< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیة /تتمه مسأله 10

 

خلاصه بحث سابق

پبحث در مساله 10 تمام شد. العجب المتاخر لا یکون مبطلا که واضح بود، این هم نکته خوبی است. ریای متاخر مبطل نبود تا چه برسد به عجب. بر خلاف مقارن، در مقارن هم معمولا کسی تعلیقه نزده است احتیاط مستحب این است که عجب مقارن نداشته باشد. که عرض کردیم اگر بعضی تعلیقه زدند عجب مقارنی که به مرحله منت برسد (ادلال) گفته اند که مثلا با قصد قربت سازگاری ندارد. هم منت میگذاری و هم میگویی برای من آوردی.

ولکن ما عرض کردیم به حد ادلال هم برسد اینها صبحتهای معنوی بین عبد و مولا است که بعضی اوقات به ادبی است ولی ربطی به این که به خاطر تو آوردم برای تو آوردم ندارد اگر امر خدا نبود این معجِب نماز نمیخواند. نماز را برای خدا آورده است. همین هم خودش یک نوع تذلل است. ما اگر هم قصد قربت را معنا به اتیان عمل متذللاً، مع الذله للمولا، اظهار ذلت، همین که چون تو گفتی آوردم، اظهار عبودیت است و اظهارعبودیت اظهار ذلت است.

این که بعضی ها گفته اند به قصد قربت آوردن متذللا است و با عجب سازگاری ندارد می گوییم منافاتی ندارد که سر ما منت بگذاری ولی عمل را به خاطر من آوردی هر چند که منت نگذاشتن هم درست است ﴿أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَ ٱلۡأَذَیٰ﴾ یعنی کاری نکن که آن خاصیت از بین برود ولی مراد بطلان فقهی مراد نیست. ببیان عرفی یعنی حالا که ما را خوشحال کردی منت نگذار. عقلائی هم هست اگر کسی کاری به خاطر او انجام بدهد با منت، میگوید تعریفی نداری برای ما. ولی کارش صحیح بوده است و باطل نبوده است.

بندگی یعنی ابراز ذلت. عبودیت یعنی اظهار ذلت. یک مرتبه ای است. درست است در معجب آن مرتبه اعلایش نیست ولی ابراز ذلتش هست.اینها که در آیه و روایت نیامده است. آنها این طور معنا کردند و میگوییم ان معنا هست ولی مراتب دارد. تذلل و تخشع و تخضع اینها مراتب دارد. همان هم که نماز بی حالی میخواهد و در مقابل نمازش خیلی از خدا انتظار که کوهی از طلا برایش بفرستد باز هم اظهار ذلت و بندگی میکند.

(مسألة ١١) غير الرياء من الضمائم إما حرام أو مباح أو راجح فإن كان حراما و كان متحدا مع العمل أو مع جزء منه بطل كالرياء و إن كان خارجا عن العمل مقارنا له لم يكن مبطلا و إن كان مباحا أو راجحا فإن كان تبعا و كان داعي القربة مستقلا فلا إشكال في الصحة و إن كان مستقلا و كان داعي القربة تبعا بطل و كذا إذا كانا معا منضمين محركا و داعيا على العمل و إن كانا مستقلين فالأقوى الصحة و إن كان الأحوط الإعادة.

از بحث ریا و عجب گذشتیم حالا سائر ضمائم. فعل را میارود ریایی نیست ولی یک ضمائم دیگری به آن ضمیمه شده است. این ضمائم سه قسم هستند. گاهی ضمائم محرم هستند و گاهی راجح هستند و گاهی هم مباح هستند. مرحوم سید در قسم اول که ضمائم حرام باشند گفته: آن ضمیمه حرام دو قسم است گاهی آن ضمیمه متحد با این فعل است، همان بحث اجتماع امر و نهی میشود. یک وجود است هم واجب و هم حرام. امتناعی ها میگویند باطل است. اجتماعی ها ممکن است بگویند صحیح است. ضمیمه ای را که آورده با نماز متحد است. فرض بفرمایید اگر کسی گفت صوت مرأة عورت است وحرام است صدایش را بلند کند و نامحرم بشنود. حالا نماز صبح را میخواهد بخواند میگوید جمعیت زیاد است باید بلند بخوانم و الا من خودم نمیفهمم. به خاطر مردم بلند نمیخواهد ـــ شاید مشهور هم میگویند نماز جهریه را باید اخفاتی بخواند با وجود نامحرم ـــ میگویند فعلش حرام است. آن بلند خواندش حرام است. اگر آن بلند خواندش هم حرام است همین حمد و سوره هم نماز و هم حرام است این جا اجتماع امر و نهی است در وجود واحد است ترکیب اتحادی است.

یا آن مثال نماز زیر سقفی است که در حال فرو ریختن است. این که میرود زیر آن سقف این هم موثر در داعیش هست نماز میخواند با این داعی و خصوصیت حرام. محل بحث است که این خصوصیت حرام است یا نه اگر کسی گفت حرام است. ان کان متحدا مع العمل، با کل عمل مثل همین مثالی که زدیم اگر بگوییم حرام است او مع جزء منه. مثل این که قرائتش را بلند میخواند که حرمت فقط با قرائتش اتحاد دارد أما رکوع که میکند این فعلحرام آنجا اتحاد ندارد. بطل.

و إن كان خارجا عن العمل مقارنا له لم يكن مبطلا خارج از عمل است دارند اهنگ میزنند این هم خوشش میاید از آن اهنگ میگوید برویم انجا نماز بخوانیم هم آهنگ گوش کنیم و هم نماز بخوانیم. نمازش منضم است. رفتن به انجا در نماز خواندنش موثر هم هست. فرض کلام این است که ضمیمه ای است که تاثیر دارد. اهنگ اگر انجا نبود نماز نمیخواند ولی الان به قصد قربت میگوید هم نماز بخوانیم و هم گوش کنیم. تلوزیون اهنگ میزند این هم نماز میخواند گوش میکند. بعضی اشکال میکردند که قصد قربتش خلل پیدا می کند این عمل برای خدا نیست. برای خدا و گوش کردن است. خالص نیست. خلوص ندارد.

و لکن نه اینها وجهی برای بطلان نمازش نیست. این یک فعل است و ان یک فعل دیگر.مگر این که آن فعلِ حرام داعویتش مستقل باشد یا به اندازه داعویت امر خدا باشد.

در ضمیمه ای که حرام است و خارج از نماز است، همان اقسام راجح و مباح میاید. چطور مرحوم سید گفته است که اگر حرام خارج بود نماز صحیح است لم یکن مبطلا. اقای حکیم توجیه کرده که : یعنی از جهت حرمتش مبطل نیست.

ظاهرا این اشکال وارد است که در حرامِ خارج همین اقسام میاید توجیهش هم بد نیست. این که فرموده لم یکن مبطلا یعنی از جهت حرام بودن مبطل نیست. ولی ممکن است از جهت این که به قصد قربتش ربما ضرر وارد کند مبطل باشد.

و ان کان مباحا او راجحا ضمیمه مباح است یا ضمیمه راجح است مثلاً مادری است به دخترش میگوید بایست پشت سر من، من میخواهم نماز بخوانم تا تو هم یاد بگیری. تعلیم مثلا راجح است. و این ضمیمه هم فرض کنید موثر در نماز خواندن هست. اگر داستان تعلیم او نبود الان نماز نمیخواند، مباح هم باشد مثل این که یک جایی کولر دارد خنک است میگوید برویم آنجا نماز بخوانیم. فرض کنید آنهایی که نماز نمیخوانند را راه نمیدهند. این الان نماز که میخواند آن سردی در نماز خواندنش موثر است.

سید گفته ـــ همان صور أربعه سابقة ـــ فان کان تبعا این تبع است. جای خنک رفتن مقصود به اصاله نیست. این نماز میخواند. داعی مستقلش امر خدا است. میگوید حالا چه بهتر برویم الان نماز را بخوانیم چون یک جای خنکی برای نماز خواندن هست. موثر در نماز خواندش هست. اگر در جای خنک نرود الآن نماز نمیخواند بعداً میخواند. سید فرموده فان کان تبعا اگر آن قصد ضمیمه تبع است و کان داعی القربه مستقلا داعی قربت مستقل است فلا اشکال فی الصحه. أصلاً جای اشکال ندارد که این عمل صحیح است. یا نماز میخوانید برای تعلیم دیگران فلا اشکال فی الصحه.

و اما عکس این فرض؛ وان کان مستقلا داعی مستقل است. وکان داعی القربه تبعا. اگر داستان تعلیم نبود نماز نمیخواند. الان ایستاده جلو برای بعضی بچه ها میخواهد نماز ظهر را بخواند و آنها یاد بگیرند ولی خودش اهل نماز نیست اگر در خانه بود نماز نمیخواند. داعی تعلیم مستقل است.مثلاً میگوید الان که باید برای دانش آموزان نماز بخوانیم خب نمازِ به امر خدا را هم بخوانیم. داعیش تقویت میشود. وکان داعی القربه تبعا بطل. سید گفته است باطل است. مثل ریا قرار داده است.

وکذا اذا کانا معا منضمین، جزء الموثر هستند. هم تعلیم اثر کرده نماز بخواند و هم امر خدا. تنهایی هر کدام بود حال نداشت. ولی حالا که سر ظهر هم هست و تعلیم هم هست برویم نماز را بخوانیم. وکذا اذا کانا معا منضمتین محرکا و داعیا الی العمل.

وأمّا قسم چهارم: وان کانا مستقلین این جا یک مقداری کوتاه امده است نگفته است فلا اشکال فی الصحه. گفته است فالاقوی الصحة.

در این اینجا گفته: وإن کان الاحوط الإعادة، احتیاط مستحب هم کرده است. چون شبهه بطلان در این جا هست.

تا اینجا فرمایش مرحوم سید بود. این جا هم مثل بحث ریا باید در دو مقام بحث کنیم. علی مقتضی القاعدة و علی مستوی الروایات.

علی مقتضی القاعدة

مقتضای قاعده در این چهار فرض چیست؟ ما دلیل داریم در تعبدیات حالا سیره است، سیره متشرعه است تسالم است اجماع است، که نماز تعبدی است. روایتی خواندیم:

عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ‌ يُونُسَ‌ بْنِ‌ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‌ عَنْ‌ يُونُسَ‌ بْنِ‌ عَمَّارٍ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: قِيلَ‌ لَهُ‌ وَ أَنَا حَاضِرٌ الرَّجُلُ‌ يَكُونُ‌ فِي صَلاَتِهِ‌ خَالِياً فَيَدْخُلُهُ‌ الْعُجْبُ‌ فَقَالَ‌ إِذَا كَانَ‌ أَوَّلَ‌ صَلاَتِهِ‌ بِنِيَّةٍ‌ يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌ فَلاَ يَضُرُّهُ‌ مَا دَخَلَهُ‌ بَعْدَ ذَلِكَ‌ فَلْيَمْضِ‌ فِي صَلاَتِهِ‌ وَ لْيَخْسَأِ اَلشَّيْطَان [1]

از این روایة معلوم میشود که باید نیت ربّ بکند میشد از بعض روایات هم به دست بیاوریم که تعبدی هستند.

در تحقق فعل تعبدی باید ببینیم به چه مقدار فعل تعبدی محقق میشود. تعبدیات در میان عقلاء هم هست مختص به مذهب و دین نیست لذا باید دید قوام تعبد به چیست؟ قوام تعبد به این است که امر او، حالا امر از باب مثال است، یا ملاک محبوب او مطلوبیت پیش او، باعثیت داشته باشد. بتوانم بگویم اتیتُ لک. به خاطر تو. این اضافه باید محقق بشود. به خاطر تو آوردم این عمل را. به خاطر تو باید صدق بکند. آن عبارت روایت عمار يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌. متفاهم عرفی این است فقط به خاطر خدا میاورد. عملی که میاوری اذا اردت به ربک یعنی منحصرا. ظهورش در انحصار است.

بنابر این قاعده محقق امتثال فعل تعبدی این است که صدق بکند که من به این فعل اراده کردم ربّم را. در جایی که ضمیمه اصالت دارد امر او به تبع است. اگر ضمیمه نبود من نمیاوردمش. انجا صدق نمی کند يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌. حتّی اگر به خاطر دیگری باشد که مبعّد هم هست.

کما این که در منضمین هم امتثال تعبدی محقق نشده است. امر عقلائی است. این امر عقلائی را مرحوم اقای حکیم خوب دنبال کرده است. اگر برای دو تا جهت میاورد نمیشود نسبت داد که يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌. هم خدا و هم خرما را خواسته. در عرف هم این طور میگویند. باید برای خدای تنها باشد. این هم علی القاعده باطل است.

سوم آنجایی که هر دو استقلال دارند. که مرحوم سید اینجا مقداری دستش لرزیده است. گفته است اقوی صحت است اعاده احوط است. انجا علی القاعده چیست؟ گفتند علی القاعده صحیح است. درست است که الان دو تا داعی منضماً این را حرکت دادند ولی فرض این است که اگر ان یکی نبود يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌ محرکش بود. برای تعبدیت همین مقدار کافی است.

حالا اگر فرض بفرمایید آیت الله امده است دیدن شما وبرایش شربت میبری چون آمده است منزل به خاطر احترام شربت میبریم. این مقرب است بلا اشکال؛ حالا اگر آیت الله به همراه شخص دیگری آمده باشد شربت را بخاطر آیت الله وآن شخص همراه می آوریم آیت الله یک ضمیمه دارد که آن ضمیمه موثر است. اگر آن شخص همراه تنها بود باز ما همین پذیرایی را میکردیم آیا درست است که ما بگوییم برای این عالم ( آیت الله) که این کار را کردیم اظهار عبودیت کردیم، تعبدی آوردیم، نسبت به او تقرب پیدا کردیم، در حالی که آن شخص همراه می گوید اگر من هم نبودم این پذیرایی را می کردی.

بعضی شبهه کردند وگفته اند: درست هر کدام استقلال دارد فی نفسه. ولی وقتی که مجتمع میشوند از استقلال ساقط میشوند. پس میشوند منضمین. منضمین فعلاً و مستقلین شأناً. ومنضمین فعلا فایده ندارد. منضمینی که جزء علت است، صدق نمیکند يُرِيدُ بِهَا رَبَّهُ‌. اما اگر مستقلین بودند به ذهن میزند که تقرب حاصل است. به همین بیان. دو نفر آمدند با هم، فعلی را برای یکی از این ها میگوید انجام میدهم به خاطر شما، آن هم هست. یا به خاطر او هم که ضمیمه شده، بحیث که اگر او نبود باز به خاطر شما این را انجا میدادم. عرفا میگویند که شما متقرب شده اید.

اگر از این صله ای درخواست کند بگوید ما بخاطر شما این همه زحمت کشیدیم گوشت خریدیم به خاطر شما یک لطفی گوشه چشمی به ما بکن. اگر او بگوید که به خاطر اون هم که بود، میگوید درست است ولی او هم نبود من این کارها را برای شما میکردم. به ذهن میزند که مستحق هست. شبهه دارد ولی اقرب به ذهن همین که سید گفته است. اقوی صحت است گر چه اعاده احوط است.

صورت رابعه که داعی الهیش مستقل است. مثلاً هر روز برای خدا نماز میخواند. ولی امروز در این وقت نماز میخوانم در این مکان سردیش هم موثر هست. یک ضمیمه تبع، وموثر است. شاید اگر سرد نبود، معلوم نبود نماز بخوانم یا نخوانم و بروم خانه. یک اثری دارد آن سردی یا آن مکان. در این صورت به ذهن میزند که نمازش به خاطر خدا است. اگر بنا باشد ضمیمه تبعی خلل وارد بکند خیلی از اعمال خراب میشود. کثیراً اعمالمان را در آن وقت خاص یا مکان خاص انجام میدهیم یک داعی غیر الهی خیلی اوقات ضمیمه میشود. نماز اول وقت میخوانیم که بعد راحت غذا بخوریم وخواب بهتری برویم داعی غیر الهی هم در او هست.

همان طور که صاحب جواهر فرموده اینها گفتنی نیست. ضمائم غیر محرمه، مباحش یا راجحه اش اگر تاثیرشان تبعی باشد ضرری نمیزند.

یک شبهه ای در راجح هست ـــ راجح الهی یعنی مباح الهی ـــ اگر راجح، الهی شد مستقل هم باشد مضر به قصد قربت نیست. مثلا ان اقا میگفت بابای من نماز نمیخواند ولی ماه محرم و صفر که میرسد نماز شروع میکند به خاطر امام حسین. یا فقط شب قدر نماز میخواند میگوید نماز شب قدر خیلی مهم است. این قدر بودن شب خصوصاً مثلا در حرم یکی از ائمه یا امام زاده ها باشد مؤثر است بحیث که اگر این ضمیمه نبود نماز نمیخواند.

بعضی ها آمدند این شبهه را القا کرده اند که در ضمیمه ای که راجح است اگر که مستقل هم باشد تا چه برسد به مشترک. مضر به صحت نیست. چون ما میخواهیم نمازی که بر ما واجب است ، نماز قربی را بیاوریم. وقتی خصوصیتش هم که متحد است. همین خصوصیتش هم قربی بود نماز قربی است. پس ضمیمه اگر مستقل هم باشد مضر به صحت أمر به طبیعت نیست.

ولی در ذهن ما این است که: این یک نوع خلط است. ضمیمه مستقل باشد مثل تعلیم، مثلاً فقط برای تعلیم به این شخص آمده نه به خاطر این که خدا تعلیم را راجح کرده است. اگر من نماز میخوانم به خاطر تعلیم او، تعلیم او را خداوند راجح کرده است من قصد کردم امر به تعلیمی را که خداوند دارد آن امر به تعلیم مصداقش میشود نماز و نماز یک چیز قربی است بحثی نداریم.

اصلا تعلیم مستقل است ولی در تعلیم من که تعلیم را میخواهم بیاوریم به قصد امر خدا به تعلیم است. ما باید نماز را قربی بیاوریم. حالا به قصد امر به نماز یا به قصد امر به تعلیم. ما گفتیم امر توصلی هم مقربیت دارد. نماز من مصداق تعلیم است قصد میکنم نماز را به خاطر این که خدا گفته است به دخترت تعلیم بده. این اشکالی ندارد.

مراد سید از ضمیمه راجح است این نیست که به قصد امر به آن راجح اتیان کند.

 


[1] تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد: ۱، صفحه: ۱۰۷ ( باب24 جواز السرور...) حدیث 2 (261).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo