< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /قیام /قیام متصل به رکوع ـ رکوع بدون قیام انتصابی ـ قیام غیر رکنی و مستحب

 

بحث در تتمه این نکته بود که مرحوم سید فرمود: و كذا لو جلس ثمَّ قام متقوسا من غير أن ينتصب ثمَّ يركع و لو كان ذلك كله سهوا. مکلف تکبیر را قائما اتیان کرد و غافل شد و نشست و قرائت را اتیان کرد و سپس قیام کرد ولی مقوسا است و انتصاب ندارد و بعد رکوع کرد، مرحوم سید فرموده چنین رکوعی باطل است. مرحوم سید در قیام متصل به رکوع ادعا دارد که قیام باید عن انتصاب باشد و رکن، رکوع عن انتصاب است.

یک بیان آن است که اصلا انتصاب مقوم قیام است که ظاهر مرحوم سید همین است. ظاهر شرط اضافه بیان نمی‌کند که علاوه بر اینکه عن قیام باشد عن انتصاب نیز باشد، بلکه این فرع را بر این نکته متفرع کرده که قیام متصل به رکوع رکن است پس اگر نشست و قیام متقوس داشت و رکوع کرد، این یعنی او قیام متصل به رکوع نداشت و انتصاب جزء رکوع است.

اما این فرمایش مرحوم سید صحیح نیست. این ادعا که انتصاب مقوم قیام است، بعید می‌باشد. قیام در برابر جلوس است. کسی که ساق پایش ایستاده باشد، جالس نیست و قیام دو قسم است گاهی معتدل و گاهی متقوس. به شاهد اینکه در روایت زراره فرموده قم منتصبا یعنی قیام غیر از انتصاب است. پس انتصاب واجب است ولی مقوم قیام نیست. لذا اگر سهوا انتصاب نداشت، نماز باطل نیست.

اگر کسی متقوسا قیام کرد و رکوع کرد سهوا، نمازش باطل است،‌ به چه دلیل است؟ ظاهرا تمام کسانی که بر کلام مرحوم سید تعلیقه نزدند، به دلیل پذیرش اجماع بوده که می‌گوید رکوع باید عن قیام انتصابی باشد.

مرحوم صاحب جواهر[1] در این اجماع مناقشه کرده و گفته اجماع شامل اینجا نیست. اجماع دلیل لبی است و لفظ ندارد و قدر متیقن از آن جایی است که مکلف هیچ قیامی ندارد و در این صورت باطل است ولی اگر قیام دارد ولی انتصاب ندارد، شک داریم که اجماع شامل اینجا می‌شود یا نه. بلکه بالاتر، ایشان ادعا دارد آنچه که برای رکوع رکنی نیاز داریم، صرف الوجود قیام است. مکلف در حال قیام تکبیر را گفت و نشست و بعد به حد قیام نرسید و سهوا به همان حد رکوع اکتفا کرد، نمازش صحیح است چون صرف الوجود قیام را آورده، یعنی شارع مقدس این فاصله را که اتیان کرد، کالوجود حساب می‌کند و به همان قیامی که قبلا داشته اکتفا می‌کند.

مرحوم حکیم[2] بر صاحب جواهر اشکال کرد که اطلاقات هیچ کجا ثابت نمی‌کند که قیام رکن است به دلیل حدیث لاتعاد. اما نسبت به اجماع، تفاوتی ندارد و همانطور که سایر موارد را شامل است این مورد را نیز شامل است. لذا اجماع اطلاق دارد.

اشکال مرحوم حکیم بر کلیت فرمایش صاحب جواهر وارد است و این درست نیست که اجماع شامل همان قیام اول برای نماز مکلف شود و چنین نیست که همین مقدار کافی باشد. اگر اجماع داریم که رکوع عن قیام رکن است، یعنی قیام متصل به رکوع رکن است نه اینکه میان آنها فاصله باشد.

اما در محل کلام اشکال مرحوم حکیم صحیح نیست بلکه فرمایش صاحب جواهر متین است که گفته قدر متیقن از اجماع، رکن بودن قیام متصل به رکوع است نه انتصاب در قیام. قیام انتصابی شامل اجماع نیست. اگر قیام داشت و انتصاب نداشت و عن سهو رکوع کرد، شامل اجماع نیست.

اما اگر دلیل منحصر به اجماع نبود، ادله دیگر با مضامین مختلف بیان شد. مرحوم داماد ادعا کرد که رکن، رکوع عن انتصاب است و در اینجا نیز منتفی است پس نماز باطل است.

بعضی گفتند من باب فرض الله است، در اینجا می‌گویند نمازش صحیح است چون ما فرض الله، قیام است نه انتصاب﴿. یذکرون الله قیاما﴾ یعنی قیام فرض است ولی انتصاب سنت است چون فرمود قم منتصبا، پس چون فریضه ترک نشده نماز صحیح است.

مرحوم نائینی فرمود رکن، رکوع عن انحناء است و قیام متصل به رکوع که در کلمات آمده، تسامح است و از باب مقدمه عقلی برای انحناء است و گرنه انحناء الی الرکوع رکن است نه انحناء عن قیام. در این صورت نیز فرمایش مرحوم سید تمام نیست چون کسی که از جلوس قیام کرد، انحناء دارد و نمازش محکوم به صحت است.

مرحوم خوئی که مقومیت رکوع را بیان کرد، در اینجا می‌گویند مقوم رکوع به آن مقدار است که قیام صدق کند ولی انتصاب را در مفهوم رکوع دخیل نمی‌داند. لذا بر فرمایش مرحوم سید تعلیقه زده است.

الانتصاب حال القيام الواجب و إن كان لازماً مطلقاً إلّا أنّه غير معتبر في حقيقته، و بما أنّه لا دليل على وجوب القيام قبل الركوع غير دخله في تحقّقه فلو قام متقوّساً إلى أن وصل إلى حدّ القيام ثمّ ركع من غير انتصاب سهواً أجزأه ذلك على الأظهر.[3]

حاصل الکلام، حکم این فرع منوط به آن است که دلیل ما در مسئله چیست. یا باید گفت انتصاب مقوم قیام است که ظاهر کلام مرحوم سید است یا باید گفت اجماع شامل آن می‌شود. اگر این دو نکته را قبول کردیم، ادله دیگر نافی نیست.

قیام غیر رکنی و مستحب

و واجب غير ركن و هو القيام حال القراءة و بعد الركوع و مستحب و هو القيام حال القنوت و حال تكبير الركوع و قد يكون مباحا و هو القيام بعد القراءة أو التسبيح أو القنوت أو في أثنائها مقدارا من غير أن يشتغل بشي‌ء و ذلك في غير المتصل بالركوع و غير الطويل الماحي للصورة‌.[4]

مصداق واضح ﴿یذکرون الله قیاما﴾، قرائت در حال قیام برای اصحاء است. قیام حال قرائت واجب است که در باب قیام سیأتی. همچنین رکن نیست به دلیل لاتعاد و رفع النسیان که می‌گویند عند السهو مضر نیستند. همچنین قیام بعد از رکوع نیز واجب است باید عن قیام به سجده برود ولی رکن نیست به دلیل حدیث لاتعاد.

قسم دیگر از قیام نیز مستحب است و آن قیام حال القنوت است یعنی می‌توان با ترک قنوت، آن قیام را ترک کرد نه به این معنا که قنوت در حال نشسته جایز باشد.

بعضی در این استحباب اشکال دقی و عقلانی کردند و گفتند اتصال مساوق وحدت است و این یک قیام بیشتر نیست و نمی‌شود بخشی از یک قیام واجب و بخش دیگرش مستحب باشد.

این اشکال واهی است چون مشکلی ندارد که بخشی از یک عمل واجب و بخشی دیگر مستحب باشد. چه بسا در باب وقوف در مشعر، افضل آن است که نور خورشید از پشت کوه ظاهر شود که یک قسمت واجب است ویک قسمت مستحب است واجب است وقوف ولی استمرار آن تا ظهور خورشید مستحب است .

مرحوم صاحب جواهر[5] برای پاسخ گفته اصلا این قیام عند قنوت مستحب نیست بلکه جواز ترک این قیام از باب این است که احد اعدال واجب تخییری است. نماز واجب تخییری است یعنی نماز بخوان یا با قیام با قنوت و یا بدون قیام و قنوت، لذا این قیام یک فرد از واجب است. اجزائی نداریم که بعضی واجب و بعضی مستحب باشد. هر جا که گفتند مستحب است یعنی افضل الافراد.

اینکه مرحوم صاحب جواهر فرموده فردی از واجب تخییری است، ارتکازش صحیح می‌باشد. این سخن کسانی است که می‌گویند جزء مستحب برای واجب داریم. بارها گفتیم اگر کسی خانه‌ای را می‌سازد، با اقل واجب نیز مصداق واجب می‌شود و اگر با تزیینات مثل حوض و درختکاری و امثال ذلک ساخته، همین را نیز مصداق واجب می‌دانند. ولی تعبیراتی که به کار برده، صحیح نیست. واجب تخییری نداریم که شارع بین یک فرد از واجب و فرد دیگری از واجب مخیر کرده باشد.

مرحوم حکیم[6] نیز بر این بیان اشکال کرده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo