درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز /تکبیرة الاحرام /ضم اصابع در حین تکبیرة ـ رو به قبله بودن کف درست در حین تکبیرة ـ مسأله 15: استحباب مطلق رفع ید
خلاصه بحث سابق
مرحوم سید یزدی فرموده أولی این است که از ید از اُذُن تجاوز نکند. منشأ اولویت را گفتیم که لاتتجاوز در روایت، بر ترک فضیلت حمل کردند. از اُذُنین تجاوز نکند یعنی قبال وجه باشد چه تجاوز عمودی که به سوی بالای سر برود یا تجاوز افقی که دست به سوی پشت سر برود.
ضم اصابع در حین تکبیرة
نعم ينبغي ضم أصابعهما حتى الإبهام و الخنصر.[1]
مرحوم سید میفرماید بهتر است که انگشتان به هم ضمیمه شده باشد. ظاهرا یک روایت ولو غیر معتبری در این زمینه پیدا نشده با اینکه ایشان اخبار من بلغ را قبول دارد، لذا میفرماید ینبغی و نمیگوید یستحب. اینکه میفرماید حتی الابهام، به دلیل این است که بعضی ابهام را جزء انضمام انگشتان نمیدانند. بعضی دیگر گفتند که انگشت خنصر یعنی کوچک نیز جزء ضمیمه انگشتان نیست. ولی سید این دو استثنا را قبول ندارد.
روایتی است که شهید[2] در ذکری نسبت به این روایت، خبر داده است.
صاحب مدارک فرموده از روایت حماد میتوان ضم اصابع را استفاده کرد:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ لَمَّا صَلَّى قَامَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ. [3]
صاحب حدائق[4] اشکال کرده که اصلا این روایت در مورد رفع ید سخن نگفته که بگوییم مضمومة الأصابع بوده یا نه.
اما ظاهرا همین روایت حماد برای ضم اصابع دقیق باشد و مشکلی ندارد. به این بیان که تا به الان گفتیم صحیحه حماد مشتمل بر واجبات و مستحبات است. حال که دوباره و چندباره مراجعه کردیم، مشخص شد که صحیحه حماد بر بیان اعمالی اصرار دارد که مورد غفلت بوده نه همه واجبات و نه همه مستحبات بلکه بعضی از مستحبات. خود حماد وقتی نماز خواند، آنها را انجام نداد و اینکه امام علیهالسلام ایستادند و دستان را روی فخذ قرار دادند ولی تکبیر نگفته باشند، خیلی بعید است و اصلا آن قدر واضح بوده که حماد هم بیان نکرده است. لذا حماد در این بخش میگوید امام علیهالسلام دستان با انگشتان بسته را روی فخذ قرار دادند و به طور طبیعی همینطور تکبیر را گفته اند.
حتی اگر گفتیم امام علیهالسلام مستحب به این مهمی را ترک کردند و رفع ید نکردند، باز میگوییم مستحب است که رو به قبله بایستد و دستان با انگشت بسته و قرار داده روی فخذ باشد، در همین حال، خطابات تکبیرة الاحرام و استفتاح به این فرد میگویند در همین حال، دستانت را بالا بیاور.
بنابراین بعید نیست که فرمایش مرحوم سید صحیح باشد و ینبغی نتواند مستحب بودن را اثبات کند.
بیان دیگر این است که در روایت فرموده ابسطها بسطا[5] ، یعنی دستان مشت نباشد بلکه باز باشد، ولی این برداشت، خلاف ظاهر است.
پس یک دلیل، خبر ذکری و دلیل دیگر روایت حماد برای ضم اصابع کافی است.
رو به قبله بودن کف دست در حین تکبیرة
و الاستقبال بباطنهما القبلة و يجوز التكبير من غير رفع اليدين بل لا يبعد جواز العكس. [6]
مرحوم سید فرموده مستحب است که کف دست موقع تکبیر، رو به قبله باشد. دلیل مطلب، روایت وصیت[7] است که تقلیبهما را به معنای رو به قبله گرفتند. گفتیم این معنا مشکل دارد و شاید اصل مطلب مربوط به قنوت باشد.
بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام افْتَتَحَ الصَّلَاةَ فَرَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ وَ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ بِبَطْنِ كَفَّيْهِ.[8]
دلیل دیگر این است که به طور کلی، رو به قبله بودن در شریعت مطلوب است.
در پایان مرحوم سید میفرماید تکبیرة الاحرام بدون رفع ید نیز جایز است و این مطلب اقتضاء حکم استحباب رفع ید است.
اما مرحوم سید میفرماید حتی عکس مطلب نیز جایز است یعنی بدون تکبیرة الاحرام، رفع ید مستحب است. آیا دلیلی داریم که رفع ید بدون تکبیرة الاحرام مستحب باشد.
مرحوم خوئی[9] و بعض محشین فرمودند دلیلی نداریم که مجرد رفع ید مستحب باشد.
اما مرحوم حکیم[10] فرموده که بعضی روایات بر این مطلب دلالت دارد:
وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیهالسلام قَالَ: إِنَّمَا تُرْفَعُ الْيَدَانِ بِالتَّكْبِيرِ لِأَنَّ رَفْعَ الْيَدَيْنِ ضَرْبٌ مِنَ الِابْتِهَالِ وَ التَّبَتُّلِ وَ التَّضَرُّعِ فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ فِي وَقْتِ ذِكْرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلًا مُتَضَرِّعاً مُبْتَهِلًا وَ لِأَنَّ فِي رَفْعِ الْيَدَيْنِ إِحْضَارَ النِّيَّةِ وَ إِقْبَالَ الْقَلْبِ عَلَى مَا قَالَ. [11]
تعلیل این روایت نشان میدهد که رفع ید، خودش نوعی از تضرع است.
مرحوم خوئی[12] اشکال کرده که این روایت سند ضعیف دارد مضافاً که دلالتش نیز مشکل دارد و تضرع در فرضی است که تکبیر نیز وجود داشته باشد.
اما به نظر میرسد که دلالت این روایت تمام است چه بفهمیم مراد از تضرع در رفع ید چیست یا نفهمیم. خصوصا که در ذیل فرموده رفع ید، احضار نیت و اقبال قلب است.
مضافاً که روایت دیگری نیز در این مورد نقل شده:
الف ـــ و بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَرْفَعُ يَدَهُ كُلَّمَا أَهْوَى لِلرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ وَ كُلَّمَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ رُكُوعٍ أَوْ سُجُودٍ قَالَ هِيَ الْعُبُودِيَّةُ.[13]
ب ــــ وَ عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى الْوَرَّاقِ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام : رَفْعُكَ يَدَيْكَ فِي الصَّلَاةِ زَيْنُهَا.[14]
این روایت سند ندارد.
(مسألة 15) ما ذكر من الكيفية في رفع اليدين إنما هو على الأفضلية و إلا فيكفي مطلق الرفع بل لا يبعد جواز رفع إحدى اليدين دون الأخرى.[15]
مرحوم سید فرموده هر آنچه که در مورد رفع ید و حدود آن بیان کردیم، همه از باب افضلیت بود. البته ایشان معین نمیکند که کدام افضل بوده. شاید ذهن عرفی این باشد که هر چه دست بالاتر باشد، بهتر و افضل باشد. مرحوم سید فرموده حتی اگر دستان خیلی بالا نباشد نیز مستحب صدق میکند.
این از باب امر مطلق و امر مقید است که امر مقید را بر افضلیت حمل میکنیم و میگوییم حمل مطلق بر مقید در مستحبات مجال ندارد. به روایات مطلقات عمل میکنیم که فرمودند رفع الید فی الصلاة مستحب.
الف ــــ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم لِعَلِيٍّ علیهالسلام قَالَ: وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا.[16]
ب ــــ صحیحه علی بن جعفر [17]
ج ــــ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِذَا افْتَتَحْتَ الصَّلَاةَ فَارْفَعْ كَفَّيْكَ ثُمَّ ابْسُطْهُمَا بَسْطاً ثُمَّ كَبِّرْ ثَلَاثَ تَكْبِيرَاتٍ.[18]