درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء وشرائط نماز/فصل 22 : تکبیرة الاحرام /نیسان تکبیره ـ رفع تعارض بین روایات
خلاصه بحث سابق
تکبیرة الاحرام به مثابه تلبیه در حج است. وقتی تلبیه را گفت فقد احرم. احرام منعقد میشود و تروک احرام مترتب میشود. تروک احرام بر محرم بار شده و باید ابتدا محرم شود تا تروک احرام محقق شود. تکبیرة الاحرام به نظر به حرمت قطع، مثل تلبیة است و باید تکبیر تمام شود و بها تفتح الصلاة لذا تا تمام نشده، مرحوم سید میگوید قطع نماز جایز است مثل اینکه حاجی بگوید لبیک اللهم لبیک و هنوز تمام نشده، ولی تقبیل زوجه عن شهوة کرده. ولی سایر منافیات برای وقتی است که در نماز قرار گرفته باشد. حل مشکل با یک کلمه است که تکبیرة الاحرام جزء نماز است ولی یک شرط متأخر دارد که باید تا آخرش بیان شود و اگر چنین شد، نماز منعقد میشود و خود تکبیر نیز جزء نماز قرار میگیرد و قهقهه منافی نماز است و منافی تکبیر است به شرطی که بخواهد تا انتها بگوید. وقتی که از ابتدا، تکبیر جزء نماز شد، قهقهه مکلف میان نماز محسوب میشود ولی میتواند از الله اکبر رفع ید کند و آن را قطع کند. کلام آدمی مبطل نماز است، و به نظر مرحوم سید این مبطل بودن، از اثناء تکبیر نیز محقق میشود ولی اگر مکلف از میان تکبیر، ادامه نداد، یعنی اجازه نداد که شرط محقق شود مشکلی ندارد. البته بحث در مورد جایی است که منافی نماز محقق میشود ولی قطع صلاة محقق نمیشود، مثلا تکلم، منافی است ولی قطع صلاة محسوب میشود.
حاصل الکلام، منافیات برای هر جایی از نماز منافی هستند ولو میان الله اکبر ولی قطع الصلاة مانعی ندارد که در میان الله اکبر باشد چون باعث میشود شرط متأخر محقق نشود. قطع صلاة مثل تروک احرام است که پس از لبیک جاری میشود. مثلا در میان الله اکبر ریا کرد، فعل او حرام است گرچه نماز منعقد نمیشود.
ادامه بحث
علماء فرمودند تکبیرة الاحرام رکن است و قدر متیقن از رکن آن است که ترک آن، عمدا و سهوا مبطل است. اما چرا تکبیرة الاحرام رکن باشد با اینکه در روایات چنین چیزی نقل نشده است؟ ظاهرا این انتزاع از ادلهای است که فرموده ترک نسیانی و جهلی تکبیر مبطل نماز است. گفتیم مقتضای ادله اولیة، اطلاق شرطیت و جزئیت است.
مضافاً که ادله خاصه نیز داریم. اگر دلیلمان ادله عامه باشد، ممکن است کسی بگوید لاتعاد نماز را تصحیح میکند چون بر ادله اولیه حاکم میشود. ولی اگر دلیلمان دلیل خاص بود، لاتعاد محکوم میشود و یک مورد به موارد استثنا در حدیث لاتعاد اضافه میشود.
دلیل خاص، روایات کثیرهای که فرمودند اگر تکبیرة الاحرام نسیان شد، نماز اعاده شود. علم داریم بعضی از اینها صادر شده. اینکه من نسی باید اعاده کند، به نظر متواتر است. اگر کسی در سند یا دلالت برخی این روایات مناقشه کرد و گفت نص نیستند و ظاهر هستند، در این صورت باید روایات معارض را بررسی کرد. لذا به صورت تنزلی به روایات معارض میپردازیم.
روایات معارض
چهار روایات معارض نقل شده و به نظر میرسد که سندا مشکلی ندارند. صاحب وسائل سه تا در یک باب آورده، صحیحه زراره و صحیحه حلبی و موثقه ابیبصیر. یک حدیث در باب 3 که صحیحه ابی نصر بزنطی است.
اما از نظر دلالی، آیا مقتضی دارند یا نه؟ بعضی در دلالت این روایات مناقشه کردند. ادعای ما این است که این روایات احد الامرین هستند: یا دلالت ندارند که نسیان تکبیرة الاحرام مضر نیست و مجزی است و یا اگر دلالت داشته باشند، وضوح دلالتشان به وضوح دلالت روایات «یعید» نیست و آنها اظهر هستند. حال اگر کسی در نهایت ظهور بعضی را نپذیرفت و گفت دو دسته روایات مثل هم هستند و در مرتبه آنها است، میگوییم با ترجیح میتوان روایات یعید را مقدم کرد.
بررسی دلالی روایات
روایة أوّل
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَنْسَى أَوَّلَ تَكْبِيرَةٍ مِنَ الِافْتِتَاحِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَهَا قَبْلَ الرُّكُوعِ كَبَّرَ ثُمَّ قَرَأَ ثُمَّ رَكَعَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا فِي الصَّلَاةِ كَبَّرَهَا فِي قِيَامِهِ فِي مَوْضِعِ التَّكْبِيرِ قَبْلَ الْقِرَاءَةِ وَ بَعْدَ الْقِرَاءَةِ قُلْتُ فَإِنْ ذَكَرَهَا بَعْدَ الصَّلَاةِ قَالَ فَلْيَقْضِهَا وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ[1] .
علاء شاگرد محمد بن مسلم است و حریز شاگرد زراره است.
فرموده اگر قبل از رکوع یادش آمده، تکبیر را بگوید و دوباره قرائت را از ابتدا بگوید. ولی اگر در رکعتهای بعدی بوده و حالت قیام داشت و میتوانست تکبیر بگوید، همانجا بگوید نه اینکه در میان سوره تکبیر بگوید. حال اگر بعد از نماز یادش آمد که تکبیر نگفته، همان تکبیر را قضا کند.
اشکال دلالی این است که سوال کرده اولین تکبیرة الاحرام را فراموش کرده یعنی میخواسته 7 تکبیر مستحب بگوید ولی اولی را فراموش کرده و 6 تا گفته. لذا این روایت ظهور ندارد که اصل تکبیرة الاحرام را فراموش کرده باشد. روایات دیگر نیز در مورد استحباب تکبیرات افتتاحیه سخن گفتهاند. در حالیکه در روایات «یعید» سوال این بود که تکبیرة الاحرام را فراموش کرده. ولی اینجا قدر متیقن آن است که تکبیرة الاحرام را گفته ولی أوّلی را فراموش کرده و امام علیهالسلام فرمودند هرجا یادش آمد بیان کند.
روایت دوّم
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ حَتَّى دَخَلَ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَ لَيْسَ كَانَ مِنْ نِيَّتِهِ أَنْ يُكَبِّرَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ[2] .
بعضی گفتند این روایت مثل روایت قبلی است و منظور فراموش کردن تکبیرات افتتاحیه بوده نه اصل تکبیرة الاحرام. چون سائل میگوید وارد نماز شده. امام علیهالسلام نیز میگویند چون نیت داشته که آن تکبیرة را بگوید، نمازش صحیح است.
اما انصاف این است که این روایت مانند روایات «یعید» است و داخل در صلاة شده یعنی بدون تکبیرة اصلی نماز عرفی را شروع کرده ولو اینکه نماز شرعی نبوده. کسی که بدون تکبیر وارد نماز شده، در نظر عرف نماز میخواند.
ولکن این روایت مناقشه در دلالت دارد و ظهورش ضعیف است زیرا امام علیهالسلام میگویند مگر نیت نداشت که تکبیر بگوید؟ این یعنی به طور طبیعی تکبیر را گفته است. در روایت دیگر فرمود اگر یقین پیدا کرد تکبیر را نگفته اعاده کند ولی چگونه یقین پیدا میشود. در این روایت سوال از نسیان تکبیر است و همینکه امام به نیت اشاره میکنند یعنی مکلف نیت داشته که بگوید پس گفته است یعنی او ناسی نبوده.
شاهد مطلب روایتی است که مرحوم صدوق نقل میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْإِنْسَانُ لَا يَنْسَى تَكْبِيرَةَ الِافْتِتَاحِ[3] .
روایت سوم
بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَامَ فِي الصَّلَاةِ فَنَسِيَ أَنْ يُكَبِّرَ فَبَدَأَ بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ إِنْ ذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَبْلَ أَنْ يَرْكَعَ فَلْيُكَبِّرْ وَ إِنْ رَكَعَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ[4] .
این روایت منشا فتوای برخی شده و گفتند این روایت فرموده اگر قبل از رکوع یادش آمده، تکبیر بگوید و اگر رکوع کرده، نماز را ادامه دهد. گفته شده این روایت با روایات یعید تعارض ندارد بلکه جمع عرفی دارد. روایات یعید اطلاق دارد یعنی چه قبل از رکوع چه بعد از رکوع. اما این روایت میگوید اگر قبل از رکوع بود، اعاده کند.
اما به نظر میرسد دلالت آن قوت ندارد ولی احتمال میرود که چنین باشد. اینکه امام فرمود اگر قبل از رکوع یادش آمده، اعاده کند در حال بیان فرض شک است. یعنی به شکش اعتنا نکند ولی چون رکوع نکرده، اعاده کند. ولی وقتی رکوع کرد، مجاز نیست چنین نمازی را قطع کند و ادامه دهد.
نهایت این است که همین روایت دارای معارض است.
وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى أَنْ يَفْتَتِحَ الصَّلَاةَ حَتَّى يَرْكَعَ قَالَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ[5] .
ظاهر حتی یرکع یعنی رکوع کرده نه اینکه پیش از اراده رکوع یادش آمده. مکلف تا جایی رفته که حتی رکوع کرده، امام فرمودند اعاده کند.