد و اذان ثالث شامل آن نمی شود.

2کیفیت خواندن نماز جمعه

تاکنون فروعی را که احساس کردیم نکاتی دارند را بیان کردیم؛ آداب دیگری نیز ذکر شده است که آن ها را ذکر نکردیم. کیفیت نماز جمعه بحث است که اکثر آن را در گذشته در لابلای مباحث و فروع متفرقه بیان کردیم. کیفیت خطبتان را گفتیم و دو رکعت بودن آن را نیز همراه وقت آن بیان کردیم. تنها چیزی که راجع به کیفیت نماز جمعه باقی می ماند مسئله ی قنوت است که در اینجا مطرح نشده است و در بحث قنوت آمده است.

2.1استحباب سوره جمعه و منافقین

یک نکته ای هم عرض می کنیم که مستحب است در نماز جمعه در رکعت اول سوره ی جمعه باشد و در رکعت دوم سوره ی منافقین خوانده شود که این ها منصوص است و نیازی به بحث طویل ندارد. روایت در این باب زیاد است: باب 70 از ابواب القراءه فی الصلاه آمده است: «بَابُ تَأَكُّدِ اسْتِحْبَابِ قِرَاءَةِ الْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِينَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي الظُّهْرَيْنِ وَ الْجُمُعَة» روایت اول این باب چنین است:

« مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ فِي الْقِرَاءَةِ شَيْ‌ءٌ مُوَقَّتٌ إِلَّا الْجُمُعَةُ يُقْرَأُ بِالْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِينَ»[8] .

در روایت سوم همین باب امده است:

« وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمَ بِالْجُمُعَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِشَارَةً لَهُمْ وَ الْمُنَافِقِينَ تَوْبِيخاً لِلْمُنَافِقِينَ وَ لَا يَنْبَغِي تَرْكُهَا فَمَنْ تَرَكَهُمَا مُتَعَمِّداً فَلَا صَلَاةَ لَهُ»[9] .

در کل روایاتی هم داریم که شب جمعه و صبح جمعه سوره ی جمعه خوانده شود. نکته اش اینجاست که بشارتی باشد برای مومنین و ترغیبی برای ان ها باشد. اظهار عزتی کنند که در مقابل یهود که آن ها اهل جهنم اند بندگی خدا را می کنند و اهل بهشت هستند. نه اینکه به خاطر نماز جمعه سوره خوانده شود. بلکه به دلیل این است که ایام تعطیلی است و ایامی است که روحش تلطیف پیدا کند و بندگی خدا را بیشتر کند. چه کسی که نماز جمعه می خواند چه نمی خواند این استحباب ثابت است.

2.2قنوت در نماز جمعه

اما در بحث قنوت یک بحث این است که آیا قنوت واجب است یا مستحب است؟ علماء گفته اند قنوت مستحب است و همینطور هم است. به قول محقق خویی اگر قرار بود واجب باشد بیان می شد و به ما می رسید. آنچه در روایات آمده است همه ترغیب به این امر مستحب است. در سایر نماز ها قبل از رکوع رکعت دوم مستحب است ولی در مورد نماز جمعه اختلاف است. چهار قول نقل شده است که قول مشهور این است که جمعه دارای دو قنوت است. قول مخالف عمده همان یک قنوتی است که منشا این اختلاف اقوال نیز اختلاف در روایات است. در برخی از روایات اکتفاء به یک قنوت آمده است و در برخی از روایات دو قنوت مطرح شده است. روایات مستفیضه در این باره وارد شده است. بار ها گفته ایم که در مورد روایات مستفیضه ای که سند قوی دارند، انسان علم و یقین پیدا می کند که این مضمون از امام علیه السلام صادر شده است، تواتر منطقی در مقام ملاک نیست، آنچه ملاک است اطمینان و علم به صدور روایت از امام علیه السلام است.

« الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي قُنُوتِ الْجُمُعَةِ إِذَا كَانَ إِمَاماً قَنَتَ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى وَ إِنْ كَانَ يُصَلِّي أَرْبَعاً فَفِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ قَبْلَ الرُّكُوعِ»[10] .

کسانی که قائل به یک قنوت شده اند استدلال به تعداد زیادی از روایات کرده اند که مضمونش همین روایت مذکور است. در مقابل کسانی که قائل به دوقنوت هستند به تعداد زیادی از روایات استدلال کرده اند:

« بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قَالَ: عَلَى الْإِمَامِ فِيهَا أَيْ فِي الْجُمُعَةِ قُنُوتَانِ قُنُوتٌ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ بَعْدَ الرُّكُوعِ وَ مَنْ صَلَّاهَا وَحْدَهُ فَعَلَيْهِ قُنُوتٌ وَاحِدٌ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى قَبْلَ الرُّكُوعِ»[11] .

قطع به صدور هر دو دسته روایت وجود دارد. جمع بین این روایات نیز واضح است. در دسته ی اولی که قنوت امام در رکعت اول را بیان می کند همان قنوت اضافه را دارد بیان می کند. قنوت در رکعت دوم مفروغ عنه بوده است. به ذهن می زند جمع بین این روایات واضح است. یعنی روایاتی که تنها یک قنوت را برای نماز جمعه بیان می کنند در مقام بیان همان قنوت رکعت اول هستند زیرا قنوت رکعت دوم مفروغ عنه بوده است. ملاحظه بفرمایید تتمه ای دارد که در جلسه ی بعد بیان می شود.

 


[6] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص316، أبواب صلاه الجمعه، باب8، ح4، ط آل البيت.«َ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُصَلِّی الْجُمُعَهَ حِینَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاکٍ وَ یَخْطُبُ فِی الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَیَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَهُ رَکْعَتَیْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَیْنِ فَهِیَ صَلَاهٌ حَتَّى یَنْزِلَ الْإِمَامُ».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo