درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز/فصل 22 تکبیرة الاحرام /رفع تعارض بین روایات نیسان تکبیرة
بحث در طائفه ثانیه از روایات بود. آیا قابلیت معارضه با طائفه اولی را دارد یا نه؟ گفتیم طائفه ثانیه یا دلالت ندارد یا اگر دلالت دارند، دلالت آنها مثل دلالت طائفه اولی نیست و قابل حمل هستند. اضافه میکنیم که طائفه ثانیه خودش مبتلا به تعارض است. یکی از روایات طائفه ثانیه روایت ابی نصر بزنطی است:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ نَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ تَكْبِيرَةَ الِافْتِتَاحِ حَتَّى كَبَّرَ لِلرُّكُوعِ فَقَالَ أَجْزَأَهُ[1] .
تکبیر پیش از رکوع که مستحب است، مکلف را به یاد انداخت که تکبیر ابتدای نماز را نگفته است. لذا فرمود مجزی است.
تعارض اینجاست که در موثقه ابی بصیر فرمود اگر قبل از رکوع یادش آمد، باید اعاده کند:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَامَ فِي الصَّلَاةِ فَنَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ فَبَدَأَ بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيُكَبِّرْ وَ إِنْ رَكَعَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ[2] .
در این روایت، ملاک رکوع کردن یا نکردن است ولی روایت قبلی فرمود اگر رکوع نکرده باشد، باز هم مجزی است.
مضافاً که روایت زراره دارای اضطراب است و مرحوم بروجردی نیز به این نکته تذکر داده است.
به هر حال، روایات طائفه ثانیه تعارض داخلی دارند و اضف الی ذلک که روایات طائفه ثانیه، معرض عنه اصحاب است و قدمای اصحاب طبق طائفه اولی فتوا دادند. مضافاً که علی بعض المبانی، اگر بخواهیم مثل موثقه سماعه را مقید مطلقات قرار دهیم، بعید است. در اصول گفته شده که اگر مطلقات زیاد شدند، عرفیت ندارد که همه را با یک روایت تقیید بزنند.
در نتیجه میتوان گفت آنچه که حکم شریعت است و آنچه از ائمه علیهمالسلام صادر شده، آن است که با نسیان تکبیرة، باید نماز اعاده شود. به این باور رسیدیم که روایات معارض مشکلات عدیده دارند پس مرجع در این مساله، طائفه اولی است که تعداد آنها به نزدیک 10 روایت میرسد چون برخی از آنها دو سند دارند. به عبارة اخری اگر این روایات را به عرف واگذار کنیم که 10 ثقه میگویند مولی فرموده نماز اعاده شود ولی 4 نفر گفتند اعاده نیاز نیست. عرف میگوید همان 10 نفر مقدم هستند.
مرحوم خوئی[3] با توجه به اینکه حمل بر تقیه در طائفه دوم را نپذیرفت، چون مشهور عامه قائل به بطلان نماز شدند و برخی از آنها قائل به صحت شدند، پس ایشان نتوانست ترجیحی میان دو طائفه دهد لذا تعارضا و تساقطا. در این صورت عام و مطلق فوق گفته اول نماز به تکبیر نیاز داریم و این اطلاق دارد چه عمدا و چه سهوا. ظاهر خطاب، جزئیت مطلقه است. اطلاق ادله اولیه همان بطلان نماز است.
اما بعضی گفتند نسبت به اطلاق ادله اولیه، دلیل حاکم و مانع داریم. حدیث لاتعاد الا من خمس مانع میشود و تکبیرة الاحرام جزء 5 مورد نیست پس اعاده لازم نیست. قدر متیقن از لاتعاد، نسیان است و در مورد جهل، اختلاف است. آیا محل کلام میتواند مورد لاتعاد باشد؟
شبهه ضعیفه میگوید لاتعاد نمیتوان اثناء نماز را شامل شود و فقط شامل بعد از نماز میشود، اما پاسخ میدهیم لاتعاد میان نماز را نیز شامل است. در همین روایات فرمودند اگر تکبیر را فراموش کرد، همانجا اعاده کند و لازم نیست حتما نماز تمام شده باشد.
مهمترین اشکال بر جریان لاتعاد در ما نحن فیه دو نکته است:
معروف و مشهور است که لاتعاد الصلاة شامل صلاتی میشود که منعقد شده ولی مکلف کوتاهی و قصور و نسیانی داشته و مولی میفرماید اعاده نکن. متعلق لاتعاد، صلاة است و باید منعقد شده باشد و کسی که تکبیرة الاحرام را فراموش کرده، نمازی برایش منعقد نشده و لاتعاد شامل چنین نمازی که منعقد نشده، نمیشود.
پاسخ: اما اینها دقتهای بعد الوقوع است و چه بسا مستشکل دیده که لاتعاد جاری نمیشود و این بیان را مطرح کرده است. اما چنین نیست و در همین روایات نسیان فرمود که نماز را اعاده کن: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى تَكْبِيرَةَ الِافْتِتَاحِ قَالَ يُعِيدُ. نماز عرفی نیز نماز است و داخل در نماز شده و در همین نماز است که تکبیرة را فراموش کرده است. پس در مورد نماز بدون تکبیرة نیز استعمال داریم.
در ذیل حدیث لاتعاد، تعلیلی بیان شده و منشا عدم اعاده را بیان کرده. نماز اعاده نمیشود چون این 5 مورد فریضه هستند و بقیه موارد سنت هستند و السنة لاتنقض الفریضة. شبهه این است که قاعده باید اجرا شود و باید بحث شود که آیا تکبیرة الاحرام، فریضه است یا سنت؟ از ناحیه لاتعاد مشکلی نیست بلکه از ناحیه تعلیل مشکل است.
در مورد اینکه تکبیرة الاحرام، سنت است یا فریضه، ظاهرا بحث به جایی نمیرسد. درست است که در روایت لاتعاد، یک قاعده داد که سنت باعث نقض فریضه نمیشود ولی اینکه اصلا فریضه چیست، مشکل است. آیا فریضه یعنی ما فرض الله و نه ما سنّ النبی یا اینکه فریضه یعنی ما فرض الله فی کتابه؟ آیا در مورد تکبیرة الاحرام میتوان گفت فریضه است و در این صورت با نسیان آن، نماز باطل شود؟
بعضی تلاش کردند که فریضه بودن تکبیرة الاحرام را ثابت کنند. با ضمیمه کردن دو روایت از زراره به این نتیجه رسیدند. زراره که خودش السنة لاتنقض الفریضة را نقل میکند، سوال میکند که ما فرض الله چیست؟ امام علیهالسلام در پاسخ میفرمایند: طهور و قبله و توجه. در روایت دیگر فرمودند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: أَدْنَى مَا يُجْزِئُ مِنَ التَّكْبِيرِ فِي التَّوَجُّهِ تَكْبِيرَةٌ وَاحِدَةٌ[4] .
قابل باور نیست که با ضمیمه این روایت مشخص شود که توجه یعنی تکبیرة الاحرام. روایت دوم را چنین معنا میکنیم که اگر مکلف قرار است آیه «وجهت وجهی للذی فطر» را بخواند، کمتر میزان، یک تکبیر است گرچه هفت تکبیر بهتر است.
روایت دیگر مؤید این معنا میباشد:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ كُلِّهِمْ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: يُجْزِئُكَ فِي الصَّلَاةِ مِنَ الْكَلَامِ فِي التَّوَجُّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْ تَقُولَ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ- إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ- وَ يُجْزِيكَ تَكْبِيرَةٌ وَاحِدَةٌ[5] .
در روایت دیگر، زراره از فریضه سوال میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْفَرْضِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ الْوَقْتُ وَ الطَّهُورُ وَ الْقِبْلَةُ وَ التَّوَجُّهُ وَ الرُّكُوعُ وَ السُّجُودُ وَ الدُّعَاءُ قُلْتُ مَا سِوَى ذَلِكَ فَقَالَ سُنَّةٌ فِي فَرِيضَةٍ[6] .
در این روایت دعا نیز از فرائض در نماز شمرده شده با اینکه مستحب است. حتی اگر آن را فریضه بدانیم ولی باز هم نمیشود مشخص کرد که منظور از توجه در این روایت چیست؟
خصوصا که روایتی را مرحوم صدوق در خصال و هدایة نقل کرده که میفرماید تکبیرة الاحرام سنت است:
وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّد عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ التَّكْبِيرُ سُنَّةٌ وَ لَا يَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ[7] .
بعضی گفتند چون روایت خصال در من لایحضره الفقیه نیامده، پس غلط است چون الفقیه برای عمل نوشته شده و اگر روایت در آن نیامده یعنی صدوق آن را معتبر نمیدانسته ولی چون در هدایه نیز نقل کرده لذا نمیشود آن را نادرست دانست.
اما به هر حال، ادعا داریم که ظاهر روایت چنین است که فریضه در همان 5 مورد منحصر است چون بیان همه سنتها لازم نیست و تعلیل ذیل روایت میفرماید اعاده به دلیل فریضه بودن آن 5 مورد است. پس تکبیرة الاحرام جزء 5 مورد نیست و متفاهم عرفی از تعلیل آن است که همان 5 مورد فریضه است نه بیش از آن.