< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیت /تتمه مسأله 19

 

استدرک

روایت ابن ابی یعفور روایت سومی همان باب نیت که شیخ طوسی به اسنادش از عیاشی نقل کرده بود[1] . انجا دارد حسن بن محبوب عن عبد العزیز. عبد العزیز دو تا دارد، مهتدی که از اجلای قوم است از علمای قم بوده است عبد العزیز المهتدی القمی. مدح فراوانی دارد توثیق دارد روایت دارد کتاب دارد یکی هم عبد العزیز العبدی. ایشان توثیق ندارد که بماند مرحوم نجاشی[2] گفته است ضعیف است. گر چه آن هم صاحب کتاب است و أجلاء کتابش را نقل کردند ولی گفته است ضعیف است. به ذهن میاید که صاحب وسائل این مهتدی[3] را که اضافه کرده است این المهتدی در تهذیب نیامده در ذهن صاحب وسائل بوده که عبد العزیز مطلق انصراف به المهتدی دارد که شأن بالایی دارد. اگر گفتند اقای بروجردی این طور گفته است بروجردی زیاد هستند ولی انصراف به اشهر پیدا میکند وهمان انصراف اثرش را ناخوداگاه در نوشته می گذارد.

اگر ما بودیم همین مقدار عبد العزیز عبدی ضعیف است آن جلالت مهتدی را ندارد حرف صاحب وسائل را میپذیرفتیم. اسم انصراف دارد به من هو مشهور وعظیمٌ. ولکن در محل کلام یک نکته ای است که از عمل به این قاعده مانع میشود. نکته این است که مرحوم نجاشی که کتاب عبد العزیر العبدی را نقل میکند راوی کتاب را حسن بن محبوب قرار داده است. در این روایت هم حسن بن محبوب هست. حسن بن محبوب عن عبد العزیز. قاعده می گفت مطلق، منصرف به اشهر است ولی از طرفی این جا راویِ کتاب عبد العزیز العبدی حسن بن محبوب است و حسن بن محبوب در این روایت نقل کرده است از عبد العزیز و از آن طرف هم هیچ روایتی از عبد العزیز المهتدی توسط حسن بن محبوب نداریم. این دو نکته باعش ده که آن قاعده انصراف به أشهر در اینجا خراب شود. این است که اگر نگوییم این عبد العزیز همان العبدی است لا اقلش نمیتوانیم بگوییم این عبد العزیز المهتدی است. لذا اقای خویی درمورد رجال سند گفته کلهم موثقون به نقل وسائل الشیعة اکتفا کرده که عبد العزیز المهتدی نقل کرده است پس این روایت از نظر سندی اشکال دارد و از نظر دلالی هم دیروز گفتیم اشکال دارد و نمیشود به این روایت تمسک کنیم.

(نکته: نباید به نقل علما و روات اکتفاء کنیم. درست است که شأنشان بالا است و جلیل القدر هستند ولی در نقلشان همیشه باید اصاله الفسادی باشیم نه اصاله الصحه. به نقلشان اکتفا نکنیم)

تتمه مسأله

اما ادامه مساله 19 که مسأله ای فقهی و اصولی است

فرع دوم این بود که: شخصی الان حالش را میداند که دارد نماز عصر میخواند به خودش مراجعه میکند میبیند دارد نماز عصر میخواند امر وجدانی است. گاهی به خودمان مراجعه میکنیم میبینیم داریم نماز عصر میخوانیم به عقب که بر میگردیم شک داریم واقعا نیت عصر کرده بودیم یا ظهر. مرحوم سید در این جا فرمود که نمازش صحیح است به خاطر قاعده تجاوز.

حل مسأله با قاعده تجاوز

مرحوم آقای حکیم[4] که ظاهر عبارت سید دیده فرموده : در نیت قاعده تجاوز جاری نیست. نیت محل شرعی ندارد. قاعده تجاوز در فعلی جاری میشود که محل شرعی داشته باشد. و دخلت فی غیره[5] . دو تا شرط دارد. مشکوک شما مشکوکی باشد که محل شرعی دارد و از آن مشکوک تجاوز کرده باشی به غیرش. داخل در غیر شده باشی. اقای حکیم گفت نیت که محل شرعی ندارد. لذا جای قاعده تجاوز نیست در تعلیقه هم فرموده این هم اشکال دارد کما این که فرع اول هم اشکال داشت.

مرحوم اقای خویی گفت[6] : اگر ما قاعده تجاوز را در نیت خواسته باشیم جاری کنیم اشکال شما متین است. و لکن ما قاعده تجاوز را در نیت جاری نمیکنیم در همین افعال جاری میکنیم. الان در رکعت ثانیه است در وجدانش این است که عصر میخواند. بر میگردیم به رکعت اول. همین افعالی که انجام داده است. رکوع و سجود و قرائت و تکبیر الاحرام. ما شک داریم که این اعمال را که انجام داده به قصد عصر انجام داده تا نماز صحیح باشد یا بقصد ظهر انجام داده تا نمازش باطل باشد، قاعده تجاوز میگوید که الان در نماز عصر هستی. برگرد به قبلی ها، قبلی ها محل شرعی آنها همان قبل است. این اجزاء سابقه هم وجدت صلاة عصر. پس این نماز صحیح است.

لایقال:

قاعده تجاوز جایی است که شک در اصل وجود داشته باشی در مقابل قاعده فراغ که موضوعش شک در صحت است بعد از فراغ از وجود. قاعده فراغ مثل این که نماز ظهر تمام شده شک داری که وضو گرفتی یا نه. نماز وجود پیدا کرده شک در صحتش داری. میگوید ما مضی من صلاتک و طهورک فامض کما هو[7] . برای نماز عصر باید وضو بگیرد چون شک دارد ولی نماز ظهر صحیح است. شک در صحت است بعد از فراغ از وجود. بر خلاف قاعده تجاوز که شک در اصل وجود است. آن روایت این است میگوید من تکبیر الاحرام گفتم شک دارم اقامه گفتم یا نه. حضرت فرمود بلی قد اقمت. در فاتحه هستم شک در تکبیر دارم. فرمود بله قد کبرت بعد حضرت میفرماید یا زراره کلّما جاوزت فامض انما الشک فی شیئ لم تجزه[8] . قاعده کلی را میگوید دیگه ذکر امثله نکند. امام طبیعی با زراره صحبت کرده. شک باید در اصل وجود باشد.

اشکال این است که در مقام وجود محرز است تکبیر را گفته، سوره را خوانده، رکوع رفته رکعت اول را انجام داده، شبهه این است که اینجا شک در اصل وجود ندارم. شک دارم در عصریت موجود. آیا موجود عصر محقق شده است یا نه.

فإنّه یقال:

مرحوم آقای خویی جواب داده درست است که موضوع قاعده تجاوز شک در وجود است. ولی معنایش این است که شک بکنی در وجود مأموربه. نه هر وجودی. منافات ندارد که یک چیزی هم موجود باشد وهم شک در وجود مأموربه داشته باشی. سوره را خواندی وارد رکوع شدی شک کردی که این حمد و سوره که خواندم آیا به نیت نماز بوده یا نه؟ قاعده تجاوز جاری میشود چون شک داری قرائت مأموربه را ایجاد کردی یا نه. اگر قصد نماز کرده ای ایجاد کردی مأموربه را، در اصل وجودش شک داری. با این که یک چیزی موجود است چون این وجود، خاص است (وجود مأموربه) شک در وجود مأموربه با موجود بودن هم سازگاری دارد. میشود یک چیزی موجود بشود مع ذلک شما شک داری در وجود ماموربه داشته باشید. الان شک داری در وجود ماموربه. شک داری که آن حمد و سوره ای که نماز است وجود پیدا کرده است یا نه. اگر قصد تعلیم کردی وجود پیدا نکرده اگر قصد نماز کردی وجود پیدا کرده است. میگوید بلی قد قرأت. اینجا را شامل میشود. در محل کلام یک رکعت را اوردی یک چیزی موجود است ولی با این حال شک داری این موجود مأموربه است یا نه؟ اگر نیت عصر کردی وُجد مأموربه. چون الان هم عصر است نیت الان عصر است. اگر نیت ظهر کردی لم یوجد. پس شک داری در وجود ماموربه. کل شیئ شککت فیه یعنی در وجودش و دخلت فی غیره فشکک لیس بشیء[9] . گفته است اینجا جای قاعده تجاوز است.

البته گفته است این دقت دارد سید از نیت صحبت کرده است ولی قاعده تجاوز را در نیت جاری نکرده است نگفته است لقاعده التجاوز فی النیه گفته است یرجع بقاعده تجاوز. یمرجعش مورد قاعده تجاوز است نه خودش. شک در نیت مورد قاعده تجاوز نیست. مرجعش به شک در نیت است، موردش مشکوکات قاعده تجاوز است.

مرحوم آقای خوئی دقت خوبی کرده که: «یرجع» کلام سید را معنا کرده است اما درست است یا نادرست؟ یک اشکال بر فرمایش ایشان این است که یک بحثی در قاعده تجاوز هست که آیا در قاعده تجاوز احتمال ذُکر شرط است یا نه. باید احتمال بدهی که آنجا متذکر بودی یا نه. غفلت محض هم باشد قاعده تجاوز جاری میشود؟. اقای خویی میگوید نه باید احتمال ذُکر بدهد. هو حین ما یتوضا اذکر[10] . شما اگر وضو گرفتی با یک مایعی که نمیدانی این آب است تا وضوء صحیح باشد یا گلاب است که باطل باشد ، احتمال نمیدهی که آن وقت متذکر بودی که باید تحقیق بکنم که با آب وضو بگیرم، نه غافل محض. در در یک جایی است یک ظرفی اوردند وضو گرفت. اصلا این آب پاک بود یا نجس غافل است احتمال ذُکر نمیدهد. اینجا گفته است اصلا قاعده تجاوز جاری نیست.بر این مبنای در محل کلام اقای خویی نباید مطلقا بگویید نماز صحیح است. بلکه باید بگویید به شرطی که احتمال ذُکر داده بشود.

بیان ذلک: این مساله اعم است. چه زمانی که قیام کرده به نماز بداند به چه نمازی قیام کرده چه نداند، چه غافل بوده چه متذکر بوده. یک صورت این مساله این است که بلند شد نماز خواند غافل بود که اصلا چه نمازی میخواهد بخواند در حقش نمیتونانیم بگوییم بنا بگذار الان عصر است چون وقتی که نماز وارد شدی متذکر بودی. نه ممکن است غافل بوده.

ألا أی حالٍ این یک اشکال مبنایی است وسید می تواند بگوید با غفلت هم احتمال صحت عمل بدهید قاعده تجاوز جاری میشود.

با این وجود در سائر مواردی که سید قاعده تجاوز جاری می کند اقای خویی تعلیقه میزند که در صورتی که احتمال ذُکر باشد ولی در این مسأله به نحو مطلق گفته واز مبنایش غافل شده .

اشکال ثانی ین است که ذهن عرفی ما از روایات قاعده تجاوز اطلاق نمی فهمد تا شامل محل کلام هم بشود. فروضی که زراره مطرح می کند در نمازی است که به طور صحیح از ناحیه قصد منعقد شده است. در نمازی که منعقد شده سوال میکند که این افعال انجام شد یا نه. مفروض کلامش این است که نماز منعقد شده است.أما در محل کلام

در اصل انعقاد نماز شک داریم ـــ شک از ناحیه قصد است نه از ناحیه فعل ـــ که لبش این است که من شک دارم قصد ظهریت کردم یا نه؟ ـــ کما این که سید در متن آورده و اقای حکیم هم فهمیده ـــ من شک در نیت دارم اگر هم میگویم که اتیان اینها ظهرا مشکوک است این حقیقت نیست. لبش این است که شک دارم که قصد اصلی کردم یا نه؟ این غیر از این است که من شک دارم که تکبیر را گفتم یا نه؟ یا شک دارم که قرائت خواندم یا نه؟

آقای خویی نتیجه گرفت که من شک داریم این افعال به عنوان عصر ایجاد شده یا نه ؟ ولی در ذهن ما این است که واقعیت این است که من شک دارم نیت عصر کردم یا نه؟ لذا موضوع قاعده تجاوز نیست. عرف این جا را از موارد شک در نیت میداند نه این که شک در وجود اجزای عصریه.

درست است در آن مقید هم شک دارد از باب این که شک در قید، شک در مقید است، ولی آن که میخواهد مصداق بشود برای قاعده تجاوز شک ابتدایی است. حرف ما این است اطلاق ادله قاعده تجاوز شامل شامل جایی که مرجع شک در وجود است ولی حقیقتش شک در نیت است نمی شود مورد روایت شک در نیت نیست شک در همین افعال است بعد از فراغ از نیت.

اقای خویی میگوید کل شیئ جاوزت عنه در اینجا شیئ اجزای عصریه است و این اجزای عصریه محلش گذشته به لحاظ عصر فقد اتیت بالاجزاء العصریه (شک در وجود اجزای عصریه داری فقد اتیت بالاجزاء العصریه)

منشا شک ما نیت عصر کردن است ولی مآلش این است که شک داریم در صدور اجزای ماموربه. اجزای ماموربه عبارت است از اجزای عصریه.و نیت اصلا جزء متعلق نیست هر چند اجزاء با نیت محقق بشود اتصاف به عصریت جزء واجب است. این متصف واجب است ولی تحققش به قصد شما است. میگوید شک دارید این متصف وجود پیدا کرده؟ از شما صادر شده یا نه؟ چون شک در وجود داری بلی قد صدر عنک الاجزاء العصریه.

آقای حکیم منوط به نیت میکند نکته اش این است میگوید نیت مشکوک است و اگر مصداق باشد باید او مصداق باشد که ان هم نمیتواند. تحقق اجزای عصریه مآل آن شک است نه مشکوک ما. وقاعده تجاوز همان چیزی که شک به او تعلق گرفته شامل میشود نه این که مآلش به آن است.

حل مسأله با ظاهر حال

برای حل مسأله بعضی به ظاهر حال تمسک کرده اند وگفته اند کسی که الان نماز را به نیت عصر میخواند ظاهر حالش هم این است که از همان اول هم نیت عصر کرده است. این را ما در «قیام الی الصلاة» قبول کردیم کسی که قیام میکند الی الصلاة ظاهرش این است که نماز را به نیت همان ما قام إلیه انجام داده. بعضی گفتند این ظاهر حال این جا هم هست. اگر این اقا نیت آخری کرده باشد بعد خطا کرده ذهنش به سوی عصر رفته است این خطا محسوب میشود خطا خلاف ظاهر است انسانی که در صدد امتثال امر است خطا کرده باشد این خلاف ظاهر حال است. ظاهر حال کسی که در مقام امتثال است این است که خطا نکرده است.

ظاهر حال این است که کسی که الان نیتی دارد همین نیت از اول هم بوده. چون اگر غیر از این نیتی بوده معنایش این است که خطا کرده است وخطا خلاف ظاهر حال است

لکن در ذهن ما این است که انصاف این است که ما و لو ظاهر حال را در فرض قیام قبول کردیم کسی پا میشود برای نمازی ظاهرش این است که قصد همان نماز را کرده است. اما در حال صلاة چون فکر همیشه این طرف و آن طرف میرود خطاها و خیالات زیادی دارد ما نمیتوانیم ظاهر حال را قبول کنیم، چون شاید این خیالی که رخ داد مثل خیلی از خیالاتی که در نماز رخ میدهد خیالی سطحی باشد.

دو صورت وجود دارد یکی این که من نماز عصر میخوانم معنایش این است که از اول هم که وارد شدم به نیت نماز عصر وارد شدم، ویکی این که از اول نمیدانم برای چی قیام کردم شاید از اول قیام کردم برای نماز ظهر حالا فکرم رفت به نماز عصر فرض کلام صورت دوم است که در این صورت ظاهر حالی وجود ندارد چون نمی توان گفت ذهنم رفت به نماز عصر پس از اول که وارد شدم هم برای نماز عصر بوده است

ما در جایی که می داند برای چه نمازی قیام کرده ظاهر حال را جاری می دانیم ودر جایی که نمی داند قیامش برای چه نمازی بوده می گوییم به این نماز نمی تواند اکتفاء کند چون جریان قاعده تجاوز مشکل است، ظاهر حال هم درست نشد، روایات هم ربطی به محل بحث نداشت پس باید چکار کند؟ کسانی که میگویند قطع صلاة حرام است احتیاط میکنند میگویند احوط این است که به همین نیت عصر ادامه بدهد و از سر نو یک نماز عصر بخواند. کسانی که میگویند قطع صلات دلیل بر حرمت ندارد أوّلاً، و ثانیا اگر هم قطع صلاة حرام باشد در مورد نمازی است که محکوم به صحت است در حالی که این نماز محکوم به صحت نیست میگوید نماز را قطع کند و از سر نو نماز بخواند. أمّا مرحوم سید در هر دو صورت قاعده تجاوز را جاری میکند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo