< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیت /مسأله 15 یجب استدامة النیة ــ مسأله 16 لو نوی فی أثناء الصلاة قطعها

(مسألة ١٥) يجب استدامة النية إلى آخر الصلاة بمعنى عدم حصول الغفلة بالمرة بحيث يزول الداعي على وجه لو قيل له ما تفعل يبقى متحيرا و أما مع بقاء الداعي في خزانة الخيال فلا تضر الغفلة و لا يلزم الاستحضار الفعلي [1]

نیت در نماز شرط است. نماز از چیزهایی است که نیاز به نیت دارد. بحث کردیم.

حالا استدامه شرط است یا نه؟ معلوم است همان نکته ای که در اصل شروع نماز بود که باید عن نیه بیاوریم، همان در استدامه هم هست. نماز یعنی این افعال. احتمالش این نیست الله اکبر نیاز به نیت دارد ولی حمد نیت نمیخواهد. نماز قربی به این است که ما در ابتدا نیت بکنیم اتیان به صلاة را قربة الی الله و تا اخر ادامه بدهیم. همچنان به عنوان نماز بیاوریم قربة الی الله. این دلیل نمیخواهد وقتی که نماز قربی و قصدی شد لازمه اش این است.

منتهی یک حرفی در کلام سید است استدامة نیت واجب است یعنی چه؟ یعنی مثل همان التفات تفصیلی أوّل صلاة باید ادامه پیدا کند یا نه؟ مرحوم سید فرموده بمعنی عدم حصول الغفله بالمره. استدامه نیت معنایش این نیست که تا آخر همان حالت أولّی را داشته باشد، چهار رکعت نماز ظهر میخوانیم قربة الی الله همین طور در ذهنمان به نحو تفصیلی به نحو واضح باشد که اگر این طور باشد که بیشتر نمازهای ما باطل است. ما وقتی که شروع میکنیم به بسم الله، ﴿كُلٌّ يَعْمَلُ عَلىٰ شٰاكِلَتِهِ﴾[2] یکی میرود به حرف نائینی چی بود در علم اصول. یکی میگوید قسط فلانش چی شد. یکی ماشین کجا رسید. أوّل ورود در یک میدان دیگر است. اون حالت أوّل نماز ادامه پیدا نمیکند و شرط هم نیست چون ما آنچه که دلیل داریم این است که نماز را بیاوریم، این افعال را بیاوریم به قصد نمازی و لو ارتکازا.

برای توضیح این طور صبحت میکنیم. آنچه که در نماز شرط است این است که نماز را، یعنی این اعمال را به قصد نماز بیاورم و لو ارتکازا. بیش از این دلیل نداریم. ارتکازا یعنی چی؟ این را مرحوم آخوند در کفایه حداقل یک جا معنا کرده است. گفته است امر ارتکازی یعنی در ارتکاز شخص است مندمج است، بحیث اگر سوال کنی جواب میدهد. این را میگویند پس در ارتکازش بود. امور ارتکازیه اموری است که در ارتکاز است غفلت تفصیلی داریم ولی التفات اجمالی هم داریم به گونه ای که اگر سوال کنند میگوید نماز میخوانم. بین اینها تنافی نیست، حواسم جای دیگری است راست میگویید داشتم در مورد فلان مساله فکر میکردیم ولی دارم نماز میخوانم قصد نماز هم دارم. این که حمد و سوره و رکوع و سجود اتیان میکنم اینها طبق همان نماز دارم حرکت میکنم این کاشف از این است که من قصد نمازی دارم منتهی التفاتم تفصیلی نیست.

در مقابلِ غفلة بالمرة که سید فرموده، که غافل میشود در نماز. الزایمری ها این طوری هستند. ایستاده چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قربة الی الله. شروع به حمد و سوره میکند یک وقت تلفن زنگ میزند میرود بر میدارد واقعا آنجا نماز اصلا در ذهنش نیست. راه میرود حرکت میکند. ومنحصر به الزایمری ها نیست گاهی اوقات در حق اشخاص عادی هم اتفاق میافتد. به مقداری که آن قضیه ذهن ما را گرفته است یا خیلی نگران یا خیلی خوشحال، بالمره از نماز غافل میشویم یعنی اگر یکی الان بپرسد چکار میکنی؟ خودم هم نمیفهمم.

این اعمال را انجام میدهد از روی عادتی که دارد ولی غافل محض است. گاهی اوقات در حق ما اتفاق میافتد. ان قدر ذهنمان به آن امر غیر صلاتی مشغول شده است که خودمان به خودمان میگوییم نمیفهمم دارم چکار میکنم این غفلت محض است. این که استمرار نیت لازم است یعنی غفلت محض رخ ندهد که بروم به عالم دیگری. گاهی لبخند میزنیم به تصورات، گاهی گریه و گاهی دستمان را بلند میکنیم طبق تصورات مثل این که میخواهیم آن را بزنیم اصلا شش دنگ حواسمان به غیر نماز است این را میگویند غفلت محض.

بمعنى عدم حصول الغفلة بالمرة بحيث يزول الداعي على وجه لو قيل له ما تفعل يبقى متحيرا

یبقی متحیرا فارسیش این است: نمیدانم چکار میکنم؟

أما مع بقاء الداعي في خزانة الخيال فلا تضر الغفلة این امر متعارفی است که در ارتکازمان هست و به خیلی چیزها داریم فکر میکنیم به جز نماز، ولی میفهمیم که داریم نماز میخوانیم ولی در کنج دلمان هم هست که یک جایی برای نمازمان گذاشتیم. اینها وجدانی است باید احساس بکنید. کما هو الغالب.

و لا يلزم الاستحضار الفعلي، چون أوّلاً دلیل نداریم ـــ کما این که اقای خویی فرموده ـــ ثانیاً اصلا مقدور عموم مردم هم نیست. با شریعت سمحه و سهله سازگاری ندارد یک کسی میخواهد نماز بخواند در نماز فکرش را جمع بکند فقط نماز، خیلی سخت است. از دستش در میرود. دواعی غیر صلاتی اقوی هستند از داعی الهی. خدا هم هست ولی داعویت آنها قوی تر است. غلبه پیدا میکند. کم کسی است که بتواند از أوّل نماز تا اخر نماز شش دنگ حواسش به نماز باشد میبیند قل هو الله تمام شد میداند این ها را خوانده است ولی یادش نمیاید که اینها را خوانده است.

 

(مسألة ١٦) لو نوى في أثناء الصلاة قطعها فعلا أو بعد ذلك أو نوى القاطع و المنافي فعلا أو بعد ذلك فإن أتم مع ذلك بطل و كذا لو أتى ببعض الأجزاء بعنوان الجزئية ثمَّ‌ عاد إلى النية الأولى و أما لو عاد إلى النية الأولى قبل أن يأتي بشيء لم يبطل و إن كان الأحوط الإتمام و الإعادة و لو نوى القطع أو القاطع و أتى ببعض الأجزاء لا بعنوان الجزئية ثمَّ‌ عاد إلى النية الأولى فالبطلان موقوف على كونه فعلا كثيرا فإن كان قليلا لم يبطل خصوصا إذا كان ذكرا أو قرآنا و إن كان الأحوط الإتمام و الإعادة أيضاً[3]

این مساله مهمی است. معرکة الآراء است. نیت قطع صلاة، نیت قاطع آیا مضر است یا مضر نیست؟ ابتدا کلام سید را میخوانیم. کلام سید ترتیبش منطقی نیست ولی خب دیگه حالا متن ما است.

بحث اجمالی مسأله

لو نوی فی اثناء الصلاة قطع الصلاة فعلا در وسط نمازش ادرارش گرفت گفت بذار قطعش کنیم و ادرار کنیم بعد گفت ولش کن بذار دو رکعت دیگه بیشتر نمانده میخوانیم. نیت قطع میکند و بعد پشیمان میشود.

أو بعد ذلک، یا گفت نه بذار یک دو رکعتش را میخوانم بعد نماز را قطع میکنم. این کم اتفاق میافتد ولی گاهی هم این جوری هست. یا می گوید اگر تلفن زنگ زد نماز را رها میکنم میروم.

أو نوی القاطع. قاطع را نیت کرد. این قطع و قاطع در صوم هم هست. نیت قطع و نیت قاطع. نیت کرد که یک قهقه ای بکند مثلاً. پشت سر آقا ایستاده و نیت کرد که یک قهقه ای داشته باشد. ایام، ایام سرور بود مثلا.

أو المنافی فعلا أو بعد ذلک. الان یا بعد از این که رفتیم سجده. یک کاری بکنیم که همه بخندند. مثلا اخراج ریح بکند که همه بخندند.

اینجا چند صورت دارد. یک صورت این است که منطقیش این بود که بگوید فعَدل، نوی فعدل، شیطان را لعنت کرد گفت بذار نماز را بخوانیم. نیت قطع و قاطع کرده است ولی هیچ عملی را انجام نداده است. صورت دوم مقابل این است. با همین قصد ادامه بدهد. سید این جا را گفته است فان اتمّ. صورت اولی را اخری گفته است. فان اتمّ مع ذلک با این که قصد قطع دارد ادامه داد، بطل.

و کذا لو أتی ببعض الأجزا بعنوان الجزئیه. اتمام نکرده است مقداری خوانده است و برگشت به نیت أوّل بعد تدارک کند. ثم عاد إلی النیة الاُولی.

وأمّا لو عاد إلی النیة الاُولی قبل أن یأتی بشیئ لم یبطل. و ان کان الاحوط الاإتمام و الإعادة. یک صورتش هم این است که نیت قطع کرده است یک أجزائی را آورده است ولی به قصد صلاتی نیاورده است.

و لو نوی القطع أو القاطع وأتی ببعض الأجزا لا بعنوان الجزئیه ثم عاد إلی النیة الاُولی حمد و سوره را خواند با نیت قطع، نیت دارد که نمازش را قطع کند الان به رکوع رسیده، ولی به نیت نماز نخواند.

فالبطلان موقوف علی کونه فعلاً کثیراً اینجا سید ناقص آورده باید بگوید بطلان موقوف است بر این که آن چیزی که آورده مانع است یا فعل کثیر است. طبق ان چیزی که قبلا میگفت قبلا در چیزهایی که به نیت صلاة نبود دو استثنا میزند یا مانع باشد یا فعل کثیر. فان کان قلیلا لم یبطل.

خصوصاً إذا کان ذکراً أو قراناً قبلاً هم ذکر وقرآن را گفت منتهی در مستحبات[4] ، ولی باز اینجا مطلق میگوید. یک نابسامانی عبارتش دارد.

و ان کان الأحوط مراد احتیاط استحبابی است الإتمام والإعادة أیضاً.

بحث تفصیلی مسأله

بحث أوّل ما در این است که آیا مجرد نیت قطع یا قاطع فعلا او مستقبلا مبطل هست یا نه؟

مجرد نیت. همین که نیت کردی نماز را قطع کنی باطل میشود مثل روزه. روزه هم نیت کردی بخوری روزه باطل است بخوری یا نخوری. منتهی اگر بخوری افطر هم هست کفاره هم باید بدهد

در نیت قاطع محل بحث است که آیا مبطل است یا نه. ولی در نیت قطع صاف است. آیا نماز هم مثل روزه است به مجرد نیت قطع او القاطع باطل بشود یا نه؟ سید میگوید نه مثل روزه نیست. گفت اگر چیزی نخواند وعاد به نیتش ادامه بدهد نمازش صحیح است.

أقوال در مسأله

در مقابل ما نُسب الی المشهور بعضی ادعای اجماع کردند که: نیت قطع مبطل است بلکه علامه در بعض از کتبش گفته است و لو تردد هم باطل است کما این که در صوم هم لو تردد باطل است اگر مردد بشوی امساک هم داشته باشی باطل شد چون امساک لحظه تردید را قربی انجام ندادی. اینها استدلال کردند به وجوهی وأدلّه ای را آوردند ـــ در جواهر و غیر جواهر ـــ مرحوم آقای حکیم هم تلخیص کرده چند تا از آن وجوه را آورده ولی آقای خویی گفته: این وجوه ضعیف هستند و یک وجه را آورده است حالا ما بعضی از آنها را بیان میکنیم.

ادله بطلان صلاة با نیة قطع

دلیل أوّل : اجماع

گفته اند نیت یا قطع نیت قاطع، مبطل نماز است. تمسک کردند به شهرت، واجماع.

جواب:

شهرت محصله هم که باشد قیمتی ندارد. شهرت و اجماع وقتی حجت است که ما احراز بکنیم که به زمان امام رسیده است و از امام تلقی شده است. صدرا عن صدر. این که نیت قطع مبطل است نیت قاطع مبطل است ما که یقین داریم اینها از امام صادر نشده است. اینها حدس علما است. در هیچ روایتی هم از نیت قطع و قاطع سوال نشده است. محل ابتلا هم بوده است. لذا این شهرت ها و این اجماع ها قیمتی ندارند. اینها کاشف از قول معصوم نیست اگر نگوییم که یقینا قول معصوم نیست.

دلیل دوم : استمرار نیت

وجه ثانی: جهت استمرار نیت است. گفته اند اجماعی که: یشترط در نماز استمرار نیت همان طور که ابتدای نماز باید قربة الی الله باشد به نیت نماز باشد ادامه اش هم هکذا. فرقی ندارند.

جواب:

ولکن این هم ناتمام است. استمرار نیت شرط است درست است ولی نیت قطع، مضر به استمرار نیست است این یک مقدمه دیگری هم نیاز دارد و آن این است که آنات متخلله هم جزء نماز باشد مثل روزه که همه آنات جزء روزه است. اساسا یوم جزء روزه است و این أوّل کلام است که آنات متخلله جزء نماز است. ما دلیلی نداریم.

بعضی ها میخواستند در طهارت مثلا بگویند لا صلاة الا بطهور آنات متخلله هم باید طهارت داشته باشی همان ها هم محل کلام است. گفته است لا صلاة، صلاة یک عمل است. در صحیحه حماد حضرت که نماز را تشریح میکند همین افعال است و آنات متخلله نماز نیست، ما هیچ دلیلی نداریم که آنات متخلله جزء نماز است پس استمرار نیت در آنات متخلله واجب است. نماز یک مجموعه ای از افعال و اذکار و هیئات است.

بله بعضی از شرایط نماز هست بحث است که آیا در آنات متخلله هم شرط هست یا نه. در شرایط بحث است اما آنات جزء نماز باشد هیچ دلیلی نداریم. گفته اند طهارت چون امر مهمی است آن روایت هم هست الحدث ناقض للصلاة پس معلوم میشود که در آنات متخلله هم طهارت شرط است اشکالی ندارد اما داریم جزء نماز صحبت میکنیم. نماز مجموع افعال و آنات باشد دلیل نداریم. لذا در آنی که هیچ فعلی را انجام نمیدهی ـــ آنات متخلله ـــ قصد کردی قطع صلاة را اشکالی ندارد. ریا را قصد کردی آن دلیل خاص داشت. ادخل در عمل غیر را در ریا تشدد است، واإلا غیر از ریا قصد کردی نماز را قطع کردی هیچ دلیلی بر مبطلیت نداریم. اگر هم شک کردی برائت جاری می شود. شک داریم که نماز متقید به قصد در آنات متخلله هم هست، یا قصد همان افعال حین صدور به قصد نماز بیاوریم کافی است، شک کنیم برائت میگوید که در آنات متخلله نیت واجب نیست.

گفتم الله اکبر شک کردم که ادامه بدهم یا نه. یا یک لحظه تصمیم گرفتم قطع کنم بروم دستشویی. با خودم گفتم بذار بخوانیم بعد میرویم. آیا این نیت قطع مخل است یا نه؟. هیچ فعلی انجام ندادی همان طور که سید گفته: فان عاد قبل ان یاتی بشیئ صحت صلاته.

دلیل سوم:

وجه ثالث ـــ که آقای خویی آورده و گفته است أحسن وجوه است ـــ همان طور که در رسائل شیخ هم هست واز روایات استفاده کردیم نماز غیر از این افعال و اذکار یک چیز دیگری هم هست به نام هیئت اتصالیه. نماز مجموع اینها نیست اینها به علاوه هیئت اتصالیه نماز هستند. کسی که نیت میکند قطع صلاة را یا تردید پیدا میکند این هیئت اتصالیه به هم خورد. شبیه هیئت اتصالیه‌ی آنات در صوم.

از کجا این را به دست اوردید که هیئت اتصالیه در نماز لازم است؟ میگوید از روایاتی که میگوید التکلم قاطع للصلاة، الحدث ناقض للصلاة، القهقهه قاطع للصلاة پس یک هیئتی باید باشد که قطعش کند این رشته متصل را، و خودت با نیتت قطع کردی. نیة القطع نیة القاطع بل التردد، مبطل للصلاة.

جواب:

ولکن به ذهن میاید همان طور که آقای حکیم و آقای خویی فرموده اند ما این جور واجبی نداریم که به نیت قطع از بین برود هیئت اتصالیه در نماز به معنای موالات است که باید موالات در صلاة باشد چون صلاة عرفا یک فعل است اگر خواسته باشیم یک فعل صدق بکند باید اینها را متوالیاً عرفاً بیاوریم. الان بگوییم الله اکبر یک ساعت دو ساعت دیگر بگوییم بسم الله الرحمان الرحیم نمی شود. به این معنا هیئت اتصالیه شرط است. اما به این معنا که آنات هم مقوّم هیئت اتصالیه است. هیئت اتصالیه به این معنا که همه اینها صلاة هستند. من در همه آنات باید نیت صلاة داشته باشم دلیل ندارد. أمّا روایة الحدث ناقض فقط این را ثابت میکند که حدث نمیگذارد بعدی ها به قبلی ها متصل بشوند، القهقهه قاطع للصلاة میگوید قابلیت التحاق را از دست میدهد اما این که آنات هم جزء نماز باشد و باید نیت نمازی باشد انصافا از آن روایات استفاده نمیشود.

در آنات متخلله نیت قطع صلاة کنم به چه دلیل التحاق از بین رفته باشد. مگر آنات جزء نماز است؟ همین أوّل کلام است. اگر آنات جزء نماز باشد نماز چون قصدی است و قصد نکردم به هم خورده است أوّل کلام است میگویید از آن روایات میفهمیم. گفتیم روایات صلاحیت التحاق را از بین میبرد. هیئت اتصالیه به معنای أوّل را از بین می برد ـــ باید پی در پی بیاوری ـــ در مورد ناقضیت حدث هم تعبد است اگر این تعبد نبود ما جرأت میکردیم میگفتیم اگر حدثی صادر شد در آنات متخلله، وقبله به هم نخورد وضو بگرید وادامه بدهد اشکالی ندارد.

مرحوم آقای خویی این وجه را اورده و جواب داده: نهایتا ما شک کنیم که آیا آنات متخلله جزء نماز است، قصد صلاتی در آنات متخلله لازم است، شک در قید زائد است داخل میشود در علم اصول، شک در اقل و اکثر ارتباطی است که مرجع برائت است.

این که بعضی ها گفته اند: قاعده اشتغال، چون الاشتغال الیقینی یستلزم فراغ الیقینی ولکن در اصول جواب داده اند، اینجا شک در اشتغال است نه شک در فراغ. آیا ذمه من مشغول به این نماز این جوری یا آن جوری، آن جوری توسعه است و این جوری ضیق است برائت میگوید این واجب نشده است. آن ادله ای که مقداری سر و صورت دارد همین سه بیان است. تمسک کرده اند به الاعمال بالنیات که ربطی به بحث ندارد.

ما دلیلی نداریم برائت میگوید شرط نیست این است که مجرد نیت قطع یا قاطع فعلا یا فی المستقبل مبطل نماز نیست. این که سید فرموده است فان عاد قبل ان یفعل شیئا صحت صلاته درست است. نیت کرد نماز را به هم بزند گفت میخوانیم عاد به نیت قبلی و شروع کرد به ادامه نماز این نماز صحیح است. محل ابتلا هم هست. بعضا هم برای مومنین اتفاق میافتد. لا اقل تردیدش که خیلی اتفاق میافتد.

گر چه احتیاط مستحب این است که اعاده کند. چون ادعای شهرت بلکه ادعای اجماع شده است. لذا سید گفته است احوط احتیاطی دارد که ادامه بدهد چون شبهه حرمت قطع صلاة دارد و بعد هم اعاده کند.این فرع أوّل تمام شد.

فرع دوم نکته مقابلش، نیت قطع کرد و السلام علیکم هم گفت اینجا مرحوم سید گفته است که بطلت صلاته. تتمه کلام در جلسه بعد.


[1] العروة الوثقی (مؤسسة الأعلمي)، جلد: ۱، صفحه: ۶۲۰.
[2] سورة الاسراء : 84.
[3] العروة الوثقی (أعلام العصر، مؤسسة الأعلمي)، جلد: ۱، صفحه: ۶۲۰.
[4] ـ مراجعه شود به مسأله 12 همین باب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo