درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /تتمه مسأله 8 : وقوف علی القدمین ـ مساله 9: انتصاب گردن
وقوف علی القدمین وأقسام بحث آن
بحث در تتمه مساله 8 است. مرحوم خوئی[1] به نحو مبسوط بحث کرده و فرموده در اینجا سه جهت بحث وجود دارد. ولو اینکه جهت اولی را مرحوم سید در مساله 11 مطرح کرده ولی ظاهرا همینجا جای بحث داشت و در آنجا مرحوم خوئی میگوید قد تقدم.
جهت اولی آیا تسویه در مرتبه اعتماد بر ارض لازم است یا نه؟ یعنی فشار بدن به صورت مساوی روی دو پا باشد.
جهت ثانیه آن است که سنگینی بدن روی یک پا است و آن یک پای دیگر فقط روی زمین است.
جهت ثالثه آن است که اصلا روی یک پا بایستد و پای دیگر روی زمین نباشد.
جهت اولی
اطلاقات میگوید قم منتصبا و قیام لازم است و لاصلاة لمن لایقیم صلبه، و مهم نیست که فشار بدن به صورت مساوی روی هر دو پا باشد. دلیل سیره نبوی نیز اینجا کارایی ندارد و اصلا قابل کشف نیست.
مضافاً که روایت خاصه نیز داریم، صحیحه محمد بن ابی حمزة:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیهالسلام فِي فِنَاءِ الْكَعْبَةِ- فِي اللَّيْلِ وَ هُوَ يُصَلِّي فَأَطَالَ الْقِيَامَ حَتَّى جَعَلَ يَتَوَكَّأُ مَرَّةً عَلَى رِجْلِهِ الْيُمْنَى وَ مَرَّةً عَلَى رِجْلِهِ الْيُسْرَى.[2]
این روایت در مورد نماز مستحبی است لذا مرحوم خوئی فرموده توسط قاعده اشتراک[3] میتوان آن را به نماز واجب تسری دارد. اگر چیزی در مورد نماز مستحب بیان شد و دلیل خلاف نداشت، در مورد نماز واجب نیز جاری میشود.
ولکن قبلا نیز گفتیم که : قاعده اشتراک در اینجا جاری نیست چون از بنای شریعت فهمیدیم که در نماز مستحب، بنا بر تسهیل بوده لذا از تسهیل در نماز مستحب برای نماز واجب نمیتوان استفاده کرد. بلکه موردی است و باید لسان دلیل را بررسی کرد. خود مرحوم خوئی[4] نیز فرموده کیف کان العمدة هی المطلقات که گفته قیام واجب است که بر این مورد نیز صادق است.
جهت ثانیه
مرحوم صاحب جواهر اشکال کرده که اعتماد بر احدی الرجلین کافی نیست بلکه باید بر هر دو اعتماد کند. اینکه همه وزنش را روی یک پا بگذارد و پای دیگر خاصیت و اثر نداشته باشد، خلاف احتیاط و خلاف سنت نبوی است که هر دو پا روی زمین بوده.
پاسخ این است که مطلقات کافی است که میگوید اذا قوی فلیقم، چه وزن روی یک پا روی دو پا.
بلکه بالاتر میگوییم یعنی انداختن وزن روی دو پا لازم نیست و حتی اگر کسی توسط به صورت معلق بر هوا، قیام داشته باشد دلیل قم فانتصب شاملش میشود.
جهت ثالثه
ایستادن روی یک پا، که دلیل قم منتصبا شامل این فرد نیز میشود. اینکه بعضی ادعا کردند قم منتصبا از یک پا بودن انصراف دارد و به فرد متعارف اشاره میکند، وارد این بحث اصولی میشود که آیا اطلاق فرد نادر را شامل میشود یا نه؟ گفتیم شامل فرد نادر نیز میشود.
در مقام روایتی نقل شده که شاید این حکم در ابتدای شریعت بوده و الان نسخ شده. موثقه ابن بکیر:
مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الصَّلَاةِ قَاعِداً أَوْ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَصًى، أَوْ عَلَى حَائِطٍ، فَقَالَ: «لَا، مَا شَانُ أَبِيكَ وَ شَانُ هَذَا؟ مَا بَلَغَ أَبُوكَ هَذَا بَعْدُ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بَعْدَ مَا عَظُمَ أَوْ بَعْدَ مَا ثَقُلَ كَانَ يُصَلِّي وَ هُوَ قَائِمٌ، وَ رَفَعَ إِحْدَى رِجْلَيْهِ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى فَوَضَعَهَا﴾».[5]
در تاریخ ثبت نشده که خاتم الانبیاء در نمازهای واجب، یک پایی نماز میخواندند و اگر بوده در نمازهای مستحب و شب هنگام بوده و لو کان لبان. لذا ایشان این را کار را بعد از آیه انجام ندادند. بنابراین این روایت اطلاق ندارد و شامل نماز واجب نیست.
بعضی گفتند این روایت مربوط به نماز واجب است و این آیه، حکم یک پا نماز خواندن را نسخ کرده و مشروعیت آن نفی شده. بعضی دیگر گفتند سوق این آیه امتنان است و فقط در صدد نفی الزام است مثل ادله لاحرج.
مرحوم خوئی[6] فرموده نفی الزام نیز از این دلیل به دست نمیآید و از این جهت مثل دلیل لاحرج نیست. ایشان فرموده این روایت ربطی به نفی الزام ندارد چون قبل از نزول آیه، الزامی در میان نبوده و چنین نبود که یکی از شرایط نماز، لزوم یک پا ایستادن باشد که این آیه آن الزام را رفع کند. بلکه این آیه در حال بیان یک امر اخلاقی است. لذا الان اگر کسی این عمل را انجام داد، مطلوب است چون مصداق قیام است، ولی وقتی این آیه نازل شد، معلوم نیست که ثوابش بیشتر از ایستادن دو پا باشد.
(مسألة 9) الأحوط انتصاب العنق أيضا و إن كان الأقوى جواز الإطراق.[7]
احوط این است که گردن را انتصاب دهد گرچه اقوی این است که گردن را پایین بیندازد. بعضی به مرحوم صدوق نسبت دادند[8] که انتصاب عنق لزوم دارد نه از باب اینکه مقوم قیام، انتصاب عنق باشد بلکه انسان میتواند گردن کج باشد و ایستادن بر او صدق کند. فرمایش مرحوم صدوق به دلیل مرسلهای است که قبلا از ایشان خوانده شد:
الاعتدال في القيام أن يقيم صلبه و نحره،[9]
این روایت مرسله است مضافاً که روایات صحیحه بر خلافش معنا کرده:
در مقابل، مرحوم حلبی گفته اطراق مستحب است[10] . دلیل بر استحباب، صدق خشوع میباشد و در قرآن فرمود ﴿ٱلَّذِينَ هُم فِی صَلاَتِهِم خَٰشِعُونَ﴾ [11] مضافاً که روایت فرموده از آداب نماز آن است که گردن کج باشد:
بَيَانُ التَّنْزِيلِ، لِابْنِ شَهْرَآشُوبَ قِيلَ كَانَ النَّبِيُّ صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم إِذَا صَلَّى رَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمَّا نَزَلَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ وَ رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى الْأَرْضِ.[12]
وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّيْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجُبَعِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ نَقْلًا مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ فَاخْشَعْ فِيهَا وَ لَا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ إِنْ قَدَرْتَ عَلَى ذَلِكَ وَ اخْضَعْ بِرَقَبَتِكَ وَ لَا تَلْتَفِتْ فِيهَا وَ لَا يَجُزْ طَرْفُكَ مَوْضِعَ سُجُودِكَ وَ صُفَّ قَدَمَيْكَ وَ أَثْبِتْهُمَا وَ أَرْخِ يَدَيْكَ وَ لَا تُكَفِّرْ وَ لَا تَوَرَّكْ.[13]
مشکل سندی این روایت آن است که سند الجبعی به جامع بزنطی را نداریم و گرنه جامع بزنطی یک کتاب مشهور و معروف بوده.
خضوع رقبه با توجه به اینکه مستحب است انسان به زمین نگاه کند، به این معناست که گردن کج رو به زمین باشد.
مرحوم داماد[14] فرموده این روایت با ضم به روایت نگاه به زمین به معنای کجی به سوی زمین است
ولی به نظر ما حتی اگر آن روایات نباشد، خشوع رقبه به معنای پایین آمدن سر به سوی زمین است نه چپ و راست.
ظاهرا مرحوم سید گفته احتیاط مستحب آن است که گردن انتصاب داشته باشد ولی باید طبق اخبار من بلغ میگفت گردن کج مستحب است.