< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیت /مسأله 19

 

(مسألة ١٩) لو شك فيما في يده أنه عينها ظهرا أو عصرا مثلا قيل بنى على التي قام إليها و هو مشكل فالأحوط الإتمام و الإعادة، نعم؛ لو رأى نفسه في صلاة معيّنة و شك في أنّه من الأوّل نواها أو نوى غيرها بنى على أنّه نواها و إن لم يكن ممّا قام إليه لأنّه يرجع إلى الشك بعد تجاوز المحل.[1]

اجمال مسأله

این مساله محل ابتلاء است. داخل نماز است شک میکند که نیت ظهر کرده یا نیت عصر. وقتی گفت الله اکبر نمیداند در ذهنش ظهر بود یا عصر بود. نافله ای را که دو رکعتی است میخواند شک میکند که نافله قصد کرد یا فریضه قصد کرد.

قیل بُنی علی التی قام علیها فرمایش صاحب جواهر که میگوید وقتی که بلند شد چه نمازی در ذهنش بود همان را نیت کرده است. ولی سید قبول ندارد میگوید قیل... وهو مشکل.

مرحوم سید میگوید این مشکل است الان شک دارد نماز ظهر میخواند یا نماز عصر، منشأش این است که وقتی گفت الله اکبر نماز ظهر در ذهنش بود یا نماز عصر. فرقش با مساله قبل واضح است در مساله قبل حین نیت واضح است که گفته است فریضه بعد غفل فنوی نافله.اینجا در همان اصل زمان انعقاد نماز شک دارد که انعقاد بر ظهر بود یا عصر بود. فالاحوط چون مثل سید قطع نماز را حرام میدانند میگوید شاید نمازش صحیح باشد فالاحوط احتیاط این است که اتمام بکند به همان نیتی که کرده است هر چه هست. لازم نیست که معلوم باشد، اجمالا. ثم الاعادة. بعد اعاده کند.

نعم لو رأی نفسه، میبیند که الان نماز نافله میخواند مثلا در نماز نافله صبح سوره کافرون مستحب است دارد سوره کافرون میخواند محرز است که الان دارد نماز مستحب میخواند ولی حین نیت شک دارد گفت دو رکعت نماز مستحب یا گفت دو رکعت نماز واجب. سید اینجا کوتاه امده فرموده نعم لو رأی نفسه فی صلاة معینه و شک فی انه من الاول نواها او نوی غیرها بنی علی انه نواها. بنا بگذارد بگوید همین را نیت کردم. و ان لم یکن گر چه قیامش برای نماز فریضه بوده ولی الان ما بِیدش نافله است این مهم است این را بکشاند به اول صلاة. قیام نزد سید اثری ندارد. چرا این کار را بکند؟ میگوید لقاعده تجاوز. میگوید این رجوع میکند به شک در اتیان. شک در اتیان هم موضوع قاعده تجاوز است.

بحث تفصیلی

خب این مساله مشتمل بر دو فرع است.

فرع أوّل:
نمیداند نماز واجب میخواند یا مستحب. فکر میکند بر میگردد به سابقش. همین جور هم هست ما وقتی که شک بکنیم که ما بیدنا ظهر است یا عصر است، برمیگردیم به سابق دیگه که چی نیت کردیم. در این جا گاهی میرسد که قیام من برای نماز ظهر بود وقتی که بلند شدم در ذهنم هست که میخواستم نماز ظهر بخوانم، قیام من روشن است. روزنه ای در ذهنم هست. گاهی اصلا قیامش هم معلوم نیست. بلند شد نماز بخواند نماز ظهر بخواند یا عصر هیچی یادش نمیاید.

اگر هیچی بیادش نیامد همه میگویند باطل است. آن که برایش واجب است مثلا نماز ظهر است ظهر قصدی است شک دارد که ظهر را قصد کرده است یا نه الاشتغال الیقینی یستلزم فراغ الیقینی. شک در مقام امتثال است. این واضح است. اگر زمان قیام هم برایش روشن نیست که به چی قیام کرده است نمازش باطل است.

تنقیح موضوع مسأله

موضوع بحث آنجا است که از مواضع عدول نباشد. سیأتی که در نماز ظهر وعصر یا مغرب و عشا، مادامی که موضع عدول باقی است عدول جایز است. نیت کرده است عصر را بعد یادش امد که نماز ظهر را نخوانده است یا شک دارد که نماز ظهر را خوانده، اصل عدمش هست. عدول به ظهر میکند اینجا محل بحث نیست اینجا عدول کند به ظهر قطعا نمازش صحیح است چون یا از أوّل نیت ظهر کرده فصحیح من الاول. یا أوّل نیت عصر کرده خب حالا عدول میکند این محل بحث نیست. اینکه بعضی تعلیقه به کلام سید زده گفتند در غیر مترتّب، نه این تعلیقه توضیحی است. بحث ما در منوی مردد است اگر از موارد جواز عدول باشد این از محل بحث خارج است. اصلا قیام کرده برای نماز عصر الان نمیداند که نیت عصر کرد یا نیت ظهر کرد. الان هم میداند نماز ظهر را نخوانده است میگوییم الان نیت کن نماز ظهر. تو یا ظهر را نیت کرده ای که وظیفه ات بوده یا نیت عصر کرده ای که باید عدول کنی. این موارد جواز عدول محل بحث نیست. محل بحث جایی است که مجالی برای عدول نیست.

نماز ظهر را یقینا خوانده از ذمه اش فارغ شده ولی الان نمیداند که نیت نماز ظهر کرده است که باطل است چون جای نماز ظهر نیست. یا نیت عصر کرده که صحیح است. در این صورت اگر نیت حین قیام را نمیداند پس شک دارد که آیا عصر که أمر قصدی است قصدش کرده است یا نه. چون شک در قصد عصر دارد شک در فراغ دارد الاشتغال الیقینی یستلزم فراغ یقینی.

و اما اگر زمان قیام را میداند ولی الان نمیداند این نمازی که می خواند نیت ظهر کرده یا نیست عصر کرده است؟ نیت را نمیداند ولی میداند که بلند شده بود برای نماز مثلاً عصر. جای عدول هم ندارد.

أقوال وأدله مسأله

اینجا محل خلاف است عده ای از علما فرمودند که بنا بگذارد على التي قام إليها این برای چی پا شده است؟ همان را ادامه بدهد. قصد کند. اگر برای عصر قیام کرده حالا هم ادامه دهد عصر بخواند. سید گیر دارد و میگوید و هو مشکل.

کسانی که میگویند بنى على التي قام إليها به سه وجه استدلال کرده اند[2] .

أوّلاً استصحاب
. میگوید آن زمانی که قیام کرد برای نماز عصر نیتش عصر بود، شک دارد این نیت عصر تا زمان تکبیر الاحرام باقی مانده است؟ استصحاب میگوید این نیت تا زمان تکبیر الاحرام باقی است فهذه الصلاة انعقدت عصرا. استصحاب عدم عدول. استصحاب بقای همان نیتی که قام الیها.

اشکال استصحاب این است که مثبت است. عدول نه حکم شرعی است ونه موضوع حکم شرعی، در زمان تکبیر الاحرام واجب است نماز به قصد عصر را بیاوری. استصحاب عدم عدول، استصحاب بقاء آن قصد، لازمه ی عقلیش این است که پس من در زمان تکبیر الاحرام نیت عصر داشتم. نیت عصر مقارن است با تکبیر الاحرام، واستصحاب لازمه عقلی را ثابت نمی کند.

وهمچنین استصحاب بقاء نیت؛ نیت باقی است پس تکبیر الاحرام من به قصد ظهر بوده است وباید اعمال را به قصد ظهر بیاورم. پس تکبیر الاحرام به قصد ظهر بوده است میشود لازمه عقلیش.

ثانیاً ظاهر حال؛ ظاهر حال کسی که بلند میشود نماز بخواند این است که همان نماز را قصد میکند. اگر ما بلند میشویم نماز مستحب بخوانیم ظاهر حال این است که همانی که را که بابتش قیام کردیم عمل میکنیم. پا شدیم آب بخوریم آب میخوریم دیگه. نه که میوه بخوریم. ظاهر حال این است که انسان برای هر چیزی قیام میکند همان عمل را میاورد و به همان قصد میاورد. ظاهر حال هم که حجت است. پس ما حجت داریم که این الله اکبر را به قصد عصر گفته است. بحث ما الان اینست که ظهر را خوانده است. پا شده است به نیت عصر ظاهرش هم این است که وقتی گفت الله اکبر. این طریق عقلائی است. قیام لشیئ طریق عقلائی است که همان شیئ را به سامان میرساند.

مثل مرحوم اقای خویی که اصلا ظاهر حال را حجت نمیداند. گفته است شارع مقدس ظاهر الفاظ را حجت کرده است نه ظاهر حال را.

لکن در ذهن ما این است که در علم اُصول بحث کردیم که ظاهر حال لا یقلّ عن ظاهر القال. بلکه بعضی اوقات ظاهر حال أدلّ است، سکوت أدلّ از بیان است.

به ذهن میزند که امرعقلائی باشد. مثل همان الصلاة علی ما افتتحت که گفتیم امر عقلائی است. وقتی میگوید چهار رکعت نماز میخوانم به نیت عصر ارتکازش این است که دارد عصر میخواند آن تخیل نافله و ادامه به قصد نافله سطحی است پس همان طور آن امر عقلائی است اینجا هم یک امر عقلائی است. کسی که پا میشود نمازی را بخواند ظاهر حالش این است که همان را قصد کرده است. او اول نماز است این اول قیام است. فرقی نمیکند. او اول نماز است کشاندش به وسط نماز این اول قیام است به اول نماز می کشاندش. آنجا گفتیم علی القاعده است. کسی که قیام برای فعلی میکند در ارتکازش نیت همان فعل است. اگر شک بکند نماز را به چه نیتی خواندم به خودش میگوید من که پا شدم نماز عصر بخوانم.

اینها امور وجدانی است احساسی است. اگر شک بکند که چه نمازی می خواهند بر میگردد به عقب گاهی میگوید زمان تکبیر الاحرام، گفتم نماز ظهر، این یک راهش هست. اگر یادش نیاید میرود عقبتر میگوید من برای چه بلند شدم. بلند شدم نماز عصر بخوانم.

 

ثالثاً روایات؛ گفته اند روایات دلالت دارند بر این که ملاک قیام است. هر چه را عند القیام نیت کرده است ـــ نـه عند التکبیرة ـــ بهترین روایتی که از آن سه روایت این مضمون را میگوید روایت سوم است

عَنْهُ‌ عَنْ‌ حَمْدَوَيْهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَنِ‌ اَلْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ عَنْ‌ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ‌ الْمُهْتَدِي عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنْ‌ رَجُلٍ‌ قَامَ‌ فِي صَلاَةٍ‌ فَرِيضَةٍ‌ فَصَلَّى رَكْعَةً‌ وَ هُوَ يَنْوِي أَنَّهَا نَافِلَةٌ‌ فَقَالَ‌ هِيَ‌ الَّتِي قُمْتَ‌ فِيهَا وَ لَهَا وَ قَالَ‌ إِذَا قُمْتَ‌ وَ أَنْتَ‌ تَنْوِي الْفَرِيضَةَ‌ فَدَخَلَكَ‌ الشَّكُّ‌ بَعْدُ فَأَنْتَ‌ فِي الْفَرِيضَةِ‌ عَلَى الَّذِي قُمْتَ‌ لَهُ‌ وَ إِنْ‌ كُنْتَ‌ دَخَلْتَ‌ فِيهَا وَ أَنْتَ‌ تَنْوِي نَافِلَةً‌ ثُمَّ‌ إِنَّكَ‌ تَنْوِيهَا بَعْدُ فَرِيضَةً‌ فَأَنْتَ‌ فِي النَّافِلَةِ‌ وَ إِنَّمَا يُحْسَبُ‌ لِلْعَبْدِ مِنْ‌ صَلاَتِهِ‌ الَّتِي ابْتَدَأَ فِي أَوَّلِ‌ صَلاَتِهِ‌. [3]

صاحب وسائل عبدالعزیز المهتدی نقل کرده است در حالی که در تهذیب[4] «المهتدی» نیست مرحوم آقای خوئی به نقل وسائل اعتماد کرده ودر مورد سند روایة فرموده کلّهم موثقون در حالی که ـــ با توجه به تذکر رفقای درسی ـــ عبد العزیز بن مهتدی ثقه نیست بلکه عبد العزیر عَبدی است که ثقه است

فرق این روایة با دو روایة سابق که موجب جهة حسن این روایة شده این است که فرموده : هِيَ‌ الَّتِي قُمْتَ‌ فِيهَا وَ لَهَا، کلمه «لها» فقط در این روایة آمده وآن دو روایت ندارد این خودش تاکید میکند که این قیام مهم است.بعد حضرت فرمود إِذَا قُمْتَ‌ وَ أَنْتَ‌ تَنْوِي الْفَرِيضَةَ‌ اگر بلند شدی نیت فریضه داری فَأَنْتَ‌ فِي الْفَرِيضَةِ‌. مهم قیام است.

استدلال کردند به روایت ابن ابی یعفور که ملاک را قیام قرار داده است. آن دو روایت شبهه دارد درست است آنجا هم قمتَ دارد ولی «فیها» فقط دارد میگوید ملاک نمازی است که قیام کردی درآن. یعنی زمان تکبیر الاحرام. ان شبهه دارد ولی مثلا این شبهه اش کمتر است بجهة «لها». این مهم است. آن نمازی که قیام کردی در آن نماز و برای آن نماز، این اهمیت قیام را میرساند که ملاک نیت عند القیام است.

خیلی ها از جمله آقای حکیم و آقای خویی گفته اند: این روایة دلالت ندارد. چون فرق است بین «قمتَ إلیها» و«قمت فیها ولها» بله «الیها» قیام را میرساند مثل ﴿إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاٰةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ﴾ که « الی» به سمت نماز، میگوید وضو بگیرید که قبل از نماز است. اما وقتی می فرماید «قمت فیها ولها» یعنی تکبیر الاحرام و شروع نماز را میگوید. لذا این روایت شروع نماز را میگوید. که وقتی شروع کردی چه نیتی داشتی؟

مویدش هم دو تا فقره ذیل روایة است یکی : وَ قَالَ‌ اذَا قُمْتَ‌ وَ أَنْتَ‌ تَنْوِي الْفَرِيضَةَ‌ فَدَخَلَكَ‌ الشَّكُّ‌ بَعْدُ فَأَنْتَ‌ فِي الْفَرِيضَةِ‌ عَلَى الَّذِي قُمْتَ‌ لَهُ‌ درست است این هم مقداری گیر دارد. اذَا قُمْتَ‌ همان پا شدن را هم شامل میشود ولی به قرینه وَ إِنْ‌ كُنْتَ‌ دَخَلْتَ‌ فِيهَا معلوم میشود که قُمْتَ‌ یعنی دَخَلْتَ‌ فِيهَا.

بیان ذلک : در هر دو صورت چه در فریضه نیت نافله کند وچه در نافله نیت فریضه کند موضوع واحد است پس این که تعبیر میکند وَ إِنْ‌ كُنْتَ‌ دَخَلْتَ‌ فِيهَا داخل نماز شدی وَ أَنْتَ‌ تَنْوِي نَافِلَةً‌ ثُمَّ‌ إِنَّكَ‌ تَنْوِيهَا بَعْدُ فَرِيضَةً‌ فَأَنْتَ‌ فِي النَّافِلَةِ‌ مرادش از قیام، دخول در نماز است نه پا شدن که میگوییم پا شو نماز بخوان. اگر مراد پا شو نماز بخوان بود مثل آیه شریفه ﴿إِذٰا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاٰةِ ﴾ می شد.

و فقره دوم فرموده وَ إِنَّمَا يُحْسَبُ‌ لِلْعَبْدِ مِنْ‌ صَلاَتِهِ‌ الَّتِي ابْتَدَأَ فِي أَوَّلِ‌ صَلاَتِهِ‌، پس ملاک حین دخول فی الصلاة است نه قیام الی الصلاة.

لذا استدلال به خبر ابن ابی یعفور، از جهت دلالت ناتمام است حالا سندش هم تمام باشد یا نه اثری ندارد.

ما میگوییم هم این مناقشه دلالی درست است ولی کسی توهم نکند که این ها نافی آن ظاهر حال هستند پس نیت عند القیام اثری ندارد چون گفته ملاک إِنَّمَا يُحْسَبُ‌ لِلْعَبْدِ مِنْ‌ صَلاَتِهِ‌ الَّتِي ابْتَدَأَ فِي أَوَّلِ‌ صَلاَتِهِ‌. پس ابتدا فی اول قیامه به درد نمیخورد.بعبارتی درست است که این روایت دلالت بر مدعی ندارد اما رد مدعی هم نیست. این که حضرت فرمود ملاک را ابتدای نماز قرار داد بخاطر این است که سوال از ابتدای نماز است چون به قرینه جواب امام، مورد سوال دخول در صلات بوده حضرت هم فرموده ملاک همان دخل فی الصلاة است. شاید اگر سوال از قیام می کرد برای نماز فریضه فغفل آنجا هم میفرمود ملاک همان قیام است لذا این روایت دلالت بر مدعای آن جماعت ندارد. ولی منافی ادعای آن جماعت هم نیست. نمیخواهد منحصرش بکند. این حصرش اضافی است. در مقابل آن که در اثناء است. میگوید اثنا اثر ندارد. فقط ابتدا. اما قیام اثر ندارد این را نفی نمیکند.

تحصل الی هنا که در فرع اول سید فرموده اگر شک کرد ما بیده ظهر است یا عصر و جای عدول نیست ـــ فرض عدول را سید در مساله بعدی مطرح می کند ـــــ دو نظر شد یکی بنی علی ما قام الیه که مثل صاحب جواهر ودیگران گفته اند ویکی مرحوم آقای خویی که میگوید نماز باطل است به دلیل اشتغال یقینی یستلزم فراغ یقینی.

فرع ثانی:
این است که می داند به نیت نافله میخواند بعد میگوید وقتی که نیت کردم نافله بود یا فریضه. کسانی که «قام» را قبول دارند اینجا راحتند میگویند نماز صحیح است. أمّا اختلافی است بین مرحوم اقای حکیم یک طرف و مرحوم سید و اقای خویی یک طرف.

مرحوم سید فرموده: اگر میداند ما بِیده چی هست، همان واقع میشود. لانه یرجع الی قاعده التجاوز عن المحل. مصحح این نماز قاعده تجاوز است. ایا قاعده تجاوز اینجا مجال دارد یا نه؟

قاعده تجاوز در جایی است که شیئی محلی دارد شرعا. من از آن محل گذشتم بعد شک کردم در وجودش. صحیح زراره و غیر زراره میگوید انما الشک فی شیئ لم تجُزه. اذا جاوزت فامض. سوال میکند شک دارم اقامه گفتم یا نه و قد دخلت فی الصلاة گفت فامض. گفت شک دارم تکبیر الاحرام گفتم یا نه در نماز هست. گفت فامض. اینها محل دارند. همین که از محلش گذشتی حضرت گفته است بلی قد کبّرت. گذشتن از محل را تعبدا گفته است به منزله انجام آن فعل است. قاعده تجاوز یعنی فعلی را که محل شرعی دارد شک بکنم در وجودش بعد از دخول در شیئ مترتب. بر ما یترتب داخل شدم از محلش گذشتم. اینجا جای قاعده تجاوز است آیا قاعده تجاوز بر محل کلام تطبیق میکند یا تطبیق نمیکند؟

مرحوم آقای حکیم فرموده[5] اینجا تطبیق نمیکند. چون شک در نیت دارد شک دارد که در اول صلات نیت کرد عصر را یا نه. الان دارد به نیت عصر میخوانی ولی شک داری که وقتی گفت الله اکبر نیت عصر داشت یا نه. مرحوم آقای حکیم گفته است این نیت مجرای قاعده تجاوز نیست. مجرای قاعده تجاوز جایی است که یک فعلی باشد یک عنوانی باشد یک جایگاه شرعی داشته باشد از جایگاه شرعیش تجاوز کرده باشید. اما نیت از مقدمات فعل وجودیه عصر است، عصر به نیت محقق میشود آنچه که جزء دارد ومحل دارد خود عصر است که در نیتش شک دارد. نیت عصر از اعمال صلاة که جایگاه خاصی داشته باشد نیست. نیت عصر محقِق عنوان عصر است. عنوان عصر مثلا باید اول صلاة نیت بکنی عصر را. نیت خودش موضوع قاعده تجاوز نیست وقتی که موضوع قاعده تجاوز نبود شما الان شک در فراغ داری. شک در فراغ مجرای اشتغال است.

مرحوم اقای خویی[6] این کلام اقای حکیم را توضیح داده است وتطویل کرده است. البته اخرش گفته است این حرف حسابی است ولی یک راه دیگری پیدا کرده است برای قاعده تجاوز گفته: ما قاعده تجاوز را در نیت جاری نمیکنیم تا این اشکال پیدا بشود. ما در خود آن عنوان عصر جاری میکنیم. سید هم نگفت که لقاعده التجاوز فی النیه. گفت یرجع بقاعده التجاوز. میگوید این نکته دارد. نکته اش این است ما شک داریم در تحقق عنوان عصر. الان نیتش عصر است شک دارم اول نماز، عصر محقق شد یا نه. تجاوز هم کردم از محلش. قاعده تجاوز میگوید که بلی قد نویت العصر، بله نماز عصر را ایجاد کرده ای .

 


[1] العروة الوثقی (أعلام العصر، مؤسسة الأعلمي)، جلد: ۱، صفحه: ۶۲۲.
[2] مراجعه به مستمسک العروة الوثقی 6/42.
[3] تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة 6/7 ( باب2 من أبواب النیة) حدیث 3.
[4] تهذیب الأحکام 2/382(ابواب الزیادات، باب16) حدیث 8(1420).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo