< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /تکبیرة الاحرام /مسأله 14 : رفع الیدین حین تکبیرة ـ بحث روایی

 

خلاصه بحث سابق

بحث در وجوب رفع ید عند التکبیرة است. گفتیم مرحوم خوئی بحث را دو مرحله مطرح کرده. اول جمیع التکبیرات که ظاهر کلام مرحوم سید است. دوم خصوص تکبیرة الاحرام که نظر مرحوم اسکافی است. این نکته نیز مشخص شد که مراد از «سید» در کلام صاحب حدائق، سید مرتضی است چون در ذیل کلامش قبول می‌کند که رفع ید در نماز واجب است.

صاحب حدائق به روایاتی استدلال کرد و گفت نیاز به اجماع نیست. ایشان سه طائفه روایات را مطرح کرد که می‌توان گفت چهار طائفه است. این روایات بر وجوب رفع ید عند التکبیرة دلالت دارد.

طائفه اولی، فعل امام علیه‌السلام بود که مرحوم خوئی[1] و دیگران فرمودند این فعل است و دلالت بر وجوب ندارد. حتی به نظر ما اصلا بعضی از این روایات در مقام بیان حکم رفع ید نیست بلکه در مقام بیان کیفیت رفع ید است.

طائفه ثانیه روایاتی است که به رفع ید امر میکند. روایت باب رکوع که صحیحه زراره بود و بعض دیگر که به رفع ید امر کردند و اطلاق دارند و ظاهر امر در وجوب است.

ادعای ما این است که این روایات شاید بدوا در وجوب ظهور داشته باشد ولی به دلیل قرینه خارجیه،‌ امرش استحبابی است. یکی از روایات طائفه که امر می‌کند و مرحوم حکیم دلالت آن را پذیرفته، روایت باب وصیت است. اما به نظر ما این روایت هیچ دلالتی ندارد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صلّی‌الله‌علیه‌وآله لِعَلِيٍّ علیه‌السلام قَالَ: وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا.[2]

تقلیب یعنی کف دست رو به قبله باشد.

اما ظاهرا این روایت از روایات مخالفه است. وصیة النبی به یک امر واجب، دور از ذهن است. هر مقامی اقتضائی دارد. وصیت به وجوب برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام با مقام هر دو بزرگوار سازگار نیست. ظاهرا این وصیت مشتمل بر امور غیر واجب است و غالبا مستحبات است. این قرینه حالیه منشا آن می‌شود که بگوییم علیک در روایت به معنای استحباب است.

طائفه ثالثه روایات مفسرة آیه شریفه ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ﴾[3] است که ﴿انْحَرْ﴾ را به رفع الیدین فی الصلاة تفسیر کردند. بر خلاف آقای مرحوم خوئی[4] که آنها را ضعیف می‌داند، به نظر می‌رسد که روایات صحیحه در میان آنها وجود دارد و حتی از روایت مجالس نیز اطمینان به صدور حاصل می‌شود. از جهت دلالت نیز ظاهر در این است که به این معنا، امر به نحر کرده است.

مرحوم خوئی[5] اشکال دلالی نیز مطرح کرده و فرموده این روایات، اطلاق ندارد و جمیع تکبیرات را شامل نیست ولی به نظر ما اطلاق دارند.

طائفه رابعة : که شاید بهترین روایات است که مرحوم صاحب حدائق مطرح کرده، روایت عند التقیة است. حضرت فرمود در حال تقیه یک بار بیشتر رفع ید نکنید. این روایت در روضه با سه سند نقل شده.

وَ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فِي رِسَالَةٍ طَوِيلَةٍ كَتَبَهَا إِلَى أَصْحَابِهِ إِلَى أَنْ قَالَ: دَعُوا رَفْعَ أَيْدِيكُمْ فِي الصَّلَاةِ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً.[6]

مرحوم خوئی[7] اشکال سندی گرفته که درست است که سه سند دارد ولی همه مشتمل بر ضعاف است.

ولی به نظر ما برای یک امر غیر سیاسی، بعید است که همه دروغ گفته باشند، همچنین محمد بن سنان علی بعض المبانی صحیح است.

البته اشکال دلالی مرحوم خوئی صحیح است که این روایت دلالت بر وجوب رفع ید نمی‌کند بلکه چه بسا یک امر مستحب اکید است که در حال تقیه باید ترک شود.

اما آیا ادعای صاحب حدائق با این روایات ثابت می‌شود یا نه؟

قرینه اول خارجی

مرحوم خوئی فرموده بر حکم استحباب،‌ قرینه خارجیه داریم. در بعضی از همین روایات، رفع ید زینت صلاة است و ذکر بیشتر محسوب می‌شود. اینها با استحباب مناسبت دارد. در روایت علل فرموده:

فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه‌السلام قَالَ: إِنَّمَا تُرْفَعُ الْيَدَانِ بِالتَّكْبِيرِ لِأَنَّ رَفْعَ الْيَدَيْنِ ضَرْبٌ مِنَ الِابْتِهَالِ وَ التَّبَتُّلِ وَ التَّضَرُّعِ فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ الْعَبْدُ فِي وَقْتِ ذِكْرِهِ لَهُ مُتَبَتِّلًا مُتَضَرِّعاً مُبْتَهِلًا وَ لِأَنَّ فِي رَفْعِ الْيَدَيْنِ إِحْضَارَ النِّيَّةِ وَ إِقْبَالَ الْقَلْبِ عَلَى مَا قَالَ.

زَادَ فِي الْعِلَلِ- وَ قَصَدَ لِأَنَّ الْفَرْضَ مِنَ الذِّكْرِ إِنَّمَا هُوَ الِاسْتِفْتَاحُ وَ كُلُّ سُنَّةٍ فَإِنَّمَا تُؤَدَّى عَلَى جِهَةِ الْفَرْضِ فَلَمَّا أَنْ كَانَ فِي الِاسْتِفْتَاحِ الَّذِي هُوَ الْفَرْضُ رَفْعُ الْيَدَيْنِ أَحَبَّ أَنْ يُؤَدُّوا السُّنَّةَ عَلَى جِهَةِ مَا يُؤَدَّى الْفَرْضُ.[8]

مرحوم حکیم[9] فرموده این روایات اظهر است و آن روایات را بر استحباب حمل می‌کنیم.

مرحوم خوئی[10] فرموده جمع خوبی است ولی این روایات استحباب، همه ضعیف السند است و نمی‌توان از آنها رفع ید کرد.

این مطلب علی المبنا باید دنبال شود.

قرینه دوم خارجی

قرینه دوم صحیحه حماد است. در این صحیحه امام علیه‌السلام نماز را به حماد آموزش دادند. حماد همه خصوصیات را نقل می‌کند از جمله اینکه امام علیه‌السلام پاهای خود را چگونه قرار دادند. ولی سخن از رفع ید در تکبیر نشده الا در یک یا دو مورد. اینکه بقیه موارد را نمی‌گوید کالنص است که امام علیه‌السلام رفع ید را در سایر موارد ترک می‌کردند.

قرینه سوم خارجی

مرحوم خوئی[11] فرموده لو کان لبان، اگر واقعاً در حال همه تکبیرات، رفع ید واجب بود، به دلیل محل ابتلا بودن نماز، مشخص می‌شد که این عمل واجب است. اینکه همه علماء چنین چیزی نگفتند و فقط سید مرتضی ادعای اجماع می‌کند، اینها نشان می‌دهد که رفع ید در همه تکبیرات واجب نیست و گرنه برای همه مشخص می‌شد. لذا اگر فرمودند رفع ید کنید، بر استحباب مؤکد دلالت دارد.

مرحله دوم بحث

در خصوص تکبیرة الاحرام مرحوم خوئی فرموده در اینجا مقتضی تمام است و روایات آمره به رفع ید عند تکبیرة الاحرام و الاستفتاح، سند و دلالت تمامی دارند. ایشان 4 روایت صحیحه نقل می‌کند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِذَا افْتَتَحْتَ الصَّلَاةَ فَارْفَعْ كَفَّيْكَ ثُمَّ ابْسُطْهُمَا بَسْطاً ثُمَّ كَبِّرْ ثَلَاثَ تَكْبِيرَاتٍ[12]

مرحوم خوئی[13] فرموده قطعا بسط ید در تکبیرة واجب نیست لذا همین یک جمله را بر استحباب حمل می‌کنیم ولی جمله «فارفع کفیک» را بر وجوب حمل می‌کنیم.

قدر متیقن از «اذا افتتحت الصلاة» آن است که هنگام شروع نماز، ولی در ادامه فرموده ثم کبر ثلاث تکبیرات، قطعا یکی از این تکبیرات، تکبیرة الاحرام است. ظاهرش این است که یعنی یک بار دستان را بالا بیاوریم و سه تکبیر بگوییم، در این صورت رفع ید، مخصوص تکبیرة الاحرام نیست.

مرحوم خوئی فرموده : هر چند قدر متیقن همین است ولی رفع کفیک برای یکی از آن سه تکبیر است که افتتاحیه بوده نه دو تکبیر دیگر. لااقل مجمل است و قدر متیقن این است که رفع ید برای تکبیر افتتاح لازم است.

اما به نظر ما این روایت قصور مقتضی دارد. جملات این روایت به هم پیوستگی دارد و «ابسطهما بسطا» باعث می‌شود بگوییم «فارفع» نیز مستحب باشد وبعید است که اولین امر، ‌وجوبی باشد ولی بقیه مستحبی باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo