< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیت /ادامه مسأله 20 : الثانی اذا کان علیه صلاتان

 

استدراک

بحث در مساله 20 در این فرع بود که اگر تجاوز از محل کرد جای عدول نیست. این فرع را تمام کردیم. یک استدراکی داریم.

مرحوم سید در تجاوز از محل عدول سه جا حرف زده یکی در فصل 2 في أوقات الیومیة ونوافلها مساله 3 [1] روایة زارره وکلام مشهور را آورده و گفته است در کلام مشهور این است که اگر از محلش تجاوز بکند نماز باطل است اینجا مشهور گفتند بطلت.

ویکی در فصل 4 أحکام الأوقات مساله 9[2] که دیروز گفتیم احتیاط کرده. در مساله ما هم مثلا ظاهرش این است که فتوا داده است که نماز عشاء صحیح است.

ما در آن بحث اوقات حرف اقای خویی را قبول کردیم و اضافه کردیم اقای خویی گفته تنافی دارد ما هم گفتیم مرحوم سید سه جا سه حرف متفاوت زده. شاید این را هم گفته باشیم که در عروه خیلی جاها این جوری هست حرفهای متفاوت هست. وثابت میکند ﴿وَ لَوْ كٰانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّٰهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاٰفاً كَثِيراً﴾[3] و لکن این جا که رسیدیم میگوییم حرفهای سید قابل جمع است وتنافی ندارد ووجه جمع این است که سید در هر سه مساله احتیاط کرده.

اما در مساله 3 أوقات الیومیة ونوافلها بعد از این که میگوید قول مشهور مبنی بر بطلان را می آورد می فرماید: عندی فیما ذکروه اشکالٌ که نتیجه اشکال میشود احتیاط وجوبی. کما این که در مساله 9 أحکام الأوقات وچند مساله بعد تصریح میکند اشکال است.

به برکت آن مسائل در اینجا هم می گوییم که نماز عشاء باطل است علی الأحوط ، وشاهدش هم این است که در ادامه همین مسأله محل بحث فرموده اذا کان علیه صلاتین او ازید قضاءً تا می رسد به این که فرموده: اما اذا تجاوز محل عدول اتم ما بیده علی الاحوط و یاتی بالسابقه و یعید لاحقه کما مرّ فی الادائیه این که می فرماید: «در ادائیه هم همان طور که گذشت علی الاحوط است» موید این است که آن احوطی که آنجا میگوید به همه تعلق دارد. در این جا تصریح میکند که اتمام علی الاحوط است بعد هم میگوید کما مرّ

و أما إذا دخل في قيام الرابعة و لم يركع بعد فالظاهر بقاء محل العدول فيهدم القيام و يتمها بنية المغرب

اما فرع دوم که ناتمام مانده بود. فرع دوم این بود که در حال قیام است قبل از رکوع فی الرابعه یادش امد که نماز مغرب را نخوانده است. سید فرمود که فیهدم القیام . بنشیند سلام بدهد و آن را مغرب قرار بدهد. مشکله این فتوا این است که مورد روایات عدول همه اش قبل از تجاوز از محل است. بلکه موردش جائی اگر خواستی عدول کنی هیچی به هم نمیخورد ومؤونه زائده ای ندارد مثل این که در رکعت دوم یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده یعدل. مشکل این بود.

جواب داده شد که نه موارد در روایات از باب مثال است و آهنگ آن روایات این است که میخواهد تسهیل بکند یک قاعده کلی را برای ما بیان کند. که یک استظهاری است اگر کسی قبول کرد میگوید با همان روایات درست میکنیم مساله ختم به خیر میشود اما اگر از باب مثال هم باشد تا چه حدی است؟ رکعت دوم مثال باشد رکعت اول هم مثل رکعت أوّل است وهمچنین رکعت سوم، أمّا به رکعت چهارم رسیدی از کجا معلوم مثل آنها باشد درست است که مثال هستند ولی ضابطه ای که به ما میدهد ضیق است. ضابطه این نیست که کلّما أمکن و لو بهدم القیام و لو بهدم التسبیحات الأربعة، این طور اطلاقی ندارد.

اگر کسی اشکال کرد میگوییم وجه ثانی مصححه ابن عبد الرحمن است که در آن یک ضابطه ای برای ما بیان میکند. این روایة هم بحث سندی دارد وهم بحث دلالی دارد.

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلیهِ السَّلام عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَقَالَ إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ[4] می فرماید هر وقت در این نمازی که در دستش هست یادش امد که قبلی را نخوانده بدأ بالاُولی.

فقط میگوییم باید امکان بدء باشد لذا جایی که وارد رکوع شده خارج است چون رکوع زیاده میشود و نمیتواند بدء کند. همیشه کلام منصرف است به فرض قابلیت. اگر گفتند این حرف را همه میفهمند شما نمیتوانید نقض کنید که بنده زاده که دو ساله است نمیفهمد. همه میفهمند مراد کسانی که قابلیت فهم دارند. قابلیت جزء مدلول است. خب این از نظر.

به ذهن میزند که قاعده کلیه است و لو یکی قضا و دیگری ادا ولی میخواهد یک ضابطه برای ما بیان کند که هر وقت در اثنای دومی یادش آمد ترک أوّلی را بدأ بالأوّل.

فقط یک مشکل سندی دارد که نمیشود گفت مشکل. کلینی نقل میکند از شیخش حسین بن محمد الأشعری، که چند عنوان دارد. ما در مورد ایشان که از مشایخ کلینی است ودر مورد و شیخِ شیخ کلینی معلی بن محمد سابق الایام بحث کردیم و الان چون بحث مبتنی به این نیست وروایات قبل را هم قبول کردیم به همین مقدار کفایت میکنیم که: اینها کثرت روایت دارند، روایت أجلا دارند. کافی پر است از روایاتی که از این دو بزرگوار نقل کرده، همان داستان اکثار روایت، مرحوم اقای خویی[5] هم اینجا بیان کدره وذهن عرفیش انکار نکرده.

منتهی در ناحیه معلی بن محمد یک گیری هست که نجاشی[6] گفته است مضطرب الحدیث است که آن هم اجتهاداتی است به تبع ابن غضائری آنها نمیتواند مقاومت کند با این روایت اجلا. آقای خوئی هم گفته نمیتواند مقابله کند با توثیق علی بن ابراهیم قمی. چون در تفسیر هم هست. حالا آنها مهم نیست مهم همین است که کثرت روایت و روایت اجلا دارند نمیشود اینها ادم های بدی باشند. ادم های بزرگ از ادم های کوچک تا بتوانند نقل نمیکنند نه که اکثار روایت بکنند.مرحوم اقای خویی گفته معنای مضطرب الحدیث روشن نیست. بعضی اوقات از ادم های ضعیف نقل میکند یا بعضی اوقات حدیث عجیب نقل میکند. نجاشی هم مضطرب الحدیث را آورده و هم میگوید کتابهای خوبی دارد.

(همیشه ما میگوییم رجال روان معجم اقای خویی است و اصول روان مصباح اقای خویی است و فقه روان هم تنقیح اقای خویی است. الحق و الانصاف خدمت خیلی بزرگی کرده که این مطالب را روان کرده است. شما جامع الرواة را نگاه میکنید اصلا ادم گیج میشود. بقیه رجالها هم همینجوری است درست است حالا نجاشی صاف است ولی ایشان همه را جمع کرده و منقح کرده. شما به جای این که به چند کتاب مراجعه کنید به همین یکی مراجعه میکنی و غالبا هم نتیجه میگیری)

از نظر سندی مصححه است و مشکلی ندارد دلالتش هم تمام است.

وجه ثالثی را ایشان فرموده که در مقام داریم. حدیث لا تعاد. گفته است ما میتوانیم با حدیث لا تعاد هم حکم به صحت این نماز بکنیم. چرا؟ چون اصل عدول که مشکلی ندارد درست است عدول خلاف قاعده است ولی در این موردی که روایت است عدول از عشا به مغرب منصوص است. این خلاف قاعده نص دارد. اگر مشکلی باشد از ناحیه ان قیامی است که اضافه میشود. ما الان عدول کنیم به مغرب، مغرب ما میشود سه رکعت همراه با یک قیام. ان تسبیحات هم که ذکر خدا است و آن نیاز به حدیث لا تعاد ندارد اصلا. سه رکعت همراه یک قیامی است اگر عدول کنیم. حدیث لا تعاد میگوید لا تعاد الصلاة الا من خمس که قیام از آن خمس نیست. فرموده ما میتوانیم با حدیث لا تعاد. در فرع قبلی میگفت نمیشود چون یک رکعت را عمدا اضافه کردید اما اینجا قیام را عن سهو اضافه کردید. فکر میکردی نمازت چهار رکعتی است بلند شدی. پس عن سهوٍ، عن غفله یک قیامی اضافه کردی و حدیث لا تعاد میگوید قیام اعاده ندارد. پس این نمازت صحیح است.

ولکن در ذهن ما این است که این فرمایش ایشان عجیب است عدول خلاف قاعده است ـــ کما این که خود ایشان گفت ـــ ما باید دلیل پیدا کنیم بر این خلاف قاعده، جواز عدول دلیل می خواهد.

فرض کلام این است که روایات اطلاق ندارند روایت دسته اول دلالت ندارد چون از باب مثال نیست، روایت عبد الرحمن هم اطلاق ندارد مقتضی قاصر است مشکل در مانع نیست تا حدیث لا تعاد مانع را بر طرف کند الان در حال قیام نمی داند می تواند عدول کند یا نه؟ مشکل ما قیام نیست بلکه مشکل در أصل عدول است عدول معنایش این بود که قبلی ها را که نماز عشا قصد کردم مغرب حسابش کنم آیا می تواند یا نه؟ مشکل از باب زیاده شدن قیام نیست بلکه مشکل این است آیا ما میتوانیم نیت رکعات سابقه از عشا به مغرب برگردانیم؟ اگر روایات قاصر باشند ما دلیل بر جواز عدول نداریم تا نوبت به این بحث برسد که قیام جایز است یا نه.

وجه رابع: استصحاب است. به این تقریب که: قبل از این که من قیام کنم الی الرکعه الرابعه عدول جایز بود بلا اشکال. لو عدلت قبل القیام وقع العدول ـــ صح العدول یعنی وقع العدول ــ الان قیام کردم شک دارم که هنوز هم عدول به حال خودش باقی است مجال دارد یا نه؟ یقین دارم به صحت عدول قبل از قیام، شک دارم به صحت عدول بعد از قیام، استصحاب میگوید لا تنقض الیقین بالشک الان هم میتوانی عدول کنی.

مرحوم آقای خویی جواب داده: که این استصحاب تعلیقی است و استصحاب تعلیقی مجال ندارد. یقین دارم اگر قبل از قیام عدول کنم یقینا اثر دارد. اما بعد از قیام عدول اثر دارد یا نه، شک دارم. میگوید متیقن ما عدولی است که خارجا محقق شود قبل از قیام. این معنایش این است که عدول شما وقوع است، لذا صحّ را به وقوع معنی کردیم وقوعش معلق است که قبل از قیام باشد. آن را یقین دارم که واقع میشود اما الان شک دارم که بعدش واقع میشود یا نه، شک دارم من که میتوانم الان عدول کنم. در عدول کردن خودم شک ندارم، در وقوعش خارجا شک دارم. اگر شارع امضا کرده باشد واقع میشود.

(یکی از نشانه های استصحاب تعلیقی این است معلق علیه واقع نشده است. اگری است. اصلا قوام استصحاب تعلیقی همین است که اگری باشد، اگر عنب در حال عنبی میجوشید حرام میشد ولی جوشیدن محقق نشده است. شما به چی یقین دارید. فقط به این قضیه تعلیقیه یقین دارید که واقع نشده است)

از این چهار وجه عمده دلیل مصححه ابن عبد الرحمن است و لا یبعد که روایت زراره هم به همان بیانی که گفتیم دلالت بر این مطلب داشته باشد.

این که مرحوم سید در این فرع فرموده قیام را هدم بکند و برگردد به آن نماز مغرب این حرفش تمام است.

الثاني إذا كان عليه صلاتان أو أزيد قضاء فشرع في اللاحقة قبل السابقة يعدل إليها مع عدم تجاوز محل العدول كما إذا دخل في الظهر أو العصر فتذكر ترك الصبح القضائي السابق على الظهر و العصر

مورد دوم که مرحوم سید آورده صلاة قضائی است. شروع کرد نماز ظهر قضائی را ونماز صبحش هم قضا شده بود باید عدول بکند. یک بحثی در نماز قضا هست که ایا ترتیب لازم هست یا نه، مرحوم سید از کسانی است که میگوید ترتیب لازم است چون ترتیب را لازم می داند فرموده به سابقه بر میگردد، به این شرط مع عدم تجاوز محل العدول.

در جایی که محل عدول باقی است. مغرب را قضا باید بکند ویادش رفته است وارد نماز عشا شد رکعت چهارم قبل از رکوع یادش آمده که نماز مغرب را باید أوّل قضاء میکردیم سید فرمود: یعدل الیها مع عدم تجاوز محل العدول كما إذا دخل في الظهر أو العصر فتذكر ترك الصبح القضائي السابق على الظهر و العصر و أما إذا تجاوز عن محل العدول أتم ما بيده على الأحوط. چون سید قطع صلاة را حرام میداند

و يأتي بالسابقة مثلا نماز مغرب را میاورد و يعيد اللاحقة

در اینجا سید «الأحوط » را أوّل آورده تا شامل موارد بعد بشود چون معنا ندارد احتیاطاً نماز را ادامه بدهد ـــ شاید تکلیفش ساقط شده ـــ ولی «یعید اللاحقه» فتوا باشد. لذا این احوط اول به همه تعلق دارد. یعید لاحقه یعنی علی الاحوط كما مر في الأدائيتين و كذا لو دخل في العصر فذكر ترك الظهر السابقة فإنّه يعدل

این فرع هم از مواردی است که نمازها مترتب بر هم هستند وحکمشان روشن است چون مترتبتین منصوص بوداگر مشکلی باشد در غیر مترتبتین است. وارد نماز قضای ظهر شده یادش امد که نماز صبح را نخوانده است. اینجا اگر محل نگذشته یعدل و اگر گذشته همان داستان ها میاید دوباه.

أمّا این که محل نگذشته عدول کند خاطر موثقه عبد الرحمن است ظاهر این موثقه این است که أولی قضاء ودومی أداء است ولی بحث ما در قضائیین است قضا و ادا در إدامه بحث می آید

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلیه السَّلام عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى ظاهر وقت صلاة اُخری این است که قضاء شده. فَقَالَ إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا می فرماید آن که قضا شده یادش امد نخوانده برگردد. صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا مَعَ إِمَامٍ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ ثُمَّ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلَّى الْعَتَمَةَ بَعْدَهَا وَ إِنْ كَانَ صَلَّى الْعَتَمَةَ وَحْدَهُ فَصَلَّى مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ فَتَكُونُ صَلَاتُهُ لِلْمَغْرِبِ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُصَلِّي الْعَتَمَةَ بَعْدَ ذَلِكَ[7] .

درست است که مورد سوال در روایة این است که نماز أوّلی قضاء است و دومی أداء ولی به ذهن میزند که یک قاعده کلی را بیان میکند هر وقت اول و دوم بود. در دومی یادش امد که اولی را نیاورده است یعدل. وبه ذهن این میزند فرقی بین أدائیین و بین أداء و قضاء و بین قضائیین نیست.

الفقیه یحتال و لا یعید الصلاة[8] در روایات کم موردی است که حکم به بطلان صلاة شده باشد همیشه یک راهی برایش پیدا کردند.

درست است که حضرت در مورد نماز سه رکعتی و چهار رکعتی فرموده ولی مختص نیست بلکه موردش باید باشد. او سوال کرد یکیش قضائی است و یکی ادائی است فرمود بدأ بالاول. مهم نماز أول و نماز دوّم است وفرقی نمی کند هر دو قضائی باشند، خیلی بعید است که حتما باید در ادا باشیم وعدول به قضاء کنیم . وحتی مستحب هم هست کسی در نماز ظهر است یادش امد که نماز صبحش قضا شده عدول بکند. فتوا هم همین است.

تحصل: از روایة یک ضابطه ای کلی استفاده میشود. لذا فرق بین قضائیین و یکی قضا و یکی ادا نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo