< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1402/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء وشرائط نماز/نیة /مسأله 4 ـ 5 ـ 6

 

(مسألة ٤) بحث در مساله 4 از باب نیة الصلاة است.

مرحوم سید فرموده: لا يجب في ابتداء العمل حين النية تصور الصلاة تفصيلا ‌بل يكفي الإجمال مکلف وقتی میخواهد نماز را ببندد لازم نیست که در ذهنش یک نماز چهار رکعتی همراه رکوع و سجود و تشهد و سلام را به نحو تفصیلی بیاورد که من قصد میکنیم این را بیاورم قربة الی الله. سیره مومنین هم بر این نیست که به نحو مفصل نماز را در ذهنشان احضار بکنند بلکه همان ارتکاز کافی است ؛ چهار رکعت نماز میخوانم قربة الی الله ، مفصل در اذهان نیست. نه چهار رکعت که حمد و سوره و... دارد. این که انسان أوّل نماز تصور کند نمازی را که میخواهد بخواند از اول تا اخرش تفصیلا، یک نوع تصور است، واین که تصور بکند آنرا إجمالا یک نوع تصور دیگر است. غالبا تصور اجمالی است مضافا نماز را باید بخوانیم قربة الی الله حالا تصور تفصیلی داشته باشیم یا إجمالی ؛ دلیلی نداریم بر این که لازم است احضار بکنیم تمام اجزا صلاة را به نحو تفصیلی.

ما دو چیز نیاز داشتیم یکی قصد نماز، قصد نماز و لو اجمالا. یکی هم قصد قربة که آن هم قصد قربة کردیم همین نمازی که میخوانیم، همان که میخوانیم به قصد قربة میاوریم. نه از ناحیه خود نماز که أمر قصدی است دلیل بر تفصیل داریم و نه از ناحیه قصد قربتش.

نعم يجب نية المجموع من الأفعال جملة ما باید قصد جملة من الأفعال داشته باشیم، نه مجموع را أو الأجزاء على وجه يرجع إليها به نحوی که یرجع به همان افعال جمله ای. در مقابل فرموده : و لا يجوز تفريق النية على الأجزاء على وجه لا يرجع إلى قصد الجملة ما نمیتوانیم جزء جزء را به نحو مستقل که یک مأموربه مستقلی است نبیاوریم. نماز یک مجموعه و مرکّب اعتباری است. امتثالش این است که این مرکب را ما قصد کنیم. اما اگر جزء جزء را به قصد این که هر جزء یک امر مستقلی دارد بیاوریم این نماز نیست.

شاید بتوان مثال عرفیش را این گونه ترسیم کنیم: نیت کرد نماز را بخواند الله اکبر، ان شخص پشت تربیون قرار گرفته است برای میت میگوید رحم الله من قرأ الفاتحه این هم شروع کرد فاتحه را خواند، این جزء نماز نمیشود. أجزاء را به نحو مستقل نه بما هو جزء آورده، لذا اتیان به مرکب نکرده است. مرکب اعتباری که واحد است باید این أجزاء را به عنوان جزء بیاورد نه به عنوان این که اینها مستقل هستند یا مثلاً تکبیرة الإحرام میگوید میخواهد بگوید الله اکبر به عنوان یک شعار بگوید الله اکبر. این جزء نماز نمیشود. این به نحو مستقل است. نماز چون مرکب از أجزاء یک مجموعه است امتثالش به این صورت است که به نحو مجموعی قصدش کنیم نه به نحو مستقل.

این مسأله أوّل مطلبی ندارد وهمین مقدار که مقتضای مرکب وحدانی، این است که ما اجزا را بما هو جزء بیاوریم تا بشود ان امر واحد، تا بشود جزء مرکب. نه به نحو مستقل. اگر به نحو مستقل بیاوری جزء نماز محسوب نمیشود. كأن يقصد كلا منها على وجه الاستقلال من غير لحاظ الجزئية‌ لحاظ جزئیت و لو به نحو اجمال لازم است

(مسألة ٥) لا ينافي نية الوجوب اشتمال الصلاة على الأجزاء المندوبة یک امر متعارفی است که نماز گزار در أوّل نماز میگوید چهار رکعت نماز واجب میخوانم قربة الی الله. در حالی که این نمازی که میخواند قنوت دارد و قنوت واجب نیست. همچنین استعاذه و سایر مستحبات در نماز. این را چگونه درستش کنیم؟

مرحوم سید یزدی به این بیان حل کرده : نیت وجوب منافات ندارد چهار رکعت نماز واجب میخوانم ممکن است همراش یک مستحب یا مباحی باشد، این همراه بودن منافات ندارد. میخواهیم واجب را بیاوریم. نگفتم واجب به شرط لای از مستحبات. واجب من لا بشرط است چه با مستحبات و چه بدون مستحبات اتیان شود واجب اتیان شده.

اجزاء مستحبة

در ابتدای علم اصول در مقدمات یک بحثی را مطرح کرده اند در اجزاء مستحبة ؛ آنجا بحث کردند که آیا ما جزء مستحب واجب داریم یا نه؟. جزء مستحب با این که مستحب است ولی یکی از اجزاء واجب هم باشد. مرحوم اقای خویی گفته است این تناقض است. هم مستحب و هم جزء واجب معنا ندارد. در مقابل گفته اند اشکالی ندارد. همین مجموعه با همین مستحباتش مصداق واجب باشد. مثال زدند گفتند مثلا خانه یک مرکبی است یکی از خصوصیاتش ومسحناتش این است که یک حوضی هم داشته باشد. اگر حوض نداشت این مجموعه مصداق این خانه است. اگر هم حوض داشت باز همین مجموعه مصداق خانه است. هر چند که از واجبات خانه نیست ولی خانه بر هر دو اطلاق میشود.

در ذهن ما این است که این مطلب عرفیت دارد ومشکلی ندارد. در ذهنم این است که مرحوم سید قائل است که به این که : جزء مستحب واجب معنا دارد. ما بر هر دو مبنا بحث میکنیم.

اگر گفتید جزء مستحب واجب معنا دارد میگوید من این نماز واجب را با همین مستحباتش که مصداق واجب است میاورم قربة الی الله ومشکلی ندارد. چهار رکعت نماز واجب، این مجموعه مصداق واجب هستند. درست است. اگر هم مثل مبنای مرحومآقای خوئی فرمودید که جزء مستحب واجب معنا ندارد أوضح است می گوید چهار رکعت نماز واجب را میخوانم و لو با این چهار رکعت نماز واجب مستحبات هم ضمیمه شده است. نماز واجب من ظرف آن مستحب شده است. الان نماز ظهر واجب را میخوانم. نماز واجب را میخوانم نه این که همه ان واجب است معنایش این نیست. یعنی این که من میخوانم واجب من هم هست. حالا واجب من به ضمیمه مستحبات یا منهای مستحبات. این هم مشکلی ندارد. لا ینافی نیة الوجوب اشتمال الصلاة علی الاجزاء المندوبه از باب این که این مجموعه مصداق واجب است یا نه از باب این که این مجموعه مشتمل بر واجب است.

نتیجه این شد که دو تا مبنا است ؛ یکی میگوید : مصداق واجب است ، یکی میگوید : مشتمل بر واجب است.

و لا يجب ملاحظتها في ابتداء الصلاة مرحوم سید در ادامه می فرماید: لازم نیست أوّل نماز نیت کند که أجزا واجبه و مستحبات را می آورم. چون وقتی کلّ این عمل مصداق واجب است چه لزومی دارد تفکیک کند.

و لا تجديد النية على وجه الندب حين الإتيان بها‌ أصلاً هر وقتی که میاوری میخواهی قنوت بیاوری. وقتی که میاوری لازم نیست به قصد استحباب بیاوری. قصد وجه لازم نیست. قصد استحباب لازم نیست همین که مطلوب مولا است واتیان می کند کافی است ومجرد قصد مطلوبیت کفایت میکند.

بعضی تعلیقه زدند ـــ مثل مرحوم نائینی ـــ که : درست است که نیت عند الشروع و حین العمل لازم نیست ولی نباید نیت وجوب بکند. اگر گفت قنوت میخوانم به نیت وجوب ، ظاهر تعلیقه این است که نمازش باطل است. اگر نیت وجوب بکند حین اتیان مندوب ــ نه عن جهلٍ ـــ بلکه عن علم مستلزم تشریع است، نکته کلام مرحوم نائینی این است که : به قصد امر تشریعی اورده است. ظاهرش کلامش این است که بشرط ان لا ینوی وجوبها، شرط وضعی است. به شرط این که وجوب را هم قصد نکند. آیا میخواهد بفرماید اگر قصد وجوب کرد همین جزء باطل است یا کلّ عمل باطل است؟ به ذهن میزند که کل عمل را باطل می داند چون ما در کل عمل بحث میکنیم ، مرحوم اقای حکیم وقبل از ایشان مرحوم اغا ضیا همین را دنبال کرده اند.

بعبارتی: اگر کسی بگوید من این مجموعه را میخوانم به قصد وجوب مجموعه، چه واجب و چه مستحب، این امرش، امر تشریعی است و امر تشریعی مقربیت ندارد نمازش باطل است. چون این امرش تشریعی است و امر تشریعی مقربیت ندارد.

مرحوم آقای حکیم این بحث را دنبال کرده که : اگر نیت وجوب هم بکند این عملش صحیح است. چون امر تشریعی که مبطل عمل است، وعمل به قصد أمر تشریعی باطل است در جایی است که همان امر تشریعی محرکش باشد واینجا امر تشریعی محرکش نیست. درست است که ادعا کرده است ان هم وجوب دارد ولی وجوب هم نداشت این عمل را در ضمن واجبش میاورد.

بیان :

نماز دوازده جزئی را سیزده جزء اتیان می کند وادعا میکند یک امر لزومی دارد وبه قصد این امر لزومی این سیزده عمل را میاوریم در حالی که این سیزده عمل امر لزومی نداشت . پس باطل است.اقای حکیم میگوید درست است ادعا میکند که این سیزده جزء امر لزومی دارد ولی تحرکش به خاطر ان امر خدا است. نه به خاطر امر تشریعی. اگر هم امر تشریعی نبود باز هم نماز را میاورد وبرای قربی اوردن نماز همین مقدار کافی است ـــ کما سیأتی بحثه في الأصول ـــ بله اگر قصد کرد وجوب را حتی برای اجزاء مندوبه تشریعا نمازش صحیح است یا باطل، در این عبارت چیزی نیست ما هم رهایش میکنیم.

(مسأله 6) الأحوط ترك التلفظ بالنية في الصلاة‌ خصوصا في صلاة الاحتياط للشكوك» همین که متعارف است مردم چهار رکعت نماز میخوانم قربه الی الله، سید گفته است احوط ترک تلفظ است. در احرام تلفظ مستحب است بدلیل خاص. أمّا در نماز، خصوصا اگر نماز احتیاط میخواند. نماز احتیاط دو جور است. یکی احتیاطا نماز را إعاده میکند خصوصاً سیدشامل آن نمیشود بلکه داخل در قبل است ویکی نماز احتیاط که به خاطر شک بجا می آورد که نباید بینش صحبت کند.

سید در إدامه فرموده : و إن كان الأقوى معه الصحة‌ اگر تلفظ هم بکند أقوی این است که نماز صحیح است. وجه کلام سید چیست که أوّل گفته است أحوط. دو تا وجه ممکن است داشته باشد.

یک وجهش این که مرحوم اقای خویی اشاره کرده است. سید میگفت إقامه احتیاط واجب است از طرفی هم تکلم بعد از اقامه مبطل إقامه است پس أحوط این است که تکلم نکند، آن چیزی که احتیاط واجب است ان باطل میشود. بعد گفته است که لکن اقوی صحت است به خاطر این که دلیل مبطلیت تکلم این جا را نمیگیرد. چون این که تکلم بعد از إقامه مبطل است یک إلاّ داشت. إلاّ آن تکلمی که مربوط به نماز است. این تلفظ به نیت هم مربوط به نماز است. لذا این أحوط استحبابی نکته اش همین است که محتمل است اقامه را باطل بکند.

و لکن در کلام سید فرض اقامه نشده تا آقای خویی بگوید وجه بطلان اقامه است، سید نماز ر گفته است نماز حالا إقامه گفته یا نگفته، فرقی نمیکند. ان هم که اقامه نگفته است میگوید أحوط این است که تلفظ نکند. لذا با این که این وجه محتمل است ولی در ذهن ما این است که بعید است.

وجه دوم این است که: شاید در ذهن سید این بوده که : کسی که نیت بکند نماز را این دیگه شروع نماز است. گفت یکی از افعال نماز نیت است. سید خودش گفت یکی از افعال نماز نیت است. نیت را شروع نماز میداند.احتمال این که جزء نماز است سبب میشود که بگوییم تکلم نکند چون کلام آدمی است و در اثنای صلاة مبطل نماز است. منتهی از طرفی سید دیده است که یک وجه محکمی ندارد درست است که نیت از واجبات نماز است ولی جزء نیست بلکه شرط است. الصلاة اولها التکبیر جزء اول نماز تکبیر است، لذا گفته احتیاط مستحب. احتیاط واجبش این جهت کلام ادمی در وسط نماز قرار گرفتن در ذهنش بوده است. لذا میگوید خصوصا صلاة احتیاط. صلاة احتیاط مشکلش کلام ادمی است. کلام ادمی در وسط نماز.

موید مطلب این است که در نیت تلفظ معتبر نیست ونماز شروع شد. حالا بخواهد دوباره حرف بزند این با خصوصاً بهتر میسازد. صلاة احتیاط که اقامه ندارد که اقای خویی میگفت به خاطر جهت اقامه است فرق مطلب ما با آقای خوئی این است ما میگوییم نماز را باطل میکند. شبهه بطلان صلاة است که شروع صلاة از نیت باشد. خصوصا في صلاة الاحتياط هم موید این وجه است نه وجه اقای خویی

این فرمایش مرحوم سید در قبل از صلاة احتیاطش حرف متینی است. شبهه دارد احتیاط مستحب است اقوی این است که مبطل نیست. نماز هنوز شروع نشده است. ولی این که گفت لکن اقوی صحة است، به ذهن میزند یعنی صحت حتی در نماز احتیاط. لکن اقوی الصحه حتی در نماز احتیاط، این درست نیست ، خود سید در صلاة احتیاط گفته است که صلاة احتیاط شبهه جزئیت دارد. پس باید مراعات جهت جزئیت بشود. خب یکی از جهات جزئیت این است که صحبت نکنیم حتی در ذهنم از قدیم هست که ایشان تصریح میکند که نباید صحبت کند. به نیت نباید تلفظ بکنند.

توجیه کلام سید

ما نمیتوانیم کلام سید را درست بکنیم، اللهم مگر کسی بگوید این لکن به صدر مساله تعلق دارد. شاید کسانی که به کلام سید تعلیقه نزدند مثل اقای خویی ولی در صلاة احتیاط مثل سید شدند وگفته اند باید جهات جزئیت مراعات بشود در ذهن مبارکشان این بوده که این لکن به صدر مساله تعلق دارد وکسانی که تعلیقه زدند لکن را به کل مسأله زده اند یعنی الاحوط ترک تلفظ بنیه فی الصلاة خصوصا صلاة الاحتیاط للشکوک لکن الاقوی صحته معه یعنی صحت همان نماز که گفتم. نه حتی صلاة احتیاط.

در غیر صلاة احتیاط ما میگوییم دلیلی نداریم که تلفظ نکند چون نماز که شروع نشده است الصلاة اولها التکبیر . اقامه را هم که واجب نمی دانیم تا با تلفظ باطل شود برفرض که واجب هم باشد با این صحبتها دلیل نداریم که خراب بشود لذا احتیاط مستحب درست است.

وأمّا در صلاة احتیاط، که احتیاط، مستحب نیست. تکلیفش چیست؟ دو بیان است : بعضی گفته اند الاحوط ترک تلفظ ولی آقای خویی گفته : الاقوی ترک تلفظ. میخواهیم بگوییم این دو تا با هم تنافی ندارند. کسانی که میگویند احوط ترک تلفظ به لحاظ این است که خود نماز احتیاطی است احوط هم ترک تلفظ است وإلاّ آنها هم میگویند تلفظ کردی نمازمبرئ ذمه نیست. این صلاة احتیاط احتیاطی است اصلا قرار نیست واجب باشد شاید من نمازم تمام است. چون خودش نماز احتیاطی است هم احوط این است که طهارت داشته باشد احوط این است که استقبال داشته باشد. همه آنها احوط است. کسانی که تعلیقه زده اند الاحوط لا یترک الاحتیاط به لحاظ این است که نماز احتیاط همه چیز آن احوط است. اقای خویی که میگوید اقوی به لحاظ عدم إجزاء ان هم درست است. اقوی این است که اگر صحبت کردی مجزی نیست چون اشتغال ذمه داشتی. نماز چهار رکعتی میخواندی. نمیدانی نماز چهار رکعتی را انجام دادی یا نه، استصحاب میگوید هنوز أمر شما باقی است، امتثال کن، اقوی این است که مبطل است، یعنی مجزی نیست، نه این که باطل واقعی باشد، اقوی بطلان است در مقام اجزا. یعنی مجزی نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo