درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز /تکبیرة الاحرام /ولاء در تکبیرات ـ مسأله 13: اجهار تکبیر در جماعت ـ مساله 14: رفع الیدین موقع تکبیر
تتمه مسأله ولاء در تکبیرات
بحث در خصوصیات تکبیرات افتتاحیه بود. مرحوم سید در ادامه مساله 12 فرمود: و يستحب أيضا أن يقول قبل التكبيرات اللهم إليك توجهت و مرضاتك ابتغيت و بك آمنت و عليك توكلت....
این تعبیر در مصباح المتهجد مرحوم شیخ طوسی نقل شده. دعا مستحب است و مستحب خاص در خصوص این حال، با دلیل ثابت نمیشود چون روایات مرسله هستند یا سند ضعیفه دارند و رجاءا اتیان میشوند.
در ادامه مرحوم سید میفرماید: و أن يقول بعد تكبيرة الإحرام: يا محسن قد أتاك المسيء و قد أمرت المحسن أن يتجاوز عن المسيء...
اما ظاهرا روایتی نیست که بفرماید بعد از تکبیر این را بگوید. بلکه در فلاح السائل، این دعاء قبل از تکبیر نقل شده:
رَوَاهُ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي حَدِيثٍ هَذَا الْمُرَادُ مِنْهُ قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ قَالَ قَبْلَ أَنْ يُحْرِمَ وَ يُكَبِّرَ يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِيءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِيءُ.[1]
سوالی که مطرح شده این است که: تکبیرة الاحرام کدام یک از اینها است، أوّلی را تکبیر قرار دهد و بعد این تکبیرات را با دعا یا بدون دعا اتیان کند یا ابتدا این تکبیرات را با دعا یا بدون دعا انجام دهد و بعد تکبیرة الاحرام را بیاورد ؟، از روایات چیزی برداشت نمیشود. فقط در روایت فرمود خاتم الانبیاء ابتدا تکبیرة الاحرام را گفتند و بعد این دعا را نقل کردند. این روایت فقط نقل فعل معصوم است و چه بسا مناسبت آن موقعیت بوده و دلیل بر افضلیت نیست. شاید اینکه قبل یا بعد بودن در روایات اشاره نشده، به این دلیل است که نظریه مجلسی صحیح بوده که همه تکبیرات، افتتاح است.
به هر حال مکلف مخیر است که همه را تکبیرة الاحرام قرار دهد که قبل و بعد معنا ندارد، همچنین مخیر است که ابتدا تکبیرة الاحرام را بگوید و بعد تکبیرات را بگوید و بر عکس. مرحوم سید نیز ادعای افضلیت هیچکدام را ندارد.
(مسألة 13) يستحب للإمام أن يجهر بتكبيرة الإحرام على وجه يسمع من خلفه دون الست فإنه يستحب الإخفات بها.[2]
روایات مربوط به این مساله در ذیل مباحث سابقه بیان شد. مرحوم سید گفت آنکه جهری میگوید تکبیرة الاحرام باشد، ولی ما گفتیم دلیل دیگر آن است که امام جماعت کل ما یتلفظ را اسماع کند، اطلاق دارد که جهری بودن تکبیرة الاحرام برای امام جماعت مستحب است. همچنین گفتیم تکبیرة اخیره را جهری بگوید چه از این باب که اخیره همان تکبیرة الاحرام است یا اینکه همه تکبیرات تکبیرة الاحرام است که فقط اخیره را جهری بگوید. ظاهر روایات نیز این است که اخیره جهری بیان شود. مضمون این روایات با روایاتی که میگوید اسماع کند تفاوت دارد چون به اخیره اشاره میکند.
(مسألة 14) يستحب رفع اليدين بالتكبير إلى الأذنين أو إلى حيال الوجه أو إلى النحر مبتدئا بابتدائه و منتهيا بانتهائه فإذا انتهى التكبير و الرفع أرسلهما و لا فرق بين الواجب منه و المستحب في ذلك و الأولى أن لا يتجاوز بهما الأذنين نعم ينبغي ضم أصابعهما حتى الإبهام و الخنصر و الاستقبال بباطنهما القبلة و يجوز التكبير من غير رفع اليدين بل لا يبعد جواز العكس.[3]
یکی از مستحبات تکبیر این است که رفع الیدین شود. ظاهرش این است که هر جا تکبیر گفته میشود این عمل مستحب است نه اینکه فقط به تکبیرة الاحرام اختصاص داشته باشد. بعضی ادعای اجماع و شهرت بر این مطلب دارند.
اما مرحوم سید مرتضی در انتصار[4] گفته رفع یدین در جمیع تکبیرات صلاة واجب است بالاجماع و این از موارد انفرادی امامیه است.
مرحوم صاحب مدارک[5] گفته عهده این ادعا بر خود سید مرتضی است. هو اعلم بما ادعاه.
صاحب حدائق[6] گفته این حرف سید مرتضی ناشی از بی اطلاعی از اخبار است چنانچه اصولیون کمتر به سراغ اخبار میروند.
مرحوم خوئی[7] میگوید با این حال خود صاحب حدائق این قول را انتخاب کرده.
اما ظاهرا اشتباه مقرر است.
اما به هر حال این اشکال به صاحب حدائق وارد است که صدر کلام ادعای وضوح میکند ولی بعد از بررسی روایات، میگوید امر مشکل است. به هر حال باید روایات باب بررسی شود.
مرحوم خوئی[8] نیز با تندی به صاحب حدائق اشکال میگیرد:
و لعمري إنّ هذا من غرائب كلماته و لا يكاد ينقضي العجب من استدلاله على الوجوب بروايات لا إشعار فيها فضلًا عن الظهور، كالروايات الحاكية لفعل المعصوم (عليه السلام) و أنّ الراوي رآه (عليه السلام) قد رفع يديه عند التكبير في الصلاة أو عند افتتاحها، كصحيحة معاوية بن عمار قال: «رأيت أبا عبد اللّه (عليه السلام) حين افتتح الصلاة يرفع يديه أسفل من وجهه قليلًا» و نحوها صحيحة صفوان و ابن سنان و غيرهما فانّ فعله (عليه السلام) لا يدل على الوجوب بل غايته الاستحباب، حتى أنّ هذه الأخبار خالية عن كلمة «كان» المشعر بالدوام و الاستمرار كي يستأنس منه الوجوب.
1- آنچه که جای توهم دارد روایت اسماعیل بن جابر است:
وَ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي رِسَالَةٍ طَوِيلَةٍ كَتَبَهَا إِلَى أَصْحَابِهِ إِلَى أَنْ قَالَ: دَعُوا رَفْعَ أَيْدِيكُمْ فِي الصَّلَاةِ إِلَّا مَرَّةً وَاحِدَةً حِينَ يُفْتَتَحُ الصَّلَاةُ فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ شَهَرُوكُمْ بِذَلِكَ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.[9]
صاحب حدائق استدلال کرده که اگر باب تقیه نباشد باید رفع الید شود. اما پاسخ این است که مستحب بودن رفع الید نیز با تقیه ممکن است ممنوع شود.
این روایت سه سند دارد:
الف- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ[10] قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام
ب- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ[11] بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام
ج- حَدَّثَنِي الْحَسَنُ[12] بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِيعَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام إِلَى أَصْحَابِهِ
هر یک از این سه سند قابل تصحیح نیست ولی طبق مبنای استفاضه میتوان آن را پذیرفت ولی دلالت ناتمام است.
2- روایت اصبغ بن نباته
وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هِلَالِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَفَّارِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ الدِّعْبِلِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي مُقَاتِلٍ الْكَبِيسِيِّ عَنْ أَبِي مُقَاتِلٍ السَّمَرْقَنْدِيِّ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ حَنَانٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى النَّبِيِّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذِهِ النَّحِيرَةُ الَّتِي أَمَرَ بِهَا رَبِّي قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّهَا لَيْسَتْ نَحِيرَةً وَ لَكِنَّهَا رَفْعُ الْأَيْدِي فِي الصَّلَاةِ.[13]
سند مشتمل بر عامه و مجاهیل است ولی اگر سند روایت صحیح بود، آن را تاویل آیه قرار میدهیم نه دال بر مدعا.
اینکه مراد از روایت، رفع الایدی فی الصلاة حین تکبیرة الاحرام باشد، واضح نیست. رفع الایدی فی الصلاة ظاهر در این است که نماز منعقد شده و در حال بیان قنوت است نه ابتدای نماز.