< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط صلاة/نیة /مسأله 8 : ریا وأقسام آن

خلاصه بحث سابق

بحث در وجوهی بود که برای کیفیت ریا مرحوم سید بیان کرده بود. پنج وجه را بیان کرد و در هر پنج وجه گفت که عبادت باطل است. عرض کردیم مرحوم سید در باب ریا تشدد دارد. یک جاهایی بعضی گفته اند صحیح است باز ایشان میگوید باطل است. و عرض کردیم که در دو مقام باید بحث بکنیم. علی مستوی القاعده و علی مستوی الروایات.

قاعده ای که گفته شد قاعده قربی بودن عمل بود. این که عمل قربی است. فرض بفرمایید که در جایی که عمل را میاورد مشترکا به نحو جزئیت میگوییم مقتضای قاعده بطلان است، معنای قاعده قربی بودن این است که عمل را قربی بیاورد که مسلم است، میگوییم با این عمل مناسبت ندارد. این معنای قاعده است و الا در مثل تبعی که قصد استقلالیش خدا است و قصد طفیلیش ارائه ناس است انجا ما میگوییم مقتضای قاعده این است که درست است یعنی با قربی بودن تنافی ندارد و الا سائر قواعد را نگاه کنیم از جمله قاعده امتناع اجتماع امر ونهی از ان جهت باطل است و لو طفیلی است ولی وقتی که حرام است میشود مصداق اجتماع امر و نهی. ما به ان قواعد ان جوری کاری نداریم. این قاعده ای که اقای خویی فرموده است یعنی همین قصد قربت در کجا ها محقق است و در کدام فرض محقق نیست.

در ان فرض أوّل که فقط رئاءً الناس آورده است بطلان است چون فعل را قربی نیاورده است. این جاء بحث نداشت، و هکذا در جایی که فعل را للناس میاورد ولی قربی بودن هم طفیلی آن است وفی الجمله دخالت دارد مثل این که شوقش را أکید میک ند ولی اگر مردم نبودند نماز نمیخواند. انجا هم با قصد قربت سازگاری ندارد فعل باطل است علی القاعده. این دو تا را گفته بودیم.

صورت سوم ریا

صورت سوم علی نحو الاشتراک است اگر رئاءً للناس نبود نماز نمیخواند ولی أمر مولی هم دخیل است که خدا امر کرده، از این راه هم میتوانیم به مقاصدی برسیم ما نماز میخوانیم هم برای خدا قربة الی الله و هم قربه الی الناس. این معنا دارد یا ندارد؟

همان طور که مرحوم اقای خویی فرموده است ـــ که ظاهرا مراد اقای حکیم هم هست ــ در این صورت هم قربی قربیت معنی ندارد. اگر این فعل را انجام داده بخاطر من بحیث اگر من نبودم نمیاورد، این مقرب است. اما اگر این فعلی را که انجام دادی من هم هستم دیگری هم هست وبا هم شریک هستیم این فعل مقربیت ندارد .

فرض بفرمایید امده است زیارت، برادرش هم در ان شهر زندگی می کند هم آمده زیارت عبد العظیم و هم دیدار برادر، ولی این جوری است که اگر برادرش نبود نمیامد واگر برادش بود ولی شاه عبد العظیم نبود باز هم نمیامد. چون هر دو جمع هستند آمده ست این جمع موثر در اراده او شده است. اینجا نمی توانیم بگوییم زیارت کرد برای خدا چون خدا امر کرده است، این صورت به وضوح دو صورت قبل نیست چون قوام قربی بودن این است که عمل قربی صادر شود، آن أمر علیت ومطلوبیت و محبوبیت دارد ولی در این صورت سوم مطلوبیت علیت ندارد بلکه مطلوبیت ومحبوبیت همراه با دیدار برادش است.

صورت چهارم ریا

و اما فرض چهارم این است که شخص که این فعل را قربة الی الله میاورد و ریا بالتبع است در این صورت ریا طفیلی قصد قربة است. اگر ریا هم نبود این عمل را می آورد ولی الان که جلو دیگران عمل را انجام می دهد سرحال تر وبشاش تر است مثلاً می گوید حالا که این فلان شخص نگاه میکند نماز را بخوانیم اگر نگاه هم نمیکرد و مدح او در اینده نبود باز هم نماز میخواندیم. ولی میگوید نماز میخوانم قربه الی الله و هم برای این که فلانی بگوید چه نماز قشنگی خواند. مثلا مرید درست بشود.

در این صورت خلاف قاعده نیست همان طور که مرحوم اقای خویی فرموده است. این جا عمل عن امر الهی است. با غمض عین از روایات وارده در باب ریا می توان گفت این عمل صحیح است. فرقی نمیکند که این رئاء الناس باشد یا من میرویم حرم نماز میخوانم چون انجا خنک است. امر مولا داعی نماز خواندن است ولی نماز خواندن الان من هم ضمیمه شده است. اراده من نسبت به نماز خواندن در جای خنک قوی تر است. هر چند اگر نشد نماز در گرما هم میخواندیم. فرقی بین ریا و ضمائم راجحه وغیر راجحه نیست. چطور در غیر راجحه میگویید اشکالی ندارد. میگوید حالا که رفتیم استخر هم غسل میکنیم و هم خنک میشویم اگر به نحو تبع باشد این استخر رفتن مضر به قصد قربت نیست.

صورت پنجم ریا

فرض پنجم این است که مستقل هستند. هر دو شأنیت تاثیر را دارند ولی بالفعل چون فعل واحد است یک اثر دارد. اثر واحد به خاطر این است که محل قابلیت ندارد و اإلاّ از ناحیه فاعل و علت، تمام است. امر تمام العله این است. نگاه مردم هم تمام العله است. امر بود تنهایی من این کار را انجام میدادم. امر هم نبود رئاء الناس این کار را انجام میدادم. الان هر دو ضمیمه شدند. در این جا هم همان طور که مرحوم اقای خویی و اقای حکیم فرموده اند علی القاعده نباید اشکالی داشته باشد. عمل باید به داعی امر خدا اورده شود. من هم عمل را به داعی امر خدا اوردم حالا یک داعی دیگری هم بوده است. به داعی امر خدا به نحوی که ان موثر در این عمل است. ما برای قربی بودن عمل بیش از این نیازی ندارم که امر باعثیت نحو عمل داشته باشد به گونه ای که هیچی نباشد باز هم این عمل را میاورم. و لو بالفعل یک چیز دیگری هم ضمیمه شده است. ان اثری ندارد.

علی مستوی الروایات

ما باشیم و قاعده قربیة باید بین این صور تفصیل بدهیم، و لکن در مقام روایات داریم که این روایات ریا را از سایر ضمائم جدا کرده ، مرحوم صاحب وسائل روایات ریا را در باب 11[1] و 12[2] آورده است. کما این که در باب 8 روایات خلوص را ذکر کرده[3] هر چند فرقی بین خلوص و ریا نیست وبیساری از روایاتش مشترک است چرا که خلوص هم یعنی خلوص از ریا لذا دو عنوان نیستند.

روایات کثیره، متواتره داریم که میگوید ریا مبطل عمل است. ما الان حکم وضعی ( بطلان) داریم صحبت میکنیم. میگوید ریا مبطل عمل است. مرحوم اقای حکیم، مرحوم اقای خویی بعضی از این روایات را اوردند. ظاهرا انها بهترین روایاتی است که اقای خویی انتخاب کرده است روایت صححیه حمران و زراره است که حضرت در ان روایت فرمود که اگر ادخال بکنی غیر خدا را در عملت ان عملت باطل است.

روایت 11[4] و عن عبد الرحمان ابی نجران این روایت در محاسن است و محمد بن علی عن مفضل بن صالح جمیعا عن محمد بن علی حلبی عن زراره و حمران عن ابی جعفر از امام باقر علیه السلام نقل میکند لو ان عبدا عمل عملا یطلب به وجه الله. وقتی یطلب به وجه الله باطل باشد ان فرض اول که فقط به خاطر ریائ الناس است قطعا باطل است. این یطلب به اگر امر خدا نبود نماز نمیخواند، یطلب به وجه الله وَ الدَّارَ الْآخِرَة ولی و ادخل فیه رضا احد من الناس، اگر کسی این کار را بکند کان مشرکا. این مشرک است. این روایة هم بر حرمت دلالت دارد هم بر بطلان چون عملی که مصداق شرک است باطل هم هست.

تقریب روایة

این روایت اطلاق دارد و همه صور را میگیرد. ادخل فیه رضا احد و لو بالتبع. به تبع را شامل میشود تا چه برسد به انهایی که بالاستقلال باشند. مثل این که ظاهر روایت این است که عمل باید خالص برای خدا باشد. به هیچ وجهی از وجوه پای غیر در ان نباشد. حالا به استقلال یا به تبع یا به شراکت. ما اگر انجا مقتضای قاعده را گیر کردیم حسبنا این روایت که همه موارد را شامل میشود و میگوید عمل، عمل باطلی است.

و روایت دوّمی در باب 12 حدیث 7 ، صحیحه هشام است برقی عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن هشام بن بن سالم عن ابی عبد الله علیه السلام قال یقول الله عزوجل انا خیر شریک فمن عمل لی و لغیری فهو لمن عمله لغیری. معنای روایة این است که : عملی را که انجام بدهی به درد من نمیخورد ان را واگذار میکنم به دیگری.

وَ عَنْهُ‌ عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنِ‌ اَلْحُسَيْنِ‌ بْنِ‌ سَعِيدٍ عَنِ‌ اَلنَّضْرِ بْنِ‌ سُوَيْدٍ عَنِ‌ اَلْقَاسِمِ‌ بْنِ‌ سُلَيْمَانَ‌ عَنْ‌ جَرَّاحٍ‌ الْمَدَائِنِيِّ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: فِي قَوْلِ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ ﴿فَمَنْ‌ كٰانَ‌ يَرْجُوا لِقٰاءَ‌ رَبِّهِ‌ فَلْيَعْمَلْ‌ عَمَلاً صٰالِحاً وَ لاٰ يُشْرِكْ‌ بِعِبٰادَةِ‌ رَبِّهِ‌ أَحَداً﴾[5] قَالَ‌ الرَّجُلُ‌ يَعْمَلُ‌ شَيْئاً مِنَ‌ الثَّوَابِ‌ لاَ يَطْلُبُ‌ بِهِ‌ وَجْهَ‌ اللَّهِ‌ إِنَّمَا يَطْلُبُ‌ تَزْكِيَةَ‌ النَّاسِ‌ يَشْتَهِي أَنْ‌ يُسْمِعَ‌ بِهِ‌ النَّاسَ‌ فَهَذَا الَّذِي أَشْرَكَ‌ بِعِبَادَةِ‌ رَبِّهِ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ مَا مِنْ‌ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ‌ الْأَيَّامُ‌ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ‌ لَهُ‌ خَيْراً وَ مَا مِنْ‌ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ‌ الْأَيَّامُ‌ حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ‌ لَهُ‌ شَرّاً [6] .

عدم تنافی بین روایات ریا وروایات مسرت

بعض از روایات خصوص قسم اول است وبعضی هم اطلاق دارد مثل همین روایتی که نقل کردیم. غیر سید مرتضی که یک فرمایشی در انتصار فرموده، این جای اتفاق است که ریای در عمل عبادی مبطل ان عمل است و این منافات ندارد با روایات مسرّت. روایات مسرت یک بابی مرحوم صاحب وسائل اورده است در ان روایات این جور است که :

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ جَمِيلِ‌ بْنِ‌ دَرَّاجٍ‌ عَنْ‌ زُرَارَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ‌ الرَّجُلِ‌ يَعْمَلُ‌ الشَّيْ‌ءَ‌ مِنَ‌ الْخَيْرِ فَيَرَاهُ‌ إِنْسَانٌ‌ فَيَسُرُّهُ‌ ذَلِكَ‌ قَالَ‌ لاَ بَأْسَ‌ مَا مِنْ‌ أَحَدٍ إِلاَّ وَ هُوَ يُحِبُّ‌ أَنْ‌ يَظْهَرَ لَهُ‌ فِي النَّاسِ‌ الْخَيْرُ إِذَا لَمْ‌ يَكُنْ‌ صَنَعَ‌ ذَلِكَ‌ لِذَلِكَ‌. [7]

خیلی اوقات این جوری است. انسان عملی را دارد انجام میدهد. یک حالی پیدا کرده است یکی از رفقا از کنارش گذشت، فَيَسُرُّهُ‌ ذَلِكَ‌ این روایات منافاتی با روایایت که میگوید عمل ریایی باطل است. این پر واضح است. مسرت ربطی به قربی بودن ندارد. یک امر غیر اختیاری است که فعل خوب انسان را میبینند و انسان خوشش میاید. ربطی به قربیت ندارد لذا در خود همان روایت این جور است و نکته ان را بیان کرده است فرموده است: عَنِ‌ الرَّجُلِ‌ يَعْمَلُ‌ الشَّيْ‌ءَ‌ مِنَ‌ الْخَيْرِ فَيَرَاهُ‌ إِنْسَانٌ‌ فَيَسُرُّهُ‌ ذَلِكَ‌ قَالَ‌ لاَ بَأْسَ‌ مَا مِنْ‌ أَحَدٍ إِلاَّ وَ هُوَ يُحِبُّ‌ أَنْ‌ يَظْهَرَ لَهُ‌ فِي النَّاسِ‌ الْخَيْرُ یک امر طبیعی است. هر کسی میخواهد مردم لسان صدق در مورد او داشته باشد. خیرش را بگویند. منتهی إِذَا لَمْ‌ يَكُنْ‌ صَنَعَ‌ ذَلِكَ‌ لِذَلِكَ‌. مهم آن داعی است. مسرت متفرع بر انجام عمل ، مضر به قصد قربت نیست. خود حضرت فرموده همه این جوری هستند. اگر قرار باشد مسرت مبطل عمل باشد باید همه عمل ها باطل باشد.

بشر همین طوری است که اگر کسی ببیند کار خوبی انجام میدهد خوشحال میشود. همان کسی هم که اصرار داد که عمل خوبش را مخفی کند اگر کسی ببیند همان هم خوشش میاید. یک امر طبیعی است. مهم این است که لَمْ‌ يَكُنْ‌ صَنَعَ‌ ذَلِكَ‌ لِذَلِكَ‌ اگر برای مردم است فیه باس. اما اگر نه مجرد مسرت است، مانعی ندارد. این است که روایات مسرت هم منافاتی با باطل بودن عمل ریایی ندارد. عمل مشتمل بر ریا، عملی که مصداق ریا است از نظر روایات مصداق شرک است. وقتی که مصداق شرک شد، شرک همان طور که حرام است، باطل هم هست.

 

استدرک

این کلمه جا مانده بود مرحوم سید فرمود: بل مطلق العبادات در بعضی از کلمات هست که خلوص شرط است. مثلا یک شرط اضافه ای. یک بابی را صاحب وسائل منعقد کرده است در مورد خلوص که در عبادت خلوص شرط است[8] . ما در ذهنمان این است که روایات خلوص غیر از خلوص از ریا را چیز اضافه ای نمیگویند. خلوص شرط اضافه ای نیست. این که سید فرموده است خلوص از ریا منظورش همین خلوص از ریا است.

صحیحه عبد الله بن مسکان چند روایت است بحث سندی هم ندارد : محَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ‌ يُونُسَ‌ عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ مُسْكَانَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: فِي قَوْلِ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ ﴿حَنِيفاً مُسْلِماً﴾[9] ، قَالَ‌ خَالِصاً مُخْلِصاً لَيْسَ‌ فِيهِ‌ شَيْ‌ءٌ‌ مِنْ‌ عِبَادَةِ‌ الْأَوْثَانِ‌. [10]

روایة چهارم این باب واضح تر است. فرموده : عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اَلْقَاسِمِ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنِ‌ اَلْمِنْقَرِيِّ‌ عَنْ‌ سُفْيَانَ‌ بْنِ‌ عُيَيْنَةَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فِي حَدِيثٍ‌ قَالَ‌: الْإِبْقَاءُ‌ عَلَى الْعَمَلِ‌ حَتَّى يَخْلُصَ‌ أَشَدُّ مِنَ‌ الْعَمَلِ‌ وَ الْعَمَلُ‌ الْخَالِصُ‌ الَّذِي لاَ تُرِيدُ أَنْ‌ يَحْمَدَكَ‌ عَلَيْهِ‌ أَحَدٌ إِلاَّ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌. [11]

عمل خالص یعنی این که اراده نداری دیگری هم تو را حمد بکند. فقط برای خدا است. همان خلوص از ریا است.

مراد از شرک در مورد مرائی

مرحوم سید فرمود که ریا مبطل است بل هو من المعاصی الکبیره لانه شرک بالله تعالی این کلام که گفته است ریا شرک به خدا است و مرائی مشرک است متخذ از روایات است باید توجه داشت که مراد شرک در ربوبیت نیست پس منظور چه شرکی است؟ در بعضی از روایات آمده است که شرک در عبادت است. شریک قرار دادی در عبادة .

نظریه آقای خوئی

مرحوم اقای خویی دارد که ریا شرک است نه شرک در ربوبیت، شرک در عبادت. این که گفته است شرک، به لحاظ این که غیر از خدا را در نظر آوردی ، مرحوم سید هم ظاهرا شرک در عبادتی است. بعضی ها امدند عوض کردند گفته اند که لانه شرک فی الطاعه. شاید انها در ذهنشان این بوده است که شرک در عبادت معنایش این است که دو تا را بندگی بکنیم. مرائی دو تا را بندگی نمیکند لذا تغییرش دادند وگفته اند شرک در عبادت ، یعنی یک شرک در روبوبیت، یک شرک در عبادت و بندگی و یک شرک در طاعت داریم.

نظر استاد

در ذهن ما این است که اینها الفاظ است. انها که میگویند شرک در عبادت یعنی در این عبادتی که انجام میدهی.نه این که شرک در عبادت یعنی عبودیت. ریا شرک در عبودیت نیست. کسی که ریا می کند ان شخص را عبادة نکرده است مثل این که در روایة آمده : من اصغی الی ناطق فقد عبده .

وقتی فرمود شرک است، خود همین شرک است مناسبتش این است که حرام است. شرک نمیشود که حرام نباشد. خصوصا که در بعض روایات هم داریم که عده ای را بردند جهنم به انها گفتند که چرا امدید جهنم گفتند که چون ما عملمان را برای خدا و غیر خدا اوردیم. میشود از معاصی کبیره. هم عنوان شرک معصیت کبیره بودن را میرساند و هم به دو وجه، ریا از معاصی کبیره است. اولا عنوان شرک مناسبتش با کبیره بودن است و ثانیا ادخال فی النار که در بعضی روایات است که کسی نگاه کند این دو سه باب را این را در میابد که ریا مبغوضیتش شدید است. حتی سید مرتضی هم که در حکم وضعی شک کرده است در حکم تکلیفی شک نکرده است.

 

مرحوم سید در ادمه مساله فرموده : الثالث : أن یقصد ببعض الاجزاء الواجبه الریا. مثلاً سوره حمد را با قرائت فلان قاری پشت بلندگو میخواند که مردم بگویند به به عجب حمدی خواند، معلوم است که این حمد باطل است. گذشت که فرقی بین جزء عمل وکل عمل در ادخل فیه غیری نمی کند.

یک بحث أصول در اینجا مطرح است که : اگر محل تدارک باقی باشد آیا میتواند این استغفار بکند در دلش و بگوید خب یک بار دیگر حمد را برای خدا بخوانیم. جای تدارک دارد یا ندارد؟

اگر جزئی را ریایی اتیان کرد ومحل تدارک باقی بود مثل این که حمد را ریاءً خوانده و هنوز به رکوع نرفته است و محل تدارک باقی است. آیا میتواند برگردد حمد را لله بخواند و حکم به صحت نمازش کنیم ، در اصول در بحث نهی از أجزاء، مرحوم آخوند و دیگران بحث کردند که نهی از جزء مثل نهی از کلّ مبطل است. بعد گفته اند: اگر جای تدارک باشد، هل یمکن التدارک أم لا ؟

سید عرض کردم تشدد دارد میگوید نه تدارک ممکن نیست. حمد را رئاء الناس خواندی این نماز قابل تصحیح نیست. در مقابل، أصولیون گفته اند باید تفصیل داد. اگر محل تدارک باقی است و بواسطه تدارک زیاده حاصل میشود، ، از باب من زاد فی المکتوبة عمل باطل می شود یا به تدارک زیاده حاصل نمیشود که فی حد نفسه ـــ آخوند هم میگوید فی حد نفسه ــ مشکلی ندارد ومی تواند تدارک کند. مگر این که تکرارش مستلزم یک عنوان آخری بشود.

مرحوم سید میگوید: مجرد این که جزء ریائی شد کلّ عمل باطل می شود اصولیون میگویند: وقتی این جزء باطل شد چرا کل باطل باشد؟ گفتیم تارة بر اثر إعاده زیاده صدق میکند وتارة زیادة صدق نمیکند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo