درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز/تکبیرة الإحرام /زیاده سهویه ـ اقحام فی الصلاة
صورت سوم این بود که اگر مکلف عن جهل بالحکم ـــ قصوری یا مطلقا ـــ تکبیرة الاحرام را زیاد کرد، و فکر نمیکرد که اشکال داشته باشد، این صورت مثل زیاده سهوی است بنابر این که لاتعاد هم شامل جاهل قصوری و هم شامل ساهی میشود. اما اگر گفتیم لاتعاد مختص به ساهی است، جاهل قصوری مثل عالم است و نمازشان محکوم به بطلان است.
سوال این بود که چرا مرحوم خوئی فرض احتیاطی را مطرح کرده ولی فرض جاهل قصوری را در اینجا مطرح نکرده با اینکه در باب خلل مطرح کرده. بعضی احتمال دادند که ظاهرا به تبع مرحوم سید است که ایشان فقط عمد و نسیان را مطرح کرده. مرحوم سید در مورد جاهل قاصر، لاتعاد را جاری میداند و چون اینجا به جاهل قاصر اشاره نکرده، مرحوم خوئی نیز اشاره نکرده است.
به هر حال، زیادی تکبیرة در این صورت مضر نیست. چون اطلاقات گفته من زاد فی المکتوبة فعلیه الاعادة، یعنی اصل اولی، بطلان است چه سهوا چه عمدا. آیا این اطلاق مانع دارد یا نه؟ حدیث لاتعاد مانع این اطلاق است. به دو بیان:
مرحوم خوئی فرموده لاتعاد اطلاق دارد و هم شامل زیاده و هم شامل نقیصه میشود. لاتعاد الصلاة الا از 5 مورد زیادة و نقیصة، ولاتعاد الصلاة از غیر این 5 مورد زیادة ونقیصة به ضم اینکه ایشان تکبیرة را فریضه نمیداند بلکه سنة میداند. اشکال نشود که ایشان در بحث قبلی که نقیصه بود، لاتعاد را جاری نکرد، چون پاسخ میدهیم دلیل عدم جریان، به دلیل افتتاح نماز بود که امر مهمی در شریعت بود. لذا حال زیاده از حال نقیصه بهتر است از دو جهت. یکی در نقیصه نص خاص داشتیم که فرمود من نسی تکبیرة الاحرام فعلیه الاعادة، اما در زیاده نص خاص نداریم. دوم، مرحوم خوئی میگوید لاتعاد در نقیصه جاری نیست ولی در زیاده جاری است.
حال که لاتعاد شامل این صورت شد، مزاحم من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده میشود به نحو حکومت. نسبت این دو دلیل عموم و خصوص من وجه است ولی لاتعاد حاکم است. لاتعاد ناظر است و میگوید آنها که گفته اعاده کند وقتی است که سهوی نباشد. اگر کسی این حکومت را قبول کرد که فبها.
اما اگر گفتیم حکومت ندارد و لسان همه، اعد و لاتعاد است در این صورت بعد از تعارض و تساقط، نوبت به اصل عملی میرسد و شک میکنیم که زیاده در تکبیرة مانع از صحت نماز میباشد یا نه، رفع ما لایعلمون میگوید مضر نیست.
این بیان اشکالی ندارد و به نظر ما تکبیرة الاحرام فریضه نیست.
تکبیرة الاحرام فریضه است به همان بیانی که در روایت زراره فرموده یکی از «ما فرض الله» توجه است و توجه تکبیرة است ولی باز هم شامل لاتعاد میشود. اگر لاتعاد جاری میشود به لحاظ خود تکبیرة نیست بلکه به لحاظ زیادی تکبیرة است. زیاده تکبیرة مانع است، یک سنت میباشد. روایاتی که فرمود من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة سنت است. لاتعاد الصلاة این زیاده را به عنوان یک مانع، میگوید اعاده ندارد.
طبق این بیان، سازگاری دارد با این که تکبیرة فریضه باشدوتوقف ندارد که تکبیره سنة باشد ویک خصوصیت بهتر این بیان آن است که نمیگوید لاتعاد من حیث الزیادة و النقیصة اطلاق دارد که به نظر ما نیز چنین اطلاقی ندارد، بلکه ظاهر لاتعاد فقط شامل نقیصه میشود و در ذیل نیز فرموده من ترک که ظاهر در نقیصه است. اگر مولی یک مرکب را اختراع کرد و گفت لازم نیست از فلان عمل تدارک کنی یعنی تدارک از نقص لازم نیست نه زیاده. لاتعاد یک متمم الجعل است و این نقص است که با مرکب درگیری دارد نه زیادی.
این بیان دوم از دو جهت بهتر است. یکی اینکه میگوید زیاده خودش سنت است و توقف بر این ندارد که تکبیرة، سنت باشد بلکه میتواند تکبیرة فریضه باشد. لاتعاد به لحاظ زیاده تکبیرة، که سنت است، جاری میشود. همچنین لاتعاد من حیث الزیادة و النقیصة اطلاق ندارد بلکه فقط حیث نقیصه را شامل میشود و یکی از این نقیصهها، زیاده کردن تکبیره است. نمازی کامل است که تمام اجزاء و شرایط و عدم المانع در آن رعایت شده باشد و نمازی که در آن، یک تکبیر زیاد شود، نقص در فریضه محسوب میشود و لاتعاد این نقص را جبران میکند.
حاصل الکلام، در جاهل قاصر و در ساهی که مجرای لاتعاد است، به دو بیان میتوان لاتعاد را جاری کرد. یکی بیان مرحوم خوئی و دیگری بیان دیگران. ظاهرا این بیان دوم از دو جهت اولویت دارد. همچنین اینکه مرحوم خوئی و بعضی از معلقین فرمودند زیاده تکبیرة مانعیت ندارد، صحیح است. به طور کلی، نسبت به لاتعاد با اطلاق ادله اولیه، عموم خصوص من وجه است. لاتعاد فرض عمد را شامل نمیشود و ادله اولیه، فرائض را شامل نمیشود.
و لو كان في أثناء صلاة فنسي و كبر لصلاة أخرى فالأحوط إتمام الأولى و إعادتها[1]
حال اگر مکلف غافل شد و فکر کرد که در نماز نیست و تکبیرة را برای یک نماز دیگر اتیان کرد، مثلا صبح بود و در حال نافله خواندن بود و فکر میکرد نماز نمیخواند و تکبیر برای نماز صبح گفت، در این صورت سید اشکال دارد.
اقحام الصلاة فی الصلاة و نماز در نماز، در برخی روایات تجویز شده، مثل اینکه در حال نماز آیات بود و وقت نماز عصر ضیق شد، فرمودند میتواند نماز عصر را در میان نماز آیات شروع کند و بعد از همان نماز آیات را ادامه دهد.
در اینجا سخن مرحوم سید در مورد نماز دوم نیست بلکه سخن در مورد نماز اول است. این تکبیرة دوم که زیاده تکبیرة فی الصلاة است، علی القاعدة باید این زیاده رکن باشد و مبطل شود ولی گفته احوط این است که ادامه دهد و بعد اعاده کند. سید مشکل داشته که آیا رکنیت تکبیرة آنچنان قوت دارد که طبق من زاد فی صلاته، شامل تکبیره برای نماز دیگر هم بشود یا نه؟ لذا ظاهرا مرحوم سید در صدق زیاده مشکل داشته و گرنه تکبیره نسیانی برای همان نماز، مبطل است چون زیادی رکن است. ظاهر کلام سید این است که اگر عمدا گفت، مبطل است.
لذا در دو مقام باید بحث کنیم. فرض عمد و فرض نسیان. اگر در فرض عمد گفتیم اشکال ندارد در فرض نسیان نیز واضح میشود.
فرض عمد مثل نماز آیات که ضیق وقت شده، اما اینجا ضیق وقت نبوده و دوست داشت که نماز نافله را بخواند، لذا با توجه به اینکه قطع فریضه جایز نیست، در میان نماز صبح، عمدا تکبیرة برای نافله گفت و بعد دوباره ادامه صبح را خواند. آیا آن فریضه دچار مشکل میشود؟ ظاهر کلام سید این است که فریضه باطل شده.
اما به نظر میرسد فریضه باطل نیست. اگر نماز نافله را شروع کند، مشکلی ندارد. چون مشکل از ناحیه من زاد فی المکتوبة فعلیه الاعاده است. حدیث لاتعاد اینجا را شامل نمیشود چون فرض عمد است. من زاد در اینجا اطلاق ندارد چون فرموده باید صلاة باشد که زیاده در صلاة صدق کند و در این فرض، مکلف نافله را شروع کرده و صلاته صدق نمیکند. تا گفتیم شبهه داریم، برائت میگوید مانعیت ندارد. وقتی تکبیره زیاده میشود که مکلف قصد کند تکبیره برای همان نماز اول باشد نه نماز دوم. مرحوم خوئی تا اینجا را قبول کرده است و ما نیز قبول داریم که شروع نماز دوم، مبطل نماز اول نیست.
حال اگر نماز دوم را با تکبیر ادامه داد، مرحوم خوئی[2] فرمود نمازش باطل میشود به دلیل روایاتی که فرموده السجدة زیادة فی المکتوبة. مثلا برای آیه عزیمه سجده کرده با اینکه قصدش این نبوده که برای نماز سجده کند ولی باز هم زیاده صدق میکند. در اینجا نیز سجده و رکوع داشته و قصد این بوده که برای نماز دوم واقع شود، ولی شارع فرموده این زیاده برای نمازی است که اول شروع کرده.
اما به نظر میرسد آیا روایات اطلاق ندارد. اینکه مرحوم داماد[3] گفته احتیاط مرحوم سید در اینجا به دلیل اشکال سندی بوده، به نظر ما صحیح نیست و چند روایت است که فرمودند سجده تلاوت زیاده در فریضه است.
بحث در این است که آیا رکوع و سجود نماز دوم، میتواند زیاده در نماز اول باشد یا نمیتوان گفت؟ به نظر ما اطلاق ندارد و مشکل دارد. به این بیان که مورد آن روایات، یک نماز است که سوره عزیمه در آن قرائت شده، اگر نماز مستحب باشد، سجده برای آیه عزیمت مشکل ندارد و مبطل نیست ولی در نماز واجب، اگر آیه عزیمت خوانده شد و سجده رفت، این سجده مبطل نماز است و این روایت به فرموده مرحوم خوئی تعبدی است و باید به موردش اکتفاء کرد که این سجده به همان نماز مرتبط است و برای سورهای است که جزء نماز بوده. اما در محل کلام، یک نماز دومی را شروع کرده و سجود و رکوعی را آورده که به نماز اول ربطی ندارد لذا زاد فی المکتوبة صدق نمیکند. در عرف نیز چنین است که اگر سجده عزیمت انجام دهد، میگویند این جزئی از نماز است ولی در ما نحن فیه اگر سجده و رکوع برای نماز دوم باشد، عرفا جزئی از نماز اول نیست.
اما این شبهه که آیا با پایان این نماز دوم، نماز اول را میتواند ادامه دهد یا نه، در کلام مرحوم سید نیست. مرحوم تبریزی میفرمود نماز اول قابل ادامه نیست چون وقتی برای نماز دوم سلام داد، طبق روایت، مخرج نماز است. ولی ظاهرا این سلام برای نماز دوم است نه نماز اول.