< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز /نیة /مسأله 12

(مسأله 12) إذا أتى ببعض أجزاء الصلاة بقصد الصلاة و غيرها كأن قصد بركوعه تعظيم الغير و الركوع الصلاتي أو بسلامه سلام التحية و سلام الصلاة بطل إن كان من الأجزاء الواجبة قليلا كان أم كثيرا أمكن تداركه أم لا و كذا في الأجزاء المستحبة غير القرآن و الذكر على الأحوط و أما إذا قصد غير الصلاة محضا فلا يكون مبطلا إلا إذا كان مما لا يجوز فعله في الصلاة أو كان كثير.

خلاصه بحث سابق

در اجزای واجبه گفته است که باطل است و مبطل. نکته کلام سید به جهت زیاده بر میگردد. میگوید این رکوعی که می کند برای احترام به غیر و برای نماز، این رکوع جزء نماز واقع نمیشود. آن رکوعی جزء نماز است که فقط به عنوان صلاتی بیاوری. در ذهن مبارکش این است که: رکوعی که به دو عنوان میاوری مأموربه نیست. بعد میخواهی به رکوع اکتفا بکنی مأموربه را نیاوردی. یک رکوع دیگری برای صلاة انجام بدهی میشود زیاده. این است که میگوید در اجزای واجبه باطلٌ و مبطلٌ.

اما در اجزای مستحبه گفته: اگر دعا و قران و.. نباشد علی الأ حوط باطل است، فرض کنید دستهایش را بالا کرده است این که بالا میکند تکبیر به دو تا قصد یکی این که مستحب است در نماز و یکی هم مثلا میخواهد به آن طرف مقابلش بگوید تسلیم مثلا. اجزای مستحبه به دو نیت میاورد گفته است علی الاحوط باطل است. در ریا فتوا داد که باطل است أمّا اینجا میگوید علی الأحوط باطل است. شاید نکته اش این باشد: در ریا گفت ادخل فی رضا غیره فهو لغیری. میگوید ادخل صدق میکند. اما در این جا بحث زیاده است. در واجب زیاده صدق میکند اما در مستحب یک شبهه داشته، مستحب را اگر دوباره بیاورد زاد فی المکتوبه؟ شبهه داشته است و گفته است علی الاحوط. زاد فی المکتوبه شبهه انصراف دارد به اجزای واجبه دارد.

این را کلام سید ساکت است که زیاده به چیست. میگوید تدراکه او لم یتدارکه باطل. در لم یتدارکه به خاطر نقصان، در تدارک به خاطر زیاده. با این هم میسازد. معمول همین را میگویند که زیاده به اتیان ثانی است. آقای خویی و حکیم وبعضی دیگر هم میگفتند همین الان زیادی است.

مرحوم سید قرآن وذکر را استثناء کرد غير القرآن و الذكر چون در قرآن و ذکر زیاده معنا ندارد. مثلاً جلسه قران بود این هم وسط نماز شروع کرد به یک سوره طویله‌ای قران خواندن، و لو به عنوان جزء صلاة و قرائة قرآن مستحب، مرحوم سید فرموده است چون قرائت قران است زیاده صدق نمیکند دوباره بخواند وکذلک ذکر، زیاده صدق نمیکند لذا گفته است ذکر و قران مبطل نیست.

در شق سوم گفته: وأما إذا قصد غير الصلاة محضا مثلاً خم شد برای احترام یک مومنی. وقت رکوع نمازی نبود خم شد تعظیما للغیر. یا دستش را بالا کرد جای جزء مستحب نبود، وسط قرائت است دستش را بالا میکند به او اعلام بکند یک چیزی را، سید فرموده: وجهی برای مبطلیت نیست. مگر این که وجود او از موانع صلاة باشد. مثلا سجده تلاوت، سجده تلاوت را برای تلاوت اورده است قصد نماز نکرده است ولی وجودش مبطل نماز است. طبق روایت. یا فعل کثیر باشد. فی حد نفسه اگر فعلی را اورد در نماز محضا لغیر الصلاة این وجهی برای، زاد نیست چون قصد نماز نکرده است که زاد باشد. چون قصد نماز نکرده است زیاده صدق نمیکند مبطلیتش به خاطر یک عنوان دیگری است مثل این که صحبت کرده است لغیر الصلاة، ولی این مانع در نماز است چون کلام آدمی است

تفاوت این مسأله با مسأله سابق

یک بحث این است که این مساله با مساله قبل چه فرقی دارد؟ سید مثال میزند رکوع بکند به خاطر این که نماز است و برای احترام، میشود ضمیمه ـــ ضمیمه کرده است به نمازش، داعی احترام را ـــ خب همان اقسام باید بیاید که اگر مستقل است اگر جزء است اگر تبع است. در مسأله قبل تفصیل داد ولی در این مسأله میگوید مطلقا باطل است. این هم از مصادیق مسأله سابقه است.

مرحوم صاحب جواهر فرموده: دو مساله هستند. اینها موضوعشان و ملاکشان متفاوت است. موضوع در مساله ضمیمه یک فعل بود آن ضمیمه یک غایت دیگری بود (یک فعل به دو غایت) بعد تفصیل بود که آن غایت دیگر مستقل یا جزء یا تبع است. یک فعل است و ضمیمه از غایات است. این از جهة موضوع .

مسأله سابق داستان اخلاص بود که آیا مضر به اخلاص هست یا نیست؟ این هم از جه ملاک.

بعبارتی: موضوع: فعل واحدی است که ضمیمه غایتی به آن غایات الهی اضافه کرده، وملاک: قضیه اخلاص و قصد قربت است. هر موردی که درمسأله سابق باطل بود از جهت این بود که قصد قربتش ناتمام بود.

بر خلاف این جا که موضوع فعلی است که دو عنوان دارد ( فعلی که دو عنوان بر آن منطبق است) رکوع کرده است که دو تا بر آن عنوان منطبق است. این صلاة است چون قصد صلاتی کرده و تعظیم برای غیر هم هست. یک عنوان دیگری است.این جا موضوع فعل ذی عنوانین است.

أمّا از نظر ملاک؛ این که مبطل است یا نه؟ از باب این است که اصل عدم تداخل است. نمیشود یک فعل را با دو عنوان بیاوریم مجزی نیست. نمیشود یک سور بدی هم بچه دار شدی هم از حج آمدی و هم خانه خریدی. اصل عدم تداخل است مردم قبول نمیکنند. پس ملاک اصل عدم تداخل است، نه قصد قربت. در ضمیمه بعضی تفصیل داده بودند که اگر راجح بود مضر به قصد قربت نیست. در این جا اصلا راجح هم باشد تعظیم برای خدا و تعظیم شخص قربة الی الله. میگوید باطل است. اصل عدم تداخل است.

صاحب جواهر گفته: هم موضوع هایشان با هم فرق میکند و هم ملاک هایشان فرق میکند و چون ملاکهایشان فرق میکند یک تفصیلاتی در مسأله سابقه هست که این جا نیست.

مرحوم حاج اقا رضا همدانی در مقابل صاحب جواهر گفته: این مسأهل هم از صغریات مسأله سابق است. رکوع کردی، رکوع صلاتی ، وضمیمه کردی به این رکوع صلاتی، تعظیم مومن را. باز همان شقوق میاید که قصدش تبعی یا استقلالی، این که با قصد قربت جور در میاید یا نه؟

فرقی نمیکند شما السلام علکیم میگویید به دو قصد ـــ حالا یک اضافه ای هم دارد چون کلام ادمی است مبطل است ـــ ولی این سلامی را که گفتی به دو غایت است یک غایتش سلام نماز واجب و یکی هم سلام به شخصی که وارد شده است. این هم جزو غایاتش هست یک غایتی است که ضمیمه شده است باید همان احکام ضمیمه را بیاوریم که این ضمیمه باطلش میکند یا نه؟.

مرحوم آقای خویی هم در مقابل صاحب جواهر گفته: بحث در مقام امتثال ومسببات است. ودر مقام امتثال اصل تداخل است. اگر گفت اکرم العالم ، اکرم الهاشمی. یک عالم هاشمی میبینید و اکرام میکنید که مصداق هر دو است. اکرام عالم هاشمی بر آن دو عنوان منطبق میشود ومشکلی ندارد. از جهت انطباق عنوان ما مشکلی نداریم. دو عنوان بر یک فعل منطبق بشود آن هم مشکل ساز نیست که میگویید ملاکش اینجا اصل عدم تداخل است بلکه اینجا اصل تداخل است این را هم اقای خویی جواب داده است.

ولکن در ذهن ما این است که: حرف صاحب جواهر اقرب به ذهن است. این بحث در کلمات فقهای سابق هم مطرح بوده است. بعضی ادعای اجماع کرده اند که یک فعل مصداق دو تا عنوان قرار نمیگیرد. بعضی ها ادله عقلیه از متکلمین و غیر آنها آوردند. این بحث مطرح است که اگر فعلی را اوردیم به قصد دو تا عنوان که آن فعل مصداق دو عنوان است آیا این که مصداق دو عنوان است مضر به صلاة هست یا نه؟ ربطی به قصد قربت ندارد. اصلا در دو تا عنوان قصد قربت بکن. یا قصد قربت عنوان غیر نمازی تبعی باشد شبهه این است که به ما که گفته اند : الصلاة ثلاثه اثلاث ثلث طهور ثلث رکوع ثلث سجود، این رکوع باید فقط به قصد رکوع صلاتی باشد. جزء نماز، رکوعی است که به قصد رکوع صلاتی باشد(رکوعی واجب است که فقط صلاتی باشد. رکوعی که هم صلاة و هم تعظیم غیر است آن مصداق واجب قرار نمی گیرد)

أضف إلی ذلک: اصل عدم تداخلی که صاحب جواهر میگوید بحث اصول نیست که مرحوم اقای خویی بفرماید اصل تداخل است. حرف سید این است که اگر بخواهیم (رکوع) جزء نماز بشود فقط باید با قصد نمازی بیاوری. حالا این حرف ناتمام است بحث دیگری است. لذا این مساله با مساله قبل فرق دارد کما اینکه صاحب جواهر بیان کرد.

(آنجا داستان ضمیمه قصد قربت بود، لذا تفصیل جا داشت ولی اینجا داستان این است که عنوان صلاتی را فقط قصد نکرده و از حیث این که این عنوان، صلاتیِ تنها نیست مشکل دارد. مشکل این است که این رکوعی که قصد کرده باشی هم رکوع صلاة و هم رکوع غیر، باطل است، نه از جهت این که قصد قربت نداری، چون که آن جزئی که باید بیاوری به شرط لا از قصد دوم است)

سید این دو مثالی هم که زده است در ذهن مبارکش همین بوده است. گفته است قصد بکنی با این رکوع نمازی را این جمع نمیشود که قصد بکنی رکوع للغیر را این ها با هم تنافی دارند، در سلام واضح تر است. سلامی جزء نماز است که به قصد سلام نمازی بیاوریم. اما سلامی که تحیت غیر است آن کلام ادمی است. که با سلام نمازی قابل اجتماع نیست.

این است که سید میگوید: افعال صلات، اذکار صلات، همه قصدی هستند، اصلا صلاة امر قصدی است. اگر گفت «الله اکبر» یاد پدر خدا بیامرزش افتاد وگفت أوّل یک فاتحه بخوانم. فاتحه خواندن اشکالی ندارد قرآن است ولی باید دوباره حمد را بخواند و باید قصد کند این افعال مختلفه که خودشان هم جزء عبادات هستند اینها صلاة شدنشان به قصد است. سید میگوید که اگر قصد کردید یک عنوان دیگری را که فعل شما مصداق آن هم واقع بشود یک فعل قصدی دیگری را، این مجزی نیست. به خاطر این که آن فعلی جزء نماز است و باید قصدش بکنید که فقط برای نماز باشد. خب این ادعا است. در ذهن مبارک سید این بوده و بر این حساب تفصیل نداده است مساله جدید درست است.

ولکن این که مرحوم سید فرموده نباید به قصد عنوان دیگری اتیان کند، انصافش این است که ما نتوانستیم این استظهار را قبول کنیم، این که «ارکع» یعنی رکوع به قصد صلاة فقط. ما این را نمیتوانیم استظهار بکنیم.

مثلاً حمد خوانده است به قصد این که نمازش باشد و به قصد این که تعلیم باشد. این حمدش هم مصداق نماز است و هم مصداق تعلیم است. میگوییم اشکالی ندارد. ما ایه و روایتی نداریم که حمد را که خواندی فقط به قصد صلاتی بخوان. نه قصد دیگری هم بود اشکالی ندارد. این که بگوییم هر جزء صلاتی یا هر جزء مستحبی باید فقط به قصد کونه صلاةً باید باشد دلیل ندارد. بله؛ چه بسا که آن قصد دوّمی با این قصد أوّلی قابل اجتماع نیست. منافی با هم هستند. مثل همین که قصد رکوع کرده است یا سجده کرده است سجده ی برای تلاوت، یک سجده کرده است هم برای تلاوت و هم برای نماز میگوییم این نمیشود. این دلیل خاص داریم که گفته است سجده برای تلاوت و برای نماز یک سجده نمیشود. یا مثال دیگر: سجده تلاوت مبطل نماز است چه به قصد تلاوت تنها بیاوری یا نه آن سجده تلاوت را به قصد تلاوت و نماز بیاوری. این دلیل خاص دارد[1] . تعدی بکنیم به رکوع مثلا. بگوییم در رکوع هم همین جور است. رکوع را بیاوری به عنوان رکوع للغیر و بیاوری به عنوان رکوع للصلاة. اینها هم با هم تنافی دارند. نمیشود رکوع للغیر با رکوع للصلاة این دو تا با هم به آن دلیل خاصی که در سجده است میگوییم نه اینها واقع نمیشوند. اگر کسی توانست چنین تعدی را انجام بدهد اشکالی ندارد.

ولکن ما میگوییم: آن سجده تلاوت را که گفته است زیاده است در جایی است که تنها بیاوری. فرض نکرده است وقت سجده هست قران شنیدی، این سجده ات باطل است چه به قصد تلاوت بیاوری یا چه به قصد تلاوت و سجده بیاوری. ما نمیتوانیم این طور استظهار کنیم. اگر کسی این طور استظهار کرد که سجده تلاوت مبطل نماز است چه به قصد تلاوت تنها یا به قصد تلاوت و نماز بیاوری، میگوییم سجده را نمیتوان به دو قصد بیاوری. آن را تعدی میکنیم میگوییم رکوع را هم به دو قصد نمیتوانیم بیاوریم.

تنافی بین این دو باید از دلیل خارج بفهمیم. از خود ادله اولیه نمیتوانیم انحصار را بفهمیم. کسی ادعا بکند ارکع انصراف دارد یعنی به قصد صلاة فقط، نه ما این را نمیتوانیم ــ کما این که مرحوم سید در ذهن مبارکش همین بوده ـــ این دلیل ندارد. اگر ما دلیل پیدا کردیم مثل سجده و رکوع که بعضی گفته اند. یا در سلام دلیل داریم که این نمیشود هم سلام و هم تحیت واقع بشود. چون تحیت واقع شدن همانا، بطلان صلاة همانا. چون کلام ادمی است. یکی بدون دیگری هم ترجیح بلا مرجح است. بگوییم فقط نماز واقع میشود اینها ادعای بی دلیل است. این است که میگوییم اگر سلام را به دو قصد گفت ان نماز باطل است.

حاصل الکلام: قاعده اولیه این نیست که سید ظاهراً ادعا کرده است. صاحب جواهر ادعا کرده است که ما باید افعال صلاتی را فقط به قصد صلاتی بیاوریم. قصد غیر صلاة، عنوان دیگری است که مبطل است.

ما بر این حرف دلیل نداریم. قصد غیر صلاة به قاعده ثانویه مبطل است اگر منافات داشت با آن قصد صلاتی میگوییم مبطل است اگر تنافی نداشت میگوییم مانعی ندارد. این که مرحوم سید فرموده است إذا أتى ببعض أجزاء الصلاة بقصد الصلاة و غيرها كأن قصد بركوعه تعظيم الغير و الركوع الصلاتي أو بسلامه سلام التحية و سلام الصلاة بطل این مثالهایش درست است ولی این که یک قاعده کلی بخواهد بیان کند ـــ که ظاهر کلامش هم همین است ـــ را ما نتوانستیم بفهمیم.

سید فرمود: ماموربه فقط باید به قصد صلاتی باشد. پس وقتی که رکوع به دو قصد اورده میشود ماموربه نیست و زیاده در صلاة رخ میدهد. لذا گفته است اگر اتیان جزء بقصد غیر صلاتی باشد اشکالی ندارد چون زیاده نیست. یک چیزی را آورده ای.

ما این جور میگوییم: قصدِ غیر، مضر نیست مگر این که منافی با قصد صلاتیت باشد وبا صلاتیت جمع نشود. نمیشود گفت هم سلام تحیت است و هم سلام نماز است. چون سلام تحیت کلام آدمی و مبطل است. با هم جمع نمیشوند.


[1] سجده تلاوت در نماز محل بحث است ما از باب این که مثال میخواهیم بزنیم بین کردیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo