< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز /تکبیرة الإحرام /تتمه مسأله 9: صحت نماز با فرض ترک تعلم ـ مسألة 10 ـ يستحب الإتيان بست تكبيرات

 

بحث در مساله 9 است. در مورد گناهکار بودن کسی که ترک تعلم کرده بحث شد و اضافه می‌کنیم ممکن است کسی بگوید اثم از باب ادله وجوب تعلم اثبات می‌شود. ادله وجوب تعلم، احکام شرعیه را منجز می‌کند و اگر ترک شود به دلیل ترک تعلم، همچنان آن احکام منجز است. در این صورت همه فروض مساله را شامل می‌شود یعنی هر کسی ترک تعلم تکبیرة الاحرام کرد و به این دلیل به مخالفت واقع افتاد، فهو معاقب. وجوب طریقی یعنی همین.

اشکال این بیان آن است که ادله وجوب تعلم چند طائفه است. عمده روایاتی است که در مورد روز قیامت و بازخواست عبد است و می‌گویند هلاتعلمت[1] . اما مشکل است که شامل محل کلام شود چون در محل کلام، بدل را اتیان کرده مگر اینکه ترک مطلق می‌کرد که در این صورت قطعاً گناهکار بود . ولی وقتی که بدل را آورده، شاید وافی به ملاک باشد و سوال نکنند و اگر سوال کنند پاسخ می‌دهیم بدل را اتیان کردیم با توجه به اینکه با اتیان بدل، حکم به صحت نماز شده.

طائفه ثانیه چنین نیست که در مورد عتاب و هلاتعلمت باشد، بلکه از ابتدا فرموده طلب العلم فریضة علی کل مسلم[2] ، ویا ﴿فَسۡـَٔلُوٓاۡ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾[3] ، قدر متیقن از آنها، احکام شرعیه است که به غرض تنجیز واقع است و خود وجوب تعلم، وجوب نفسی ندارند.

اما اشکال این طائفه آن است که همه فروض را شامل نمی‌شود. اگر مکلف به دنبال تعلم تکبیر نرود و بعد به خلاف واقع بیفتد، عقاب دارد ولی در جایی که مکلف ترک تعلم کرد و عمل را تکرار نکرد که زبانش روان شود، با جمود بر الفاظ ادله وجوب تعلم، و ﴿فَسۡـَٔلُوٓاۡ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ شامل اینجا نیست چون به معنای تعلم و آموزش است نه تکرار در مقام عمل.

اما انصاف این است که یادگیری و آموزش نیاز به تعلم در عمل دارد و شامل ادله وجوب تعلم می‌شود ولو قبل از وقت. پس ادله وجوب تعلم به مناطه و باطلاقه شامل ترک تعلم تکبیرة ولو قبل از وقت می‌شود و فرمایش مرحوم سید صحیح است.

مرحوم سید در ادامه فرموده: صحت صلاته على الأقوى[4] ، ولو به سوء اختیار ترک تعلم کرده تا اینکه وقت تنگ شد، آیا چنین نمازی امر دارد یا نه؟ محل کلام است. مشهور لعل ادعای اجماع شده که این نماز امر دارد و صحیح است.

نباید استبعاد کرد قول به عدم وجوب صلاة صحیح نیست، چون در باب لاتسقط الصلاة بحال، بحثی مطرح است. مثلا کسی در تمام وقت فاقد الطهورین است، آیا نماز واجب است؟ بعضی گفتند واجب نیست چون لاصلاة الا بطهور. بعضی گفتند احتیاط است و بعضی گفتند واجب است. چه بسا در مورد تکبیرة الاحرام نیز همین را بگوییم که چون تکبیرة صحیح را نمی داند نمازش وجوب نداشته باشد.

اما به نظر می‌رسد لاصلاة الا بافتتاح، ‌مثل لاصلاة الا بطهور نیست. در طهور، ‌بدل وجود نداشت ولی در اینجا تکبیرة را بلد نیست ولی ملحون را اداء می‌کند. در این صورت نماز ملحون با نماز بی‌طهارت تفاوت دارد. ولو در آنجا بگوییم لاصلاة الا بطهور، مکلف با فقدان طهارت، تکلیف ندارد ولی در اینجا نمی‌گوییم امر ندارد بلکه نمازش صحیح است چون در روایات استفاده شده که قاعده میسور وجود دارد. روایات باب میسور سند ندارد ولی در خصوص نماز، مقبول است. این روایات می‌گویند هرجا بر عمل قدرت ندارد، به بدل عمل کن و چنین نیست که بگویند اصل عمل را رها کنند. یا در باب مستحاضه فرمودند نمازش را نباید رها کند. پس ولو برای الصلاة لاتسقط بحال، دلیل معتبر نداریم ولی به عنوان یک قاعده اصطیادی صحیح است. همینجا مرحوم حکیم[5] در مورد این قاعده اصطیادی اشکال می‌کند و با اجماع اثبات می‌کند که نماز ساقط نمی‌شود. اما به نظر می‌رسد اجماع مضاف بر این قاعده است و این قاعده صحیح است. وقتی نماز صحیح شد، پس قضا نیز ندارد چون در شبانه روز بیش از 5 نماز واجب نیست و نمی‌شود یک نماز، داخل وقت واجب باشد و خارج وقت نیز واجب شود مگر اینکه داخل وقت قضا شود. به هر حال، حجت داریم که عمل مکلف واجب است پس لا قضاء له .

در ادامه مرحوم سید فرموده احتیاط مستحب آن است که قضا کند یعنی درست است که حجت داریم نمازش صحیح است ولی به دلیل اینکه بعضی اشکال کردند که شاید امر نداشته باشد، احتیاط مستحب آن است که در خارج وقت قضا کند.

 

(مسألة 10) يستحب الإتيان بست تكبيرات مضافا إلى تكبيرة الإحرام‌ فيكون المجموع سبعة و تسمى بالتكبيرات الافتتاحية و يجوز الاقتصار على الخمس و على الثلاث و لا يبعد التخيير في تعيين تكبيرة الإحرام في أيتها شاء بل نية الإحرام بالجميع أيضا لكن الأحوط اختيار الأخيرة و لا يكفي قصد الافتتاح بأحدها المبهم من غير تعيين و الظاهر عدم اختصاص استحبابها في اليومية بل تستحب في جميع الصلوات الواجبة و المندوبة و ربما يقال بالاختصاص بسبعة مواضع و هي كل صلاة واجبة و أول ركعة من صلاة الليل و مفردة الوتر و أول ركعة من نافلة الظهر و أول ركعة من نافلة المغرب و أول ركعة من صلاة الإحرام و الوتيرة و لعل القائل أراد تأكدها في هذه المواضع‌. [6]

مستحب است که انسان در ابتدای نماز 6 تکبیر بگوید و سپس تکبیر هفتم را بگوید و اینها تکبیرات افتتاحیه نام دارد. روایات در این مورد بسیار زیاد و متواترة است و به قول مرحوم سید مرتضی، این مساله مما انفردت به الامامیة است. سید فرموده می‌توان بر 5 تکبیر نیز اکتفاء کند. این اختلاف مراتب در خود روایات مطرح است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: أَدْنَى مَا يُجْزِئُ مِنَ التَّكْبِيرِ فِي التَّوَجُّهِ تَكْبِيرَةٌ وَاحِدَةٌ وَ ثَلَاثُ تَكْبِيرَاتٍ أَحْسَنُ وَ سَبْعٌ أَفْضَلُ.[7]

اما کدام یک از این 7 تکبیر، تکبیرة الاحرام محسوب می‌شود؟

اقوال در مسأله

مرحوم سید فرموده بعید نیست که مکلف مخیر باشد هر کدام را که خواست تکبیرة الاحرام قصد کند. یعنی باید به قصد ورود در نماز یکی از تکبیرها را تکبیرة الاحرام قرار بدهد. همچنین مکلف می‌تواند همه تکبیرها را به قصد تکبیرة الاحرام بگوید که مجلسیان[8] قائل به این شدند. اما مشهور قائل هستند که تکبیر آخر، همان تکبیر ورود به نماز باشد. صاحب حدائق[9] فرمود تکبیر اول، تکبیرة الاحرام است.

مرحوم خوئی[10] بحثی را مطرح کرده که همه تکبیرها تکبیرة الاحرام شود، یک بحث ثبوتی و یک بحث اثباتی دارد. مرحوم خوئی در بحث اثباتی فرموده ظاهر روایات این است که می‌شود همه تکبیرها تکبیرة الاحرام باشد که بحث از آن سیأتی.

اما بحث ثبوتی یعنی مکلف می‌تواند همه یا بعضی را تکبیرة الاحرام قرار دهد. مرحوم خوئی فرموده این از مصادیق تخییر بین اقل و اکثر است که ما محال می‌دانیم. در باب الفاظ بحث تخییر این بحث مطرح است که آیا تخییر مختص به متباینین است مثل عتق رقبة و اطعام ستین و صیام، یا اینکه در اقل و اکثر نیز مجال دارد مثل تسبیحات ثلاث؟ به نظر ایشان اشکال ثبوتی دارد لذا از ظاهر خطابات رفع ید می‌کند و می‌فرماید ظاهر آنها این است که اقل واجب است و اکثر مستحب است.

اشکال ثبوتی مرحوم خوئی، لغویت است. ایشان می‌گوید حقیقت واجب تخییری، تعلق وجوب به جامع بین اعدال است و وقتی چنین شد، به مجرد اتیان اقل، جامع محقق شد و امتثال حاصل شد و امر ساقط شد، پس معنا ندارد اکثر مصداق واجب باشد و همیشه ایجاب اکثر، لغو است. در متباینین شارع مقدس می‌تواند بفرماید یا صیام یا عتق ولی در اقل و اکثر نمی‌تواند هر دو را واجب کند چون اگر اقل اتیان شد، وجوب اکثر معنا ندارد. البته قصر و تمام در ظاهر اقل و اکثر هستند ولی در حقیقت متباینین هستند چون قصر یعنی دو رکعت به شرط سلام، وتمام یعنی دو رکعت به شرط عدم سلام. به هر حال، ‌تکبیرة الاحرام در نماز واجب است و نمی‌توان گفت در نماز، یک تکبیر یا 7 تکبیر واجب است یا یک تکبیر یا 6 تکبیر. هر مقداری که مکلف تکبیرة الاحرام قرار دهد، همان مقدار واجب است و در این صورت اگر 5 تا را گفت،‌ همان مقدار واجب است و اگر یکی را انتخاب کرد، همان واجب است و حقیقت آن، تخییر بین اقل و اکثر است.

مرحوم آخوند[11] در مقابل فرموده اصلا تخییر بین اقل و اکثر نه تنها محال نیست بلکه ضروری است. چون وقتی اقل بحده ملاک دارد یعنی یک تکبیرة ملاک دارد نه اینکه به شرط لا ، همچنین اکثر نیز ملاک دارد، ترجیح بلامرحج است که یکی را واجب قرار دهد بلکه باید هر دو واجب قرار دهد. لذا اگر یکی را اتیان کند ملاک محقق می‌شود و اگر 7 تا اتیان کند ملاک محقق می‌شود، پس بر مولی ضروری است که تخییر را جعل کند.

اما به نظر می‌رسد ضروری مرحوم آخوند صحیح نیست و بر مولی واجب نیست هر چه که ملاک دارد برای ما واجب کند، مثلا نمی‌توان گفت برای نماز صبح فقط دو رکعت ملاک داشته که خدا واجب کرده و 3 رکعت ملاک نداشته که واجب نکرده، بلکه احتمال ملاک برای سه رکعت صبح نیز وجود دارد ولی خدا آن را واجب نکرده.

مرحوم خوئی به ایشان پاسخ داده ملاکات به دست ما نیست و اینها لطف خداست که بعضی موارد را واجب کرده و به ما رسانده است.

همچنین اصل فرمایش مرحوم خوئی نیز صحیح نیست که فرموده تخییر میان اقل و اکثر، ضروری العدم است.

بلکه به نظر ما تخییر بین اقل و اکثر یک امر عرفی است. فرایش مرحوم خوئی دقت‌های عقلی است. مولی به فرزندش می‌گوید یکی دوتا نان بخر، اگر فرزند دوتا بخرد، مصداق همان امر الزامی است نه اینکه یک نان مصداق امر الزامی به اقل باشد و نان دوم مصداق امر استحبابی به اکثر است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo