درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الاحرام /صورت تکبیرة الاحرام
و صورتها الله أكبر من غير تغيير و لا تبديل و لا يجزي مرادفها و لا ترجمتها بالعجمية أو غيرها[1] .
مرحوم سید بیان کرد تکبیرة رکن است و نقیصه آن موجب بطلان است، و گفتیم عمده دلیل برای اینکه بگوییم زیاده تکبیره مبطل است، اجماع و شهرت است لذا بعضی در اینجا احتیاط کردند.
در ادامه بحث صورت تکبیرة الاحرام بیان شده است. صورت آن الله اکبر است. تغییر یعنی اکبر الله که مجزی نیست. تبدیل یعنی الله اعظم صحیح نیست. مرادف الله اکبر هم مجزی نیست. اینجا باب عبادات است که توقیفی است.
دلیل لزوم اقتصار به الله اکبر چیست؟
استدلال به اجماع
از نظر اقوالی، مرحوم خوئی[2] ادعا کرده تسالم کل وجود دارد. درست است که اجماع را قبول نداریم ولی اگر تسالم بین همه مسلمانان باشد، مجتهد را به قطع و یقین میرساند. البته همانطور که معلق گفته، بعضی از اهل تسنن خلاف آن را قائل شدند که این مخالفت قلیل، چندان مهم نیست و به صورت تکبیر یقین پیدا میکنیم.
استدلال به روایات
اول: مرسله صدوق
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلّم أَتَمَّ النَّاسِ صَلَاةً وَ أَوْجَزَهُمْ كَانَ إِذَا دَخَلَ فِي صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ-.[3]
اگر این روایت به روایت صلوا کما رأیتمونی اصلی، ضمیمه شود یعنی باید همین الله اکبر گفته شود.
مضافاً که صلوا کما رأیتمونی اصلی در منابع حدیثی شیعه ندارد و گزارش تاریخی است، اصل دلیل نیز مشکل دارد چون أوّلاً: این روایت مرسله است و سندش ناتمام است. ثانیاً: این روایت میفرماید خاتم الانبیاء مختصرترین نماز را میخواندند و وقتی وارد نماز میشدند الله اکبر میفرمودند و این تکبیر شاید به دلیل انتخاب اوجز بوده. این روایت عمل پیامبر را نقل میکند ولی دلیل بر تعیین بر الله اکبر نیست و انتخاب اخصر منافی مشروعیت اطول نیست.
دوم: روایت مجالس
وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ ... لَا تُفْتَتَحُ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهَا[4] .
این روایة بیان می کند که فقط با الله اکبر نماز را شروع میکنند.
ولکن نقل صاحب وسائل با آنچه در مجالس صدوق آمده، تفاوت دارد در مجالس والله اکبر ذکر شده ولی در وسائل بدون (واو) نقل شده:
وَ فِي الْمَجَالِسِ بِإِسْنَادِهِ فِي حَدِيثٍ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلّم- وَ أَمَّا قَوْلُهُ اللَّهُ أَكْبَرُ إِلَى أَنْ قَالَ لَا تُفْتَتَحُ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهَا.[5]
مضافاً که سند این روایت ناتمام است و توثیق برخی راویان مشخص نیست. ثانیا در همین روایت یک واو قبل از الله اکبر نقل شده است. ثالثا دلالتش قاصر است چون سوال یهودی از چند چیز است و یکی از تکبیر بود و حضرت فرمودند خاصیت این کلمه آن است که نماز با این کلمه افتتاح میشود ولی نافی آن نیست که کلمهای دیگری باشد که نماز با آن شروع شود.
استدلال به انصراف
وجه عمده، انصراف کلمه تکبیرة الاحرام به الله اکبر است. همانطور که امروز تکبیر به الله اکبر انصراف دارد بلکه اختصاص به آن پیدا کرده، به حکم أصالة عدم النقل، در زمان روایات نیز امر به تکبیرة الاحرام به همین معنای الله اکبر است.
خصوصا که مؤیداتی از خود روایات پیدا میشود. در کثیری از روایات کلمه تکبیرة را اشاره میکند چه امام چه راوی، ولی آن را معنا نمیکند، نشان میدهد معنای معروفی در آن زمان داشته. حال اگر در آن زمان معروف بوده، بعید است که چیزی غیر از آن باشد که امروز معروف است.
برخی شواهد روایی نشان میدهد که تکبیر را به الله اکبر معنا کردند. مثل تعداد تکبیر که فرمودند در نمازهای روزانه، 95 تکبیر وجود دارد[6] و یا امام علیهالسلام فرمودند هنگام تکبیر، بگو الله اکبر:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْكَعَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ ارْكَعْ.[7]
استدلال به روایة حماد
مرحوم خوئی فرموده عمده روایت حماد[8] است. امام علیهالسلام به حماد فرمودند که آیا میتوانی نماز بخوانی؟ او گفت کتاب حریز را خواندم و میدانم چطور بخوانم. اما بعد از آنکه نماز را خواند، امام علیهالسلام ایراد گرفتند و روش صحیح را بیان کردند. اینها روایات بیانیه هستند.
در مورد روایات بیانیه، سوال این است که آیا ظاهر آنچه در این روایات آمده، این است که لزومی هستند مگر اینکه قرینه بر خلاف داشته باشد به خصوص که در پایان روایت به حماد فرمود هکذا صل، یا اینکه ظاهر در لزوم ندارند؟
مرحوم خوئی غالبا این ادعا را دارد که در موضوعات بیانیه، اصل بر لزوم است. طبق مبنای اصولی که ظاهر امری که در ترخیص در ترک ندارد، عقل به لزوم حکم میکند. أمر در نظر ایشان وجوبی است و اگر طلبی از شارع صادر شد و ترخیص در ترک نداشت، واجب است. این روایات بیانیه، همه طلب است و ترخیص در ترک ندارند پس اصل در لزوم است.
در محل کلام نیز تطبیق کرده که امام علیهالسلام برای آموزش نماز، رو به قبله ایستادند و فرموده الله اکبر. این نشان میدهد که این لفظ واجب است بدون زیادی و کمی.
عمل فقهاء صحیح است که در خصوص مورد واضح بوده و در مورد صورت الله اکبر بحث نکردند. مضافاً که تمسک به صحیحه حماد نادرست است که بگوییم اصل در لزوم است مگر اینکه قرینه بر خلاف باشد. بلکه به نظر میرسد امام علیهالسلام در حال بیان نماز عالی برای حماد هستند چون میدانیم قطعا نماز حماد، باطل نبود بلکه حسن نداشت. لذا هر چند در روایات بیانیه دیگر مثل باب حج این اصل لزوم را قبول کنیم ولی در باب نماز، امام علیهالسلام در حال بیان شاهفرد نماز بودند.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى أَنَّهُ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَوْماً تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ يَا حَمَّادُ قَالَ قُلْتُ يَا سَيِّدِي أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي الصَّلَاةِ قَالَ فَقَالَ علیه السلام لَا عَلَيْكَ قُمْ صَلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَى الْقِبْلَةِ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلَاةَ وَ رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ علیه السلام يَا حَمَّادُ لَا تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَمَا يُقِيمُ صَلَاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ- فَأَصَابَنِي فِي نَفْسِيَ الذُّلُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِي الصَّلَاةَ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ حَتَّى كَانَ بَيْنَهُمَا ثَلَاثَةُ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ بِخُشُوعٍ وَ اسْتِكَانَةٍ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ ...