< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /قیام مستحب ـ : قیام مباح ـ قیام عند التکبیرة ـ مساله 1: قیام عند التکبیرة ـ مساله 2: قرائت مشروط به قیام یا واجب آخر؟

 

خلاصه بحث سابق

بحث در قیام مستحب حال القنوت است. اشکال این بود که نمی‌شود مقداری از یک شیئ واحد یعنی قیام، واجب و مقداری از آن مستحب باشد. البته رکن بودن و نبودن مشکلی ندارد مثل قیام عند التکبیرة که رکن است و عند القرائة غیر رکن است.

پاسخ این بود که این مطلب مشکلی ندارد و شارع مقدس می‌تواند در ابتدای آن بفرماید واجب و رکن و میان آن را واجب غیر رکن و انتهای آن را بفرماید مستحب است. این یک امر عقلائی است که به کسی بگویند یک ساعت اینجا بایست و اگر ده دقیقه بیشتر بایستی بهتر است.

مرحوم صاحب جواهر[1] یک بیانی را مطرح کرده که مرحوم حکیم[2] به آن اشکال کرده. مرحوم صاحب جواهر ادعا کرده که ادامه آن واجب است نه مستحب، از باب واجب تخییری. یعنی جزء مستحب نداریم و اگر چیزی جزء شد واجب است ولی اینکه الان واجب نیست که قنوت اتیان شود به دلیل وجوب تخییری است یعنی یا نماز با قیام عند القنوت واجب است یا نماز با قیام بدون قنوت واجب است. اصلا معنای افضل الافراد همین است. افضل الافراد بجمیعه مصداق آن واجب است نه اینکه نمازی را که با قنوت می‌خوانید، مصداق واجب و مستحب باشد بلکه همه این عمل، مصداق آن واجب است ولی خصوصیات آن تفاوت دارد. کسانی که گفتند جزء مستحب، مقصودشان همین است. آنها نمی‌گویند امر اولی به اینها تعلق گرفته بلکه امر اولی که لزومی است، به طبیعت نماز تعلق گرفته که می‌تواند قنوت نداشته باشد. اما اگر این نماز با قنوت اتیان شد أفضل الأفراد است.

آیا امر به طبیعی، بر کل این منطبق است که صاحب جواهر ادعا کرده، یا این امر بر طبیعی واجب منطبق است که جزء مستحب قنوت به آن ضمیمه شده و مرحوم خوئی آن را ادعا می‌کند؟ شاید مراد صاحب جواهر این باشد که مستحباتی که در ضمن واجب اتیان می‌شود، مرتبه آن واجب را بالاتر می‌برد. نظر به اینکه مستحبات، نظر آلی است و اصل همان واجب است. جزء مستحب یعنی مجموع این ضمائمی که به این طبیعی ضمیمه شده، امتثال همان امر به نماز است.

به نظر می‌رسد بیان مرحوم صاحب جواهر مطابق ارتکاز است ولی بیان ایشان ناتمام است یعنی قبول نداریم که اینها به واجب تخییری بازمی‌گردد. لذا اشکال مرحوم حکیم وارد است که فرموده اگر بگوییم واجب تخییری است، پس باید گفت که قنوت واجب است ولی این خلاف ارتکاز است و خلاف مقام اثبات است که در مورد قنوت، حکم استحباب بیان شده. بلکه یک واجب تعیینی یعنی طبیعی نماز بیشتر نداریم و امر به همان تعلق گرفته، که یک فرد آن، نمازی است که با قیام عند القنوت همراه است و تمام آن، مصداق برای واجب است نه اینکه ادامه آن قیام نیز واجب باشد.

صاحب جواهر در ادامه کلامش سخن خوبی را بیان کرده و گفته‌: جواز ترك القيام المقارن للقنوت بترك القنوت معه لا يقتضي الندب. یعنی اینکه می‌توانیم قیام را به ترک قنوت که شرطش می‌باشد، ترک کنیم، دلیل نمی‌شود که پس ادامه قیام، مستحب است. مستحب آن است که با وجود شرطش بتوانیم آن را ترک کنیم. مثل اینکه اول زوال شده و شرط نماز مستحب محقق شده، در این شرایط می‌توان با وجود شرط، مشروط را ترک کرد چون مستحب است. اما ترک مستحب به ترک شرط استحبابش، دلیل بر استحباب آن نیست. قنوت مستحب است و شرط استحبابش،‌ قیام است. اگر کسی قنوت را ترک کرد پس قیام را ترک کرد، این به معنای استحباب قیام نیست بلکه کاری کرده که شرط استحباب قنوت که قیام است، از بین برود و این شرط یک شرط لزومی است. مستشکل گفته چون قنوت را می‌توان ترک کرد چون مستحب است پس می‌توان قیام را ترک کرد پس قیام مستحب است ولی این درست نیست. مستحب آن است که شرطش موجود است و مکلف می‌تواند ترک کند. ولی در اینجا شرط یعنی قنوت از بین می‌رود و با از بین رفتن شرط، نمی‌توان گفت قیام مستحب است بلکه قیام واجب است ولی وجوب شرطی دارد یعنی اگر قنوت خوانده شود. پس تمام قیام، واجب است حتی حین قنوت، ولی قبل از قنوت، به نحو مطلق و بعد از قنوت، واجب است به شرطی که قنوت باشد. پس مستحب آن است که با وجود شرطش بتوان آن را ترک کردی، نه با اعدام شرطش، آن را از مستحب بودن ساقط کرد.

پس اولا این قیام، اشکال ندارد که بخشی از آن واجب و بخشی از آن مستحب باشد. ثانیا قیام عند القنوت نیز واجب است ولی به صورت شرطی.

تتمه فصل 23: قیام مباح

و قد يكون مباحا و هو القيام بعد القراءة أو التسبيح أو القنوت أو في أثنائها مقدارا من غير أن يشتغل بشي‌ء و ذلك في غير المتصل بالركوع و غير الطويل الماحي للصورة‌.[3]

مرحوم سید در ادامه می‌فرماید یک قیام مباح نیز وجود دارد. قیامی است که خالی از اعمالی مثل قرائت و تسبیح و قنوت است. اگر میان قرائت ساکت شد، قیامش مباح است و مکلف می‌توان در میان قرائت چیزی نخواند و بنشیند. در این مورد روایت نیز نقل شده البته این قیام مباح به شرطی جایز است که به چیز دیگری مشغول نباشد و همچنین این قیام طولانی نباشد که ماحی صورت نماز شود.

مساله 1: قیام عند التکبیرة

(مسألة 1) يجب القيام حال تكبيرة الإحرام‌ من أولها إلى آخرها بل يجب من باب المقدمة قبلها و بعدها فلو كان جالسا و قام للدخول في الصلاة و كان حرف واحد من تكبيرة الإحرام حال النهوض قبل تحقق القيام بطل كما أنه لو كبر المأموم و كان الراء من أكبر حال الهوي للركوع كان باطلا بل يجب أن يستقر قائما ثمَّ يكبر و يكون ‌مستقرا بعد التكبير ثمَّ يركع‌.[4]

ظاهر اینکه می‌گوید عند تکبیرة الاحرام قیام داشته باشد، یعنی در تمام تکبیرة الاحرام. ظهور هر شیئ در تمامیت است نه بعض. اگر گفتند اقل حیض، ‌سه روز است یعنی سه روز تمام. گفتن بعض عمل نیاز به بیان زائد دارد. مرحوم سید می‌فرماید از باب مقدمه علمیه اگر قرار است تکبیر بگوید، الله اکبر مقارن با حرکتش نباشد چون شک دارد و شاید هنوز منتصب نبوده و تکبیر گفته، همچنین اگر تکبیر گفت مقداری صبر کند و بعد به رکوع برود و چه بسا حرف راء در حال قیام نبوده.

مقدمه علمیه در مقابل مقدمه وجودیه است. قیام قبل از تکبیر و بعد از تکبیر ربطی به وجود تکبیر ندارد و چه بسا هر دو مقارن هم اتفاق افتاده باشد ولی مقدمه علمیه یعنی چیزی که یقین به امتثال بر آن توقف دارد. مکلف مهر را می‌گذارد زمین و برمی‌خیزد و سریع تکبیر می‌گوید ولی شک می‌کند که در حال برپا گفته یا نه.

مرحوم حکیم[5] گفته مقدمه علمیه در اینجا نیست چون مقدمه علمیه مشتمل بر موارد احتیاط است. مثل نماز یا ظهر یا جمعه واجب است که اگر هر دو را خواند، این مقدمه علمیه است که مشتمل بر هر دو است. موارد احتیاط همه مقدمه علمیه است.

ولی به نظر ما هر مقدمه‌ای که وجود ذی المقدمه بر آن مقدمه توقف ندارد ولی علم به امتثال بر آن توقف دارد مقدمه علمیه است.

مرحوم سید در ادامه دو فرع مربوط به اول تکبیرة و آخر آن مطرح می‌کند.

مساله 2: قرائت مشروط به قیام یا واجب آخر؟

(مسألة 2) هل القيام حال القراءة و حال التسبيحات الأربع شرط فيهما أو واجب حالهما؟ ‌وجهان الأحوط الأوّل و الأظهر الثاني فلو قرأ جالسا نسيانا ثمَّ تذكر بعدها أو في أثنائها صحت قراءته و فات محل القيام و لا يجب استيناف القراءة لكن الأحوط الاستيناف قائما‌.[6]

مرحوم سید سوالی را مطرح می‌کند که آیا قیامی که رکنی نیست، شرط قرائت است یعنی قرائت فی حال القیام، یا اینکه قرائت و قیام هر کدام واجب جداگانه است ولی قرائت همراه و فی حال القیام است و قیام قید قرائت نیست؟ دو وجه در مساله است. فرموده احوط قول اول است ولی با توجه به خطابات، اظهر قول دوم است یعنی حال بودن نه قید.

ثمره مساله آنجاست که اگر تکبیر را قائما گفت و نشست و قراءة را خواند،‌ حال که قرائت تمام شد و خواست رکوع برود، یادش آمد و برای قیام متصل به رکوع برخواست یا در میان قرائت یادش آمد و برخواست، می‌فرماید قرائتش صحیح است چون قیام، شرط قرائت نبود و لاتعاد می‌گوید نماز صحیح بوده. محل قیام، حال قرائت بوده که الان قرائت تمام شده، لذا مشکلی در قرائت ایجاد نمی‌کند. البته اگر قول اول را اخذ کردیم، قرائت مشروط به قیام را نیاورده، و چون محل تدارک وجود دارد، باید قرائت قائما را اتیان کند.

آیا این مساله از نصوص قابل تعیین است؟ مرحوم سید، استقلال را از نصوص استظهار کرده، ارتکاز نیز همین است که چون مشتمل بر اعمال مستقل است هر کدام یک واجب جداگانه هستند ولی قیام با قرائت مقارن است یا قنوت مستحب با قیام مقارن است.

منظور روایت ابی حمزه ذیل آیه ﴿یذکرون الله قیاما﴾ است که امام علیه‌السلام فرمودند الصحیح یصلی قائما، یعنی نفرمود یقرأ قائما بلکه فرمود یصلی قائما و این ظاهرش این است که قیام یکی از اجزاء نماز و برای تمام نماز است. اینکه قرائت مقید به قیام باشد، ‌نیاز به بیان زائد دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo