درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /مسأله 15: عدم قدرت بر قیام وجهات مسأله
خلاصه بحث سابق
در مساله 15 جهاتی از بحث بود یک جهت اینکه اگر جالسا قدرت نداشت، آیا اضطجاع و به پهلو نماز خواندن متعین است و یا اینکه مستلقیا نیز جایز است؟ اینکه نمیگوییم مستلقیا متعین است، چون احتمال تعین آن نیست. نهایت این است که بگوییم مستلقیا جایز است و گرنه در حالت اضطجاع، هم مطابق قرآن است که فرمود علی جنوبهم و هم قبله رعایت میشود.
مرحوم خوئی[1] فرموده در صورت امکان اضطجاع، مستلقیا جایز نیست چون روایات استلقاء همه ضعیف السند هستند به خلاف روایات اضطجاع که متضافره هستند. ایشان بحث را تمام کرده است.
اما به نظر ما، نمیشود این همه سند در روایات استلقاء دروغ باشد. لذا با ضعف سند قابل رمی نیستند.
در این صورت به شاهد جمع تمسک میکنیم. در روایات اضطجاع، یک روایت فرموده اگر قدرت دارد، علی الیمین، پس مراد از روایت مستلقیا، یعنی اگر قدرت ندارد. خصوصا که استقبال قبله یک امر ارتکازی است و در عرف که میگویند مستلقیا، وقتی است که قدرت بر اضطجاع ندارد.
جهت بعدی بحث آن است که اضطجاع دو نحوه دارد یکی علی جنبه الاأیمن و یکی علی جنبه الأیسر، مرحوم سید فرموده بین اینها طولیت وجود دارد. اول علی الایمن مثل هیئت میت و اگر نتوانست نوبت به ایسر میشود.
دلیل این مطلب، مرسله صدوق در فقیه است که به خاتم الانبیاء اسناد داده است.
وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم الْمَرِيضُ يُصَلِّي قَائِماً فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ صَلَّى جَالِساً فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ صَلَّى عَلَى جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ صَلَّى عَلَى جَنْبِهِ الْأَيْسَرِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعِ اسْتَلْقَى.[2]
مرحوم حکیم[3] گفته چون مرحوم صدوق گفته قال رسول الله، نشان میدهد که این حدیث از مسلمات و مشهورات بوده خصوصا که مرحوم صدوق در ابتدای کتاب گفته آنچه حجت بین من و خداست را بیان میکنم.
اما تتبع به خلاف این شهادت میدهد و مرحوم صدوق در فقیه، یک جا میفرماید رَوی و یک جا همان روایت را میفرماید رُوی، لذا اینها تفنن در عبارت است. همچنین اینکه حجت بین خود و خدایش را بیان کرده، هر چند درست است ولی این حجتی است که با اجتهاد خودش به دست آورده و برای ما فایده ندارد.
عمده در باب، روایت عمار است. روایت عمار در فقه دو خصوصیت دارد. خصوصیت مثبت آن این است که معمولا مدرک منحصر قول مشهور میشود. خصوصیت منفی آن اضطراب در متن است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: الْمَرِيضُ إِذَا لَمْ يَقْدِرْ أَنْ يُصَلِّيَ قَاعِداً كَيْفَ قَدَرَ صَلَّى إِمَّا أَن يُوَجَّهَ فَيُومِئُ إِيمَاءً وَ قَالَ يُوَجَّهُ كَمَا يُوَجَّهُ الرَّجُلُ فِي لَحْدِهِ وَ يَنَامُ عَلَى جَانِبِهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ يُومِئُ بِالصَّلَاةِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَنَامَ عَلَى جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ فَكَيْفَ مَا قَدَرَ فَإِنَّهُ لَهُ جَائِزٌ وَ لْيَسْتَقْبِلْ بِوَجْهِهِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ يُومِئُ بِالصَّلَاةِ إِيمَاءً.[4]
عمار در ابتدا نقل میکند إِمَّا أَن يُوَجَّهَ ، ولی امای دوم را نمیگوید. هرچند اضطراب این روایت مشهود است ولی به دست میآید که اگر مکلف بر جلوس قدرت نداشت، بر ایمن بخوابد مثل لحد برای میت.
مرحوم محقق در معتبر[5] همین روایت را که عمار گفته، به حماد نسبت میدهد و آن متن، تشویش ندارد:
و لما رواه أصحابنا عن حماد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المريض إذا لم يقدر أن يصلي قاعدا يوجه كما يوجه الرجل في لحده، و ينام على جانبه الأيمن، ثمَّ يومئ بالصلاة، فان لم يقدر على جانبه الأيمن فكيف ما قدر فإنه جائز، و يستقبل بوجهه القبلة، ثمَّ يومئ بالصلاة إيماء.
لذا بحث شده که آیا اینها دو روایت است یا یک روایت، صاحب حدائق[6] گفته اینها دو روایت است چون خیلی از اصول و کتب سابقین نزد محقق بوده.
اما همانطور که مرحوم خوئی[7] فرموده هرچند مرحوم محقق در معتبر روایت را از اصل و کتابی نقل میکند که آن روایت در کتب اربعه موجود نیست، اما این در جایی است که محقق تصریح کند این روایت در فلان اصل است یا بگوید قال حماد. اما اینجا گفته روی اصحابنا که حماد چنین گفته. ظاهرا یک روایت بیشتر نیست که شیخ طوسی از عمار نقل میکند ولی محقق گفته روی اصحابنا عن حماد، و منظورش از حماد، همان عمار بوده و این دو کلمه به هم نزدیک است.
بحث بعدی این است که اگر بر ایمن قدرت نداشت، تعینا نوبت به ایسر میرسد یا اینکه بین ایسر و استلقاء مخیر است؟ به نظر میرسد از موثقه عمار به دست میآید که بعد از ایمن، ایسر متعین است چون فرموده:
فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَنَامَ عَلَى جَنْبِهِ الْأَيْمَنِ فَكَيْفَ مَا قَدَرَ فَإِنَّهُ لَهُ جَائِزٌ وَ لْيَسْتَقْبِلْ بِوَجْهِهِ الْقِبْلَةَ.[8]
مرحوم خوئی[9] برای تعین ایسر گفته نص خاص نداریم ولی یک راه فنی وجود دارد. به این بیان که مقتضای روایات آمره به اضطجاع، ایسر است. چون یک آیه قرآن و روایات مطلق داشتیم که فرمود بر جنب نماز بخواند. اگر همین ادله بود، میگفتیم بین ایمن و ایسر مخیر است. اما موثقه عمار گفته ایمن مقدم است. پس ﴿علی جنوبهم﴾ به حال خود باقی است و مکلف باید به ایمن نماز بخواند به شرطی که قدرت داشته باشد واگر بر ایمن قدرت نداشت، همان جنب ایسر است. پس به مقداری که حجت داریم از اطلاق رفع ید میکنیم. روایت فرمود در صورت قدرت، جنب ایمن مقدم است و اگر قدرت بر ایمن نبود، هنوز لزوم بر جنب باقی است. این بیان تمام است.
حال اگر بر ایسر قدرت نداشت، در این صورت برای استلقاء نیاز به دلیل نداریم. قدرت بر جنب ندارد و الصلاة لاتسقط بحال نیز وجود دارد.
ممکن است کسی توهم کند که استلقاء و دمر خوابیدن با هم تفاوتی ندارد با توجه به اینکه سند روایات استلقاء ضعیف است. در این صورت مرحوم خوئی فرموده استلقاء لازم است نه به صورت دمر، به دلیل ادله قبلة. روایات قبله فرموده باید رو به قبله نماز بخوانید. مکلف بر توجیه الی القبلة قدرت دارد و مکلف مستلقی که بر ایمن و ایسر قادر نیست، رو قبلة است. مصداق آیه ﴿فولوا وجوهکم شطر المسجد الحرام﴾، وقتی است که مکلف مستلقی باشد.
و الأولى أن يستدل له: بأنّ ذلك هو مقتضى ما دلّ على اعتبار الاستقبال في الصلاة، ضرورة أنّه بعد فرض العجز عن كل من الجانبين، فمراعاة الاستقبال لا تتيسّر إلّا بالاستلقاء.[10]
البته انصاف این است که اگر قرار باشد یکی از دو فرض استقبال داشته باشد، کسی که رو به آسمان بخوابد و نماز میخواند، استقبال بیشتری دارد.
اگر از مسیر روایات به نتیجه نرسیدیم، به سراغ قاعده میسور و تزاحم میرویم. ظاهرا حالت استلقاء بیشتر به حالت جلوس نزدیک است. قول مشهور و ادعای اجماع نیز اینجا کفایت میکند که بگوییم حجت تمام است بعد از ایمن و ایسر، نوبت به استلقاء میرسد.
هذا تمام الکلام در مراتب قیام و آنچه در طول قیام است.