درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الاحرام /وصل تکبیره به ما بعد ـ اخراج الحروف من مخارجها ـ مسأله 1 : اداء تکبیره بدون وصف
در مورد انصراف تکبیر به الله اکبر شبههای نداریم ولی چند روایت نقل شده که تکبیر را به الله اکبر تطبق کردند.
در مورد اذان فرمودند تختم بتکبیرتین و بعد در روایت دیگری به چهار الله اکبر تطبیق میکند:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ: يَا زُرَارَةُ تَفْتَتِحُ الْأَذَانَ بِأَرْبَعِ تَكْبِيرَاتٍ وَ تَخْتِمُهُ بِتَكْبِيرَتَيْنِ وَ تَهْلِيلَتَيْنِ[1] .
ودر باب حج فرمودند به فلان مکان رسیدی تکبیر بگو چون اگر عبد بگوید الله اکبر خاصیت ویژهای دارد:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِيِّ وَ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام كَمْ حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله وسلّم - فَقَالَ عِشْرِينَ حَجَّةً مُسْتَسِرّاً فِي كُلِّ حَجَّةٍ يَمُرُّ بِالْمَأْزِمَيْنِ فَيَنْزِلُ فَيَبُولُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ كَانَ يَنْزِلُ هُنَاكَ فَيَبُولُ قَالَ لِأَنَّهُ مَوْضِعٌ عُبِدَ فِيهِ الْأَصْنَامُ وَ مِنْهُ أُخِذَ الْحَجَرُ الَّذِي نُحِتَ مِنْهُ هُبَلُ إِلَى أَنْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَكَيْفَ صَارَ التَّكْبِيرُ يَذْهَبُ بِالضِّغَاطِ هُنَاكَ فَقَالَ لِأَنَّ قَوْلَ الْعَبْدِ اللَّهُ أَكْبَرُ مَعْنَاهُ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يَكُونَ مِثْلَ الْأَصْنَامِ الْمَنْحُوتَةِ وَ الْآلِهَةِ الْمَعْبُودَةِ مِنْ دُونِهِ[2] .
یا در مورد آیه ﴿ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً﴾[3] فرمودند ان یقول الله اکبر الله اکبر[4] . یا در مورد فطر فرمودند فطر تکبیر دارد و به این است که الله اکبر را بگوید[5] .
بحث در این بود که آیا تکبیر را میتوان به بعد وصل کرد؟
مرحوم خوئی[6] بر خلاف فرع قبل که فرمود وصل به قبل جایز نیست، اینجا فرموده وصل به بعد جایز است چون صحیحه حماد اطلاق دارد و حضرت فرمود الله اکبر و حماد نگفت، امام وقف کردند و این اطلاق دارد و شاید الله اکبر را گفتند و به بسم الله وصل کرده باشند.
اما به نظر میرسد این روایت خبر از فعل خارجی است و اگر نگوییم انصراف متعارف دارد به اینکه وصل نمیکنند، لااقل اطلاق کشف نمیشود.
وجه دیگری که مرحوم خوئی[7] بیان کرده این است که همانطور که پیش از رکوع، راوی گفت امام توقف کردند و تنفس کردند و بعد الله اکبر را گفتند، ولی در ابتدای نماز سخن از صبر کردن نزد، نشان میدهد در ابتدای نماز صبر نکردند و وصل کردند.
اگر فرض کنیم که وصل جایز نبود، باز همین قضیه صحیح است که امام علیهالسلام تکبیر گفتند و سوره حمد را شروع کردند لذا باید بین جایز بودن و نبودن میز پیدا کنیم. لذا این تعبیر روایت هم با جواز وصل و هم با عدم جواز وصل سازگار است. هرچند قبول کنیم امام علیهالسلام در ابتدای نماز تنفس نکردند چون مستحب نبوده، ولی نتیجه نمیدهد که ایشان وصل کردند.
البته اینکه مرحوم خوئی[8] در تعلیقه فرموده احوط در هر دو فرع، ترک وصل است، عجیب میباشد.
و يجب إخراج حروفها من مخارجها و الموالاة بينها و بين الكلمتين[9] .
مرحوم سید فرموده برای اداء الله اکبر باید از مخارج اداء کند یعنی صحیح اداء کند. در باب قرائت دلیلی نداریم که باید اجزاء قرائت مثل تکبیر را از مخارج اداء کنیم، گرچه غالبا چنین است ولی اشکال ندارد از مخرج دال، طاء ادا شود. دلیل مطلب این است که اگر صحیح اداء نشود، مصداق تکبیر نمیشود.
همچنین باید میان الله و اکبر موالات باشد. اگر الان بگوید الله و بعد از مدتی بگوید اکبر، عرفا الله اکبر نیست. تکبیر یک عنوان بسیط برای این جمله متصل است. موالات بین حروف هر کلمه نیز شرط است.
(مسألة 1) لو قال الله تعالى أكبر لم يصح و لو قال الله أكبر من أن يوصف أو من كل شيء فالأحوط الإتمام و الإعادة و إن كان الأقوى الصحة إذا لم يكن بقصد التشريع[10] .
مرحوم سید فرموده اگر تعالی را به الله اکبر اضافه کند و بگوید الله تعالی اکبر، صحیح نیست چون مصداق تکبیر نیست. اما اگر بگوید الله اکبر و صفت را بعد از آن بیاورد، سید فرموده احتیاط این است که اتمام کند و بعد اعاده کند. احتیاط کند چون شاید منعقد شده باشد و اعاده کند شاید منعد نشده باشد. بعد دوباره فرموده اقوی این است که صحیح است. معمولا چنین است که ابتدای فتوا میدهد و میگوید اقوی صحت است بعد احتیاط را بیان میکند که احتیاط مستحب است. در اینجا سید بر عکس گفته ولی همان معنا را میدهد.
اگر به قصد امر تشریعی بگوید نماز باطل است ولی اگر نیتش این است که الله اکبر را بگوید که فقط همین امر دارد ولی وصف را اضافه میکند که کلام آدمی نباشد، اقوی صحت است.
مرحوم خوئی [11] فرموده اقوی صحت را قبول نداریم و احتیاط اعاده است. فرموده اگر این اوصاف را اضافه کند، الله اکبر علی نحو الاطلاق را نگفته. نحو اطلاق یعنی هیچ حدی ندارد و این مقدار است که واجب شده. اگر بگوید من ان یوصف، علی نحو الاطلاق نیست چون چه بسا خاتم الانبیاء و امیرالمؤمنین علیهما السلام نیز در جای خود، اکبر من ان یوصف باشد. اگر بگوید اکبر من کل شیئ، باز هم اداء نکرده. لذا اداء فقط با مطلق است. ما مامور به لفظ هستیم بما له من المعنی، تکبیر یک معنایی دارد که با اضافه کردن وصف، آن معنا ایجاد نشده.
از طرف دیگر فرموده آنچه که بر ما واجب شده الله اکبر است ولی اگر وصف را اضافه کند، باز هم یک مصداق از الله اکبر میباشد. لذا نباید اشکالی داشته باشد. حال اگر کسی این اضافات را به قصد توضیح مّا آورد، آیا کبّر صدق میکند یا نه؟
ظاهرا فرمایش مرحوم خوئی غیر عرفی است و مکلف در این صورت، تکبیر را گفته با یک اضافه و متعلق نه اینکه اصلا تکبیر را نگفته باشد.
ثانیا غایت فرمایش مرحوم خوئی این است که ایشان در مثال اشکال دارد نه اینکه تقیید را جایز ندانیم. در واقع تقیید جایز است به چیزی که اکبریت مطلق را برساند.
همچنین بعید نیست که خود اطلاقات نیز تمام باشد که اگر فرمود لاتفتح الا بتکبیرة الاحرام، اطلاق دارد چه بعد از آن وصفی باشد یا نباشد.