< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز /فصل 21 : نیت /مسأله 20 : لایجوز العدول من صلاة الی اُخری

 

(مسألة 20) لا يجوز العدول من صلاة إلى أخرى إلاّ في موارد خاصة أحدها في الصلاتين المرتبتين كالظهرين و العشاءين إذا دخل في الثانية قبل الأولى عدل إليها بعد التذكر في الأثناء إذا لم يتجاوز محل العدول و أما إذا تجاوز كما إذا دخل في ركوع الرابعة من العشاء فتذكر ترك المغرب فإنه لا يجوز العدول لعدم بقاء محله فيتمها عشاء ثمَّ‌ يصلي المغرب و يعيد العشاء أيضا احتياطا و أما إذا دخل في قيام الرابعة و لم يركع بعد فالظاهر بقاء محل العدول فيهدم القيام و يتمها بنية المغرب[1]

بحث در مساله 20 است فرع اول این است که عدول جایز نیست. مرحوم سید این بحث را در اوقات هم مطرح کرده لذا إشارةً بحث میکنیم مقداری که اونجا بحث نشده یا کمتر بحث شده اینجا بیشتر بحث میکنیم.

لا يجوز العدول من صلاة إلى أخرى به دست ما نیست که از هر نماز بخواهیم به هر نمازی عدول کنیم. الان نماز نافله میخوانیم بگوییم رهایش کنم حال ندارم نماز واجب را دوباره بخوانم. همین نماز واجب باشد. یا نماز واجب را بی حالی خواندم این باشد مستحبی.

معنای عدول

معنای عدول این است که مقداری که آوردم امتثال آنچه که قصدش کردم نباشد از جهت بقاء. حدوثا امتثال اون بود ولی از حیث بقاء امتثال او نباشد. واز جهت بقاء امتثال مقصود جدید باشد. این جایز نیست.

استحاله عدول

بعضی گفته اند عدول محال است چون الشیئ لا ینقلت عما هو علیه.

ولکن این قاعده در تکوینیات است ولی در اعتباریات هیچ اشکالی ندارد وحتّی دلیل هم بر جواز عدول داریم.مثل این امتثال نافله بود شارع مقدس بگوید از الان که قصد جدیدی من ان را اعتبار میکنم امتثال امر جدید لذا ما استحاله را قبول نداریم.

میشود که ما امتثالی را حدوثا تبدیل کنیم به امتثال دیگری بقاءً و لکن این دلیل میخواهد. مثلاً به نیت نافله دو رکعت خوانده شده مصداق نافله این امتثال امری است که ترخیص در ترک دارد. شما میخواهید بگویید بقاءً این دو رکعتی که امتثال أمری بود بشود امتثال أمر دیگری، واین خلاف قاعده است اصل این است که امتثال أمر دیگری نمیشود. امکان دارد ولی خلاف قاعده است وقتی که خلاف قاعده شد دلیل میخواهد.

توجیه موارد خاص در عدول

کسانی که قائل به استحاله عدول هستند موارد عدول که دلیل خاص دارد را توجیه میکنند، مثل آقای خویی طوری بیان میکند که خلاف قاعده: الشیئ لا ینقلب عما هو علیه نباشد.

ایشان میگوید که آن مواردی که عدول جایز است ودر شریعت به ما اجازه داده اند لبّش این است که صاحب مساله در مقام امتثال کوتاه آمده. یعنی گفته همین دو رکعت را که به نیت أمر ندبی آوردی بعنوان واجب قبول می کنم، بعبارتی عمل مرکب از مأتی به امر ندبی و امر فریضه ای را در مقام امتثال قبول دارد به جای آن امر فریضه ای ( تنزیل در مقام امتثال).مثل موارد قاعده فراغ. که با وجود شک در طهارت امام علیه السلام می فرمایند من قبول دارم و لو ممکن است حدث هم داشته باشد.

ما میگوییم اینکه شارع عدول را اجازه داد معنایش این است که این قصد تو را امضا کردم این که تا الان میگفتی نماز نافله از الان میگویی فریضه، همین که اعتبار میکنی فریضه را، امضا کردم.

همانطور که امتثال یک امر اعتباری است ــ کما حقق في الاُصول ــ تبدیل امتثال هم أمر عقلائی است میتواند أصلاً می تواند از امتثال دست بردارد بگوید نمازی که خواندم نماز نباشد.

در محل کلام تا الان امتثال امر استحبابی است نسبت به همین یک رکعتی که اورده، گاهی من میگویم این امتثال نبود یک وقت هم میگویم همین هایی که اوردم من اعتبار میکنم امتثال أمر دیگری باشد شارع میگوید اشکالی ندارد. این قصد من را امضا میکند.

إلا في موارد خاصة مگر در مواردی که شارع عدول را امضا کرده است. أحدها في الصلاتين المرتبتين كالظهرين و العشاءين در حال نماز عصر بودی یادت امد که نماز ظهر را نخواندی. روایة میگوید عدول کن. نماز عصر را خواندی تمام کردی یادت امد ظهر را نخواندی روایة میگوید بگو همین نماز عصر، نماز ظهر باشد و دوباره عصر را بخوان. این را شاید مشهور اعراض کردند که داستان مفصلی دارد. ما گفتیم اینها در ذهنشان همین بوده نماز عصر را خواندیم تمام شده حالا بشود ظهر این خیلی مؤونه میخواهد. به روایت در این فقره عمل نکردند.

در باب اوقات صاحب وسائل در باب 63 این روایات را آورده[2] و معارض این روایت را اورده است بحث مفصل کردند ما بحث نمیکنیم. مقتضای صحیحه زراره همین است که یجوز العدول فی صلاتین مرتبتین کالظهرین و العشائین.

اذا دخل في الثانية فراغ را نمیگوید قبل الأولى عدل إليها بعد التذكر في الأثناء منتهی با یک شرط إذا لم يتجاوز محل العدول محل عدول را تجاوز نکرده باشد. این شرط در ظهرین که مماثل هتسند لازم نیست چرا که محل عدول تجاوز نمیشود.

بله در نماز مغرب و عشاء است که محل عدول گاهی باقی نمیماند ومحل بحث اینجاست

و أما إذا تجاوز كما إذا دخل في ركوع الرابعة من العشاء فتذكر ترك المغرب یادش آمد که مغرب را نخوانده اینجا جایز نیست که عدول کند. مغرب که چهار رکعت نمیشود. فإنه لا يجوز العدول لعدم بقاء محله پس تکلیف چیست؟ فيتمها عشاء ثمَّ‌ يصلي المغرب بعد بلند شود یک نماز سه رکعتی بخواند و يعيد العشاء أيضا احتياطا.

تناقض در کلام سید

مرحوم سید در مورد اعاده نماز عشاء احتیاط کرده است بحث این است که آیا این احتیاط واجب است یا احتیاط مستحب؟

مرحوم اقای خویی این احتیاط را مستحبی فهمیده. گفته است که فیتمها عشاءً فتوا است ثم یصلی المغرب فتوا است. یتمها عشاء یعنی صحیح هم هست. و الا اگر صحیح نبود چطور فتوا میدهد فیتمها عشاء. پس صحیح است و احتیاطا میشود احتیاط مستحب، بعد بر سید اشکال کرده: فتوای مشهور این است که اگر بعد از رکوع رابعه یادش آمد نماز باطل است. باید استیناف کند اول نماز مغرب را بعد عشا را بخواند. سید در بحث اوقات همان فتوای مشهور مبنی بر بطلان نماز را آورده و تعلیقه هم نزده و ردّش نکرده معلوم میشود که نظرش همان نظر مشهور است. أمّا اینجا خلاف حرف خودش در آنجا را قائل شده وگفته است فیتمها عشاءً، لذا این دو کلام با هم تنافی دارند.

مرحوم آقای خوئی در إدامه فرموده: حق هم همان نظر در باب اوقات است که نماز باطل است. لذا خودش هم تعلیقه زده است که بل یرفع الید عنها علی الأظهر[3] .

جواب از تناقض

ولکن ما که مراجعه کردیم این فرمایش اقای خویی را پیدا نکردیم. مرحوم سید در بحث اوقات در مساله 9[4] احتیاط کرده. گفته است احوط این است که عشا را ادامه بدهد بعد مغرب و بعد دوباره عشا. کسی در نماز عشا است فتذکّر که نماز مغرب را نخوانده.

ادعای ما این است که مرحوم سید در هر مسأله احتیاط کرده است. لذا تناقض نیست. فیتمها عشاءً ثم یصلی المغرب و یعید العشاء ایضا احتیاطا. همه اینها احتیاط است تا با اونجا جور در بیاید. هیچ تناقضی بین دو کلام سید نیست.

أمّا أصل فرع

اگر در رکوع رکعت رابعة یا بعد از رکوع رکعت رابعة بفهمد که نماز مغرب را نخوانده است آیا یتمها عشاءً یا یستانف که مشهور این را میگویند. مرحوم اقای خویی موافق مشهور شده است اینجا و گفته است یستأنف این نماز محکوم به بطلان است چرا؟ به مقتضای ادله ترتیب.

ادله ترتیب که میگوید الا ان هذه قبل هذه[5] یعنی میگوید همه این نماز باید بعد از همه آن نماز باشد. همه نه فقط عمده اش. نه همه اش باید قبل او باشد. مقتضای ادله ترتیب این است که همه نماز عشا باید بعد از نماز مغرب باشد. وقتی که در رکوع رکعت چهارم متوجه شد این ما بقی از رکعت سوم قبل از نماز مغرب واقع است که خلاف ادله ترتیب است. ادله ترتیب مرعات نشده پس باید بگوییم باطل است.

روایت جواز عدول از کار افتاده چون مورد روایات جایی است که امکان عدول باشد أمّا اینجا امکان عدول نیست.

أمّا حدیث لا تعاد با این که در اثناء هم جاری میشود ولی باز نمی تواند کار گشا باشد چون حدیث لا تعاد نسبت به قبل از رکوع رکعت چهارم میگوید لا تعاد با این که ترتیب را مراعات نکردی أمّا نسبت به یک رکعت باقی مانده تعمدا این یک رکعت را قبل از مغرب میخوانی وحدیث لا تعاد فرض تعمد را شامل نمیشود. الان عمدا ترتیب را ترک کرده ولا تعاد با این که جاهل را شامل میشود ولی این شخص عالماً متعمداً شده و حدیث لا تعاد شاملش نمیشود. لذا نماز به مقتضای ادله ترتیب محکوم به بطلان است. فتستانف تصلی المغرب وبعده العشاء.

مشکل ما این است که ادله ترتیب این طور اطلاقی ندارد وفتوای مشهور مقدار سنگین است که: هنوز رکوع نکردی ویادت آمد نماز صحیح است برگردی به نماز مغرب ولی اگر رکوع کردی و یادت آمد نمازت باطل باشد.

ما در ذهمان این است که ادله ترتیب این جا را شامل نمیشود. ادله ترتیب میگوید که نماز عصر بعد از نماز ظهر الا ان هذه قبل هذه، نماز عشا بعد از مغرب است. این که همه اجزائش باید بعد از مغرب باشد و لوانهایی که خواندی مصحح داشته باشد مثل این که قبل از رکوع لا تعاد داریم.

نسبت به قبلی ها لا تعاد میگوید ترتیب شرط نیست. اطلاق داشته باشد حتی نسبت به جزئش هم ترتیب باشد حتی در جایی که نسبت به قبلش ترتیب ساقط شده آنجا هم ترتیب لازم است، ما این را گیر داریم شک در شرطیت ترتیب داریم برائت میگوید شرط نیست.

در فقه نظیر هم دار ــــ حرف ما عجیب نیست ـــ نظیرش روایت معتبره در باب 63 ابواب طواف[6] . روایت معتبره است که کسی در اثنای سعی یادش آمد که یک شوط از طواف را کم گذاشته است. طواف باید قبل از سعی باشد قران هم طواف را قبل از سعی آورده و روایت هم گفته طواف قبل سعی است. ترتیب شرط است کسی سعی بکند من دون الطواف اصلا نسیان بردار نیست. ترتیبش از نماز خیلی بالاتر است. ترتیب در باب نماز خیلی محکم نیست. لا تعاد دارد ولی در طواف نسیانا رفته سعی را انجام داده فایده ندارد باید یطوف ثم یسعی. با این که ترتیب این قدر اهمیت دارد ولی مع ذلک میگوید اگر یک شوط از طواف را یادش رفته در حال سعی یادش امد برگردد آن را انجام بدهد و بعد سعی را ادامه دهد. سائل میگوید ترتیب چه میشود؟ ترتیب کل به هم خورد. حضرت آنجا فرمود همین که بدء کرده به طواف ترتیب حاصل شده.

همین شیئ از طواف قبل بیاوری ترتیب حاصل است. این که ما میگوییم ترتیب به این معنی نیست که همه اجزاء باید بعد آن باشد.

 

ببیان دیگر: بحث بند به این است که ایا ادله ترتیب اطلاق دارد میگوید این یک رکعت باید بعد از مغرب باشد با این که قبلش به حکم لا تعاد ترتیب ساقط بوده چون نسیانا ترتیب به هم زده شد. ما اطلاقش را نتوانستیم باور کنیم. شک میکنیم در شرطیت ترتیب برائت جاری میکنیم برائت حاکم بر قاعده اشتغال است. شک دارم این رکعت ایا ترتیب شرط است که باطل باشد یا ترتیب شرط نیست، میتوانم ادامه دهم.

تحصّل: نمازی دارم قبل از رکوع رکعت چهارم لا تعاد میگوید ترتیب شرط نیست و بعد از رکوع برائت میگوید شرط نیست. این نماز محکوم به صحت است. ما فرمایش مرحوم سید را اگر فتوا داده بود فیتمها عشاءً میگوییم حرف درستی است. بله احتیاط مستحب ما میگوییم : فیتمها عشاءً ثم یصلی المغرب و لکن یعید العشاء احتیاطا. یک «لکن» میاوریم که این احتیاط مختص باشد.

و أما إذا دخل في قيام الرابعة و لم يركع بعد فالظاهر بقاء محل العدول فيهدم القيام و يتمها بنية المغرب در این جا سه حالت دارد:

یکی هنوز به رکوع نرفته. أدلّه عدول میگیرد جایی که من رکعت دوّم دارم تشهد میخوانم یادم آمد که نماز مغرب را نخواندم. یعدل الی المغرب.

حالت دوم : بلند شدم و رکعت سوم را خواندم رفتم سجده میخواهم بلند بشوم یادم آمد که مغرب را نخواندم همان جا بشیند و بلند نشود. أدلّه عدول این جا را هم میگیرد.

حالت سوم : اگر بلند شد یادش آمد که مغرب را نخوانده است، این قیام جزء نماز مغرب نمیشود اینجا که یک مشکله ای است. عدول هم که خلاف اصل است. این مقدار اضافه از سه رکعت است.

مرحوم سید در این فرض قیام قبل از رکوع فرموده فوراً بنشیند. فیهدم القیام و یتمها بنیة المغرب.

بحث در این حالت سوم است باید دید روایات عدول اطلاق دارد حتی اینجا را شامل بشود یا نه؟.

روایات عدول بعد از رکوع را نمیگرفت قطعا. کما این که قبل از این قیام را میگیرد قطعا. این حالت قیامی مشکوک است که آیا مشمول روایات عدول است؟ مثالهایی که در روایات عدول زدند بر این فرع تطبیق نمیکند مثالها همان قدر متیقن است

بحث در این است که آیا این موارد در روایات از باب مثال است واشاره به یک قاعده است و آن قاعده این است که مهما امکن العدول، یا این مثال ها خصوصیت دارد وما را به قاعده نمیرساند.

این که گفتیم مثالها خصوصیت دارد به این معنا نیست که چون روایة رکعت دوم را مثال زده در رکعت اول اگر یادش آمد عدول نشود بلکه از باب تعدی ـــ نه ازباب قاعده ـــ می گوییم که در رکعت أوّل هم یادش بیاید می تواند عدول کند چون فرقی بین این دو نیست. اما این که یک قاعده بگوید کل ما امکن العلدو و لو بالقیام مثلاً یک قیامی برای رکعت چهارم کردی امتثال رکعت چهارم را کردی. خصوصا تسبیحات هم خواندی میخواهی بروی رکوع یادت امد که نماز مغرب را نخواندی. ایا این ازش قاعده استفاده میشود یا مجرد مثال است؟ در این استظهار اختلاف است.

بعضی میگویند موارد در روایات از باب مثال است ویک قاعده به دست ما می دهد.

بعضی دیگر میگویند از باب نه نیستند. اگر هم قاعده ای به دست بدهند قاعده اش در صورتی است که مؤونه اضافی نداشته باشد.

أمّا این که هر جا امکان دارد عدول و لو مؤونه زائده هم دشته باشد این روایات چنین اطلاقی ندارتد.

ما این بحث را سابقاً تمام کردیم وگفتیم اقرب به ذهن این است که از باب مثال است میخواهد بگوید اگر میشود، عدول بکنید. در آن روایت داریم که عدول کن، فَإِنَّمَا هِيَ‌ أَرْبَعٌ‌ مَكَانَ‌ أَرْبَع[7] این هم سه است و اون هم سه. قیامش اثری ندارد. ما الان میخواهیم عدول کنیم میخواهیم آن سه رکعت را مغرب قرار بدهیم وقیام را نمیخواهیم قرار بدهیم. آن سه رکعت مغرب همان سه رکعت است.

آهنگ روایات عدول یک نوع تسهیلی است. میگوید بعد از نماز یادم امد میگوید خب بگو این که اوردم حالا ظهر باشد حالا عصر باشد. منبه داریم که اینها از باب مثال است. هر جا میتوانی درستش کنی. راه هست درستش کن. ما در ذهنمان این است. بعد از رکوع نمیتوانیم درست کنیم چون رکوع زیاده در نماز سه رکعتی است. ولی قبلش قیام زیاده نیست قیام اگر به قصد جزئیت اوردیم زیاده است ما این قیام را به قصد عشا اوردیم الان آن سه رکعت را مغرب قرار میدهد.

در میان روایات عدول یک روایت مصححه داریم و کنت فی الرکعة الثانیه ندارد و یک ضابطه بیان کرده است و میگوید هر وقت داخل نماز شدی بعد یادت امد که نماز قبل را نخواندی عدول کن. فقط تخصیص میزنیم به جایی که وارد رکوع رابعه شده است. میگوییم جایی را میگوید که امکن است. سند روایت محل کلام است دلالتش ظاهرا مشکلی نداشته باشد انشالله تتمه کلام فردا بحث خواهیم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo