درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1403/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /مسأله 15:..اکیفیت ایماء به راس ـ کیفیت تغمیض عین
بحث در این فرع که ایماء به راس بر تغمیض مقدم است، تمام شد. اضافه میکنیم که یک دسته روایات فرمودند تغمیض و یک دسته روایات فرمودند ایماء. أوّلاً از آنجا که روایات تغمیض در مقام بدلیت هستند از ابتدا اطلاق ندارند و در مقام بیان نیستند و شامل جایی نمیشود که قدرت بر ایماء ندارد. خطابی که در مقام بیان بدلیت است، اطلاق ندارد و شامل جایی نیست که بدل اقوی ممکن باشد. از آنجا که مستلقی چون ضعف شدید دارد و غالبا قدرت بر ایماء به راس ندارد، باعث میشود که روایات تغمیض اطلاق نداشته باشد. ثانیا اگر اطلاق داشته باشد، مقید است به جایی که قدرت بر ایماء به راس نداشته باشد. ثالثا اگر تعارض کردند و نسبتشان عموم و خصوص من وجه باشد، بعید نیست که از خود اطلاقات همین ترتیب فهیمده شود. لذا با این سه بیان فرمایش مرحوم سید و مشهور را در مورد ترتیب، تمام میدانیم.
کیفیت ایماء به راس
و ليجعل إيماء سجوده أخفض منه لركوعه[1]
مرحوم سید فرموده باید ایماء به راس در رکوع و سجود تفاوت داشته باشد
بعضی مثل مرحوم خوئی[2] اشکال کردند و گفتند اظهر آن است که برای تفاوت در رکوع و سجود و اخفضیت برای سجود دلیلی نداریم مگر روایاتی که نقل شده و در همه آنها اشکال وارد کرده. تعبیر به اظهر اشاره به اشکال ایشان به روایات است و استظهار را مشکل میداند.
دو تا از روایات، نبوی و علوی است که مرحوم صدوق گزارش کرده و مطرح شد. اینها مرسله هستند و سند ندارند.
روایات دیگر در غیر این باب که مختص به مریض نیست. ایماء مختص به عاجز از قیام نیست بلکه در مثل عریان نیز ایماء وارد شده. این روایات نیز دلالة و سندا قاصر است.[3]
روایت ابی البختری
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ علیهالسلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ غَرِقَتْ ثِيَابُهُ فَلَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ حَتَّى يَخَافَ ذَهَابَ الْوَقْتِ يَبْتَغِي ثِيَاباً فَإِنْ لَمْ يَجِدْ صَلَّى عُرْيَاناً جَالِساً يُومِئُ إِيمَاءً يَجْعَلُ سُجُودَهُ أَخْفَضَ مِنْ رُكُوعِهِ.[4]
مرحوم خوئی[5] اشکال سندی کرده و فرموده در مورد ابی البختری اکذب البریة نقل شده.
قبلا در این مورد بحث کردیم که مشکلی ایجاد نمیکند.
همچنین اشکال کرده که بحث ما نحن فیه در مورد قادر نیست بلکه تعبدا فرمودند که عریان ایماء کند و با محل بحث تفاوت دارد.
موثقه سماعة
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لْيَتَطَوَّعْ بِاللَّيْلِ مَا شَاءَ إِنْ كَانَ نَازِلًا وَ إِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيُصَلِّ عَلَى دَابَّتِهِ وَ هُوَ رَاكِبٌ وَ لْتَكُنْ صَلَاتُهُ إِيمَاءً وَ لْيَكُنْ رَأْسُهُ حَيْثُ يُرِيدُ السُّجُودَ أَخْفَضَ مِنْ رُكُوعِهِ.[6]
سند این روایت مشکلی ندارد ولی مرحوم خوئی[7] فرموده این روایت مربوط به نماز مستحبی است و البته مکلف میتوانسته روز زمین بدون ایماء نماز بخواند. لذا این یک توسعه در نماز مستحب است و نمیتوان از آن تعدی کرد.
روایات دیگری را نیز نقل کرده همه مربوط به نافله است و نتیجه گرفته که دلیلی برای مراعات اخفضیت نداریم و لذا اطلاقات یومی ایماء جاری است و صرف الوجود ایماء برای رکوع و سجود کافی است و حتی اگر شک کردیم که اخفضیت لازم است یا نه؟ برائت میگوید لازم نیست.
بعید است که این همه روایات مربوط به اخفضیت دروغ باشد خصوصا که مشهور طبق آن فتوا دادند و عمل کردند. به همین مقدار بیننا و بین الله حجت داریم که حکم همین است.
حال اگر کسی ضمیمه ضعیف به ضعیف را مثمر ندانست و شهرت را نیز جابر ندانست، میگوییم روایات صحیحه در مورد عاری کفایت میکند. عاری یک نوع اضطرار است و به مریض نزدیک است. عاری که نشسته نماز میخواند باید سجود را اخفض قرار دهد ولی بعید است که اگر همین مکلف مریض شد، نتواند اخفض سجود کند.
یا در مورد روایات نافله، میگوییم اگر یک عمل عبادی در روایات توضیح دادند مثل غسل جمعه و بعد در یک جا فرمود غسل جنابت کنید، منظور این است که همانطور که در غسل جمعه گفتیم، انجام دهید. اگر کیفیت یک عمل اختراعی شارع در یک جا بیان شد، در موارد دیگر اگر به صورت اجمال بیان شد، میگوییم منظور همان است که تفصیلا بیان شده، ایماء در اینجا مجمل بیان شده ولی تفصیل آن در باب عریان مطرح شده.
وانگهی، امر در مستحبات اسهل و اوسع است و در مورد نافله فرموده سجده در نافله اخفض باشد ولی بعید است که در واجب چنین چیزی شرط نباشد.
اضف الی ذلک که چون مبدل منه تفاوت دارد پس متفاهم عرفی این است که بدلها نیز تفاوت دارد. اصلا همین که رکوع و سجود عادی با هم تفاوت دارد، ذهن عرفی میگوید بدل آنها نیز باید با هم تفاوت کند.
به طور کلی به نظر ما واضحترین فرع در این مسئله همین فرع است.
کیفیت تغمیض عین
و يزيد في غمض العين للسجود على غمضها للركوع[8]
مرحوم سید و شاید مشهور گفتند در تغمیض نیز باید تفاوت باشد. مناسبت بدلیت تغمیض آن است که برای رکوع مقدار کمی پلک را ببندد و برای سجده کامل ببندد. منظور آن نیست که برای سجده، طولانیتر بسته نگه دارد.
دلیل این فتوا چیست؟ وجوهی که برای ایماء به راس بیان شد، در اینجا جاری نیست ولو اینکه روایاتش مرسله بود ولی موضوع همه آنها ایماء به راس بود و ربطی به غمض به عین نداشت. لذا بعضی در مورد غمض عین گفتند وجهی برای تفاوت میان رکوع و سجود غمض عین نیست.
یک روایت مربوط به غمض عین از عبدالسلام نقل شده که فرمود:مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الرِّضَا علیهالسلام فِي الَّذِي تُدْرِكُهُ الصَّلَاةُ وَ هُوَ فَوْقَ الْكَعْبَةِ- قَالَ إِنْ قَامَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قِبْلَةٌ وَ لَكِنْ يَسْتَلْقِي عَلَى قَفَاهُ وَ يَفْتَحُ عَيْنَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَعْقِدُ بِقَلْبِهِ الْقِبْلَةَ الَّتِي فِي السَّمَاءِ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ- وَ يَقْرَأُ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَرْكَعَ غَمَّضَ عَيْنَيْهِ وَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَرْفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ فَتَحَ عَيْنَيْهِ وَ السُّجُودُ عَلَى نَحْوِ ذَلِكَ.[9]
البته این روایت مشکلاتی دارد و در اینجا کاربرد ندارد.
به هر حال انصاف این است که بین ایماء به راس و غمض عین تفاوت وجود دارد. لذا مقتضای اطلاق غمض آن است که صرف الوجود کافی است و اگر شک کرد، برائت میگوید اغمضیت لازم نیست.
اما در مقام، مسئله ای مطرح است که میتواند دلیل قول مرحوم سید باشد وآن قضیه بدلیت است. وقتی روایتی مثل قطب راوندی فرمود «أومأ» و بعد میفرماید اگر مستلقی شد در مرتبه دوم غمض عین کند، درست است که بیانی برای غمض ندارد ولی ظاهر در این است که چون غمض به جای أومأ است، پس وقتی أومأ دو مرتبه شد، غمض نیز دو مرتبه دارد. یا ممکن است کسی بگوید روایت أومأ یعنی برأسه عند التمکن و أومأ بعینه عند التمکن، نیز همین دو مرتبه را میرساند.
اما ذهن عرفی نمیتواند این استظهار را بپذیرد. در ایماء به راس اینکه سرش را قطع کند، یک امر عرفی است ولی در مورد چشم اینکه کم و یا زیاد ببندد، امر ظریف و دقیقی است. بعید است که شارع مقدس چنین مطلبی را برای مریض واجب کرده باشد. بعید است که از اطلاق بدلیت تغمیض به جای ایماء، به این مقدار فهمیده شود. در مورد ایماء، عقلائیت و عرفیت دارد که دو مرتبه باشد و مشقت ندارد، ولی وجوب این حکم در مورد چشم پذیرفتنی نیست. خصوصا که در هیچ روایتی این مطلب مطرح نشده که توضیح دهند. لذا مرحوم خوئی در اینجا میفرماید الظاهر عدم وجوب اخفضیة[10] . البته برای ما به این مقدار ظاهر نیست.
هذا تمام الکلام در اصل ایماء و مراتب و کیفیت آن.