درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أجزاء وشرائط نماز /تکبیرة الاحرام /رفع الیدین علی مستوی الروایات
خلاصه بحث سابق
بحث در مرحله ثانیه بود یعنی وجوب رفع ید در خصوص تکبیرة الاحرام. ظاهرا بعد از مرحوم اسکافی، بعضی به این وجوب متمایل بودند. مرحوم خوئی فرمود هم روایات ضیعفه، در خصوص تکبیرة الاحرام است و هم 4 روایت صحیحه. صحیحه اول را مطرح کردیم که صحیحه حلبی بود. گفتیم این روایت مشتمل بر مستحبات است لذا استظهار وجوب از «فارفع کفیک» نیز مشکل است. چنین نیست که اولین مورد واجب باشد و بقیه از آداب نماز باشد.
روایت دوم از عبدالله بن سنان است که قبلا گفتیم این روایت در خصوص تکبیرة الاحرام نیست.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهالسلام قَالَ: تَرْفَعُ يَدَيْكَ فِي افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ قُبَالَةَ وَجْهِكَ وَ لَا تَرْفَعُهُمَا كُلَّ ذَلِكَ.[1]
درست است که جمله خبریه است ولی در مقام انشائی به داعی وجوب است.
اما دلالت بر وجوب مشکل دارد چون در ادامه میفرماید خیلی دستان را بالا نبر. لذا در مقام بیان اصل حکم نیست بلکه میخواهد کیفیت آن را بیان کند. خصوصا که در شریعت، مستحبات زیادی را با اوامر بیان کردند و مکروهات زیادی را با نواهی بیان کردند. لذا ظهور اوامر در وجوب، ضعیف است با ادنی نکته، از بین میرود.
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: إِذَا قُمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَكَبَّرْتَ فَارْفَعْ يَدَيْكَ وَ لَا تُجَاوِزْ بِكَفَّيْكَ أُذُنَيْكَ أَيْ حِيَالَ خَدَّيْكَ.[2]
البته این روایت مربوط به تکبیرة الاحرام است ولی ظهورش در استحباب بیشتر از روایت قبل است چون در مورد رفع ید در حال توضیح دادن است و کاری به حکم اصل رفع ید ندارد. این روایات نشان میدهد که رفع ید عند التکبیرة یکی از واضحات شریعت بوده ولی ائمه علیهمالسلام نکات و آداب آن را بیان میفرمودند.
تا اینجا مشخص شد که مقتضی بر وجوب قاصر است. حال اگر کسی گفت دلالت دارد، میگوییم قابل پذیرش نیست به چند دلیل:
اعراض اصحاب از قول به وجوب مگر سید مرتضی. البته این مبنایی است و مرحوم خوئی اینجا سخن از اعراض نمیزند.
همچنین قرینه خارجیه داریم که این اوامر الزامی نیستند. قرائنی که در مرحله قبل بیان شد، اینجا مطرح میشود. یکی صحیحه حماد است که به رفع ید برای تکبیرة اشاره نکرده با اینکه برای رکوع به آن اشاره کرده. البته شاید کسی بگوید این نکته مفروغ عنه بوده و به آن اشاره نکرده.
قرینه دیگر لو کان لبان است که اینجا جاری میشود. همه این قرائن، مشترک میان مرحله اول و دوم است.
اما قرینه مختص به این بخش، روایت علی بن جعفر است:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ يَعْنِي أَحْمَدَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: قَالَ: عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَرْفَعَ يَدَهُ فِي الصَّلَاةِ لَيْسَ عَلَى غَيْرِهِ أَنْ يَرْفَعَ يَدَهُ فِي الصَّلَاةِ.[3]
از نظر سندی این روایة تمام است.
بر غیر امام چه ماموم چه منفرد، رفع ید لزوم ندارد و این نشان میدهد آنچه که برای امام وارد شده، استحباب است نه لزوم. در جایی که به تساوی یقین داریم، عدم فصل معتبر است یعنی اگر رفع ید بر ماموم و غیر ماموم واجب نیست، قطعا برای امام نیز واجب نیست.
اما به چه بیان این روایت مربوط به تکبیرة الاحرام است؟ میگوییم سوق کلام همینطور است و مناسبت حکم و موضوع آن است که امام جماعت در آن هنگام که امام میشود، رفع ید کند تا مشخص شود نماز را شروع کرده. لذا این روایت دلالت دارد که عند تکبیرة الاحرام وجوب ندارد.
لایقال صدر روایت میگوید علی الامام یعنی بر او وجوب دارد و علی غیر الامام، به عدم فصل بگویید بر دیگران نیز وجوب دارد.
فانه یقال، این بیان، الغاء ذیل روایت است چون صریحا میگوید لیس علی غیره ان یرفع، در حالیکه طبق استدلال، میتوان هم ذیل و هم صدر را اخذ کرد. ذیل عدم وجوب را میگوید و به عدم فصل، صدر نیز عدم وجوب را میگوید و الغاء نمیشود چون بر استحباب موکد حمل میشود.
مرحوم صاحب حدائق[4] گفته این روایت متهافت است و صدر و ذیل آن متفاوت است و مجمل است و نشان نمیدهد که رفع ید برای تکبیرة الاحرام است یا نه، و همچنین نسخ تهذیب در اینجا اختلاف دارد و در بعضی نسخ ثبت شده که ان یرفع یده نه یدیه، لذا این روایت مخصوص قنوت است.
به نظر میرسد این نسخه بدل، استدلال را خدشه دار میکند. مناسبت تکبیرة الاحرام با یدیه است. این روایت از یک جهت میگوید مناسبت امام، با تکبیرة الاحرام است و از یک جهت، یده را میگوید که مناسبت آن با قنوت است. لذا باور نکردیم که این روایت با این لفظ مربوط به رفع ید در تکبیرة الاحرام باشد.
اما همچنان فرمایش صاحب حدائق را قبول نداریم چون این روایت از طریق قرب الاسناد با لفظ یدیه، نقل شده است:
رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِي آخِرِهِ أَنْ يَرْفَعَ يَدَيْهِ فِي التَّكْبِيرِ.[5]
طبق این نقل، روایت یا اطلاق دارد که تکبیرة الاحرام را شامل میشود یا انصراف به آن دارد. پس این روایت قرب الاسناد مانع از مقتضی وجوب رفع ید در تکبیره الاحرام میشود.
مرحوم خوئی به روایت وصیت اشاره کرده و فرموده این روایت دلیل بر خلاف است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم لِعَلِيٍّ علیهالسلام قَالَ: وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا.[6]
مرحوم حکیم[7] میفرماید این روایت در وجوب ظهور دارد به دلیل لفظ «علیک»،
ولی مرحوم خوئی[8] میگوید در استحباب ظهور دارد زیرا هرچند این وصیت برای ارشاد دیگر مخاطبان بیان میشود ولی معنا ندارد خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیت کند که نماز را با واجباتش اتیان کن مثل اینکه بفرماید نماز را با طهارت و استقبال اتیان کن.
اما همانطور که صاحب حدائق گفته، ظاهرا این روایت اجمال دارد. معنای «تقلیبهما» مشخص نیست. بعضی احتمال دادند که منظور رو به قبله قرار دادن کف دست است. بعضی احتمال دادند که منظور، قنوت گرفتن و کف دست رو به آسمان باشد. خصوصا که در بعضی نسخ، به جای فی صلاتک فرمودند فی دعائک که با قنوت سازگار است. در بعض نسخ، الی ربک نقل شده.
لذا نه فرمایش مرحوم حکیم صحیح است که فرمود در وجوب رفع ید ظهور دارد و نه فرمایش مرحوم خوئی صحیح است که فرمود در استحباب ظهور دارد. بلکه اجمال دارد.
همچنین اینکه مرحوم خوئی فرموده معنا ندارد پیامبر معظم اسلام بفرماید علیک برفع یدیک فی صلاتک در حالیکه یکی از واجبات نماز است، مثل اینکه بفرماید صلاة مع الطهارة بخوان، به نظر میرسد این اشکال صحیح نیست و قیاس مع الفارق است. درست است که نمیشود گفت نماز با طهارت بخوان ولی در مورد رفع ید، نسبت به تکبیرة الاحرام، وجوب تکلیفی دارد ولی نسبت به بقیه آدابش، میتواند وجوب شرطی داشته باشد. بنابراین فرمایش ایشان را که در گذشته قبول کردیم، از آن بازمیگردیم.
اما نسبت به روایت فضل بن شاذان
وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیهالسلام قَالَ: إِنَّمَا تُرْفَعُ الْيَدَانِ بِالتَّكْبِيرِ لِأَنَّ رَفْعَ الْيَدَيْنِ ضَرْبٌ مِنَ الِابْتِهَالِ وَ التَّبَتُّلِ وَ التَّضَرُّعِ فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ فِي وَقْتِ ذِكْرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلًا مُتَضَرِّعاً مُبْتَهِلًا وَ لِأَنَّ فِي رَفْعِ الْيَدَيْنِ إِحْضَارَ النِّيَّةِ وَ إِقْبَالَ الْقَلْبِ عَلَى مَا قَالَ.
وَ زَادَ فِي الْعِلَلِ- وَ قَصَدَ لِأَنَّ الْفَرْضَ مِنَ الذِّكْرِ إِنَّمَا هُوَ الِاسْتِفْتَاحُ وَ كُلُّ سُنَّةٍ فَإِنَّمَا تُؤَدَّى عَلَى جِهَةِ الْفَرْضِ فَلَمَّا أَنْ كَانَ فِي الِاسْتِفْتَاحِ الَّذِي هُوَ الْفَرْضُ رَفْعُ الْيَدَيْنِ أَحَبَّ أَنْ يُؤَدُّوا السُّنَّةَ عَلَى جِهَةِ مَا يُؤَدَّى الْفَرْضُ. [9]
نسبت به سند دغدغه نداریم و مشکلی ندارد.
ذیل این روایت میفرماید استفتاح واجب است ولی دلالت ندارد که رفع ید نیز واجب است. اما پیش از این نقل، اوجب الله گزارش شده، مرحوم خوئی فرموده لفظ اوجب در روایات، نص در وجوب است.
ولی به نظر ما به معنای ثبت است و قابل حمل بر استحباب مؤکد است چنانچه مواردی در روایات به کار رفته است.
تحصل إلی هنا
آیا رفع الیدین عند جمیع التکبیرات یا خصوص تکبیرة الاحرام واجب است یا نه؟ به نظر میرسد قصور مقتضی صحیح است و دلیلی بر وجوب رفع ید نداریم ولی اگر کسی عدم قصور مقتضی را قبول نکرد، مانع بر وجوب وجود دارد. مهمترین وجه، لوکان لبان است و نمیشود در ذهن متشرعین چنین وجوبی باشد ولی نقل نشده باشد و مومنان عمل نکنند. لذا فرمایش مرحوم سید یزدی تمام است که فرمود رفع الیدین عند التکبیر، مستحب است.