< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: زمان خطبتین، تقدم یا تاخر خطبتین /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان وقت شرعی خطبه های نماز جمعه پرداختند. ادله قائلین به بعد از زوال بررسی شد که عمده دلیلی آن ها روایات بود که آن نیز دارای معارضه بود و مورد قبول واقع نشد. در این جلسه ی به اتمام آن بحث پرداخته و در ادامه مسئله ی تقدم و تاخر خطبتین از نماز مطرح می شود.

1وقت شرعی خطبه های نماز جمعه

بحث در زمان خطبه های نماز جمعه بود. آیا زمان خطبتین مضیق است و باید بعد از زوال باشد یا اینکه قبل از زوال هم جایز می باشد؟! دو قول در مسئله وارد شده است.

1.1دلیل قائلین به بعد از زوال(روایات)

عمده دلیل قائلین به بعد از زوال روایات بود[1] که عرض کردیم سه جواب از این روایات می توان داد که جواب سوم این بود که آن روایات مبتلا به معارض هستند. معارض اظهر داریم که رسول خدا در ظل اول خطبه می خواندند و نتیجه گرفتیم که از لحاظ فن اصول باید جایز بدانیم تقدیم را و افضل را بعد از زوال بدانیم.

نکته ای راجع به روایت دوم که در جلسه ی گذشته خواندیم بیان می کنیم. روایت دومی که قائلین به بعد از زوال بدان استناد کرده بودند چنین بود:

« عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَةِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى يَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ»[2] .

در جلسه ی گذشته اشتباها عرض کردیم که این روایت حسن بن علی بن فضال است[3] . اکنون عرضمان را تصحیح می کنیم که این روایت باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن حسن بن علی که این حسن بن علی فضال نیست. این حسن بن علی بن مغیره بجلی است که از ثقات است و راوی جعفر بن محمد است. جعفر بن محمد که مراد جعفر بن محمد اشعری است که در رجال محل بحث واقع شده است. و ما در ذهنمان این است که این جعفر بن محمد که راوی عبدالله بن میمون است کثرت روایت اجلاء داردو صاحب کتاب است و مشکلی ندارد لذا این روایت را معتبره می دانیم این نکته از روایت مانده بود که تصحیح کردیم.

1.2دلیل قائلین به جواز قبل از زوال

دلیلی که قائلین به قول دوم (قول جواز تقدیم خطبتین بر زوال) اقامه کرده اند این است که مضافا بر اینکه جمع بین روایات ثقه قائل شدن به جواز تقدیم است، روایاتی داریم که نماز جمعه را توقیت می کنند که از آن ها نیز جواز تقدیم خطبتین استفاده می شود. روایات عدیده ای وارد شده است که وقت نماز جمعه زوال شمس است. روایات متواتره است که یقین به صدور برخی از آن ها داریم. به عنوان مثال همان حدیثی که جبرائیل نازل می شد: صحیحه عبدالله بن سنان:

«َ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْجُمُعَةَ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاكٍ وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَيْنِ فَهِيَ صَلَاةٌ حَتَّى يَنْزِلَ الْإِمَامُ»[4] .

در این روایت نماز جمعه به زوال شمس تحدید شده است. اگر قرار باشد که وقت نماز جمعه زوال شمس باشد مقتضای ظاهر اولی اش با توجه به اینکه وقتش نیز مضیق بود، این است که بگوییم خواندن خطبه ها قبل از زوال واجب است. لکن چون به وسیله ی روایات دیگر قرینه داریم که جایز است که خطبتین بعد از زوال خوانده شود، از این ظهور رفع ید می کنیم و قائل به جواز خواندن خطبتین قبل از زوال می شویم و روایت را نیز حمل بر افضلیت می کنیم. قول به وجوب تقدیم خطبتین خلاف سیره پیامبر و مسلمین بوده است. نسبت به اصل جواز می گوییم که جایز است تقدیم خطبتین بر زوال تا اینکه نماز عند الزوال خوانده شود تا تاخیر عرفی از زوال پیدا نکند. این وجه دومی بود که قائلین به جواز تقدیم مطرح کرده اند.

1.2.1مناقشه: اعمیت معنای جمعه

ممکن است قائلین به وجوب تاخیر جواب دهند که مراد از اینکه جمعه را بعد از زوال بخواند، نماز جمعه به همراه جوانبش است که شامل خطبه ها نیز می شود. مخصوصا اینکه در روایات آمده است که خطبتین نماز هستند. صاحب جواهر فرموده است این یک امر عرفی است که می گویند نماز را عند الزوال بخوان، اذان و اقامه اش را نیز شامل می شود این جا نیز مقدمات خود یعنی خطبه ها را نیز شامل می شود.

1.2.2جواب: مراد از جمعه فقط نماز است

لکن مرحوم صاحب جواهر فرموده است که بالوضوح و الضروره مراد از نماز در این روایات خود رکعتین است و شامل خطبتین نمی شود.[5]

1.3مختار استاد: جواز تقدیم

این فرمایش صاحب جواهر ممکن است در برخی از روایات قابل تصدیق نباشد، لکن به ذهن می آید که نسبت به برخی دیگر از روایات، فرمایش ایشان متین است. واضح است که مراد از اینکه عند الزوال بخوانید یعنی خود رکعتین را بخوانید. مانند روایتی که از عبدالله بن سنان نقل شده است:

«َ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْجُمُعَةَ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاكٍ وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ مِنْ أَجْل‌ الْخُطْبَتَيْنِ فَهِيَ صَلَاةٌ حَتَّى يَنْزِلَ الْإِمَامُ»[6] .

جبرائیل نازل می شود و عرض می کند که زوال شمس شده است پایین بیا و نماز را بخوان؛ حضرت خطبه ها را خوانده بودند و جبرائیل آمد و گفت که پایین برو و نماز را بخوان؛ واضح است که صلّ در این روایت به معنای دو رکعت است.

روایت دیگر نیز روایت دوم از همین باب است:

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مِسْمَعٍ أَبِي سَيَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ- فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ فِي السَّفَرِ- فَقَالَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ- وَ ذَلِكَ وَقْتُهَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي غَيْرِ السَّفَرِ»[7] .

سوال می کند که وقت نماز جمعه در سفر چه زمانی است؟ حضرت فرمودند عند زوال الشمس. مراد از نماز در این جا اصل نماز است. مسافر نمازش جوانب مثل نافله و غیره ندارد و مراد خود نماز است. چند روایت بدین مضمون وارد شده است. بعد فرموده است که نماز جمعه در غیر سفر نیز همین وقت را دارد. صاحب جواهر درست فرموده است، اگر تتبعی در روایات کنیم داستان و آهنگ این روایات این است که می خواهد بگوید نماز جمعه با نماز غیر روز جمعه فرق می کند. نماز در غیر روز جمعه نافله دارد و تاخیر می افتد ولی نماز در روز جمعه مانند سایر روز ها نیست، نافله اش مقدم شده است و نماز در اول زوال قرار می گیرد. لذا کلام صاحب جواهر تمام است[8] . بنابر این این دلیل دوم بر جواز تقدیم خطبتین نیز تمام است.

اگر هم کسی اشکال کرد و گفت که این روایات با اطلاق است و می توان آن راحمل بر جمعه و خطبتین کرد می گوییم ظهور این روایات در جواز خواندن نماز جمعه در اول زوال، اظهر از ظهور روایاتی است که می گفت نماز جمعه بعد از اذان است. ظهور آن ها در لزوم خواندن بعد از زوال قوی نیست و قابل حمل بر استحباب می باشد.

بنابراین در ذهن ما این جهت واضح است که خواندن خطبه ها قبل از زوال جایز است.

1.4بررسی مرجحات باب تعارض در مقام در صورت عدم قبول جمع عرفی

اگر کسی این گونه جمع بین روایات را قبول نکرد و آن ها را متعارض دانست، برخلاف ما که روایات را از باب اظهر و ظاهر بر همدیگر حمل می کنیم، باید رجوع به مرجحات برای حل این تعارض کنیم.

1.4.1شهرت

صاحب جواهر فرموده است روایاتی که جواز تقدیم را می رسانند بیشتر هستند و خود این ترجیح است. در آنجا دو روایت دال بر عدم جواز تقدیم هستند لکن چندین روایت در جواز تقدیم آمده است[9] . لذا روایات تقدیم اکثر هستند و شهرت دارند و مقدم هستند.

1.4.2موافقت کتاب

اگر کسی شهرت را قبول نکرد، بعد از شهرت موافقت کتاب مرجح است. جا دارد که کسی ادعا کند که روایاتی که می گوید جمعه بعد از اذان است موافق کتاب است زیرا در قرآن نودی للصلوۀ آمده است لکن اشکال می کنیم که ما از کتاب وجوب بعد از زوال را نفهمیدیم، لذا موافقت با کتاب نیز محرز نیست.

آیه ی قرآن می گوید اگر اذان گفتند شرکت کنید ولی اینکه زمان خطبه چه زمانی است، بیانگر آن نیست. لذا موافقت با قرآن نیز مسلم نیست اللهم الا ان یقال که معنای خذ ما وافق الکتاب را این گونه معنا کنیم که لازم نیست مو به مو با آن سازگار باشد بلکه همین که مقداری با قرآن سازگاری اش بیشتر باشد کافی است. در این صورت می توان گفت که روایات بعد از زوال، موافق کتاب الله هستند. کما اینکه بعضی از روایات نیز این معنا را می رسانند:

« عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ عَلِيٌّ وَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَبِي الْعَلَاءِ أَنَّهُ حَضَرَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ فِي هَذَا الْمَجْلِسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اخْتِلَافِ الْحَدِيثِ يَرْوِيهِ مَنْ يَثِقُ بِهِ وَ فِيهِمْ مَنْ لَا يَثِقُ بِهِ فَقَالَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ حَدِيثٌ فَوَجَدْتُمُوهُ لَهُ شَاهِدٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَوْ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَّا فَالَّذِي جَاءَكُمْ بِهِ أَوْلَى بِهِ»[10] .

1.4.3مخالفت عامه

اگر کسی موافقت کتاب را قبول نکرد یا شبهه در آن داشت، نوبت به مرجح سوم می رسد که طبق روایت، مرجح سوم مخالفت با عامه است. عامه به روایات ظل اول عمل می کنند و قائل به جواز تقدیم هستند، لذا نتیجه می شود قول به لزوم خواندن خطبتین بعد از زوال؛ این بیانات تنها بیان قواعد اصولی هستند و ما نظر خود را با روایات بیان کرده ایم که جواز تقدیم است.

1.4.4اصل اولی در متعارضین

اگر کسی مخالفت با عامه را نیز احراز نکرد، آخر الامر تعارض می شود و اصل در متعارضین را اگر گفتیم که تخییر است، احدهما حجت هستند اما اگر گفتیم که اصل در متعارضین تساقط است، آن وقت مرجع می شود عام فوقانی، عام فوقانی عبارت است از روایاتی که می گوید خطبه را بخوانید و این اطلاق دارد که قبل از زوال خوانده شود یا بعد از زوال؛ ما می گوییم قدر متیقن این است که متصل به زوال باشند اما اینکه قبل یا بعد از زوال باشند اطلاق می گوید فرقی نمی کند. اما اگر کسی مثل آخوند بگوید که این ها در مقام اصل تشریع هستند و در مقام بیان خصوصیات نیستند، نوبت به اصل عملی می رسد. اینکه قائلین به بعد از زوال به احتیاط استدلال کرده اند همانطور که صاحب جواهر نیز فرموده است درست نیست. زیرا در شبهات وجوبیه در دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی برائت جاری می شود. برائت از تقید جاری می شود. ما در شرط زائد شک داریم و با برائت شرطیت آن را نفی می کنیم.

خلاصه اینکه مقتضای دلیل اجتهادی جواز تقدیم است کما اینکه در آخر الامر مقتضای اصل عملی نیز جواز تقدیم است.

2تقدیم خطبتین علی الصلاه

متن شرایع:

«و يجب أن تكون الخطبة مقدمة على الصلاة فلو بدأ بالصلاة لم تصح الجمعة»[11]

یکی از شرایط خطبتین این است که باید خطبتین قبل از صلاه باشد. اختلافی نیست در اینکه خطبتین باید قبل از نماز باشد. از روایات زیادی نیز این مطلب استفاده می شود مانند «الْجُمُعَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا لِمَنْ أَدْرَكَ الْخُطْبَتَيْنِ»[12] . یا آن روایاتی که می گوید وقتی خطبتین خوانده شد، تکلم بین خطبه و اقاممه ی نماز مانعی ندارد یا سیره ی رسول خدا که اول خطبه می خواندند و بعد جبرائیل می آمد و می گفت پایین برو و نماز بخوان. روایتی نیز از فضل بن شاذان آمده است که مطلب را تمام کرده است که اصلا جعل خطبه قبل از نماز بوده است. وجهش نیز این است که جمعه متکرر می شود، مردم خسته می شوند می فهمند که چه زمانی شروع می شود و چه زمانی تمام می شود و در این صورت فقط برای نماز حاضر شده و در خطبه ها شرکت نمی کردند. لذا خطبه در روز جمعه قبل از نماز دانسته شده است:

« فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ الصَّلَاةِ وَ جُعِلَتْ فِي الْعِيدَيْنِ بَعْدَ الصَّلَاةِ قِيلَ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ أَمْرٌ دَائِمٌ يَكُونُ فِي الشَّهْرِ مِرَاراً وَ فِي السَّنَةِ كَثِيراً فَإِذَا أُكْثِرَ ذَلِكَ عَلَى النَّاسِ صَلُّوا وَ تَرَكُوهُ وَ لَمْ يُقِيمُوا عَلَيْهِ وَ تَفَرَّقُوا عَنْهُ فَجُعِلَتْ قَبْلَ الصَّلَاةِ لِيُحْتَبَسُوا عَلَى الصَّلَاةِ وَ لَا يَتَفَرَّقُوا وَ لَا يَذْهَبُوا وَ أَمَّا الْعِيدَانِ فَإِنَّمَا هُوَ فِي السَّنَّةِ مَرَّتَانِ وَ هِيَ أَعْظَمُ مِنَ الْجُمُعَةِ وَ الزِّحَامُ فِيهِ أَكْثَرُ وَ النَّاسُ مِنْهُمْ أَرْغَبُ فَإِنْ تَفَرَّقَ بَعْضُ النَّاسِ بَقِيَ عَامَّتُهُمْ وَ لَيْسَ هُوَ بِكَثِيرٍ فَيَمِيلُوا وَ يَسْتَخِفُّوا بِه‌» [13] در نماز عید مردم حوصله دارند زیرا در سال دو بار است. شریعت همین امور عرفیه است و امور خلاف عرف و پیچیده نیست.

امر پرواضح است که در جمعه جعل خطبتین قبل از نماز است و احدی در آن شک نکرده است. بلکه شاید بتوان از آیه نیز استفاده کرد که اول خطبه است و بعد نماز است. داستان خطبه همین بود که حضرت خطبه می خواندند و آن ها می رفتند دنبال تجارت، در آیه آمده است که هنگامی که نماز تمام شد بروید دنبال کار هایتان، معلوم می شود نماز بعد از خطبه است که امر می کند پیامبر را تنها نگذارید.

2.1کلام شیخ صدوق: تاخر خطبه از نماز

با اینکه امر واضح است همانطور که صاحب جواهر فرموده است[14] از عجایب است که شیخ صدوق در فقیه این گونه آورده است که:

« وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَوَّلُ مَنْ قَدَّمَ الْخُطْبَةَ عَلَى الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَة عُثْمَانُ لِأَنَّهُ كَانَ إِذَا صَلَّى لَمْ يَقِفِ النَّاسُ عَلَى خُطْبَتِهِ وَ تَفَرَّقُوا وَ قَالُوا مَا نَصْنَعُ بِمَوَاعِظِهِ وَ هُوَ لَا يَتَّعِظُ بِهَا وَ قَدْ أَحْدَثَ مَا أَحْدَثَ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ قَدَّمَ الْخُطْبَتَيْنِ عَلَى الصَّلَاةِ»[15]

مردم نمی ایستادند و می رفتند. زمانی بوده اند که مردم از عثمان بر گشته بودند و قبولش نداشتند. عجیب بودنش این است که این حدیث را در مقنعه و هدایۀ و سایر کتب[16] نیز همینطور فتوا داده است. کانّ این قضیه کشف می کند که صدوق یک بار هم نماز جمعه شرکت نکرده است که ببیند که مسلمانان قبل از نماز می خوانند. در علل نیز تعلیقه زده است که فضل اشتباه کرده است:

« ِقَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ جَاءَ هَذَا الْخَبَرُ هَكَذَا وَ الْخُطْبَتَانِ فِي الْجُمُعَةِ وَ الْعِيدِ بَعْدَ الصَّلَاةِ لِأَنَّهُمَا بِمَنْزِلَةِ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ وَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَدَّمَ الْخُطْبَتَيْنِ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ لِأَنَّهُ لَمَّا أَحْدَثَ مَا أَحْدَثَ لَمْ يَكُنِ النَّاسُ يَقِفُونَ عَلَى خُطْبَةٍ وَ يَقُولُونَ مَا نَصْنَعُ بِمَوَاعِظِهِ وَ قَدْ أَحْدَثَ مَا أَحْدَثَ فَقَدَّمَ الْخُطْبَتَيْنِ لِيَقِفَ النَّاسُ انْتِظَاراً لِلصَّلَاةِ وَ لَا يَتَفَرَّقُوا عَنْه‌»[17]

این فتوای ایشان از عجایب است . خصوصا که در همین فقیه روایت سیزدهم را آورده است (ایشان خیلی إباء نداشته است که یک چیزی را خلاف ببیند و دستکاری کند)، لکن من حیث لا یشعر این روایت را آورده است در حالی که خلاف نظر خود را می رساند. در روایت سیزده می گوید که خطبه را که امام خواند جایز است صحبت کردن بین خطبه و اقامه ی نماز؛

« وَ رَوَى الْعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يَتَكَلَّمَ الرَّجُلُ إِذَا فَرَغَ الْإِمَامُ مِنَ الْخُطْبَةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَنْ تُقَامَ الصَّلَاةُ وَ إِنْ سَمِعَ الْقِرَاءَةَ أَوْ لَمْ يَسْمَعْ أَجْزَأَهُ».[18]

ایشان روایت فضل را که صریح بود توجیه کرده است و گفته است که این از اشتباهات فضل است.

خلاصه اینکه مرحوم شیخ صدوق رحمه الله خبط عجیبی را مرتکب شده است که فرموده است خطبتین در روز جمعه بعد از نماز است. اشتباه ایشان هیچ توجیهی ندارد. اعتقاد صدوق این بوده است که خطبه ها بعد از نماز جمعه است. اصل این داستان هم معلوم نیست ثابتباشد که اولین کسی که مقدم کرده باشد عثمان باشد، این مربوط به روز عید است. لذا خود مضمون نیز مضمون کذبی است. خلاصه اینکه ما نتوانستیم کلام ایشان را بفهمیم. لکن هنوز به ایشان به عنوان یک محدث و فقیه والامقام ایمان داریم. و این اشتباه موجب نقص منزلت ایشان نمی شود.

 


[1] .مراد از روایات دو روایتی است که در جلسه ی گذشته بیان شد: 1. صحیحه محمد بن مسلم: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ يَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ فَيَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ لَا يُصَلِّي النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ يَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُومُ فَيَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ يَنْزِلُ فَيُصَلِّي بِالنَّاسِ ثُمَّ يَقْرَأُ بِهِمْ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى بِالْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْمُنَافِقِينَ»2. « عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا خَرَج‌ إِلَى الْجُمُعَةِ قَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ حَتَّى يَفْرُغَ الْمُؤَذِّنُونَ».
[3] .حضرت استاد در جلسه ی گذشته راجع بدین روایت چنین فرمودند: « شیخ طوسی عن الحسن بن علی بن فضال است که سند شیخ به حسن بن علی بن فضال محل کلام است که در جای خود بحث شده است. عن جعفر بن محمد که او نیز اشکال رجالی دارد».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo