< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: أجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الإحرام /مساله 5: حقیقت تلفظ ـ 6 مسألة: من لم يعرفها يجب عليه أن يتعلم.

 

(مسألة 5) يعتبر في صدق التلفظ بها بل و بغيرها من الأذكار و الأدعية و القرآن أن يكون بحيث يسمع نفسه تحقيقا أو تقديرا فلو تكلم بدون ذلك لم يصح‌.[1]

بحث است که حقیقت قرائت و تلفظ چیست؟ مرحوم سید فرموده طوری باشد که خودش بشنود یا تحقیقا یعنی مانعی مثل شلوغی نباشد و یا کر نباشد، یا تقدیرا بشنود.

بحث دو مقام دارد:

مقام اول: علی مستوی القاعدة

لعل مشهور گفتند اگر خود انسان نشنود چه حقیقتاً چه تقدیرا، قرائت و تلفظ و قول، صدق نمی‌کند[2] . برای صدق قول و تلفظ، باید جوهره صدا و آنچه از مخارج ایجاد می‌شود، به گوش مصلی برسد. گاهی چنان آرام سخن می‌گوید ولی خودش می‌شنود، باز هم تلفظ صدق می‌کند. این در مقابل، حدیث النفس است که در دلش سخن می‌گوید و خودش هم نمی‌شنود. در باب صلاة خلف العامة فرمودند قرائت بخواند ولو بحدیث النفس[3] . اگر خودش نشنود، تلفظ صدق نمی‌کند.

اما به نظر می‌رسد قوام تلفظ به این نیست که خود انسان بشنود بلکه قوام تلفظ به این است که از مخارج حروف، صادر شوند چه خود بشنود یا نشنود. ظاهرا سه مرحله‌ای است: حدیث نفس، تلفظی که انسان می‌شنود و تلفظی که خود انسان نمی‌شنود.

مرحوم خوئی[4] نقض کرده اگر بنا باشد چنین تلفظی که خود انسان نمی‌شنود، تلفظ صدق نکند، پس باید جایز باشد میان نماز چنین تلفظی داشت در حالیکه مبطل است. این بحث سیأتی در باب قرائت.

مقام دوم: علی مستوی الروایات

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها﴾ قَالَ الْمُخَافَتَةُ مَا دُونَ سَمْعِكَ وَ الْجَهْرُ أَنْ تَرْفَعَ صَوْتَكَ شَدِيداً.[5]

ظاهرا مستند فتوای مرحوم سید همین روایت است که در مورد نماز می‌باشد، ولی از آنجا که تکبیره جزء نماز است باید طوری بگوید که خودش بشنود.

مرحوم خوئی در اینجا که سید فرموده اگر بدون آنکه بشنود، تکبیر گفت ولو صدق تکلم کرد لم یصح، تعلیقه زده: هذا إذا لم يصدق عليه التكلّم بأن كان من مجرّد تحريك اللسان و الشفة و إلّا فالصحّة هو الأظهر.[6]

اما ظاهرا این تعلیقه جا نداشت.

(مسألة6) من لم يعرفها يجب عليه أن يتعلم [7]

در تعلّم احکام بحث شده که مکلف باید احکامی که احتمال ابتلاء به آنها را می‌دهد، فرابگیرد. در اُصول در باب برائت نیز بحث وجوب تعلم مطرح شده و ادله وجوب تعلم، ادله برائت را طرح می‌کند. همچنین بحث می‌شود که وجوب تعلم چه نوع وجوبی است؟

بعضی مثل مرحوم اردبیلی[8] گفتند وجوب نفسی تهیئی است.

 

به نظر ما بعید است که تعلم احکام، وجوب نفسی داشته باشند و اگر به خلاف واقع افتاد دو عقاب داشته باشد و ظاهر روایات نیز همین است که اگر یاد می‌گرفت، برای ترک عمل، عذر می‌داشت. البته ممکن است کسی به دلیل آیه نفر یا دلیل دیگر بگوید اجتهاد، واجب نفسی کفایی است ولی به این بحث ربطی ندارد بلکه به دلیل حفظ احکام مذهب شیعه است. بحث در مورد تعلم برای عمل است نه اجتهاد.

بعضی گفتند وجوب تعلم، وجوب غیری دارد و اگر نماز را یاد نگیرد، نمی‌تواند نماز بخواند.

اما به نظر ما وجوب غیری ندارد چون وجوب غیری وقتی است که ذی المقدمه واجب نشده باشد مثل وجوب حج که هنوز نیامده. مضافاً که در مقدمیت، توقف شرط است. خواندن نماز بر یادگرفتن توقف ندارد و چه بسا یاد نگرفته ولی آنقدر عمل را تکرار می‌کند که یک عمل بالاخره صحیح واقع شود. اما اینکه تعلم احکام به دلیل وجوب غیری، واجب باشد، صحیح نیست بلکه احیانی است. خصوصا در مورد کسانی که احتیاط می‌کنند.

بعضی گفتند وجوب تعلم، وجوب عقلی است. عقلا واجب است از باب اشتغال الیقینی یستلزم فراغ الیقینی. یعنی شریعت بر همگان تکالیفی را قرار داده و فراغ یقینی وقتی است که تعلم شده باشد و اگر تعلم نشده باشد و عمل کند، شک در اتیان مامور به دارد.

این دیدگاه نیز صحیح نیست. بلکه چه بسا مکلف بدون تعلم ولی با احتیاط، عمل می‌کند. البته احتیاط بالجملة صحیح نیست گرچه بعضی موارد صحیح است.

بعضی گفتند وجوب تعلم، وجوب طریقی دارد. مرحوم آخوند[9] در کفایه فرموده ایجاب احتیاط، ایجاب طریقی است یعنی خودش ملاک ندارد بلکه برای تحفظ ملاکات و احکام واقعیه است و شارع مقدس برای اینکه مکلف به مخالفت احکام واقعیه نیفتد، احتیاط را واجب قرار می‌دهد ولو قبل از وقت. هر مساله‌ای که انسان احتمال دهد در وقت عمل، به خلاف می‌افتد، تعلم آن واجب می‌شود. البته این وجوب به احکامی انصراف دارد که احتمال ابتلاء به آنها وجود دارد. ظاهر روایات نیز این است که پاسخ مکلف به اینکه نمی‌دانستم عذر نیست. خاصیت وجوب طریقی آن است که نیاز نیست طریق، فعلی شده باشد مثل وجوب غیری. بلکه قبل از وقت نیز وجوب طریقی وجود دارد. همچنین مخالفت آن، عقوبت ندارد بلکه عقوبت برای مخالفت ذوالطریق است. پس این ایجاب، مولوی و تنجیزی است ولی به غرض رفع عذر از مکلف است و نمی‌تواند برائت را جاری کند. پس بر اساس این روایات‌، تعلم احکام شرعیه و متعلقات آنها، واجب است و این شامل احکام خمسه و متعلق آنها مثل نماز و شرب خمر می‌شود.

مرحوم سید می‌فرماید کسی که نمی‌شناسد باید به دلیل ادله وجوب تعلم، آن را یاد بگیرد و اگر تعلم نکرد و یا اشتباه خواند، معاقب است.

‌و لا يجوز له الدخول في الصلاة قبل التعلم إلا إذا ضاق الوقت فيأتي بها ملحونة و إن لم يقدر فترجمتها من غير العربية و لا يلزم أن يكون بلغته و إن كان أحوط و لا تجزي عن الترجمة غيرها من الأذكار و الأدعية و إن كانت بالعربية و إن أمكن له النطق بها بتلقين الغير حرفا فحرفا قدم على الملحون و الترجمة‌. [10]

از لایجوز نمی‌توان حکم تکلیفی را برداشت کرد چون هنوز یاد نگرفته، اما ظاهرا به معنای حکم وضعی است یعنی نمازش منعقد نمی‌شود و مجزی نیست.

مرحوم خوئی[11] همینجا بحث تشریع را مطرح کرده تا حکم تکلیفی را تصحیح کند، ولی مشخص نیست ربطش به اینجا چیست؟ ایشان فرموده اگر کسی تکبیر را فرا نگرفته ولی برای نماز بایستد و تکبیر بگوید و آن را به خدا نسبت دهد، پس این تشریع است.

در ادامه مرحوم سید فرموده اگر وقت کم باشد و نتواند تکبیر را یاد بگیرد و کسی نیست به او تلقین کند، می‌تواند ملحون اداء کند. از مجموع ادله در ابواب متفاوت به دست آمده که وقت بسیار مهم است. شارع خواسته که نماز در سه یا پنج وعده متفاوت اداء‌ شود. لذا در باب تکبیر، مکلف نمی‌تواند نماز را در وقت اداء نکند تا اینکه یاد بگیرد و قضا کند. پس باید وقت حفظ شود و حفظ وقت به دو صورت است، یا اینکه همانطور به صورت غلط اداء کند و یا اینکه بدون آن، شروع کند. مرحوم سید فرموده ملحون اداء کند.

حال اگر توان برای اداء ‌ملحون نیز نداشت، می‌تواند ترجمه تکبیرة الاحرام را اداء کند هر چند به زبان خودش نباشد گرچه احوط همین است.

همچنین برای مکلف جایز نیست که به جای تکبیر، تسبیح بگوید. اگر بتواند به صورت آرام و شمرده، با تلقین تکبیر را بگوید، بر ملحون و ترجمه مقدم است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo