< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیت /ادامه مسأله 20 : الثاني إذا كان عليه صلاتان أو أزيد قضاء

الثانی اذا کان علیه الصلاتان او ازید قضاءً فشرع فی اللاحقه قبل السابقه یعدل الیها، یعدل یعنی لازم است که عدول کند. خودش بعدا باز هم میگوید. مع عدم تجاوز المحل کما اذا دخل فی الظهر او العصر فتذکر ترک الصبح القضائی السابق علی الظهر والعصر. اما اذا تجاوز که قبلا خواندیم.

در قضائیین مرحوم سید فرمود که اگر موضع عدول باقی است، باید عدول بکند. وجه این چیست که باید یا جایز است؟

مرحوم آقای خویی[1] ظاهراً چون سابقاً مفصل بحث کرده در اینجا مراجعه نکرده وفرموده وجهش صدر صحیحه عبد الرحمن است «فأصل جواز العدول فی هذه المساله مستفاد من الاطلاق فی صحیح عبد الرحمان و هو قوله علیه السلام فاذا ذکرها و هو فی صلاة بدأ بالتی نسی[2] » اطلاق دارد و لو قضائیین باشند. قضائیین هم فاذا ذکرها قضای قبلی را و هو فی صلاة نماز فعلی، فقط اول و دوم داشته باشد کافی است.

مرحوم اقای حکیم[3] فرموده انصافش این است که روایت اطلاق ندارد. مورد روایت أدائیین یا یکی أدائی و یکی قضائی است

آنهایی که گفتند روایة أدائیین را بیان می کند از صدر روایة استفاده کرده اند که می فرماید نَسِيَ‌ صَلاَةً‌ حَتَّى دَخَلَ‌ وَقْتُ‌ صَلاَةٍ‌ أُخْرَى که مراد از وَقْتُ‌ صَلاَةٍ‌ أُخْرَى وقت فضیلت نماز است این وقت فضیلت در روایات بود خیلی عجیب نیست. اصلا میگفت ظهر وقتش این است معنا میکرد یعنی وقت فضیلت. کأنّ وقتش گذشته. گفته اند این صدر روایت که میگوید: حَتَّى دَخَلَ‌ وَقْتُ‌ صَلاَةٍ‌ أُخْرَى یعنی وقت فضیلتش، پس هر دو در وقت هستند.

 

ولکن انصاف این است که دَخَلَ‌ وَقْتُ‌ صَلاَةٍ‌ أُخْرَى شایع و غالب در جایی است که آن نماز قبلی وقتش گذشته باشد ونماز جدید وقتش آمده. خصوصا که در ذیلش هم دارد که در نماز مغرب است یادش آمد که نماز چهار رکعتی را نخوانده. نماز مغرب و نماز چهار رکعتی نماز قضاء میشود. ذیلش شاهد است بر این که یکی قضائی و یکی ادائی است. فاِن ذکرها آن که فراموش کرده در نماز مغرب است نماز جماعت هم هست. فرموده فاتمها یک رکعت اضافه کند بعد نماز مغرب را از سر نو بخواند ثم اتمّ. در این که این روایت میگوید یکی ادا و یکی قضا در این مقدارش یقینی است أمّا اطلاق داشته باشد قضائیین را بگیرد این را ما نتوانستیم باور کنیم.

اللهم به الغای خصوصیت. فرق نمیکند وقتی ادائیین عدول جایز باشد یکی ادا و دیگری قضا هم عدول جایز باشد أمّا در قضائیین عدول جایز نباشد، قداری بعید است. الغای خصوصیت به این بیان که روایة میخواهد توسعه را بیان کنند، ظاهر روایة ـــ همانطور که اقای خویی میگوید ـــ به ضم این مقدمه که میخواهد یک ضابطه کلی بیان کند لذا با این که صدرش قضا و ادا است ذیلش ادائیین را میگوید پس معلوم میشود که صدرش خصوصیت ندارد.

اگر کسی به این الغای خصوصیت اطمینان پیدا کرد مساله تمام است ولی اگر گفت احتمال میدهیم در قضائیین شارع عدول را تجویز نکرده باشد. در قضا و ادا که تجویز کرده نکته اش این است که الان اداء میخوانی شارع فرموده برگرد به قضا. چون میدانسته بعدا ادا را میخوانی مشکلی پیش نمیاید. این جا عدول را اجازه داده، وحتی به فتوای بعضی عدول را واجب کرده. خیلی بعید است که عدول کنی قضا را بیاوری و بعد ادا را ترک کنید. اما این داستان در قضائیین نیست. چه فایده ای دارد؟ اگر من اهل قضای دومی نباشم عدول هم بکنم این به زمین میماند و اگر هم عدول نکنم آن به زمین میماند.

برای تشریح ذهن می گوییم که بعید است شارع در ذهنش بوده در ادائیین اجازه داده، در قضا و ادا عدول را جایز شمرده ولی در قضائیین عدول را جایز نشمرده. می خواهد یک قاعده باشد هر کسی بدأ بصلاة و نسی صلاة اُخری و جای عدول داشت، یعدل.

اگر کسی این احتمال خصوصیت داد آیا راه دیگری هست؟ بعضی گفته اند استصحاب. استصحاب مقتضایش این است که عدول جایز است فرض کنید نماز صبح و ظهر الان قضائیین هستند آن زمانی که نماز ظهر ادائی بود ویادش آمد که نماز صبحش را خواب مانده و نخوانده، جایز بود عدول ـــ به حکم این روایت و روایت دیگر ـــ در زمانی که جای عدول داشت جایز بود که عدول به قضا بکند. الان که قضا شده شک داریم که آیا همان صلاحیت عدول باقی است یا نه، لا تنقض الیقین بالشک میگوید صلاحیت عدول باقی است.

لکن به ضم یک مقدمه؛ و آن مقدمه در اصول مطرح است که آیا قضا تابع أداء است یا نه؟. آنجا ما به این نتیجه رسیدیم که تابعیت قضا للأدا مشکل است به این بیان که: ما در وقت دو تا مطلوب (دو تا واجب) داشته باشیم. یکی اصل صلاة و یکی هم ایقاعها فی الوقت، بعد که وقت خارج میشود یک مطلوب با عصیان و نسیان از بین میرود. مطلوب اولی باقی میماند. ﴿أَقِمِ الصَّلاٰةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[4] به ضم ادله اوقات دلالت بر دو مطلوب میکند.

ما گفتیم اگر از إِذَا زَالَتِ‌ الشَّمْس وجبت الصلاة [5] یک مدلول بیشتر نمیفهمیم. نماز در وقت مِن زوال الی غروب الشمس واجب است. دو مطلوب نمیفهمیم. تا اینجا بحث اصولی واضح بود. لذا میگفتیم تبعیت القضاء للادا به این معنا اصلا منسوخ شده وجای بحث ندارد.

اما یک حرف دیگری در مقام بود. که ما از ادله قضا کشف میکنیم که شارع مقدس میخواهد بگوید همان واجب به عهده تو هست. خودش یک بحث است. قضا به امر جدید نیست. به امر اول است به آن معنا غلط است. ولی به امر اول است به این معنا که ما از ادله قضا کشف کردیم که شارع مقدس به ما میگوید هنوز آن واجب به گردنت هست. از ادله قضا، نه این که امر او ساقط شده یک امر جدیدی به قضا آمده. مثل اقای خویی این جور میگویند. شاید مشهور بین متاخرین همین است میگویند قضا به امر جدید است. ما گفتیم این احتمالش قوی است ولی صاف نبود حالا بحث بر این مبنا است کسی بگوید قضا عین ادا است. همان واجب بر گردن شما هست، وجوب جدید نیامده. اگر گفتی وجوب جدید نیامده همان واجب است جای استصحاب است. میگوییم آن واجب قبلا این صلاحیت را داشت الان شک دارم استصحاب بقای صلاحیت را میکنم. ولی اگر قضا به امر جدید باشد از اول شک دارم که این ماموربه جدید صلاحیت عدول را دارد یا نه. جای استصحاب نیست.

تحصل: استصحاب متوقف است که بگوییم قضا عین ادا است همان امر ادائی است. حالا همان امر ادائی به همان خطاب اولی که بعید است. یا به خطاب ثانوی، خطاب ثانوی آمده تکلیف جدید نیاورده فقط به گفته همان واجب هنوز به گردنت هست استصحاب صلاحیت عدول میکنیم و میگوییم هنوز این جا عدول جایز است و گفته اند این از استصحاب تعلیقی نیست. در استصحاب تعلیقی حکم منجز نیست. مثل فرض قبلی. اگر قبل از قیام متذکر میشدم عدول میکردم عدولم نافذ بود ولی تذکرم محقق نشد عدولم محقق نشد من در حال غفلت بودم. حکم شرعی فعلی نداشتیم. اگری بود. نشانه استصحاب تعلیقی این است که حکم فعلیت پیدا نکرده است عنب زبیب شده، اگر در حال عنی غلیان پیدا میکرد حرام میشد. ولی غلیان پیدا نکرد حرمت هم بالفعل نشد. در آن جا هم همین است. اگر متذکر میشد و عدول میکرد عدولش صحیح بود. اما متذکر نشده وعدول محقق نشده، فعلیت پیدا نکرده. یا به قول اقای خویی اگر تذکر پیدا میکرد جواز دخول بالفعل پیدا میکرد. جواز دخول وضعی. ولی تذکر پیدا نشد و جواز دخول وضعی هم محقق نشد.

بر خلاف محل کلام که میگوید همان وقتی که نماز ظهر واجب شد در وقت این صلاحتیش بالفعل بود الان شک داریم که صلاحیت از بین رفته یا نه استصحاب میگوید صلاحیت به حال خودش باقی است. این جور دفاع از استصحاب کردند و گفته اند تعلیقی نیست. تمام حرف این است که این استصحاب منوط به این است که قضا به امر جدید نباشد عین همان وجوب و واجب سابق باشد. قبلا صلاحیت عدول بالفعل داشت.

بعبارتی: کسی که نماز صبحش قضا شده بود بعد نماز ظهر امروزش در وقت است میگوید این صلاحیت عدول را دارد. چون از ادا به قضا است. از ادا به قضا که مشکل نداریم. الان خود این ظهر هم قضا شده. میگوید استصحاب میکنیم همان صلاحیت را که بالفعل محقق بود. و لیس هذا من استصحاب تعلیقی.

ولکن در ذهن ما این است که و لو این را صاحب جواهر در آن فرع قبلی فرموده بوده و خودش هم گفته است اشکال دارد. درست هم گفته در آن فرع قبلی اشکال دارد و تعلیقی است و هم در این مثال. صلاحیت که امر شرعی نیست. صلاحیت عدول دارد یعنی چی؟ بازش بکنید میشود تعلیقی. یعنی اگر شروع بکند در نماز فتذکر یجب العدول. صلاحیت خودش یک قضیه تعلیقی است. یعنی لو کان بادئا بصلاة الظهر فتذکر فی اثنائه انه لم یأت بالظهر لجاز العدول. این قضیه تعلیقیه محقق نشده است.

قائل میخواهد از تعلیقی بودن خارجش بکند. میگوید صلاحیت بالفعل است. میگوییم معنای صلاحیت چیست؟ صلاحیت غیر از قضیه تعلیقی چیز دیگری نیست. اشکالش همان اشکال استصحاب تعلیقی است و اگر استصحاب تعلیقی را قبول نکردیم که قبول نکردیم این جا هم مجال ندارد.

اقای حکیم[6] گفته تمام المدرک الاجماع. و الغا خصوصیت و...مویدش هست.

الثالث: اذا دخل فی الحاضره فذکر ان علیه قضاءً فانه یجوز له ان یعدل الی القضا اذا لم یتجاوز محل العدول. روایت عبد الرحمن روایت تمامی است یکی از مواردش دخول در حاضره است که یادش می اید قضاء برگردنش است و العدول فی هذه الصوره علی وجه الجواز بل الاستحباب. بخلاف صورتین الاولتین فانه علی وجه الوجوب. مساله ای است که قبلا هم وعده دادیم بحث کنیم.

ترتیب در قضا و ادا دلیل ندارد روایتی هم که در اینجا هست صبح را نخوانده در ظهر یادش آمده علاوه ادله عامه دلیل خاص هم داریم. روایات را هم حمل بر استحباب کردند که در حال نماز ظهر بود و یادش آمد نماز صبح را خواب مانده. حضرت فرمود عدول میکند به نماز صبح قبل از تجاوز از محل.

بر خلاف صورتین اولیین که چون ترتیب واجب بود عدول هم لازم است. هر دو قضائیین بود، ودر قضائیین ترتیب به نظر سید لازم است أمّا اگر مثل مرحوم اقای خویی و شاید مشهور بین متأخرین که ترتیب بین قضائیین لازم نمی دانند آن هم میشود جایز. در نظر مرحوم سید دو صورت عدول واجب است ویک صورت مستحب و در نظر اقای خویی دو صورت عدول مستحب و یک صورت واجب.

واجب است عدول یعنی وضعاً یعنی به خاطر ادله ترتیب این نماز عصر حساب نمیشود. دارد نماز عصر میخواند یادش آمد که ظهرش را نخوانده این نماز عصر واجب نیست عدول نکند همین طور بخواند ولی بعداً هم ظهر و هم عصر را بخواند. وجوب شرعی نیست که گناه داشته باشد. واجب است عدول یعنی وجوب وضعی. یعنی اگر ادامه بدهد این عصر محسوب نمیشود واگر ادامه می دهد به صورت رجائی ادامه بدهد و بعدا هم نماز ظهر و عصر را بخواندفقط نباید قصد تشریع کند.

الرابع: العدول من الفریضه الی النافله یوم الجمعه لمن نسی قرائة الجمعه و قرأ سورة اخری من التوحید او غیرها و بلغ النصف او تجاوز و اما اذا لم یبلغ النصف فله ان یعدل عن تلک السوره و لو کان هی التوحید الی سورة الجمعه فیقطها و یستانف سوره الجمعه.

مورد چهارم: عدول از فریضه به نافله در روز جمعه مستحب است ودلیلش اطلاق دارد چه نماز جمعه یا نماز ظهر ـــ در روایات به نماز ظهر روز جمعه نماز جمعه گفته شده ـــ این عدول برای کسی است که سوره جمعه که تأکید شده در نماز در روز جمعه خوانده شود فراموش کرده.

سید تفصیل داده اگر سوره توحید یا غیر سوره توحید و به نصف رسیده یا تجاوز از نصف کرده جای عدول نیست و نمیتواند به سوره جمعه برگردد.

اینجا حضرت فرمود این دو رکعت را نافله قرار بدهد، بعد دوباره نماز ظهر را شروع کند و سوره جمعه را بخواند. عدول بکند از فریضه الی النافله واگر به نصف نرسیده همان سوره را رها کن شروع کند به سوره جمعه خواندن و لو سوره توحید باشد.

در سوره توحید که در بحث قرائت میاید بحثی است که اگر کسی سوره توحید یا کافرون راشروع کرد میتواند قطع کند یا نه. بعضی از روایات میگویند قطع نکن. بعضی احتیاط واجب کردند که در صورت شروع باید ادامه بدهید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo