< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ادله خمس در فوائد/خمس ارباح مکاسب و فوائد/کتاب الخمس

 

عرض شد که هفتمین مورد از مواردی که متعلق خمس هست، ما یفضل علی المؤنه ، آن اموالی است که از مؤنه شخص بیشتر است. مرحوم سید مواردی را در این ما یفضل علی المونه ذکر فرموده اند . این موارد را ما طبق آن چیزی که سید فرمودند می‌شماریم تا برسیم به اینکه ببینیم کجا مورد اختلاف است.
۱- تجارات
۲-صناعات (صنعت ها) :کسی مثلا کارش آهنگری یا نجاری یا امثال اینهاست،خیاطی،یا از هر چیزی که صنعت حساب بشود و از این را یک فایده ای یک ربحی به دست می آورد.
۳- زراعات
۴- اجارات : خودش اجیر می‌شود یا یک فرض کنید وسیله ای دارد منزلی دارد اجاره می‌دهد.

بعد ایشان پنجمی هم اضافه می کنند که حیازت المباحات است .کسی می‌رود مباحات را حیازت میکند، مثلاً از دریا ماهی می‌گیرد. یا از بیابان یک چیزهایی را جمع می کند می آورد می‌فروشد.هیزم غیر هیزم جمع می‌کند می آورد.پس از این 5 قسم اگر بر انسان منافی به دست آمد خمسش واجب است. اینها همه اش داخل تکسب است،یعنی کسب است.چه تجارت باشد، چه صناعت باشد ،چه زراعت باشد، چه اجاره باشد که همان خدماتی که الان مطرح است و چه حیازت المباحات باشد.

این در مکاسب به انواع پنجگانه اش خمس دارد ، بعد ایشان می فرمایند که غیر مکاسب از فوائد، فوائدی هست که اصلا کسب بر آن صدق نمی‌کند ، بر آنها هم خمس واجب است اگر بیشتر از مؤنه شد. برای آن هم سه مورد یا چهار مورد ذکر می‌کنند : هبه ، هدیه، جایزه، المال الموصی به (مالی که کسی وصیت کرده است به دیگری بدهند ) و میراث غیر المحتسب (میراثی که انسان به حساب نمی آورد) . در این چهار مورد ایشان می فرمایند که اینجا هم داخل همان متعلق خمس است.پس ما یفضل علی المؤنه، هم شامل آن ۵ مورد کسب می‌شود، هم شامل این ۴مورد غیر کسبی می‌شود.در همه ی اینها میفرمایند که خمس هست. البته در این چهارتای اخیر اول میفرمایند احتیاط بعد میفرمایند که قوی هست یعنی الاقوی این است که در اینها هم واجب است،بعد تبدیل به فتوا می‌کنند.

محل بحث :

محل بحث همین اقسام چهارگانه ای از فواید هست که هبه و هدیه و جایزه و مال موصی به، و میراثی که لایحتسب است و بعضی از ملحقاتی که در لابلای بحث ، مورد بررسی قرار می دهیم . پس محل بحث ما، در اصل اصل آن ۵مورد نیست.آن تقریبا مورد تسالم اصحاب است.در آنجا ما اختلافی که داشتیم با عامه بود و بحثش گذشت.اما در این ۴مورد اخیر اختلاف بین علمای ما شیعه هست. علماء دو دسته شده اند ، بعضی ها فرمودند در این ۴ قسم اخیر هم خمس هست و بعضی ها فرمودند در این ۴ قسم اخیر خمس نیست. خمس فقط در ارباح المکاسب هست و ارباح المکاسب هم همین ۵ موردی که گفته شد .این بیان و تقسیم بندی عمده ی مرحوم صاحب عروه بود .

تقسیم بندی مرحوم بروجردی ره :

تقسیم مرحوم بروجردی با مرحوم صاحب عروه مقداری فرق دارد ، ایشان اولاً مکاسب را اینطوری تقسیم بندی می کنند :

     مکاسب و کسب ها یا به جهت تغییر مکانی درآمد پیش می‌آید،آن تجارت است.یعنی یک کالایی را از یک شهری می آورد در یک شهر دیگر می‌فروشد که این تجارت می‌شود. درآمدش از جهت تغییر مکان است

     یا به جهت تغییر شکل آن ماده هست آن هم صنعت است.به یک ماده خامی شکل می‌دهد و لذا ارزش افزوده پیدا میکند و از آنجا سودی کسب می‌کنند،نوع دوم کسب را ایشان میفرمایند تغییر شکل، همان صنعت است.

     نوع سوم تولید است که همان زراعت است.

پس ایشان در حقیقت مکاسب را این سه قسم ذکر کرده‌اند. ولی به نظر می آید که این سه قسم درست است مکاسب هستند ولی منحصر در اینها نیست.مثلا در این سه قسمی که ایشان ذکر فرموده اند اجارات نیست.حال آنکه در کلام مرحوم سید بود و همچنین حیازت مباحات هم نیست ظاهرا، مگر اینکه داخل آن تغییر مکان بدانید. به هر حال دقیق تر همان فرمایش سید هست که مکاسب را گسترده ایشان معنا کرده اند.آن ۵ قسم را همه را فرا گرفت ولی مرحوم بروجردی رضوان الله علیه گرچه فنی بحث کرده اند که یا تغییر مکان هست یا تغییر شکل است یا تولید است. اینطوری بیان به اصطلاح زیبایی دارند که چرا اصلا ربح پیش می آید ولی شامل همه ی موارد نمی شود

سپس مرحوم بروجردی به آن فوائدی که داخل مکاسب نیست، می‌رسند.

آن را هم ایشان دو قسم میکنند:

یا آن فوائد طوری هست که بدون نیاز به قبول به دست می آید یا با نیاز به قبول به دست می آید‌. اگر با نیاز به قبول به دست بیاید می‌شود همان هدیه و هبه. وهبتک، آن هم باید بگوید قبلت و الا هبه محقق نمیشود.پس بنابراین آنجا یک قبولی هست،آن آقا هم یک تکانی خورده است ، تا به این ربح برسد یک تکانی به خودش داده است.حداقل زحمت کشده است گفته است قبلت. فرموده است آن فوائدی که جزء مکاسب نیست دو قسم است : یا نیاز به قبول دارد می‌شود همان هبه و هدیه.

یا نیاز به قبول ندارد مثل آن مواردی که میراث است، ارث است، امثال اینها که نیاز به قبول ندارد. یا وقف خاص است که وقف خاص به اولادش است و آنجا هم نیاز به قبول ندارد. پس مرحوم بروجردی فوائد غیر کسبی را دو قسم کرده اند.

پس محل بحث ما در آن مکاسب نیست، بلکه در غیر مکاسب از فوائد هست. فوائدی به دست انسان آمده است و داخل عنوان کسب هم نیست. آیا بر اینها خمس واجب است یا واجب نیست؟

مرحوم سید حکیم رضوان الله علیه در مستمسک می‌فرماید: « اختلفت عبارات الأصحاب في تحديد موضوع الخمس في هذا القسم، فعن بعضها: الاقتصار على أرباح التجارات، و عن الآخر: الاقتصار على المكاسب، و عن ثالث: الاقتصار على حاصل أنواع التكسبات، من التجارة و الصناعة و الزراعة، و عن رابع: الاقتصار على أرباح التجارات و الغلات و الثمار. و قريب منها غيرها. و مع هذا الاختلاف فهي مشتركة في اعتبار التكسب، الذي هو القصد إلى حصول المال.» [1]

پس میفرمایند که اینها گر چه عباراتشان مختلف است ولی در حقیقت همه اینها برمی‌گردد به اینکه ربح مکاسب باشد.پس تا اینجا عباراتی که از علماء نقل کردیم درست است عبارت مختلف بود،ولی همه کانّه یک نوع شرط می‌دانند که ربح کسب باشد.ولی میفرمایند یک اقوال دیگری هست.آن‌ها نه،گسترده گرفته اند. مثلا شیخ در نهایه فرموده است: «جميع ما يغنمه الإنسان، من أرباح التجارات، و الزراعات، و غير ذلك ..»‌ .. میگوید جمیع آن چیزی که به دست می آورد دیگر نفرموده است که فقط از مکاسب باشد.

شیخ در خلاف فرموده است: «جميع المستفاد، من أرباح التجارات و الغلات و الثمار ..»‌ ، جمیع آن چیزی که انسان استفاده می‌کند. پس بنابراین عبارات این دسته از علماء با آن قبلی ها فرق کرد، قبلی ها مکاسب را فرموده اند، این بزرگان فراتر گرفته اند،فوائد گفته اند،مستفاد گفته اند.

در غنیه سید ابن زهره دارد : «كل مستفاد من تجارة أو زراعة و صناعة و غير ذلك من وجوه الاستفادة أي وجه كان ..» [2]

پس ما دو نوع عبارت داریم، یک نوع عبارات مکاسب را میگویند، یک نوع عبارات آن چیزهایی که فائده است به دست انسان می آید.

آقای خوئی رضوان الله علیه می فرمایند که علمای ما اینجا دو دسته شده اند،بعضی ها فقط میفرمایند مکاسب، ارباح مکاسب،کسب ها. همان انواع پنچگانه که گفته شد و بعضی ها فرمودند ،هم کسب و هم غیر کسب و فرمودند هر دو قول هم به مشهور نسبت داده شده است.یعنی هم قول به اینکه مختص به مکاسب است به مشهور نسبت داده شده است، هم قول به اینکه مختص نیست و شامل همه ی فوائد است، به مشهور نسبت داده شده است. بعد میفرمایند که: « فقد اختلفت فيها الأنظار و كلمات علمائنا الأبرار بمثابةٍ نُسب كلٌّ من القول بالوجوب و عدمه إلى المشهور. فعن الحلّي في السرائر: نسبة الوجوب (در فوائد غیرکسبی) إلى أبي الصلاح الحلبي في كتاب الكافي، ثمّ أنكر عليه و قال (ابن ادریس): و لم يذكره أحد من أصحابنا إلّا المشار إليه، و لو كان صحيحاً لنقل أمثاله متواتراً ، و الأصل براءة الذمّة (یعنی نسبت به این فوائد غیر کسبی تکلیفی نداریم.) فيظهر منه أنّ عدم الوجوب ممّا تسالم عليه الأصحاب ما عداه.» [3]

از این عبارت ابن ادریس چه میفهمیم؟ قول مشهور چی هست؟وجوب یا عدم وجوب است در فوائد؟عدم وجوب است ! از این عبارت ابن ادریس می‌فهمیم که گفته است فقط قائل ابو الصلاح الحلبی است،دیگران قائل نیستند،پس می‌فهمیم که به نظر مرحوم ابن ادریس قول مشهور این است که در فوائد خمس واجب نیست فقط ابو الصلاح الحلبی قائل شده است .

بعد مرحوم آقای خوئی میفرمایند :«و بعكس ذلك ما يظهر من المحقّق و الشهيد من نسبة الوجوب إلى الأصحاب ، حيث أسند الخلاف في الدروس إلى ابن إدريس خاصّة، و في المعتبر إلى بعض أصحابنا، و يريد به ابن إدريس، فكأنّ الوجوب متسالم عليه و لا مخالف غيره.»

مرحوم شهید اول در دروس گفته است که علماء می فرمایند که در فوائد خمس هست و مخالف در مسئله فقط ابن ادریس است.پس از کلام شهید اول فهمیده می‌شود که نظر مشهور وجوب خمس در فوائد است، اما از نظر ابن ادریس فهمیده می‌شود که نظر مشهور عدم وجوب هست ؛ چون ایشان گفت فقط ابو الصلاح حلبی قائل به این قول است.

مجمل اقوال در مسئله :

مجمل اقوال در این مسئله،پس بنابراین دوتا قول عمده داریم که در فوائدی که غیر مکاسب هست،هدیه و هبه و جایزه و مال موصی به و میراث، و ملحقات آن ، در اینجا مجمل اقوال دو تا قول عمده داریم یک قول این است که در این فوائدی که غیر کسبی اند خمس نیست که نظر ابن ادریس بود که به مشهور هم نسبت داد. قول دیگر این است که در اینها خمس چی هست ؟ که مرحوم شهید نسبت دادند به اصحاب گفتند فقط مخالف ابن ادریس است.

یک قول سومی هم در مقام مطرح شده است،آن هم قول جمال در حاشیه لمعه است که ایشان فرموده است در هر کسبی هم نیست.کسبی که مهنه ،شغل انسان باشد.حالا یک دفعه یک کسبی کرد،این باز خمس ندارد.پس کسبی که به صورت شغل مستقر انسان باشد. بگوید شغلت چیست؟بگوید مثلا شغلم نجاری است،یک دفعه یک کاری انجام داد،یک تجارتی انجام داد،آن نه،آن خمس ندارد،ربح هم داشته باشد خمس ندارد. پس بنابراین سه تا قول شد در فوائد. یک قول ابن ادریس و من تبع که میفرمایند ندارد،به مشهور هم نسبت دادند. قول شهید اول، محقق حلی که می فرمایند دارد فقط مخالف ابن ادریس است. قول سوم هم میفرمایند نه فقط در مکاسب هست آن هم مکاسبی که به صورت شغل در بیاید.

بیان ادله :

بعد از بررسی اقوال ، باید ببینیم ادله در مطلب چی هست. اولین دلیل بر قول ثبوت خمس در فوائد که نظر مرحوم صاحب عروه هست،مرحوم صاحب عروه فرمود در همه ی اینها خمس هست ، ما ادله ی قول صاحب عروه را می‌خواهیم بررسی بکنیم. اولین دلیل آیه ی کریمه ی خمس هست.

﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدير﴾[4]

غننتم گفتیم به معنای مطلق الفائده هست،از لغت هم نقل کردیم.پس اولین دلیل بر مطلب مرحوم سید که ما هم همین مطلب را می‌خواهیم ان شاالله تقویت کنیم و ملتزم بشویم، آیه کریمه هست.آیه کریمه می‌فرماید: ﴿غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ﴾ نه غَنِمْتُمْ مِنْ المکاسب

دومین دلیل : اجماع ؛ کسی بگوید که چنانکه مرحوم شهید اول نسبت داد به اصحاب،گفت اصحاب قائلند که خمس هست ، همان طور کسی استناد کند به اجماع و به تسالم اصحاب که این البته قابل التزام نیست این دلیل،قابل تمسک نیست؛ چون بخاطر اینکه اولا در مقابل مخالف این قول هم به مشهور نسبت داده شد.ابن ادریس گفت که اتفاقا اصحاب قائلند که خمس در فوائد نیست (، و لو كان صحيحاً لنقل أمثاله متواتراً ، و الأصل براءة الذمّة) اصلا ایشان انکار کرد گفت که مشهور این را قائل نیستند.پس با اجماع نمیشود اثبات کرد؛ چون اینجا دو تا قول عمده هست که در مقابل هم هستند،اجماع نمی شود اینجا مستند واقع بشود.پس عمده دلیل می‌شود همان احادیث.بعد از آیه کریمه باید به احادیث رجوع کنیم.

سومین دلیل : احادیث

روایت صحیحه علی بن مهزیار الطویله [5]
: 12583- 5- وَ بِإِسْنَادِهِ (شیخ طوسی ره) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ (صاحب کتاب بصائر الدرجات) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ(امام جواد)ع وَ قَرَأْتُ أَنَا (احمد بن محمد) كِتَابَهُ (امام ع) إِلَيْهِ(علی بن مهزیار) فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ: ..... وَ إِنَّمَا أَوْجَبْتُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسَ فِي سَنَتِي هَذِهِ فِي الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ الَّتِي قَدْ حَالَ عَلَيْهِمَا الْحَوْلُ (یک سال از آن گذشته باشد) وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي مَتَاعٍ (کالا) وَ لَا آنِيَةٍ (ظرف) وَ لَا دَوَابَّ (چهارپایان) وَ لَا خَدَمٍ (برده) وَ لَا رِبْحٍ رَبِحَهُ فِي تِجَارَةٍ وَ لَا ضَيْعَةٍ إِلَّا ضَيْعَةً سَأُفَسِّرُ لَكَ أَمْرَهَا ، تَخْفِيفاً مِنِّي عَنْ مَوَالِيَّ وَ مَنّاً مِنِّي عَلَيْهِمْ، لِمَا يَغْتَالُ (خیانت) السُّلْطَانُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ لِمَا يَنُوبُهُمْ (اذیت) فِي ذَاتِهِمْ، فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ﴾

یک نوع اکرامی هست از امام در مورد شیعیان (در همان سال که شهادت امام جواد علیه السلام هم بوده است، سال ۲۲۰ ظاهراً هجری هست،) که خواسته اند شیعیان پاک بشوند و از ناحیه امام بر گردن آنها یک وزر و بالی نماند . امام می فرماید که خمس فقط در طلا و نقره واجب کرده ام به شرطی که یک سال از آن گذشته باشد و در کالاهای دیگر برشان واجب نمیکنم.

یک منتی هست از سوی من برعهده ی آنها؛ چون در آن حدیث پیامبر خواندیم که اصلا یکی از ارکان ایمان خمس است که پیامبر فرمود و ما الایمان؟ بعد فرمودند که نماز و زکات و خمس را هم جزء ایمان هست. پس بنابراین اگر این خمس را ندهند اصلا ناقص الایمان میشوند ، ولی امام آن سال بخشیده است تا اینکه اینها یک نوع از آن مشکلی که دارند نجات پیدا بکنند و خیلی واقعا این امور مالی سخت است، معیار ایمان است. و لذا مثلا گفتند مثلا کسی پول سه نفر را بدهد به مکه بفرستد اهل نجات می‌شود.یعنی این پول دادن خیلی سخت است.مثل این است که از بدنش یک چیزی را قطع میکند،یکی از اعضایش را قطع می‌کند.اینطوری اینها مردم وابسته هستند به این پول.و لذا خداوند متعال آمده است فرموده است شما که اهل ایمان هستید ایمانتان باید تجلی و اثر داشته باشد.بیاید زکات بدهید و الا خداوند می‌توانست فقرا را خودش عطا بکند از خزائنش به طوری که اصلا کسی به کسی نیاز نداشته باشد. اینها را برای این گذاشته است که انسان‌ها به وسیله هم امتحان بشوند تا آن ترقی معنوی حاصل بشود و خیلی هم آسان نیست خیلی سخت است این مسائل و لذا می‌فرماید که این منّی هست از سوی ما بر موالی ما و کار سختی را از عهده آنها برداشتیم.

امام می‌فرماید چرا ما این منّت را هم بر آنها انجام دادیم، تخفیف را انجام دادیم؟ بخاطر آن خیانت هایی که سلطان از اموال اینها برمی‌دارد.سلطان با زور از شیعه و غیر شیعه اموالشان را غصب می‌کند و برای اینکه یک نوع جبرانی بشود. آنها مجبورند آن را هم بدهند، بعد این هم بیایند خمس هم بدهند برایشان خیلی سخت است. بعد می‌فرماید که : و آن چیزهایی که،آن ضررهایی که،اذیت هایی که در نفسشان بر آنها متوجه است.گاهی اینها را به زندان می اندازند،سختی ها متوجه اینها هست.

تا اینجا امام فرمود که ما در یک بخشی از فوائد خمس را بر آنها مقرر کردیم که حالا طلا و نقره است.عمده استدلال ما این قسمت است: «فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى»اما غنائم و فوائد هر سال واجب است یعنی آن را برنداشتیم.خمس فوائد را از آنها بر نداشتیم.خمس ارباح مکاسب را برداشتیم. اما غنائم و فوائد دیگر،یک کسی هدیه به او رسیده است،یک جایزه به او رسیده است،آنها را برنداشتیم.ببینید پس در این حدیث شریف،تصریح شده است که گاهی ممکن است خمس آن ارباح مکاسب برداشته بشود،امام که حق دارند بردارند ، برمی‌دارند اما خمس غنائم و فوائد غیر کسبی نه و آن واجبة علیهم فی کل عام.

مرحوم صاحب مدارک گفته است این حدیث قابل عمل نیست، چهار تا اشکال بر این حدیث کرده است ، گفتند این حدیث قابل استناد نیست.اشکالات ایشان را مرحوم آقای خوئی هم نقل کرده است،جواب داده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo