< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

97/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ابتدا و انتهای وقت نماز صبح /وقت الصلوات /نماز

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه ی گذشته که قبل از ماه مبارک رمضان برگزار بود، استاد به بیان وقت ابتدا و انتهای نماز ظهر و عصر پرداخته بودند و در این جلسه به بیان وقت نماز صبح می پردازند.

1بررسی وقت نماز صبح

بحث در وقت نماز صبح است که از حیث مبدا و منتهی باید بدان پرداخته شود.

1.1ابتدای وقت نماز صبح

نسبت به مبدأ وقت نماز صبح بحثی نیست؛ چرا که ظاهرا جمیع المسلمین تسالم دارند که وقت آن طلوع فجر است. اینکه مراد از طلوع فجر چیست خواهد آمد. آیه ی شریفه نیز بر همین معنا دلالت می کند: ﴿ أقم الصلاه ی لدلوک الشمس إلی غسق اللیل و قرآن الفجر[1] این آیه در مقام بیان نماز ها می باشد و قطعا مراد از قرآن الفجر همان دو رکعت نماز صبح می باشد. یعنی حتی بدون اینکه نیازی به روایات مفسره ی آن داشته باشیم از ظاهر آن وقت نماز صبح را می فهمیم. وجه نامگذاری آن به قرآن الفجر نیز یا این است که مشتمل بر قرائت قرآن است و سوره های طوالی نیز در آن تاکید شده است. یا اینکه قران با فجر قرار گرفته است.

علاوه بر اینکه در روایات اهل بیت نیز مراد از آن تبیین شده است که خواهند آمد که قرآن الفجر تفسیر به نماز صبح شده است. بنابراین بحثی در مبدأ نماز صبح نیست. بحثی که در آینده خواهد آمد در تفسیر خود فجر است. ظاهرا در زمان اهل بیت نیز مثل این زمان، برخی زود و برخی دیر نماز می خواندند. البته ما تاخیر نماز صبح را باعث از بین رفتن خصیصه ی نماز فجر می دانیم. مراد از إن قرآن الفجر کان مشهودا این است که این نماز را هم ملائکه ی شیفت شب می نویسند و هم ملائکه ی روز که به عنوان اولین عمل می نویسند[2] . حال اینکه مراد از نوشتن توسط آن ها چیست را ما نمی دانیم و علم آن نزد اهل آن است. لذا برخی از بزرگان از جمله آسید ابوالحسن یک نماز صبح را در منزل می خواندند و یک نماز هم با تاخیر در مسجد می خواندند به نظر ما نیز نباید این فیض را از دست داد.

1.2انتهای وقت نماز صبح

انما الکلام در منتهای وقت نماز صبح است. مشهور در منتهای وقت نماز صبح بلکه ادعای اجماع شده است که انتهای وقت آن عبارت از طلوع شمس است.

برخی دیگر مانند صاحب حدائق و در برخی از کلمات شیخ طوسی نیز می باشد که می گویند دو وقت دارد. یک وقت اختیاری که تا حمره مشرقیه است، و یک وقت اضطراری که برای مضطر است که تا طلوع شمس ادامه دارد[3] . البته بعید نیست که مقصود این بزرگواران مجرد حکم تکلیفی بوده باشد یعنی مختار باید تا آن وقت بخواند و تا طلوع شمس تاخیر نیندازد ولی اگر هم تاخیر بیندازد نماز او أدایی است. این نماز در صورت تاخیر تحت المشییه ی قرار می گیرد که اگر خدا خواست می بخشید و قبول می کند و اگر نخواست نمی بخشد.

1.2.1دو طایفه روایات

وجه قول مشهور که می گویند وقت تا طلوع شمس ادامه دارد برخی از روایاتی است که این ها دو طایفه هستند: یک طایفه که واضح الدلاله هستند که چه در حق مختار و چه در حق مضطر، وقت ا زطلوع فجر تا طلوع شمس است. یک طایفه نیز طایفه ای است که در برداشت از آن اختلاف شده است. مشهور برای قول خود بدان متمسک شده اند و خلاف مشهور نیز برای قول خود بدان متمسک شده است.

1.2.1.1طایفه اولی

أما طایفه ی اولی که دلالت آن تمام است و جای بحث ندارد، دو روایت است که صاحب مدارک بدان استناد کرده است. البته یکی را خبر و دیگری را موثقه دانسته است، این دو روایت در باب 26 از ابواب المواقیت آمده است:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: وَقْتُ صَلَاةِ الْغَدَاةِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ»[4] .

عبدالله بن مغیره جزء أجلاء است و موسی بن بکر دارای اختلاف است. دلالت این روایت واضح است که منتهی طلوع شمس است. لکن از این روایت تعبیر به خبر شده است. هم صاحب مدارک و هم دیگران از آن تعبیر به خبر کرده اند. خبر به اصطلاح علامه که روایات را چهار قسم کرده بود: صحیح و حسن و موثق وخبر، گفته اند این خبر است. محقق خویی نیز این روایت را به خاطر موسی بن بکر خبر دانسته است که توثیقی ندارد. لکن ایشان بعد ها که رجالی شده است در رجال او را تصحیح کرده است. در ذهن ما هم همین است که ایشان مشکلی ندارد. سیصد روایت دارد، صفوان و ابن أبی عمیر و بزنطی از او روایت دارند. کثرت روایت اجلاء در نظر ما کافی است علاوه بر اینکه ایشان صاحب کتاب بوده است و کتاب او را جماعتی نقل کرده اند. محقق خویی دلیل دیگری که در معجم بیان می کند این است که صفوان که کتاب را به شاگردش که ابن سماعه ی است، می دهد می گوید که این ها را شنیده ام یعنی موسی بن بکر برایم خوانده است. حال آیا باور می شود که صفوان نزد یک انسان ضعیفی برود و او برایش کتاب بخواند و بعد بگوید که اصحاب ما به آن عمل می کنند.

در ذهنمان این است که ایشان در فقه عدول کرده و یک جاهایی به روایات موسی بن بکر عمل کرده است[5] . خلاصه اینکه به نظر ما سند این روایت تمام است. اگر هم کسی مانند صاحب حدائق این روایت را حمل بر مضطرین کند خلاف ظاهر است. اصل در کلام این است که برای متعارف بیان کند. حمل بر دیگران عرفی نیست. همین روایت می تواند اساس کار قرار گیرد برای توجیه دیگر روایاتی که وارد شده است. روایت دوم:

صاحب وسائل می گوید:

«وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي حَدِيثِ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَفُوتُ صَلَاةُ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ»[6] .

در این روایت علی بن یعقوب الهاشمی وجود داشت که ما بحث آن را در گذشته کردیم. محقق خویی می گوید عجب از صاحب مدارک و صاحب حدائق است که این روایت را معتبره یا موثقه می دانند. ایشان به صاحب مدارک می گوید شما که اینقدر شدت در سند روایات دارید، چگونه این روایت را موثقه دانسته اید؟

البته اشکال صاحب مدارک روی مبنای خودش وارد است زیرا اینگونه مبانی را قبول ندارد. البته ما در گذشته گفتیم که امکان تصحیح سندی دارد.

1.2.1.2طایفه ثانیه

طایفه ثانیه روایاتی هستند که صاحب وسائل و صاحب حدائق در آن اختلاف برداشت دارند:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَقْتُ الْفَجْرِ حِينَ يَنْشَقُّ الْفَجْرُ إِلَى أَنْ يَتَجَلَّلَ الصُّبْحُ السَّمَاءَ وَ لَا يَنْبَغِي تَأْخِيرُ ذَلِكَ عَمْداً لَكِنَّهُ وَقْتٌ لِمَنْ شُغِلَ أَوْ نَسِيَ أَوْ نَامَ»[7] .

شاهد مثال در إلی أن یتجلل است که می گوید تا وقتی که صبح فراگیر شده باشد. صاحب وسائل و خیلی دیگر از این روایت فهمیده اند که منتهی طلوع شمس است زیرا ظاهر لاینبغی تاخیر ذلک، این است که شخص می تواند تاخیر بیندازد، فقط سزاوار نیست این کار را کند. تاخیر بعد از تجلل، طلوع شمس می شود. روشنی کامل هوا قبل از طلوع شمس را تجلل صبح می گویند.

در مقابل امثال صاحب حدائق که خلاف مشهور نظر دارند[8] ، فرموده اند که مراد از لاینبغی این است که نمی توانید تاخیر بیندازید. ایشان می گوید لاینبغی گرچه در لسان فقهاء به معنای کراهت است لکن در اصطلاح روایات با این معنا نیز می سازد که جایز نباشد. لذا ایشان از این روایت بر خلاف مشهور استدلال کرده است و فرموده است طلوع شمس انتهای وقت نسبت به مختار نیست، فقط نسبت به مضطر است. محقق خویی لاینبغی را به معنای جایز نیست می داند. ما این معنا را قبول نداریم و می گوییم به معنای سزاوار نبودن است. محقق خویی با اینکه لاینبغی را به معنای لایجوز می داند ولی اینجا می فرماید که قرینه داریم که به معنای یکره است. ایشان می فرماید قرینه ی صدر روایت گفته است که حین انشق الفجر إلی أن یتجلل الصبح السماء، این معنا یک امر مضبوطی نیست و با الزامیات سازگاری ندارد. در الزامیات باید ملاک و معیار مضبوط و واضح باشد. تجلل صبح یک امر واضحی که همه متفق بر آن معنا باشند نیست. اینکه تجلل صبح را غایت قرار می دهند، این با وجوب سازگاری ندارد. و هکذا قرینه ی ذیل که فرموده است لمن شغل، مطلق است و شغل ضروری را نمی گوید. شامل مشغول بودن های غیر ضروری نیز می شود. اینکه مطلق شغل را مرخص قرار داده است، معلوم می شود که غایت واجب نیست. غایت واجب با شغل غیر ضروری از بین نمی رود. بنابراین ایشان فرموده است که این روایت بر قول مشهور ادل است.

صاحب حدائق این قرینه را جواب داده است که شغل، انصراف به شغل ضروری دارد. زیرا قبل از آن آمده است که لاینبغی تاخیر ذلک عمدا، معلوم می شود که مراد از شغل هر شغلی نیست. مراد صرفا شغلی است که عذر حساب آید. قرینه ی اول را نیز می توان اینگونه جواب دا که تجلل صبح از سماء اینگونه نیست که امر مبهمی باشد. ابهام آن بالاتر از انشقاق فجر نیست. آن هم برای خیلی از مردم واضح نیست. بنابراین ما نمی توانیم قرائن محقق خویی را قبول کنیم.

1.2.1.3نقد استاد بر کلام صاحب حدائق

البته ما کلام صاحب حدائق را درست نمی دانیم. می گوییم سلمنا که در روایات لاینبغی به معنای لایتیسر باشد ولی این احتمالات محتمل القرینه هستند لذا لاأقل این است که ظهور آن را در حرمت می اندازد. ما می گوییم اولا لاینبغی ظهور در کراهت دارد لذا از این راه قول مشهور تمام است. ثانیا اگر آن را دال بر حرمت بدانیم ادعایمان این است که نه حرف صاحب حدائق درست است و نه فرمایش محقق خویی که می فرماید این روایت ادل بر قول مشهور است. ما می گوییم این مجمل است. وقتی مجمل شد رجوع می کنیم به روایات صریح که می گفتند وقت تا طلوع شمس ادامه دارد.

این روایت اول از طایفه ثانیه که گفتیم هم مشهور و هم مخالف بدان استدلال کرده است. روایت دومی روایت چهارم از این باب است:

« وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ وَ فَضَالَةَ عَنْ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَانِ وَ أَوَّلُ الْوَقْتَيْنِ أَفْضَلُهُمَا وَقْتُ صَلَاةِ الْفَجْرِ حِينَ يَنْشَقُّ الْفَجْرُ إِلَى أَنْ يَتَجَلَّلَ الصُّبْحُ السَّمَاءَ وَ لَا يَنْبَغِي تَأْخِيرُ ذَلِكَ عَمْداً وَ لَكِنَّهُ وَقْتُ مَنْ شُغِلَ أَوْ نَسِيَ أَوْ سَهَا أَوْ نَامَ وَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ حِينَ تَجِبُ الشَّمْسُ إِلَى أَنْ تَشْتَبِكُ النُّجُومُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْعَلَ آخِرَ الْوَقْتَيْنِ وَقْتاً إِلَّا مِنْ عُذْرٍ أَوْ مِنْ عِلَّةٍ»[9] .

این روایت دیگر اشکال شغل را ندارد. ملاحظه بفرمایید انشالله در جلسه ی آینده حول آن بحث خواهد شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo