< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الاحرام /ادامه مساله 16: شک در صحت تکبیرة ـ شک در خصوصیت تکبیرة

 

خلاصه بحث سابق

بحث در آخرین مسئله تکبیرة الاحرام و فرض شک در آن بود. گفتیم بر این مطلب اتفاق است که اگر شک در اتیان بود قبل از آنکه وارد عمل بعدی شود، بنا بر عدم می‌گذارد. لذا تعلیقه‌های آغاضیاء در عروة نادرست جایگذاری شده.

اما اگر وارد اعمال بعدی شده و شک کرد، بنابر اتیان می‌گذارد. مرحوم خوئی قبول نکرد و گفت باید تفصیل داد که آیا وارد قرائت شده یا وارد استعاذ شده. فرمایش ایشان را متعرض شدیم و عمده بحث در مورد «خرجت» بود. «خرجت» وقتی صدق می‌کند که محلش باید همانجا باشد.

مقرر در ذیل عبارت نقل کرده و گفته آن قاعده اطلاق ندارد که اذا خرجت من شیئ و دخلت فی غیره فشکک لیس بشیئ، چون بر مواردی تطبیق کرده که در واجب داخل شده، شک در اقامه دارد در حالیکه وارد در تکبیر شده، یا شک در تکبیر دارد در حالیکه وارد قرائت شده.

اما به نظر می‌رسد مرحوم خوئی به این سخن نیازی ندارد چون در آن قاعده سخن از «اذا خرجت» شده و کار را ضیق کرده. حتی اگر هیچ موردی در روایت بیان نشده بود باز هم أصل «خرج» شامل ورود در غیر واجب نمی‌شد و«خرج» نیاز به محل داشت و محل فقط مخصوص واجب است.

همچنین به نظر می‌رسد این سخن از مرحوم خوئی نیست. چون ایشان در موارد مختلفه‌ای غیر از این مورد و در خصوص همین بحث، گفته مورد نمی‌تواند مخصص باشد. ایشان با مرحوم نائینی بحثی دارد که اگر شک کردیم در حال ﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ﴾[1] بودیم و شک کردیم که ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ﴾ را گفتیم یا نه، مرحوم نائینی گفته قاعده تجاوز جاری نیست چون مورد روایت، کل است و باید جزء مستقل باشد نه جزء الجزء، اما مرحوم خوئی می‌گوید مورد مخصص نیست و لذا قاعده تجاوز جاری در جزء الجزء نیز است.

مرحوم خوئی فرمود در قاعده تجاوز، محل مشکوک باید قبل از غیر باشد نه ینبغی، اما به نظر می‌رسد قوام محل به وجوب نیست بلکه ینبغی نیز کافی است. اگر فرمود ابتدا تکبیر بگو و بعد استعاذه بگو، به نظر مرحوم خوئی محل تکبیر قبل از استعاذه نیست چون بدون استعاذه، تکبیر صحیح است ولی به نظر ما گرچه محل لزومی نیست ولی محل ینبغی می‌باشد و محل، اعم است. لذا مشهور می‌گویند اگر در این حال شک کرد که قرائت را خوانده یا نه، لازم نیست که برگردد قرائت را بخواند با اینکه محل بودن آن ینبغی است نه لزومی.

البته یک بحث صغروی مطرح است که آیا در این مواردی که محل بحث است، موارد ینبغی است یا نه؟ بعضی موارد روشن است مثل استعاذه که ثواب نماز را بالا می‌برد و همچنین است که تعقیبات که فضیلت نماز را بالا می‌برد. اما نسبت به بعضی ادعیه، آنها که شرطشان بعد از تکبیر بود همین نکته جاری است ولی اگر ادعیه طوری بود که شرطش بعد از تکبیر نبود مثل آیه توجه که قبل و بعد تکبیر جایز است. در این صورت اگر بعد از آیه توجه شک شد که تکبیر اتیان شده یا نه، بناء بر عدم گذاشته می‌شود.

مرحوم خوئی اضافه کرده که مضافاً که ما جزء مستحب را قبول نداریم، به ایشان عرض می‌کنیم مهم نیست جزء مستحب را قبول کنید یا نه، چون بحث شما در مورد محل وجوبی در قاعده تجاوز بود و ربطی به پذیرش مبنای جزء مستحب ندارید.

و إن شك بعد إتمامها أنه أتى بها صحيحة أو لا بنى على العدم- لكن ‌الأحوط إبطالها بأحد المنافيات ثمَّ استينافها و إن شك في الصحة بعد الدخول فيما بعدها بنى على الصحة.[2]

حال اگر شک در صحت بود. مرحوم سید تفصیل داده است. در اصل قاعده فراغ و أصالة الصحة بحث است که آیا دخول در غیر شرط است یا نه؟ ظاهرا مرحوم سید در مواردی، دخول در غیر را شرط نمی‌داند ولی در اینجا فرموده اگر داخل در غیر نشد، اشکال دارد و باید بناء را بر عدم بگذارد.

با این حال در اینجا روایت صحیحه داریم و نوبت به اصل عدم نمی‌رسد چون فرمود ما مضی من صلاتک و طهورک فامضه[3] . اگر شک کردیم عملی در نماز یا طهور صحیح اتیان شد، عمل صحیح است و فامضه کما هو. لذا فرمایش مرحوم خوئی[4] صحیح است که بنابر قاعده فراغ، این عمل صحیح است و دخول در غیر شرط نیست.

حال اگر داخل در غیر شد و شک دارد که تکبیر را صحیح گفت یا نه؟ مرحوم سید فرموده اینجا قاعده فراغ جاری است.

کسی توهم نکند که قاعده فراغ به کل عمل اختصاص دارد و جزء عمل را شامل نیست.

در پاسخ می‌گوییم عموم کلما مضی من صلاتک و طهورک فامضه کما هو شامل اینجا نیز می‌شود و به طور کلی مناسبت توسعه نیز با همین است. وجهی ندارد که آن را به کل مرکب اختصاص دهیم بلکه اجزاء را شامل است.

البته اینجا یک بحث مطرح است که آیا در این موارد قاعده فراغ به قاعده تجاوز بازگشت دارد یا نه که نیاز به قاعده فراغ نباشد؟ مرحوم خوئی می‌فرماید این دو قاعده یک قاعده است و اینجا تطبیق کرده و گفته لب قاعده فراغ در اینجا، همان تجاوز است، اگر در حال قرائت شک در تکبیر باشد یعنی در وجود تکبیر صحیح شک دارد و روایت فرمود شکک لیس بشک.

أمّا به نظر ما این دو قاعده لبا دو قاعده است. عرفیت ندارد که شک در صحت را به معنای شک در وجود صحیح بدانیم. شارع مقدس دو جعل دارد یکی شک در وجود که قاعده تجاوز جاری است و دیگری شک در صحت است که قاعده فراغ جاری است و دخول در غیر اثری ندارد و باید فامض جاری شود. مهم این است که در ما نحن فیه قاعده فراغ جاری است.

هذا تمام الکلام در اینکه تکبیر گفته شده یا نه، و اینکه تکبیر را صحیح گفته یا نه.

فرض سومی وجود دارد که مرحوم سید بیان نکرده وآن این است که تکبیرة الاحرام را بیان کرده ولی نمی‌داند این تکبیر به نیت افتتاح بود یا جزء تکبیرات ستة مستحب بود یعنی تکبیر گفته ولی نمی‌داند قصد افتتاح داشته یا نه؟

اینجا اصل وجود محرز است و صحیح نیز اتیان شده، نه قاعده فراغ و نه قاعده تجاوز جاری نیست. شک در قصد زائد است که قصد افتتاح شده یا نه، در اینجا اگر در غیر داخل نشده باشد، اصل استصحاب می‌گوید این قصد نبود و به این تکبیرة، افتتاح حاصل نشده. اما اگر در حال قرائت باشد و شک کند، قطعا تکبیرة الاحرام صحیح اداء شده ولی شک درد که قصد ورود در نماز دارد یا نه، در اینجا قاعده تجاوز در استفتاح جاری نیست و در امور عقلانی یعنی قصد، قاعده تجاوز جاری نیست.

به هر حال، در این فرع اخیر می‌گوییم فیه کلام که آیا قاعده تجاوز جاری است یا نه؟ که به نظر ما جاری نیست. شک در وجود نیت است که عرفی نیست شارع بفرماید بلی قد قصدتَ.

و إذا كبر ثمَّ شك في كونه تكبيرة الإحرام أو تكبيرة الركوع بنى على أنه للإحرام‌.[5]

اگر تکبیر گفت و شک کرد که آیا این تکبیر، تکبیرة الاحرام بود که تازه نماز منعقد شده و باید قرائت را شروع کند یا اینکه تکبیری که گفت بعد از حمد و سوره است و مربوط به رکوع است. لذا خصوصیت تکبیر را نمی‌داند و در مورد اصل صحت و اصل وجودش شک ندارد.

مرحوم سید فرموده باید بنا بگذارد که این تکبیرة الاحرام است. البته اینجا اصلی نداریم که این تکبیر، تکبیرة الاحرام است ولی باید عملا بناء بگذارد که تکبیرة الاحرام است وقرائت را شروع کند. چون یقین به دخول در نماز دارد یا به تکبیر سابق یا به همین تکبیر. شک دارد حمد و سوره را خوانده یا نه، اصل عدم قرائت حمد و سوره است و باید بخواند. اگر اماره‌ای نباشد که حمد و سوره را خوانده یا نه، باید دوباره بخواند. اگر اماره‌ای بود مثل اینکه امام در نماز جماعت است و تکبیر را گفت و حواسش پرت شد که آیا قرائت را خوانده یا نه، ولی متوجه می‌شود که مامومین در حال رکوع هستند، اینجا باید به ماموم رجوع کند.

آیا این فرع را می‌توان توسعه داد یا نه؟ مثلا اگر در رکوع شک کرد که آیا تکبیری که گفتم، تکبیرة الإحرام بود یا تکبیرة رکوع؟ در این صورت باید ادامه دهد و نمازش صحیح است بلکه اگر یقین پیدا کرد که این تکبیر برای تکبیرة ‌الاحرام بود، یعنی حمد و سوره را اتیان نکرده لاتعاد در حقش جاری است.

اگر کسی گفت لاتعاد در حقش جاری نیست، ممکن است کسی بگوید قاعده تجاوز جاری است چون در رکوع شک دارد که حمد و سوره را خوانده یا نه، و قاعده تجاوز را در رکوع جاری می‌کنیم نه در تکبیر، از محل مشکوک خارج شدیم پس شک ما شک نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo