< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /مسأله 14: دوران أمر بین قیام وشرائط قیام

 

خلاصه بحث سابق

در مساله 14 بحث در دو مرحله واقع شده یک مرحله دوران است بین قیام بلاخصوصیة من الخصوصیات الاربعة و الجلوس و مرحله دوم دوران امر بین یک خصوصیت و خصوصیت دیگر است. در مقام اول مرحوم سید فرموده قیام بدون خصوصیت بر جلوس مقدم است. بحث در وجه این فتوا است. گفتیم یک وجه آن باب تزاحم است که علی المبنا است. وجه دوم قاعده میسور است که علی المبنا است. وجه ثالث مقتضای روایات است. مرحوم خوئی ادعا کرده که مقتضای جمع بین روایات قیام و روایاتی که بین همین خصوصیات است، آن است که قیام مقدم می‌شود. ایشان بحث را در همه خصوصیات توسعه داده ولی فعلا بحث در انتصاب است.

ادامه بحث روایی

اما در باب انتصاب، فرموده دو خطاب داریم. یک خطاب ما ورد در وجوب قیام که صحیحه جمیل فرمود اذا قوی فلیقم که ظاهرش جنس قیام است. یک روایت نیز انتصاب را شرط کرد قم منتصبا و لاصلاة لمن لایقیم صلبه.

معمول و متعارف در ادله اجزاء و شرایط و خصوصیات، آن است که می‌گویند ادله‌ای که خصوصیت اضافه‌ای را بیان می‌کند بر دلیلی که خصوصیت را بیان نمی‌کند و جهت عامه را می‌گوید، حاکم است. مثلا یک خطاب می‌گوید نماز باید با ساتر عورت باشد. یک خطاب دیگر می‌گوید آن ساتر باید ما لایوکل لحمه نباشد. پس اینکه این خصوصیت زائد را بیان می‌کند، ناظر به آن دلیلی است که اصل شرطیت را بیان می‌کند پس نتیجه این است که نماز باید با ساتر ما لایوکل نباشد. بر اساس این امر متعارف، اینجا نیز باید بگوییم اذا قوی فلیقم در حال بیان جزئیت قیام است و روایت قم منتصبا می‌گوید قیام باید منتصب باشد پس این دومی حاکم بر اولی است.

مرحوم خوئی متوجه این نکته است و می‌خواهد مقابل این حکومت بایستد و مطلب را عکس کند لذا فرموده روایات انتصاب ناظر به روایات قیام نیست و انتصاب خودش یک شیئ مستقل است و در حال جلوس نیز شرط است. لاصلاة لمن لایقیم صلبه، هم جالسا و هم قائما را شامل است. روایات انتصاب در حال بیان خصوصیت قیام نیست بلکه مطلق است.

در ادامه فرموده اینجا آن دلیل شرط یا جزء یعنی اذا قوی فلیقم بر دلیل انتصاب حاکم است به این بیان که روایت انتصاب می‌گوید انتصاب در نماز شرط است و اگر قائم باشید، در حال قیام انتصاب لازم است و اگر جالس است در حال جلوس انتصاب شرط است. مکلف که در حال قیام قدرت ندارد انتصاب را رعایت کند، پس در محل کلام، شرطیت انتصاب به فرض جلوس منحصر می‌شود و موضوعش در محل کلام، آن است که فرموده اذا جلست فانتصب. روایت جمیل که فرموده اذا قوی فلیقم، می‌گوید هر جا که می‌توانی بایست و این جنس قیام را منظور دارد و می‌گوید وظیفه الان مکلف، قیام است پس منکر وظیفه جلوس و حاکم بر آن است. به همین ترتیب، دلیل قیام بر دلیل استقرار و استقلال نیز حکومت دارد.

اما به نظر می‌رسد این بیان یک تکلف است. وباید قاعده متعارف و معمول را اینجا جاری بدانیم. همیشه دلیل متکفل خصوصیت، بر دلیل متکفل اصل، حاکم است. آنکه اصل جزئیت را می‌گوید محکوم دلیلی است که خصوصیت جزء را بیان می‌کند. طبق این بیان، می‌گوییم لاصلاة لمن لایقیم صلبه، بر دو خطاب حاکم است؛ یکی روایت جمیل که می‌گوید اذا قوی فلیقم که مرادش فلیقم منتصبا است، و خطابی که می‌گوید فرمود مریضا یصلون قعودا و اذا لم یقو فلیجلس یعنی منتصبا. پس آنچه که در حق ما واجب است، قیام منتصب است نه جنس القیام. حال که مکلف قدرت بر انتصاب ندارد، مقتضای قاعدة اولیه سقوط نماز است ولی مقتضی قاعده ثانویه، آن شد که نماز ساقط نیست و مکلف مردد است که نماز با انحناء واجب است یا نماز جالسا منتصبا واجب است، در اینجا روایات به نظر مرحوم خوئی کارایی ندارد لذا مخیر بین قیام و انتصاب باشد.

دلیل چهارم

در خصوص در هر کدام از اینها باید دلیل را نظر کنیم که آیا قیام را مقدم داشته یا انتصاب؟ قیام را مقدم داشته یا استقرار؟

اما در مورد انتصاب، روایت خاص داریم:

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّفِينَةِ لَمْ يَقْدِرْ صَاحِبُهَا عَلَى الْقِيَامِ يُصَلِّي فِيهَا وَ هُوَ جَالِسٌ يُومِئُ أَوْ يَسْجُدُ قَالَ يَقُومُ وَ إِنْ حَنَى ظَهْرَهُ.[1]

تزاحم و میسور نیز همین را می‌گوید که قیام بر انتصاب مقدم است.

اما در مورد استقلال در مقابل استناد، امر اسهل است. در حال قیام استناد دارد ولی اگر جلوس کند مستقل است. در اینجا قیام مقدم است چون یا دلیل بر وجوب استقلال نداریم که در این صورت اذا قوی فلیقم اطلاق دارد و جنس قیام را می‌گوید و شامل قیام مع الاستناد است.

اما اگر گفتیم استقلال دلیل دارد یعنی روایت عبدالله بن سنان، ‌در این صورت پاسخ می‌دهیم که این روایت اطلاق ندارد. دلیل قم منتصبا اطلاق داشت ولو اینکه قدرت نباشد، ولی شرطیت بود، ولی در مورد دلیل عدم جواز استناد، فرمود لاتستند الا ان یکون مریضا،‌ یعنی از ابتدا، استقلال برای کسی شرط است که توان دارد و اگر نتوانست، شرطیت ندارد پس اطلاق ندارد و با اذا قوی فلیقم تزاحم ندارد. اذا قوی فلیقم مستقلا یعنی اذا تمکنتَ و اینجا تمکن ندارد، پس شرطیت استقلال منتفی است.

اما در مورد استقرار، مرحوم سید فرموده قیام مقدم است، قبلا گفتیم تارة استقرار در مقابل اضطراب و غیر قار است و اخری در مقابل ماشی است. دوران امر است که مکلف با قیام و این گونه عدم استقرار، نمازش را بخواند یا اینکه جلوس کند و استقرار داشته باشد. مرحوم سید فرموده قیام مقدم است. در این فرض سابقا بحث کردیم که آیا دلیل داریم که قرار شرط است؟ مرحوم خوئی فرموده استقرار شرط است ولی دلیلش منحصر به اجماع و تسالم است و قدر متیقن آن، جایی است که مکلف بتواند قرار بگیرد. پس وقتی که نتواند قرار داشته باشد، شرطیت نخواهد داشت و دلیل قیام مقدم است.

اما اگر گفتیم استقرار دارای دلیل لفظی است یعنی موثقه سلیمان بن صالح که ما نیز همین را قبول کردیم و مفروغ بوده که در نماز، ‌قرار لازم است و در این روایت قرار در اقامه را مثل و شبیه قرار در نماز بیان کرده.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ‌اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: لَا يُقِيمُ أَحَدُكُمُ الصَّلَاةَ وَ هُوَ مَاشٍ وَ لَا رَاكِبٌ وَ لَا مُضْطَجِعٌ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً وَ لْيَتَمَكَّنْ فِي الْإِقَامَةِ كَمَا يَتَمَكَّنُ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا أَخَذَ فِي الْإِقَامَةِ فَهُوَ فِي صَلَاةٍ.[2]

در این صورت همانند شرط استناد، می‌گوییم این دلیل لفظی، اطلاق ندارد. در اقامه قرار داشته باشد چنانچه در نماز قرار لازم است و چون در مقام بیان نیست، نمی‌توانیم متوجه شویم که مطلقا قرار لازم است. شرطیت مطلق از این دلیل استفاده نمی‌شود. پس اگر بگوییم قرار در نماز در فرض تمکن شرط است، صحیح است که به مکلف بگوییم در اقامه نیز قرار داشته باش. که البته همین دلیل لفظی از ابتدا اطلاق ندارد و از ابتدا ضیق است.

حاصل الکلام، اگر گفتیم قیام بر انتصاب و استقلال و قرار مقدم است، به دلیل این است که دلیل خاص اذا قوی فلیقم جاری می‌شود، البته در انتصاب به قرینه خاصه و در بقیه موارد، نکته دیگری داشت و ضابطه مرحوم خوئی جاری نیست. مضافاً که قبلا تزاحم و میسور نیز می‌تواند مؤید مطلب باشد. ظاهرا کسی در اینجا تعلیقه نزده و قطعا قیام مقدم است.

اما قیام با استقرار به معنای ماشی در مقابل جلوس با قرار، اینجا محل بحث است. بعضی گفتند مخیر است و بعضی گفتند باید جمع کند.به مشهور نسبت داده اند که نماز جلوسی مقدم است البته مرحوم سید در مساله 18 احتیاط کرده و این نشان می‌دهد قرار در این مساله به معنای اضطراب و عدم قرار است.

وجه کسانی که گفتند جلوس مقدم است، چیست؟ مرحوم همدانی[3] گفته جلوس مقدم است و ارتکاز ایشان آن بود که نماز عبادت است و عبادت در حال مشی پذیرفتنی نیست و مناسبت عبادت با قرار است. لذا فرموده این ارتکاز باعث می‌شود خطابی که گفته اذا قوی فلیقم به فرض مستقر و عدم مشی منصرف شود. قوام قیام به استقرار به معنای عدم حرکت است. در اینجا نیز مکلف قرار ندارد پس قدرت بر قیام ندارد پس جلوس کند. روایت نیز فرمود اذا لم یقو علی القیام فلیجلس.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo