< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط صلاة/نیة /مسأله 8 : ریاء در نیة صلاة

 

خلاصه بحث سابق

بحث در وجوهی بود که محقِّق ریا است سومین وجه این بود که : بان یقصد ببعض اجزا الواجبه الریا و هذا ایضا باطل و ان کان محل التدارک باقیا. عرض کردیم وجه فتوای مرحوم سید تمسک به اطلاق أدلّه ریا است که ان ادخل فیه رضا غیره فهو لغیره. میگوید اینجا را هم میگیرد به ضم این که نماز عمل واحد است.

مطمئن هستیم که مد نظر مرحوم سید همین وجه است بطوری که در باب وضو هم گفته: اگر فرض کنید دست راستش را ریائی شست همه وضو باطل است و باید از سر نو بگیرد. داستان زیاده نیست در وضو زیاده که مبطل نیست همین روایت من عمل لی و لغیری فهو لغیری را آورده وگفته این روایة اطلاق دارد. حرف سید همین است که نماز یک عمل است. وضو یک عمل است. الوضو غسلتان و مسحتان یک عمل محسوب میشود. اگر وسطش نسبت به یک جزئی ریاء محقق شد این میشود توضا لی و لغیری، فهو لغیری و باطل میشود.

مشکلة في المتن

در ذهنمان این است که سید از طریق زیاده وارد نشده وبطلان را بابت زیادة نمی داند و لکن ذیل عبارت مطلبی دارد مشکل ساز شده است!

ذیل عبارت این جور دارد که: نعم في مثل الأعمال التي لا يرتبط بعضها ببعض أو لا ينافيها الزيادة في الأثناء كقراءة القرآن و الأذان و الإقامة إذا أتى ببعض الآيات أو الفصول من الأذان اختص البطلان به فلو تدارك بالإعادة صح

 

اعمالی که بعضی از انها ربطی به بعض دیگر ندارد مثل این که حج یک عمل است ولی طواف یک چیز و سعی یک چیز حساب میشود. یا ربط به هم دارد مثل اذان واقامه ولی زیاده مبطل نیست کقرائة القران، قرائت قران یک قرائت حساب میشود گفته: اذا اتی ببعض الایات او الفصول من الاذان اختص البطلان به فلو تدارک بالاعاده صح در این موارد گفته است مضر نیست.

توجیه المتن

به ذهن میزند که نکته مبطلیت، جزء ریائی صدق زیاده باشد نه اطلاق ان روایات. این را نتوانستیم درست بکنیم. مرحوم سید در وضو تصریح کرد که اگر جزئی را ریائی بیاورد همه ان باطل است در باب وضو تصریح میکند که میگوید یکی از شرایط خلوص است. در وضو میگوید کلش باطل است با این که لا ینافیه الزیاده از قدیم الایام در ذهن ما بوده که مرحوم سید اطلاق روایت ریاء را قبول دارد که اقای خویی هم اینجا بحث کرده است و مناقشه در اطلاقش کرده است ولی این ذیلش از باب زیاده میگوید. حالا مهم نیست شاید

ما یصدق به الزیادة

مرحوم اقای خویی در اصول بحث کرده است وتصریح میکند که زیاده وقتی تحقق پیدا می کند که فعل دوم را اتیان می کند ولی همان طور که رفقا گفتند وبعضی از عبارات اینجا وکسانی که صوت ایشان را گوش کردند ایشان در این جا گفته است محقق زیادة همان فعل أوّلی است که اتیان می کند وباطل است و لو این که هنوز فعل دوّم را نیاورده.

زیادة في الصلاة بنابر نظر مرحوم آقای خوئی

یک بحثی است که بعضی میگوید أصلاً زیاده در صلاة محال است. مرحوم آقای خوئی در اصول بحث کرده وفرموده :عرفا زیاده صدق میکند به اتیان عمل ثانی. ولی در این جا گفته است همین که حمد ریائی را اتیان کرد ابه عنوان جزئیت این زیاده در مکتوبه است. و این زیاده مبطل است. بر این حساب جای تدارک ندارد. فرقی در مساله ندارد کسانی هم که میگویند زیاده به این است که دوباره بیاوری، میگویند اگر اکتفا بکنی میگویند این نماز باطل است به خاطر نقیصه.اقتصار بکنی به خاطر نقیصه باطل است بیاوری دوباره به خاطر زیاده باطل است. ایشان میگوید همین الان به خاطر زیاده باطل است. فرقی نمیکند عبارت اقای حکیم هم مساعد همین است که الان همین زیاده است.

 

نظریه مرحوم همدانی

مرحوم حاج اقا رضا در أصول است میگوید أولاً این زیاده نیست. این فعل ریائی که آورده در نماز چیزی اضافه نکرده چون این فعل ریائی یک فعل بی خودی است وجزء نماز نشده که زیاد در نماز بشود بعبارتی وقتی جزء نشده زائد در نماز هم نشده است.

و ثانیا اگر زیاده هم بخواهد صدق بکند بعد از اتیان فعل ثانی است که وصف زیاده به او بخشیده می شود ایشان می فرماید اگر حمد أوّل را خواندو هنوز دوّمی را نیاورده نمیگوید زیاد کردی. نماز هنوز ناقص است. حق هم با ایشان است. مرحوم حاج اقا رضا به این مطلب تصریح دارد کما این که ظاهر بعض کلمات اقای خویی در اینجا ونص کلامشان در اصول هم همین است که این زیاده نیست.

بعبارة اُخری : هنوز این نماز ناقص است چون حمدی که جزء نماز است را اتیان نکرده حمد باید قربة الی الله باشد که هنوز اتیان نشده وقتی ان را اورد زیاده صدق میکند. ما این را گفتیم عرفا بعید نیست.

نظر استاد

ما در این بحث زیاده شبهه کردیم که مجرد فعل أوّل زیاده باشد کما حقّق فی الاصول لذا باید تکرار بشود تا زیاده صدق بکند. و اما این که بعد از تکرار حاج اقا رضا میفرمود من زاد فی المکتوبه فعلیه الاعاده شاملش نمیشود می گفتیم انها دقتهای غیر عرفی است. وقتی که دوباره حمد خواند مردم میگویند دو حمد در نماز خوانده است. اولی زائد است. زاد فی المکتوبه.

ما مدعای مرحوم اقای خویی را قبول داریم. زاد اینجا را میگیرد. این نماز باطل است به حکم من زاد فی المکتوبه اما به این تقریب ـــ یک مقداری را از حاج اقا رضا گرفتیم و یک مقداری را از مرحوم اقای خویی ـــ که : مادامی که نیاورده نقیصه است و وقتی که اتیان کرد زیاده است من زاد فی المکتوبه شاملش میشود. لذا می گوییم متن سید درست است.

و أمّا استظهار مرحوم سید در باب وضو را باورمان نشده ؛ احتمالی که مرحوم اقای خویی و دیگران داده اند دور از ذهن نیست شاید من ادخل فی عمله غیری فهو لغیری یعنی همان عملی که أدخل باطل است نه کلّ عمل ؛ وانصاف هم این است که ظهور در کلّ عمل ندارد که مرحوم سید استظهار کرده است.

 

در مرحله سوم هم عرض کردیم که : فعل ریایی عمل را مبطل میکند از باب کلام آدمی که در این صورت دیگر فرقی نمیکند و لو به قصد جزئیت هم نیاورده باشد چرا که این شخص قرآن خوانده است کما این که مرحوم اقای خویی هم تطبیق کرده وفرموده : وسط نماز صدایش را بلند کرده وبرای میت یک سوره خوانده ریاءاً به قصد جزئیت هم نباشد این وجه سوم جاری است.

وجه سوم در بطلان عمل ریائی

در وجه سوم مرحوم نائینی مبنایش این شد که در نماز کلامی را آورده که لیس مطلوبا لله وحرام است. وقتی مطلوب خدا نشد من تکلم فی صلاته فعلیه الاعاده شاملش میشود در نتیجه ولو من زاد في المکتوبة را قبول نکند ، و لو اطلاق سید را قبول نکند باز می تواند حکم به بطلان صلاة کند.

جواب از این وجه

لکن انصافش این است که ظاهر از من تکلم فی صلاته فعلیه الاعادة ـــ همان طور که مشهور فهمیده اند ـــ تکلم عادی را بیان می کند که همان کلام آدمی است کلام آدمی در روایت نیامده میگویم انصراف دارداز أوّل ذکر و قرآن را شامل نمیشود و لو این که ریائی و حرام باشد ولی این اطلاق هم برای ما روشن نیست همین که روشن نبود نمیشود به اطلاق ان تمسک بکنیم و بگوییم فتوای سید تمام است به خاطر این نکته. لذا مابیشتر متمایل به وجه ثانی هستیم و مویدش هم وجه اول است.

وجه جهارم در بطلان عمل ریائی

یک وجه چهارمی هم مرحوم حاج اقا رضا اورده که:ریاء در جزء عمل، مبطل کلّ عمل است. چون در نماز باید نیت استمرار داشته باشد، نیتی که خالص از ریا باشد باید استمرار داشته باشد، وقتی این جزء را ریائی آورد ـــ مثل باب روزه که باید نیت قربی استمرار داشته باشد واگر یک لحظه قصد افطار کند هر چند افطار نکرده روزه باطل می شود ـــ استمرار نیت خالصه لله از بین می رود.

جواب از این وجه

ولکن قیاس نماز به صوم مع الفارق است. صوم عبارت است از امساک ممتد قربة الی الله، لذا اگر در یک لحظه امساک قربة إلی الله محقق نشد، صوم محقق نمیشود أمّا صلاة عبارت است از این مجموعه أفعال؛ أوّل تکبیرة و آخرش تسلیم. معنایش این است یعنی تکبیر و حمد و رکوع و سجود تا آخرش، اینها باید لله باشد. خب من تکبیرة الاحرام را گفتم و این جزء محقق شد و شروع به حمد ریائی کردم این جزء محقق نشد دوباره یک حمد میخوانم و جزء محقق میشود. اگر ادله زیاده نبود و حرف حاج قا رضا را قبول کنیم مشکلی نداریم. ما باید این یازده جزء را قربی بیاوریم أمّا دلیل نداریم این که باید نیت خالص ومستمری از أوّل تا آخر نماز داشته باشیم بله در صوم دلیل دارد چون خود صوم امساک ممتد است، ولی صلاة مجموعه ای از افعال است.

 

برای تکمیل بحث این مطلب را هم اضافه می کنیم که: فی حدّ نفسه آوردن عملی به صورت ریایی در أثناء صلاة اگر ما زیاده را قبول نکردیم مشکل ساز نیست إلاّ در رکوع و سجود که دائر مدار عنوان زیاده نیست. انها استثنا هستند کسی که یک رکوع کرد به صورت ریائی، نماز باطل است این قابل تصحیح نیست ، نتیجةً در صورتی که آوردن فعل ریایی خللی در نماز ایجاد کند وآن خلل زیاده باشد علی مبنی غیر مرحوم محقق همدانی و یا این که محو صورت صلاة باشد علی جمیع مبانی. همه میگویند اگر فاصله شد وصورت صلاتی به هم خورد نماز باطل است.

 

الرابع أن یقصد ببعض الأجزا المستحبه الریا کالقنوت فی الصلاة تا ألآن أجزاء واجبه را صحبت میکردیم در این قسم چهارم بحث در جزء مستحب ریائی است مثلاً قنوت گرفته وگریه میکند ـــ متاسفانه این جور هست که عبادات ما در معرض ریا است الناس کلهم هالکون الا العالمون و العالمون کلهم هالکون الا العاملون و العاملون کلهم هالکون الا المخلصون خیلی دقیق است که ادم کاری بکند خالصا لله، خیلی سخت است ، بعضی اوقات افراد این احساس را دارند که نماز در جمع میخوانند فرق میکند با نمازی که تنها میخوانند. این امر متعارفی است. در جمع حال بهتری دارد نمیگوییم همه انها باطل است بعضی از صور انها صحیح است وبعضی هم گول زدن است که باطل است، نکته ی ظریفش را میخواهم عرض بکنم، همین افراد برای این که برسند به این که من به خاطر خدا نماز میخوانم در وقتی که جمع نیست به خودشان تلقین میکنند که همان نماز را بخوانم که خدا نگوید فرق گذاشتی. این هم میشود ریا. این هم خالصا لله نیست. روایات ریا را نگاه کنید انهایی که منع از ریا میکنند. همان فضل خدا به این اعمال ما است، والا خیلی سخت است ان خالصا لله. هیچ جهت غیر خدایی در نظر نباشد نه در اجزا واجب و نه اجزا مستحب و نه در کیفیاتش و نه در زمان و مکانش. خیلی سخت است. انصافش این است که سخت است. انسان همین روایاتی که از أئمه علیهم السلام در مورد ریا صحبت میکند بعد خودش حساب میکند میفهمد که أئمه علیهم السلام انسانهایی فوق العاده ای بودند. یک چیزهایی میگویند که ما بعد از چهل سال و پنجاه سال میابیم انها را. ادم ها عادی نمیتوانند مرحوم اسید محمد باقر هم میگفته است این کلمات ائمه حقانیت ائمه را اثبات میکند. اعوذ بک من صلاة لا ترفع و من دعاء لا یسمع. و من نفس لا یشبع. من قلب لا یخشع، این مجموعه را که انسان کنار میگذارد و تامل میکند بعد میبیند که خودش همه اینها هست میفهمد که اینها ادمهای مهمی بودند. بر خودش تطبیق میکند میبیند همه اینها هست. کسی نمیتواند همه وجود انسان را بیان کند. اینها با همین دعا بیان کردند. نفس و ذکر و دعا و نماز ما را بیان کردند خود همین ها معجزه است اگر قرآن معجزه خالده پیامبر است کلمات أئمه علیهم السلام معجزه خالده أئمه است. یک واقعیاتی 1400 سال قبل کی میتوانست این را بگوید. ابی حنیفه و مالک هم حرف زده است و اصلا ربطی به وجود انسان ندارد. انها تمام وجود انسان را بیان کردند ــــ .

مرحوم سید فرموده است وهذا ایضا باطل علی الاقوی در جزء گفتم ادعای اجماع شده است متن شرایع است. درست است این اجماع ها حجیت ندارد این اجماع ها محتمل المدرک است دلیلش اطلاقات ریا است ولی خب مقداری مؤید مطلب هست.

أمّا در اینجا مخالف دارد و بعضی در اجزای مستحب گفته اند این اجزاء مستحب است و ربطی به نماز ندارد. قنوتش باطل باشد چرا نمازش باطل باشد. ولی مرحوم سید میگوید نماز باطل است.

 

یک بحثی در مقدمات در أصول مطرح است آن مقدماتی که در جلد اول کفایه آمده ولی بحث مفصلی نشده است وآن عبارت است از اینکه جزء مستحب معنا دارد یا ندارد؟ در کلمات مشهور زیاد آمده جزء مستحب یا جزء واجب بحث این است که جزء مستحب واجب آیا امکان دارد یا ندارد؟ مرحوم آخوند میگوید مسمای واجب و ماهیت واجب همان أجزاء واجبه است. فکر أصولی همین را میگوید. اجزای واجب همان مقوّمات ماهیت واجب است. مستحبات جزء اجزای واجب نیست. ولی در کلمات فقهاء جزء مستحبِ واجب زیاد بکار رفته است بعضی از أصولیون فرموده اند این تناقض گویی است. هم مستحب است و هم جزء واجب؛ گفته اند واجب لیس إلاّ الأجزایی که مقوّم آن واجب هستند. مستحب نمی تواند جزء واجب باشد سئوال این است که پس این مستحب چیست؟

جواب داده اند که : واجب ظرف مستحب است که چه بسا این ظرف در کمال ان مظروف موثر است. قنوت بخوانی نمازت اکمل است. ثوابش و فضیلتش بیشتر است. نماز ظرف قنوت است. ظرف و مظروف هستند. نه این که جزء نماز باشد.

مقابل بعضی از فقهاء گفته اند: جزءِ مستحبِ واجب اشکالی ندارد. جزء مستحبِ واجب یعنی همین عمل مشار إلیه که مصداق واجب است بما له من الاجزاء الواجبه و المستحبه. همین مصداق واجب است. مثال میزدیم میگفتیم خانه ای که حوض دارد. حوض از مقومات خانه نیست. از کمالات است. خوب است حوض هم داشته باشد ولی حوض نداشته باشد این مصداق خانه است. حوض هم داشته باشد این مجموعه مصداق خانه است. نمیگویند این مصداق است منهای حوضش مصداق خانه است. ان حوضش یک اضافه است.

مرحوم سید گفته است جزء مستحب را قبول دارد لذا میگوید این مجموعه یک عملی است که مصداق واجب است در این یک عمل ادخلت فیه رضا غیر الله فهو لغیر الله.

أمّا آقای خویی میگوید این دو عمل است ایشان در جزء واجب قبول نکرد، در جزء مستحبش هم تعلیقه زده و قبول نکرده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo