< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /تتمه مسأله 7: شرطیة دخول در غیر در جریان قاعده تجاور ـ مسأله 8: شرطیة انتصاب واستقرار و استقلال در قیام

 

خلاصه بحث سابق

بحث در این که دخول در مقدمه عمل، برای جریان قاعده تجاوز کفایت می‌کند یا نه، تمام شد. کسانی که قائل بودند دخول در غیر، دخول در مقدمات را شامل می‌شود، به اطلاق کلّما خرجت عن شیئ و دخلت فی غیره تمسک کردند و مرحوم حکیم این نظریه را به روایت عبدالرحمن بن ابی عبدالله تایید کرد. در این روایت فرمود: رجل أهوى إلى السجود فلم يدر أ ركع أم لم يركع قال (علیه‌السلام): قد ركع.

بحث در مورد اطلاقات تمام شد. کلمه مهم درباره اطلاقات این بود که چرا مرحوم آقای خوئی به قصور اطلاقات اشاره‌ای نکرده، از این جهت که خرجت عن شیئ و دخلت فی غیره صدق نمی‌کند با اینکه در مباحث قبل بر این نکته تاکید کرده بود. ایشان در پاسخ به اطلاقات قدر متیقن در مقام تخاطب را رد کرد.

نکته دیگر در مورد تأیید مرحوم حکیم است که به روایت عبدالرحمن اشاره کرد. مرحوم خوئی پاسخ داد اولا اهوی یعنی به سجده رسیده و ثانیا اگر اطلاق داشته باشد، به روایات مقیده، قید می‌زنیم.

لایقال:‌ در این صورت، الغاء عنوان اهوی لازم می‌آید و باید گفت سجد، مرحوم خوئی پاسخ می‌دهد که این الغاء اشکال ندارد چون در کلام سائل است.

اما این فرمایش مرحوم خوئی را قبول نکردیم و گفتیم اهوی همان حالت هوی است و رفتن به سمت پایین است.

بررسی روایات دخول در غیر

البته مشکل این روایت در محل کلام آن است که محل کلام در مورد شک در قیام بعد از رکوع است. ولی موضوع این روایت، شک در رکوع است. در رکوع شک دارد بعد از اینکه اهوی الی السجود.

مرحوم حکیم پاسخ داده که تفاوتی ندارد و هر چند مورد روایت شک در رکوع فیما اهوی است ولی تفکیک آن از قیام بعد از رکوع، عرفی نیست.

بعضی دیگر به طریق اولویت پاسخ دادند که اگر به شک در رکوع بعد از هوی که رکن است، نباید اعتنا کرد، به طریق اولی نباید به شک در قیام بعد از رکوع اعتنا کرد.

اما انصاف این است که هر دو بیان صحیح نیست. اولویت در اینجا جاری نیست چون شارع مقدس شک در رکوع را ارفاق کرده و گفته به شک در رکوع بعد از هوی، اعتنا نکنید چرا که برای اعتنا باید برخیزد و دوباره رکوع کند و این باعث اضافه شدن یک قیام متصل به رکوع و رکوع می‌شود که دو رکن اضافه می‌شود لذا مصلحت تسهیل می‌گوید امض. اما در شک در قیام بعد از رکوع، مکلف می‌تواند از حالت هوی برخیزد و دوباره بعد از قیام به رکوع برود.

اما عدم الفرق نیز نادرست است به همین بیان، یعنی اگر مکلف در حال هوی در رکوع شک کند، شارع می‌فرماید قد رکعت، اما اگر در قیام بعد از رکوع شک کند، شارع بفرماید این جزئی است و دوباره انجام بده.

لذا اگر دخول در مقدمات را برای جریان قاعده تجاوز کافی بدانیم، این روایت نمی‌تواند مؤید این مطلب در مقام باشد.

اشکال عامی که در این روایت وجود دارد که ظاهرا مرحوم خوئی در جایی به آن اشاره کرده این است که روایت تتمه دارد.

وَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌عَبْدِ‌اللَّهِ علیه‌السلام: رَجُلٌ رَفَعَ رَأْسَهُ عَنِ السُّجُودِ فَشَكَّ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ جَالِساً فَلَمْ يَدْرِ أَ سَجَدَ أَمْ لَمْ يَسْجُدْ قَالَ يَسْجُدُ قُلْتُ فَرَجُلٌ نَهَضَ مِنْ سُجُودِهِ فَشَكَّ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ قَائِماً فَلَمْ يَدْرِ أَ سَجَدَ أَمْ لَمْ يَسْجُدْ قَالَ يَسْجُدُ.[1]

مکلف سرش را بلند کرد و شک کرد که سجده کرده یا نه، حضرت فرموده سجده کند. رفع رأس یکی از مقدمات است ولی امام علیه‌السلام می‌فرماید سجده کند. حتی بالاتر اینکه مکلف برخواسته و نهض ولی به حد قیام نرسیده و شک کرد که سجده کرده یا نه، این نهوض مقدمه قیام است، امام علیه‌السلام در مورد این شک هم فرمود بازگردد و سجده کند. ظاهرش آن است که برای صدق تجاوز، این مقدار کافی نیست.

لذا به دلیل این روایت می‌گوییم هر مقدمه‌ای کافی نیست و آن اطلاقات به حال خود باقی است که فرمود کلما خرجت عن شیئ و دخلت فی غیره، ولی در مورد مقدمات مثل شک در قیام بعد از رکوع در حال هوی یا شک در سجده در حال نهوض، می‌گوییم قاعده تجاوز جاری نیست. فرقی نیست که در حال نهوض، شک کند که سجده کرده یا نه، که باید برگردد و فرقی نیست که در حال هوی شک کند که رکوع کرده یا نه که می‌گوییم برگردد و قیام را انجام دهد.

پس مقدمات را تفصیل می‌دهیم و هر مقدمه‌ای را مجرای قاعده تجاوز نمی‌دانیم. (غیر) در قاعده تجاوز، شامل مقدمه‌ای می‌شود که لااقل مستحب باشد مثل قنوت، ولی یک مقدمه عقلی که شارع ملاحظه نکرده، شامل آن نمی‌شود.

(مسألة 8‌) يعتبر في القيام الانتصاب و الاستقرار و الاستقلال حال الاختيار‌. [2]

مرحوم سید سه امر را در این مسئله شرط کرده است.

الانتصاب

مکلف باید در حال قیام، انتصاب داشته باشد. برای این مسئله به وجوهی استدلال شده.

اول، بعضی گفتند قیام یعنی صاف ایستادن و منحنی را قیام نمی‌گویند. در لغت نیز گفتند قام الامر، اعتدل یعنی صاف شدن.

اما به نظر می‌رسد به حسب فهم عرفی، انتصاب در قیام قرار ندارد. بلکه قیام یعنی روی پایش بایستد ولو اینکه کج ایستاده باشد. در صحیحه زراره نیز فرمود: قُمْ‌ مُنْتَصِبا[3] ، یعنی انتصاب غیر از قیام است. همچنین در روایت فرمود لاصلاة لمن لایقیم صلبه[4] ، قطعا شامل نماز نشسته می‌شود و نشسته هم می‌تواند خمیده باشد و هم می‌تواند راست بنشیند.

همچنین در روایت فرمود:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: وَ مَا أَشَدُّ مِنْ سَرِقَةِ الصَّلَاةِ فَإِذَا قَامَ أَحَدُكُمْ فَلْيَعْتَدِلْ وَ إِذَا رَكَعَ فَلْيَتَمَكَّنْ وَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْيَعْتَدِلْ[5] .

همچنین اگر گفتیم انتصاب مقوم قیام است، کسی که قدرت بر انتصاب نداشته باشد، نوبت به نماز جلوس می‌رسد که چیز بعیدی است و گفتنی نیست اگر کسی بتواند قائم باشد ولی قادر بر انتصاب نباشدبگوییم تکلیفش نماز جلوسی است، پس این نشان می‌دهد که انتصاب مقوم قیام نیست. در حالیکه اگر انتصاب واجب آخر باشد، مکلف بر قیام قدرت دارد ولی بر انتصاب قدرت ندارد و می‌تواند قائما بدون انتصاب نماز را ادا کند.

به هر حال، در قیام انتصاب شرط است و فرمایش مرحوم سید صحیح است به دلیل روایت زراره مضافاً که ادعای اجماع شده که انتصاب شرط است ولی انتصاب عرفی.

استقرار و استقلال در قیام

در بحث تکبیر گفتیم که مکلف باید در حال تکبیر استقرار داشته باشد در مقابل اضطراب در بدن و نباید تکان بخورد. عمده دلیل، روایت فلیتمکن[6] است.

شرط دیگر قیام، ‌استقلال است. مکلف باید عند القیام به چیزی تکیه نکند و مستقل قائم باشد. مشهور گفتند در حال اختیار، استقلال شرط است ولی ادعای اجماع نشده بر خلاف استقرار.

دلیل بر شرطیت، ادعای اجماع شده. در پاسخ می‌گوییم المحصل منه غیر حاصل و المنقول منه غیر مقبول. خصوصا که در مسئله مخالف وجود دارد، خصوصا که محتمل المدرک نیز می‌باشد.

دلیل دوم، ادعا شده که استقلال مقوم قیام است مثل انتصاب. به کسی که تکیه کرده، قائم نمی‌گویند بلکه می‌گویند نمازش متکئا است. در پاسخ می‌گوییم شاید انتصاب در مفهوم قیام باشد ولی استقلال قطعی البطلان است. مکلف ایستاده ولو با کمک عصا.

دلیل سوم، قیام بر متکیء صدق می‌کند ولی ادله از آن انصراف دارد. روایت فرمود یصلی قائما یعنی خود مکلف و بدون کمک چیزی قیام داشته باشد. خصوصا که فرمود مکلف سالم و صحیح، نماز قیامی داشته باشد و چه بسا یک مکلف مریض بتواند با عصا قیام کند ولی شامل این روایت نمی‌شود. عمده و منشا برای انصراف، مناسبت حکم و موضوع است و اگر فرمودند الصحیح یصلی قائما یعنی خودش قیام داشته باشد نه متکئا. همچنین اگر فرمود اذا قوی فقم، مناسبت قوت با این است که قیام بدون تکیه داشته باشد.

به نظر ما این انصراف، ‌دلیل خوبی است و فرمایش مرحوم خوئی که این دلیل را نقد کرده، درست نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo