< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /مسأله 15:...ترتیب بین ایماء برأس وتغمیض

 

بحث در تعلیقه و بیان سوم بر فرمایش مشهور است. آیا بین ایماء به راس و تغمیض طولیت است یا در عرض هم هستند؟ مرحوم حکیم فرمود مقتضای جمع عرفی، عرضیت است که بحث شد.

مرحوم حکیم نقل می‌کند که بعضی گفتند مقتضای جمع عرفی بین روایات، طولیت است. در مستلقی دو دسته روایت داریم، یک دسته فرموده ایماء کند به نحو مطلق یا ایماء به راس که ایماء، به راس منصرف است یا اینکه تغمیض کند. قائل گفته: روایت إیماء مشروط به قدرت است مثل همه اجزاء و شرایط نماز که مشروط به قدرت است. روایت دوم فرمود غمض کند و شرط قدرت ندارد. قطعا دو واجب وجود ندارد و یکی واجب است و باید مطلق را بر مقید حمل کرد لذا اگر یک روایت فرمود تغمیض،‌ یعنی اگر فرمود تغمیض، در جایی است که قدرت بر ایماء نباشد که نتیجه اش ترتیب و طولیت است.

مرحوم حکیم در ادامه فرموده فرقی بین مستلقی و مضطجع نیست و احتمال نمی‌دهیم که در مستلقی ترتب باشد ولی در مضطجع عرضی باشد لذا مطلقا ترتیب معتبر است.

خود مرحوم حکیم از این وجه دو پاسخ داده: اولا روایت تغمیض نیز مقید است و مشروط به قدرت است و تفاوتی با ایماء به راس ندارد. لذا نسبت آنها عموم و خصوص من وجه می‌شود. در جایی که هر دو را قدرت داریم، مجمع می‌شود و قدرت بر هر کدام، مورد افتراق است. ثانیا اگر این طولیت در مستلقی تصحیح شود، مشکلی ندارد که در مضطجع قائل به تخییر شویم.

اما به نظر می‌رسد که سخن قائل صحیح است. در ناحیه ایماء به راس، قدرت شرط است چون ایماء به راس از تغمیض اقوی است و مرتبه بعدی قرار دارد. ایماء به راس هم به سجود و بالاتر از تغمیض است. لذا ایماء به خاطر این قوت، مقید به قدرت می‌شود. در اینکه اجزاء و شرایط به طور طبیعی به قدرت مشروط هستند، جای شکی نیست و خود شارع مقدس مقید کرده و هر مرتبه‌ای به قدرت به همان مرتبه که نفی مرتبه پایین‌تر شود مثلا اگر بر قیام قدرت باشد، نفی جلوس می‌شود.

در اینجا نیز ایماء مقید به این است که مکلف قدرت داشته باشد و اگر قادر بود نوبت به مرتبه بعدی نمی‌رسد. اینکه مرحوم حکیم فرموده تغمیض نیز به قدرت مشروط است، قبول داریم ولی این قدرت در برابر وقتی است که تغمیض در مقابل اشاره ذهنی قرار می‌گیرد. تغمیض واجب است به شرطی که قدرت بر ایماء نباشد ولی تقیید تغمیض به قدرت، نافی ایماء نیست.

همچنین اینکه ایشان فرموده این مطلب در مستلقی ثابت است و در مورد مضطجع ثابت نیست، می‌گوییم اگر بنا باشد از مستلقی به مضطجع تعدی نکنیم، همین مشکل در جمع خود مرحوم حکیم نیز جاری است که در مورد مضطجع بود و قائل به تخییر شد. این جمع نیز به الغاء فرق نیاز دارد.

مضافاً که انصاف این است که تعدّی و عدم خصوصیت مطابق ذهن است. در مستلقی که حالش از مضطجع بدتر است، شارع مقدس می‌فرماید ترتیب رعایت شود و ابتدا ایماء به راس ولی اینکه در مضطجع که حالش بهتر است، مخیر باشد، بعید است.

هذا تمام الکلام بنابر اینکه بگوییم ایماء به ایماء به راس انصراف دارد اما اگر کسی گفت گرچه قدر متیقن همین ایماء به راس است ولی قول به انصراف درست نیست و ایماء مطلق است و ایماء برای کسی که به راس قدرت دارد، ایماء به راس مراد است و اگر قدرت به راس ندارد و مستلقی است، ایماء به عین می‌کند و در حقش جاری است. این اطلاق راهی است برای تصحیح قول به طولیت. لذا روایاتی که فرمود یؤمی براس، منافاتی با این مطلب ندارد چون مثبتین هستند.

به نظر مرحوم خوئی[1] یؤمی براسه علی الاحوط وجوبا نیست بلکه علی الفتوا است و علی الاحوط مربوط به ترتیب بین ایماء و غمض عین است نه اصل ایماء. ایشان فرموده بر اصل وجوب تغمیض و همچنین ترتیب روایت معتبر نداریم ولی بیانی را برای اثبات هر دو آورده. مقدمه اول این است که الصلاة لاتسقط بحال، و مقدمه دوم آن است که سجود و رکوع از مقومات نماز هستند و الصلاة ثلاثة اثلاث، و این رکوع و سجود بدل دارند، در جایی که مکلف قادر است، بدل را ایماء به راس دارد علی الفتوا، ولی اگر بر ایماء به راس قدرت نداشت، نماز که ساقط نمی‌شود و رکوع و سجود نیز وجود دارد، پس باید یک بدل باشد، و تسالم داریم که بدل ایماء به راس،‌ تغمیض است و این تغمیض به رکوع و سجود نزدیک‌تر است. لذا آن بدل عبارت است از تغمیض به عین.

البته اینکه ایشان به صورت قطعی فرموده بدل ایماء به راس، ‌تغمیض به عین است، قبول نداریم با توجه به اینکه روایت معتبری در میان نیست. شاید مهم برای شارع آن است که یک ایماء برای رکوع و سجود باشد ولی اینکه به عین باشد، مشخص نیست.

به نظر ما با چشم پوشی از روایات این اطمینان به تغمیض عین وجود ندارد کما اینکه اگر قدرت بر تغمیض نیز نباشد، می‌گوییم اشاره و ایماء به اشاره ذهنی منحصر نیست که در ذهنش بیاورد و ذکر رکوع و سجود را بگوید بلکه شاید مجرد اشاره ولو به دست یا پا یا ذهن کافی باشد. لذا فقط اصل این حرف را از مرحوم خوئی قبول می‌کنیم که نمی‌شود رکوع و سجود در نماز بدل نداشته باشد. بنابراین اگر شک کردیم که تغمیض عین واجب است یا نه، برائت می‌گوید واجب نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo