< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /مسأله 14: تکمیل از بحث تفریج فاحش ـ دوران بین شرایط قیام

 

بحث در مرحله اُولی تمام شد. نکته مهم در این مرحله بحث تفریج فاحش بود و تعالیق دلیل بر همین نکته است. اینکه مرحوم سید فرمود تفریج فاحش یعنی طوری که به قیام ضرر می‌رساند، بر جلوس مقدم است، صحیح است. صاحب جواهر نیز ظاهرا به این تقدم قائل شده و بر آن ادعای نقل اجماع کرده و به روایت ابن یقطین اشاره کرده.

اضافه می‌کنیم که بعید نیست همانطور که مرحوم صاحب جواهر فرموده بتوان از روایت ابن یقطین استفاده کرد:

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّفِينَةِ لَمْ يَقْدِرْ صَاحِبُهَا عَلَى الْقِيَامِ يُصَلِّي فِيهَا وَ هُوَ جَالِسٌ يُومِئُ أَوْ يَسْجُدُ قَالَ يَقُومُ وَ إِنْ حَنَى ظَهْرَهُ.[1]

البته این روایت شامل انحناء به حد رکوع نیست ولی یکی از مصادیق انحناء، طوری است که به رکوع نرسیده ولی به آن قیام گفته نمی‌شود. این روایت نشان می‌دهد که قیام خیلی اهمیت دارد. بعضی از مصادیق تفریج فاحش به قیام اقرب است به نسبت به انحنائی که از قیام فاصله دارد. همچنین اضافه می‌کنیم بعید است اگر مکلف بتواند پاهای خود را روی زمین قرار دهد، حتما باید بنشیند. در روایت تفسیر علی بن ابراهیم نیز فرموده قعود برای مریض رخصت است و لطف خداست که به مریض اجازه جلوس دادند و لذا اگر همین مریض ایستاده بخواند، نمازش صحیح است. در این صورت قاعده تزاحم نیز جاری می‌شود و احتمال اهمیت قیام و صدق این حالت بر قیام وجود دارد. اینها همه بر اساس فقه ضمیمه‌ای است.

دوران بین شرایط قیام

و لو دار الأمر بين التفريج الفاحش و الاعتماد أو بينه و بين ترك الاستقرار قدما عليه أو بينه و بين الانحناء أو الميل إلى أحد الجانبين قدم ما هو أقرب إلى القيام و لو دار الأمر بين ترك الانتصاب و ترك الاستقلال قدم ترك الاستقلال فيقوم منتصبا معتمدا و كذا لو دار بين ترك الانتصاب و ترك الاستقرار قدم ترك الاستقرار و لو دار بين ترك الاستقلال و ترك الاستقرار قدم الأول فمراعاة الانتصاب أولى من مراعاة الاستقلال و الاستقرار و مراعاة الاستقرار أولى‌ من مراعاة الاستقلال‌. [2]

مرحله دوم در مورد تزاحم بین قعود است. مرحوم سید فرموده اگر دوران امر شد بین تفریج فاحش بدون استناد و قیام با استناد، در این صورت طبق قاعده تزاحم، اهمیت برای قیام است و استناد مضر نیست و با توجه به قاعده میسور، قیام با اعتماد اقرب به قیام است نسبت به تفریج، با توجه به نصوص نیز چنین است که دلیل تفریج فاحش، ادله قیام بود که نباید تفریج فاحش باشد و مضر به قیام باشد، ولی روایت اعتماد فرمود الا ان تکون مریضا یعنی مضطر، الان که مکلف می‌تواند با استناد قیام کند، شامل همین روایت می‌شود.

دوران بعدی تفریج و ترک استقرار است. دلیل استقرار اگر اجماع بود، شامل فرض اضطرار نمی‌شود و قاصر است. اما اگر دلیل لفظی باشد، باز هم قاصر است و لذا جهت تفریجی را باید ملاحظه کرد و با تفریج بایستد و به چیزی تکیه کند.

دوران بعدی تفریج و ترک انتصاب است. انحناء یا المیل الی الجانبین، در این صورت منظور سید از تفریج، تفریج مضر به قیام است که مانع است. مرحوم سید فرموده هر کدام از انحناء‌ها اقرب به قیام باشد، ‌مقدم می‌شود. چه بسا انحناء قریب به رکوع باشد ولی تفریج اقرب به قیام باشد در این صورت همان انحناء مقدم می‌شود. چرا اینجا روایات قیام و انتصاب را مقدم نمی‌دارد بلکه می‌گوید اقرب؟ چون بعضی انحناءها مضر به قیام است و تفریج نیز مضر به قیام است. لذا با توجه به اختلاف مراتب می‌گوید هر کدام که اقرب است، مقدم می‌شود.

مرحوم خوئی فرموده: إذا صدق القيام على أحدهما فقط تعيّن ذلك، و إذا صدق على كليهما قدّم التفريج، و إذا لم يصدق على شي‌ء منهما تعيّن الجلوس، و يختلف ذلك باختلاف الموارد.[3]

به نظر ما تعلیقه نیاز نیست ولی سخن صحیحی است. سخن اول ایشان آن است که اگر قیام صدق کند، همان مقدم می‌شود که انحناء کم است و مضر به صدق قیام نیست. این کلام با کلام مرحوم سید منافاتی ندارد. اما اگر هم به تفریج قیام گفته می‌شود و هم به انحناء کم، قیام گفته می‌شود، در این صورت دلیل انتصاب، یک دلیل اضافه است که مکلف بر آن قدرت دارد و باید همان را انجام دهد یعنی با تفریج منتصب بایستد.

مرحوم سید که فرموده «اقرب»، به دلیل آن است که تفریج را قیام نمی‌داند این خلاف فرضی است که مرحوم خوئی بیان کرده. اما حرف سوم مرحوم خوئی طبق مبنای خودش است که به هیچکدام قیام صدق نمی‌کند در این صورت، بر اساس حکومت و دلیل بدل، نوبت به جلوس می‌رسد.

فرض بعدی دوران بین ترک انتصاب و ترک استقلال است. اگر مکلف انحناء داشته باشد استقلال دارد و اگر انتصاب کند باید تکیه داشته باشد. در این صورت ترک استقلال مقدم است چون دلیل استقلال قصور داشت. لذا منتصب و معتمد نماز می‌خواند.

فرض بعدی دوران بین ترک انتصاب و ترک استقرار است. اگر انتصاب داشته باشد غیر قار است ولی اگر انحناء داشته باشد، قرار دارد. اینجا مکلف انتصاب را حفظ می‌کند.

فرض بعدی، دوران بین ترک استقلال و ترک استقرار است، اگر مکلف تکیه نکند غیر قار است و اگر تکیه کند می‌تواند قرار داشته باشد. مرحوم سید فرموده استقلال را ترک می‌کند و تکیه می‌کند تا قرار داشته باشد.

ایشان نتیجه می‌گیرد که مراعات انتصاب از مراعات استقلال و استقرار اولی است و مراعات استقرار از مراعات استقلال مهم‌تر است.

این فرمایش اخیر مرحوم سید محل بحث واقع شده است. چرا ترک استقلال بر ترک استقرار مقدم است با اینکه دلیل هر دو قاصر است. طبق قاعده تزاحم نیز هر دو به یک درجه هستند و احتمال اهمیت در استقلال داده نمی‌شود. طبق قاعده میسور نیز هر کدام یک نقصی دارد. البته مرحوم خوئی چون لزوم استقلال را قبول ندارد و اعتماد را مکروه می‌داند، در اینجا تعلیقه نمی‌زند و کلام مرحوم سید صحیح می‌شود ولی خود مرحوم سید که لزوم استقلال را شرط دانست، چرا این سخن را گفته؟

وجهی که می‌توان بیان کرد آن است که دلیل استقلال یعنی روایت عبدالله بن سنان می‌گوید لاتستند الا اینکه مریض باشی که در این صورت استناد مشکل ندارد ولو اینکه استقرار مختل شود. در مریض معمولا استقرار منتفی می‌شود. اصلا مریض تکیه می‌کند چون قرار ندارد. اگر مکلف بخواهد استناد نکند، قرار ندارد و اگر استناد کند، قرار پیدا می‌کند. لذا بعید نیست بگوییم ترک استقلال بر ترک استقرار مقدم است. هم به دلیل ابن سنان و هم به دلیل ابن بکیر که در مورد تکیه به عصا بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo