< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الاحرام /صورت تکبیرة ـ وصل تکبیر بما قبل

 

بحث در تتمه صورت الله اکبر است. حتی اگر بگوییم این مبنای مرحوم خوئی را قبول داریم که وجوب به معنای حکم عقل به لزوم و طلب باشد و در کنارش، ترخیص در ترک نباشد همان واجب است، ولی اینکه در صحیحه حماد[1] امام علیه‌السلام فرمودند هکذا صل، مشار الیه هکذا یعنی با این کمالات نماز بخوان و این یعنی ترخیص در ترک. بی‌شک نماز حماد باطل نبود ولی این اضافات کمالیه که از سوی امام بیان شد، فرمودند اینطور نماز بخوان و لااقل مجمل است و احتمال دارد که اشاره به کمالات باشد و صل به معنای وجوبی مجمل می‌شود و دیگر عقل، حکم به لزوم ندارد.

لذا این روایت دلالت بر لزوم ندارد و کسی نیز چنین استفاده‌ای نکرده بر خلاف مرحوم خوئی.

و الأحوط عدم وصلها بما سبقها من الدعاء أو لفظ النية و إن كان الأقوى جوازه و يحذف الهمزة من «الله» حينئذ[2] .

مرحوم سید می‌فرماید احتیاط این است که تکبیر را به دعاهای قبل از آن وصل نکند مثلا اگر شش تکبیر گفت، آخری را به ششمی وصل نکن. همچنین تکبیر را به نیت لفظی نماز وصل نکند. البته اقوی جواز این وصل است.

آیا می‌توان الف الله را حذف کرد چون همزه وصل است؟ بعضی استقراء کردند و مشخص شده که الف و لام در الله مانند دیگر کلمات است و همزه وصل است و در قرآن نمونه زیاد دارد. در این صورت در ابتدای نماز با وصل کردن، ساقط شود. لذا کلام سید احتیاط مستحب است ولی آقای خوئی[3] احتیاط واجب کرده است و گفته جایز نیست.

 

بیان اول از مرحوم همدانی[4] است که گفته وصل به قبل جایز نیست. فرموده اگر وصل به قبل شود، تکبیر ناقص بیان می‌شود و بحث از صورت تکبیرة همین بود که تکبیر یعنی «الله اکبر» ولی با وصل کردن، صورت ناقص اداء می‌شود.

اما به نظر می‌رسد این ادعا که انصراف تکبیر به الله اکبر است، چنان قوت ندارد که بگوید همزه وصل، نباید ساقط شود. اگر کسی گفت تکبیر یعنی الله اکبر ولی در مقام وصل، همزه ساقط شد، اشکال ندارد و بحث صورت ربطی به مباحث استعمال در کلام ندارد. بعبارة اخری، اگر کسی گفت الله اکبر و الله اکبر، عرفا تکبیر ابتدای نماز را اداء کرده و چه بسا اگر همزه را ابراز کرد، ناقص می‌دانند. گفتن الله اکبر واجب است ولی اگر مسبوق شد، مقدار واجب وقتی است که همزه وصل باید ساقط شود.

بیان دوم از مرحوم خوئی[5] است که به سراغ روایت حماد رفته و فرموده در این روایت، وقتی امام علیه‌السلام رو به قبله ایستادند فرمودند الله اکبر و الف را ابراز کردند پس باید الله اکبر گفته شود.

حتی اگر قبول کنیم «هکذا صل» برای ما مشکل ایجاد نمی‌کند که قبلا گفتیم مشکل دارد، همچنان اینجا که امام علیه‌السلام فرمودند الله اکبر، دلالت ندارد که همزه را باید اداء کند زیرا اینکه امام الله اکبر را گفتند، شاید به دلیل این بوده که چیزی قبلش نخواندند و ادعیه مستحب قبل از نماز را آموزش ندادند و مهم، بیان افعال نماز بوده. نهایت این روایت آن است که اگر چیزی قبل از تکبیر نبود، همزه را باید اداء کرد ولی اینکه اگر چیزی قبلش بود، باید همزه را اداء کند، دلالت ندارد.

اشکال

ممکن است کسی بگوید شک داریم که اداء (الف) در هنگام وصل معتبر است یا نه؟ می‌گوییم قدر متیقن اطلاقات تکبیر، آن است که (الف) در آن اداء شود. ولی هنگام شک، مقتضای اصل عملی آن است که دوران امر بین تعیین و تخییر است نه اقل و اکثر. در دوران امر بین تعیین و تخییر، مشهور قائل به اشتغال شدند و برائت اشکال دارد.

دوران بین تعیین و تخییر است چون نمی‌دانیم معین است الله اکبر یا مخیر بین الله اکبر و بدون اداء الف، این مطلب فرق دارد با جایی که بگوییم نماز واجب است بلاسورة و نماز واجب مع السورة که قدر متیقن دارد، چون در اینجا مباین هم هستند و قدر متیقن بین الله اکبر و تکبیر بدون اداء الف وجود ندارد لذا باید احتیاط کرد.

پاسخ

این بیان ناتمام است و فرقی بین دوران امر بین تعیین و تخییر و اقل و اکثر نیست. یک بیان از مرحوم خوئی است که دوران امر بین تعیین و تخییر به دوران امر بین اقل و اکثر باز می‌گردد و مصداقی از آن است چون در تخییر، حکم روی جامع رفته و در تعیین، حکم روی خصوصیت رفته، شک داریم که جامع بین دو الله اکبر واجب است یا جامع مع الخصوصیة واجب است که این همان اقل و اکثر است.

اگر کسی این بیان را قبول نکرد و گفت در جامع تخییری، حکم روی جامع نمی‌رود و به قول مرحوم آخوند وجوب تخییری یک نوع وجوب مشوب به جواز ترک است و به هر دو خصوصیت تعلق می‌گیرد، در این صورت همچنان برائت جاری می‌شود، چون علم اجمالی داریم یا معینا واجب است یا مخیرا. وجوب تعیینی کلفت است پس رفع مالایعلمون مجال دارد. وجوب تخییری دارای توسعه است و برائت در آن جاری نمی‌شود. الان شک داریم که الله اکبر با اداء الف معینا واجب است یا نه، رفع ما لایعلمون می‌گوید معینا واجب نیست یعنی اگر بدون اداء الف اتیان شد و واقعاً واجب بود،‌ مکلف معذور است.

حاصل الکلام: مقتضای اصل اولی این است که اسقاط الف مانعی ندارد چون روایاتی که فرموده تکبیر لازم است اطلاق دارد و هر دو تکبیر، مصداق آن هستند. بر خلاف این اصل، فرمایش مرحوم همدانی است که گفته این مصداق نیست که به نظر ما مصداق است. همچنین مرحوم خوئی فرمود مصداق است ولی صحیحه حماد آن را تجویز نکرده و با اداء الف را تجویز کرده، که پاسخ دادیم صحیحه حماد چنین قوت در دلالت ندارد. در مرحله سوم، اگر شک کردیم، مجرای برائت است نه اشتغال. لذا فرمایش مرحوم سید که فرموده اقوی جوازه، صحیح است.

 

كما أن الأقوى جواز وصلها بما بعدها من الاستعاذة أو البسملة أو غيرهما و يجب حينئذ إعراب راء أكبر لكن الأحوط عدم الوصل[6] .

مرحوم سید فرموده اقوی این است که می‌تواند تکبیر را به بعد از آن وصل کند. اینکه سید اقوی را در اینجا مقدم کرده نشان می‌دهد دلیل مانعین اصلا صحیح نیست ولی در فرع قبل، دلیل مانعین قابل طرح بود که البته پاسخ داده. ولی مرحوم سید فرموده احتیاط این است که وصل نکند.

بعضی گفتند وصل به بعد جایز نیست. اطلاقات می‌گوید تکبیر را بگو چه به ما بعد وصل کند یا نکند. مرحوم خوئی فرموده در صحیحه حماد، اصل لزوم است و امام علیه‌السلام تکبیر را به بعد وصل نکردند. لذا این صحیحه نه تنها اشکال ایجاد نمی‌کند بلکه نشان می‌دهد وصل به ما بعد اشکال ندارد. چون این صحیحه اطلاق دارد چه الله اکبر را وصل کند یا نکند.

اما به نظر می‌رسد این صحیحه گزارش از فعل خارجی است و اطلاق ندارد.

مرحوم خوئی فرموده در ادامه روایت نقل شده که وقتی سوره توحید تمام شد، حضرت تنفس کردند:

ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّه‌ أَحَدٌ-ثُمَّ صَبَرَ هُنَيْئَةً بِقَدْرِ مَا تَنَفَّسَ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ[7]

این نشان می‌دهد که در ابتدای نماز، قضیه عدم وصل نبوده و گرنه برای ما نقل می‌شد و این نشان می‌دهد که وصل کرده.

ولکن مشخص نیست که چطور این برداشت می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo