< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: محتوای خطبتین، تعبدی بودن خطبه ها /نماز جمعه /صلاه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته استاد به بیان محتوای لزومی خطبتین پرداختند. ایشان صلوات و وعظ را در یکی از خطبه ها واجب می دانند. درمورد اصل وجوب سوره نیز تردیدی در مسئله ندارند. در این جلسه به ادامه ی بحث محتوای خطبتین پرداخته می شود.

1محتوای خطبتین

1.1سوره در خطبه

بحث سر این بود که سوره باید قصیره باشد یا خیر؟ عرض کردیم که بعید نیست در خطبه اولی قرائت سوره یا آیه لازم باشد. هم صحیحه محمد بن مسلم که خطبتین را بیان می کرد و مفصل بیان کرده است[1] ، دال بر خواندن سوره در خطبه اولی بود، و هم در موثقه سماعه در خطبه اولی آمده بود[2] و هم در خطبه هایی که از مولا علیه السلام نقل شده است[3] همه متفق اند بر اینکه ختم خطبه اولی باید همراه با سوره باشد.

در یک روایت صحیحه از محمد بن مسلم باب 25 حدیث سوم چنین آمده است:

« عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَةٍ يَخْرُجُ الْإِمَامُ بَعْدَ الْأَذَانِ فَيَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ لَا يُصَلِّي النَّاسُ مَا دَامَ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ثُمَّ يَقْعُدُ الْإِمَامُ عَلَى الْمِنْبَرِ قَدْرَ مَا يَقْرَأُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ يَقُومُ فَيَفْتَتِحُ خُطْبَتَهُ ثُمَّ يَنْزِلُ فَيُصَلِّي بِالنَّاسِ ثُمَّ يَقْرَأُ بِهِمْ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى بِالْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْمُنَافِقِينَ»[4]

به ذهن می زند که بقدر قل هوالله به صورت متعارف جزء خطبه بوده است. ظاهر «قدر ما یقرء» فعل معلوم است. ظاهر متعارف این روایت این است که خواندن سوره مفروض بوده است لذا فرموده است «قدر ما یقرء». بنابراین همه ی روایات متفق بر خواندن سوره در خطبه اولی هستند. اما در خطبه دوم، خطبه هایی که از ائمه علیهم السلام رسیده است، برخی بدون آیه قرآن است. روایاتی هم که رسیده است در موثقه سماعه درخطبه دوم سوره یا آیه ای ندارد، با اینکه در خطبه اول آورده بود؛ لذا همین که در خطبه اول آورده بود و در خطبه دوم نیاورده است ظهور قوی دارد که در خطبه دوم واجب نباشد.

1.1.1مختار استاد: عدم لزوم سوره در خطبه دوم

به ذهن می زند که همین فرق گذاشتن بین خطبه اول و دوم دال بر عدم لزوم خواندن سوره یا آیه در خطبه دوم است. لذا لا یبعد که در صحیحه محمد بن مسلم که در خطبه دوم نیز سوره مطرح شده بود، حمل بر افضلیت می شود. خصوصا اینکه موثقه سماعه همانطور که محقق همدانی فرموده است امتیازی نسبت به صحیحه محمد بن مسلم دارد و آن اینکه صحیحه محمد بن مسلم همه ی خصوصیات را بیان کرده است که شامل واجبات و مستحباب می شود ولی در موثقه سماعه اساس کار توضیح داده شده است. گرچه ادعا نمی کنیم که تمام آنچه در موثقه آمده است واجبات است ولی در مقام توضیح تشریع بوده است؛ لذا این قرینه نیز منبّه است بر اینکه روایت محمد بن مسلم حمل بر استحباب شود.

البته نکته ای که برخی از دوستان می گویند هم خوب است؛ بگوییم که در آخر روایت محمد بن مسلم آمده است که «یکون آخر کلامه ان الله یامر بالعدل و الاحسان» به ذهن می زند که «تنفع الذکری» که بعد از آن آمده است موعظه بوده است. لذا می توان گفت که اصلا در روایت محمد بن مسلم هم شاید در خطبه دوم خواندن سوره و آیه مطرح نشده باشد و این آیه صرفا به دلیل موعظه موجود در آن خوانده شده است. خلاصه اینکه به ذهن می زند خواندن سوره یا آیه در خطبه دوم لزوم ندارد.

1.1.2کلام صاحب جواهر: کفایت خواندن آیه

مرحوم صاحب جواهر بر عکس عرض ما، فرموده است که در صحیحه محمد بن مسلم در خطبه دوم آیه آمده است که ان الله یامر بالعدل و الاحسان، درنظر صاحب جواهر، اصل بر این است که خصوصیاتی که در روایات آمده است بر الزام حمل کنیم. ایشان می گوید همین که در آخر خطبه دوم در صحیحه محمد بن مسلم آیه آمده است، ظهور در لزوم دارد لذا بدان اخذ می کنیم و به وسیله ی قول به عدم فصل، می گوییم که در خطبه اولی نیز خواندن یک آیه کفایت می کند[5] . ایشان فرموده است سوره ای را که در صحیحه محمد بن مسلم و همچنین در موثقه آمده است را حمل بر افضلیت می کنیم. یعنی خواندن آیه کافی است لکن افضل این است که سوره بخواند. لا یقال که چرا عکس نمی کنید؟ چرا نمی گویید که سوره لازم است؟ و با قول به عدم فصل بگوییم که در خطبه دوم هم سوره واجب باشد؟ ایشان می گوید این مطلب گفتنی نیست؛ زیرا در این خطبه ها آیه آمده است. چگونه می توانیم سوره را در هر دو خطبه لازم بدانیم در حالی که در آخر روایت تنها یک آیه آمده است؟! ما می توانیم با قول به عدم فصل، خواندن سوره را حمل بر افضل افراد کنیم ولی عکس آن ممکن نیست.

1.1.3مناقشه در کلام صاحب جواهر

فرمایش خوبی فرموده اند لکن به نظر ما کلام ایشان در دو نقطه اشکال دارد:

    1. اینکه ایشان فرموده است ظاهر صحیحه محمد بن مسلم وجوب و کفایت آیه است، تمام نیست؛ زیرا کفایت آن را قبول داریم ولی اصل وجوب آن مورد قبول نیست. خصوصا اینکه در موثقه سماعه در خطبه دوم[6] و در خطبه منقول از مولا علیه السلام نیامده است. بنابراین اصل وجوب را نمی توانیم قبول کنیم.

    2. قول به عدم فصل و اینگونه استدلالات اساسی ندارند. غایتش این است که اجماع مرکب اثبات می شود که آن هم ارزشی ندارد. ما با اختلافاتی که می بینیم در مسئله وجود دارد، نمی توانیم قول معصوم را کشف کنیم.

در جلسه ی گذشته عرض کردیم که قصیره بودن سوره نیز لزومی ندارد. به نظر ما اصل سوره به اطلاق صحیحه محمد بن مسلم که مقید ندارد واجب است. و ذکر قید قصیره در روایت موثقه مفهوم ندارد و حمل بر افضلیت می کنیم.

1.2بررسی حکم دعا برای مومنین در خطبه ها

خلاصه اینکه محتوای خطبه باید حمد و ثناء و وعظ و صلوات و سوره باشد. آیا بیش از این مقدار هم باید در خطبه آورده شود یا خیر؟ صاحب جواهر مبنایش این است که هر خصوصیتی که در روایات آمده باشد اصل بر این است که لازم باشد:

«بل الأحوط المحافظة على جميع ما يستفاد من نصوص المقام صحيح ابن مسلم و موثق سماعة و خطبتي أمير المؤمنين (عليه السلام) إلا ما علم كونه ندبا»[7] .

لذا در مورد استغفار یا دعای للمومنین که در روایت صحیحه و موثقه آمده است، بحثی را مطرح کرده است. خطبه هایی که از مولا علیه السلام نقل شده نیز دعا برای مومنین مشهود است. حتی یک خطبه از آن که اصلا در خطبه دوم تصریحا وعظ ندارد و همه اش دعا است. مگر اینکه کسی بگوید از دعا های آن وعظ نیز استفاده شود:

«ِّ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لَنَا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ الَّذِينَ تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ ص اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ حَسَنَاتِهِمْ وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ أَدْخِلْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ اغْفِرْ لِلْأَحْيَاءِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الَّذِينَ وَحَّدُوكَ وَ صَدَّقُوا رَسُولَكَ وَ تَمَسَّكُوا بِدِينِكَ وَ عَمِلُوا بِفَرَائِضِكَ وَ اقْتَدَوْا بِنَبِيِّكَ وَ سَنُّوا سُنَّتَكَ وَ أَحَلُّوا حَلَالَكَ وَ حَرَّمُوا حَرَامَكَ وَ خَافُوا عِقَابَكَ وَ رَجَوْا ثَوَابَكَ وَ وَالَوْا أَوْلِيَاءَكَ وَ عَادَوْا أَعْدَاءَكَ اللَّهُمَّ اقْبَلْ حَسَنَاتِهِمْ وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ أَدْخِلْهُمْ بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ»[8] .

1.2.1کلام صاحب جواهر

بحث در این است که آیا دعای برای مومنین یا استغفار بر آن ها واجب است یا خیر؟! صاحب جواهر دعا برای مومنین را لازم می داند به دلیل اینکه در صحیحه محمد بن مسلم آمده است: «وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص- وَ ادْعُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ- ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا يُمْكِنُ هُنَيْهَةً...» [9] .

و موثقه آمده است:« وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات»[10]

البته ایشان بعد فرموده است که به دلیل عدم فتوای علما، نمی توان جزما فتوا داد که استغفار و دعا لازم است:

«أن ظاهر الموثق المزبور، و خطبتي أمير المؤمنين (عليه السلام) إيجاب الاستغفار للمسلمين و المسلمات في الثانية، و صحيح ابن مسلم في الأولى، فمقتضى الجمع بين النصوص ذلك فيهما معا، إلا أن ندرة الفتوى بها و ما سمعته من إجماع الشيخ و غيره على الاجتزاء بدونه و سوق النصوص للأعم من الواجب و المندوب و نحو ذلك مما لا يخفى يمنع من الجرأة على الوجوب، و إن كان الوجوب في الجملة ظاهر ما سمعته من مصباح السيد و نهاية الشيخ و النافع و المعتبر و غيرها، بل ربما استظهر من موضع من السرائر أيضا».[11]

1.2.2مختار استاد: استبعاد وجوب دعاء

برخی از علما، از جمله محقق خویی رحمه الله به موثقه سماعه عمل کرده و فتوا به وجوب استغفار برای مومنین داده اند: « في الثانية يقوم و يحمد اللّه و يثني عليه و يصلي على محمد صلى اللّه عليه و آله و على أئمة المسلمين عليهم السلام و يستغفر للمؤمنين و المؤمنات»[12] . ایشان اساس را در همین موثقه قرار داده است که عین عبارت موثقه را آورده است.

به ذهن می رسد همانطور که صاحب جواهر فرموده اند با توجه به مفتی به نبودن آن در کلمات فقهاء، حکم به وجوب آن بسیار بعید است؛ مخصوصا اینکه استغفار در صحیحه محمد بن مسلم نیامده است. لذا به ذهن می اید که آن را حمل بر استحباب کنیم کما اینکه مستحبات دیگر نیز در روایت مطرح شده است. به عنوان مثال در روایت سماعه اشاره می شود:

«َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ هَذَا أَقَامَ الْمُؤَذِّنُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي الْأُولَى بِسُورَةِ الْجُمُعَةِ وَ فِي الثَّانِيَةِ بِسُورَةِ الْمُنَافِقِينَ»[13] .

به نظر ما استغفار در خطبه ملاک لزومی ندارد. محقق خویی خصوص استغفار را واجب می دانستند؛ به نظر ما وجوب خصوص استغفار بعید است.

همه ی خطبه هایی که رسیده است مشتمل بر دعای بر مومنین است، عیبی ندارد کسی بگوید که قدر متیقن از دعا که در همه ی خطبه ها آمده است استغفار باشد. عیبی ندارد کسی بگوید که عنوان استغفار از باب قدر متیقن واجب است، لکن این نظریه اشکالی که دارد این است که معرض عنه است. آنچه از شیعه و سنی در مورد خطبتین رسیده است همین پنج خصوصیتی بود که عرض کردیم. خصوصا اینکه این خصوصیات با مستحبات نیز آمده است و مقرون به مستحبات شده است. از لحاظ بحث طلبگی جا دارد کسی مثل محقق خویی بفرماید که استغفار لازم است، لکن معرض عنه است و موهن ظهور امر یا ظهور جمله ی خبریه در وجوب است.

هذا تمام الکلام فی محتویات الخطبتین.

2فروع قابل بحث نماز جمعه

فروعی در مسئله نماز جمعه مطرح شده است که صاحب شرایع بحث نکرده است لکن صاحب جواهر مطرح کرده است که به بیان آنها می پردازیم:

2.1تعبدی یا توصلی بودن خطبه ها

فرع اولی این است که آیا باید خطبتین به صورت قربی اتیان شوند یا خیر؛ به عبارت دیگر آیا تعبدی هستند یا توصلی؟ شاید اینکه اکثر علماء شرطیت قربی بودن را مطرح نکرده اند، بدین دلیل بوده است که نزد آن ها قربی بودن لازم نبوده است.

2.1.1اصل در تعبدیت و توصلیت

یک مسئله ای که باید بحث شود این است که آیا اصل تعبدیت است یا توصلیت؟! به مشهور نسبت داده شده است که اصل را عند الشک تعبدی بودن می دانند. آخوند کلام مشهور را تایید کرده است و اصاله التعبدی شده است[14] . این بحث از مشکلات فقه است و در موارد کثیره ای است که ما شک داریم فلان فعل تعبدی است یا خیر؛ در جاهایی هم که تعبدی بودن مفروغ عنه شده است با تسالم و ....است و دلیل خاصی ندارد.

گفته نشود که این ها بندگی است و قربیت در آن ها لازم است. زیرا بندگی به این معنا که امر دارد مسلم است، اما به معنای اینکه تعبدی باشد روشن نیست و باید بحث کرد. چیزهایی که مفروغ عنه دانسته شده است با تسالم و ارتکاز متشرعه درست می شود. در برخی جاها شک داریم از جمله ی آن ها بحث خمس است. در مورد خطبتین نیز همینطور شک داریم که توصلی هستند یا تعبدی؟

صاحب جواهر فرموده است اینکه اصل تعبدیت باشد اینجا دارای اشکال است[15] . اینکه مشهور اصل تبعدی را بپذیرند در خود واجب مطرح است. مثل خمس که خود واجب است شک می کنیم و می گوییم اصل بر تعبدیت است. اما خطبتین اول کلام است که این ها جزء واجب باشند. این ها شرط هستند و مشهور در شرط اصل را تعبدی بودن نمی دانند. بنابراین ایشان اصل تعبدی را در مقام قبول ندارند.

2.1.2مختار استاد: تعبدی بودن خطبه ها

لکن به ذهن ما می رسد که خطبتین به جای رکعتین است. اینکه این همه خصوصیت برای خطبه نقل شده است، و با توجه به مضامینی که دارد بسیار بعید است که تعبدی نباشد. در روایات آمده است امام جمعه عمامه بپوشد که تاثیرش بیشتر باشد، اصل خطبه هم برای موعظه است، این ها نمی سازد که بگوییم ریاءا این خطبه ها را بخواند و بعد نماز بخواند. ارتکاز متشرعه نیز همین است که خطبه برای رضای خدا آورده شود. در جا های دیگر نیز مسئله صاف نیست و با همین قرائن و شواهد تعبدی بودن برخی از مسائل را اثبات کرده اند. اینجا نیز ما می گوییم این قرائن موجب میشوند که بگوییم بعید است ریایی به جا آوردن آن جایز باشد. اینکه علما تعبدی بودن را ذکر نکرده آند نیز به این خاطر است که در ارتکاز آن ها واضح بوده است که این یک امر قربی است.

به صورت کلی اشتراط تعبدیت در این گونه روایات مطرح نشده است. در روایات اینکه باید با نیت به جا آورده شود، نیامده است لذا مشهور به اصل متمسک شده و قائل به تعبدی بودن شده اند. به نظر ما دربحث اصولی، اصل توصلیت است، لکن در محل بحث، اینکه امام بتواند خطبه را با ریا به جا آورد و بعد نماز را شروع کند با ارتکاز ما سازگاری ندارد.

فرع دوم لزوم عربیت یا جواز فارسی خواندن خطبه است که در جلسه ی بعد انشاالله بررسی خواهد شد

 


[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج7، ص342، أبواب، باب، ح، ط آل البيت..« «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مُشْتَمِلَةً عَلَى حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ- وَ الْوَصِيَّةِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَعْظِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ اقْرَأْ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَ ادْعُ رَبَّكَ- وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص- وَ ادْعُ لِلْمُؤْمِنِين.َ...»
[2] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص421.« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‌…».
[6] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص421.« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ الَّذِي يَخْطُبُ النَّاسَ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَنْ يَلْبَسَ عِمَامَةً فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ وَ يَتَرَدَّى بِبُرْدٍ يَمَنِيٍّ أَوْ عَدَنِيٍّ وَ يَخْطُبَ وَ هُوَ قَائِمٌ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ ثُمَّ يُوصِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ يَقْرَأُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ صَغِيرَةً ثُمَّ يَجْلِسُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ وَ يُثْنِي عَلَيْهِ وَ يُصَلِّي عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ يَسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‌…».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo