< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الإحرام /مسألة 7: الأخرس يأتي بها على قدر الإمكان ـ (مسألة 8) حكم التكبيرات المندوبة ـ (مسألة 9) إذا ترك التعلم في سعة الوقت حتى ضاق

 

(مسألة 7) الأخرس يأتي بها على قدر الإمكان ‌و إن عجز عن النطق أصلا أخطرها بقلبه و أشار إليها مع تحريك لسانه إن أمكنه‌. [1]

اخرس نمی‌تواند تکبیرة الاحرام را کامل بیان کند. مرحوم سید فرموده به همان مقدار که توان دارد، تکبیر را اداء کند. چه بسا بتواند با همان زبان ناقصش تکبیر را ملحون بیان کند. در ادامه فرموده اگر اخرس اصلا توانی بر نطق ندارد، یا کسی است که تار صوتی ندارد و نمی‌تواند اداء کند، در این صورت با قلبش تکبیره را اخطار کند و یا با تحریک زبان به آن اشاره کند.

دلیل این فتوا، مضافاً به قاعده میسور که در خصوص نماز پذیرفته شده، روایات خاصه است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَلْبِيَةُ الْأَخْرَسِ وَ تَشَهُّدُهُ وَ قِرَاءَتُهُ الْقُرْآنَ فِي الصَّلَاةِ تَحْرِيكُ لِسَانِهِ وَ إِشَارَتُهُ بِإِصْبَعِهِ[2] .

در این روایت به تحریک لسان و اشاره به اصبع مطرح شده و این مربوط به اخرس‌های مادرزادی است. وقتی اخرس می‌تواند بشنود، پس عالم به تکبیر است و اگر بر ملحون قادر بود، همان را اداء کند به دلیل قاعده میسور. اما اگر هیچ قدرتی بر تکلم نداشت، باید تکبیر را در ذهنش احضار کند و با اشاره ابراز کند.

هرچند در این روایت به تکبیر اشاره نشده ولی ظاهرا هیچ فرقی بین آن و تلبیة و قرائت و تشهد نیست. همینکه چند مورد را بیان کرده نشان می‌دهد خصوصیت ندارد و دلالت بر مواردی دارد که باید با زبان بگوید ولی توان ندارد. البته احتمال دارد که قید فی الصلاة مربوط به تلبیه نیز باشد و اختصاص به قرائت قرآن نداشته باشد لذا تلبیه فی الصلاة همان تکبیرة الاحرام معنا می‌دهد.

مرحوم سید فرموده اخطرها بقلبه، ولی این نکته در روایت نبود، دلیل این نکته چیست؟

ظاهرا این مطلب واضح بوده چون نماز یک امر قصدی است و تمام اجزاء آن نیز قصدی است و باید این عمل را نیز در ذهنش اخطار کند.

همچنین مهم این است که مبرز نیز داشته باشد. در روایت فرمود اشارته باصبعه ولی مرحوم سید به این اصبع اشاره نکرده. ولی ضرری به فتوای سید نمی‌زند. بلکه مهم این است که اشاره و ابراز کند ولو به تحریک لسان.

اما اشاره به کجا باشد؟ اختلافی وجود دارد و بعضی از فقهای عقلیون گفتند اشاره باید به معنای تکبیره باشد یعنی خدا بزرگ است. اما این ادعا خلاف ظاهر است. ظاهر از این روایت آن است که اخرس به همان تشهد و تلبیه و الفاظ آن اشاره کند. مرحوم خوئی[3] فرموده حتی در انسان عادی اشاره به معنا لازم نیست کیف به اخرس. در واقع اشاره به جای لفظ تکبیره است نه معنای آن. اخرس باید همان را که انسان عادی ابراز می‌کند، ابراز کند و چه بسا انسان عادی متوجه نشود که چه معنایی را ابراز می‌کند و فقط لفظ را بیان می‌کند، اخرس نیز همین طور است.

بعضی افراد هستند که تارهای صوتی آنها از کار افتاده و با گذاشتن یک دستگاه خاص روی گلو می‌توانند صوت خود را ابراز کنند. در این صورت اگر صدای آنها بدون دستگاه، کمتر از مقدار اخفات باشد، ظاهرا بر آنها واجب است که از این دستگاه استفاده کنند و در این صورت قادر بر نماز با تلفظ هستند.

(مسألة 8) حكم التكبيرات المندوبة فيما ذكر حكم تكبيرة الإحرام‌ حتى في إشارة الأخرس‌[4] .

تکبیر واجب و مستحب برای اخرس تفاوت ندارد. احتمال این نیست که بگوییم تکبیرات مستحب در حق اخرس، مستحب نیست.

(مسألة 9) إذا ترك التعلم في سعة الوقت حتى ضاق أثم و صحت صلاته على الأقوى ‌و الأحوط القضاء بعد التعلم‌[5] .

اگر مکلف تکبیر را یاد نگرفت تا اینکه ضیق وقت شد، مرحوم سید فرموده گناهکار است ولی علی الاقوی نمازش صحیح است. اما بعضی گفتند مثل فاقد الطهورین است و باید بعد از وقت، تکبیر را یاد بگیرد.

جهت اولی

اگر تعلم را تا ضیق وقت ترک کرد، معصیت کرده، به این بیان که تکالیف مشروط به قدرت هستند و ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [6] به حصه مقدوره اشاره دارد. در این صورت لازمه شرط فعلیت تکلیف آن است که اگر شرط فعلیت را تحصیل نکرد، عقوبت ندارد. به طور کلی، شرایط فعلیت تکلیف، وجوب تحصیل ندارد. مثل استطاعت که شرط وجوب حج است که لازم التحصیل نیست. بخلاف شرایط واجب مثل ساتر برای نماز که باید آنها را تحصیل کرد. لذاست که گفتند جایز است مکلف خودش را از یک موضوع خارج کرده و بعد وارد یک موضوع دیگر شود. مثل اینکه اول وقت نماز 4 رکعتی بر او واجب بود و بعد خودش را مسافر می‌کند.

شبهه این است که در این صورت مکلف در ابتدای وقت قدرت بر تعلم داشت و بدون تعلم بر تکبیرة الاحرام قادر نبود، اینجا قدرت شرط وجوب است و به چه بیان باید تحصیل قدرت کند که اگر نکرد، گناهکار باشد؟

برای حل این مشکل چند طریق بیان شده است:

مرحوم حکیم[7] فرموده خطابات مطلق هستند و شرطشان قدرت نیست. اگر فرمودند تکبیر بگویید، خطاب اطلاق دارد ولو قدرت نباشد. زوال شمس شرط وجوب است و همین که زوال شد، تکبیر بر مکلف واجب است چه قادر باشد یا نباشد. بله اگر کسی هیچ قدرتی ندارد و توان تحصیل قدرت ندارد، عقابش قبیح است ولی اگر کسی قدرت دارد و توان تحصیل قدرت دارد و می‌تواند نماز صحیح را به مولی تحویل دهد، نماز صحیح بر او واجب است و لذا اگر این واجب را تفویت کرد تا اینکه ضیق وقت شد، گناهکار محسوب می‌شود. این بحث را در باب تیمم نیز مطرح شده.

مرحوم خوئی این بیان را نپذیرفته و از مسیر تعجیز النفس قبیحٌ ، وارد شده .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo