< فهرست دروس

درس خارج فقه احمد فرخ‌فال

99/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ولاية الفقيه/حدود ولاية الفقيه /تعامل حاکم با رعیت

 

خلاصه جلسه گذشته :

بحث ما در تعاملات حاکم اسلامی با رعیت خود و امت خود بود .

امیرالمومنین در نامه 53 نهج البلاغه به مالک فرمودند : وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ‌ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ‌ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ[1]

توضیح استاد فرخ فال : با اهل ورع و کسانی که صداقت و راستگویی را پیشه خود کرده اند بپیوند و سپس به گونه ای انها را پرورش بده و اطراف خود جمع کن که تبدیل به افرد چاپلوس تو نشوند و تبدیل نشوند به عناصری که مرتب تو را ستایش کنند این منفعت تو نیست ، با این اهل ورع با صدق که پیوند خوردی درست پرورش کن که تبدیل به چاپلوس های تو نشوند و تو را به سمت امور باطلی که اهلش نبودی نکشانند .

تو را تشویق به باطلی نکنند که تو اهل آن باطل نبودی ، یعنی افراد چاپلوس دور آدم انسان را تحریک می کنند به امور باطلی که ولو انسان اهل آنها نبوده است ، اینها را دور خود جمع نکن ، تا اینجا مطالب جلسه گذشته است .

فَإِنَّ كَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِي‌ مِنَ الْعِزَّةِ[2]

توضیح استاد فرخ فال : این لغات و کلمات را دقت کنید و به فایل صوتی با توجه استماع کنید که در بعضی جاها ترجمه ها تطبیق با الفاظ و لغات نمی کنه و ما خیلی با این الفاظ کار کردیم که بیانات حضرت را درست معنا کنیم ، اطرا به معنای ستایش است ، یعنی زیادی ستایش و چاپلوسی تو توسط دیگران موجب خودپسندی تو می شود و خودت را فراموش می کنی که حاکم اسلامی هستی در صورتی که تو خادم مردم هستی ، وَ تُدْنِي‌ مِنَ الْعِزَّةِ مرحوم دشتی می فرمایند : یعنی انسان را به سرکشی وا می دارد

ما می گویم الْغَرَّةِ تو را نزدیک به سرکشی می کند و تمام توجه اش به نفس خود است و به حرف نفس خود می کند . و اگر بگوییم الْعِزَّةِ یعنی تو را از چشم دیگران می اندازند ، چه غره باشد و چه عزه باشد یعنی تو را از عزت وسربلندی و چشم مردم تو را می اندازد و تو را به جایگاه اهل غرور و نخوت می کشاند و مغرور می شوی .

وَ لَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِي‌ءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ[3]

توضیح استاد فرخ فال : نباید آدم های خوب و آدم های بد پیش تو یکسان باشند نباید با اهل تقوا و اهل خیانت یک جور تعامل کند .

﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾[4] - با اهل اثم و گناه و عداوت و دشمنی نمی توانم همانطور که اهل تقوا هستند عمل کنم ، با یکی معاونت و کمک کنم و با یکی باید سرسختی کنم .

﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ﴾[5] - محسن و مسئء نزد من یکسان باشد! اینجاست که ما تساوی را در تعامل قبول نداریمو قائل به تعادل هستیم و جامعه بی طبقه را قبول نداریم و این حرف کمونیست است و ما جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که با سعادت است را قبول داریم .

﴿لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى﴾[6] – هر کسی به اندازه ظرفیت عمل خودش با او تعامل خواهد شد با آدم بد باید به گونه ای عمل کنیم که او را جذب کنیم ضمن اینکه بداند کار بد انجام داده و دست از کار بد خود بردارد و با آدم خوب باید جوری برخورد کنیم که بداند تشویق کردیم او را و روز به روز بر عمل صالحش بیفزاید ، نه اینکه دزد و کاسب همه نزد ما یکسان باشند ، مبادا انسان درستکار و انسان خطاکار نزد تو یکسان باشد ، بله آقای قاضی باید مساوات را رعایت کند یعنی در صورت دعوای بین دو نفر که یکی رئیس و یکی مرئوس باید هر دو را یکسان ببیند ، نمی شود به یک فردی بگویید که با تو همینطور برخورد کردم که با این دزد برخورد کردم نخیر این درست نیست .

فَإِنَّ فِي ذَلِكَ‌ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ كُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ[7]

توضیح استاد فرخ فال : اگر تو یکسان عمل کردی در مقابل محسن و مسئء ، این موجب تزهید و بی رغبتی می شود و آن محسن رغبت احسان نمی کند ، تعامل حاکمیت با اهل فسق فجور و اهل احسان یکجور است و می گوید نمی خواهم دنبال احسان بروم ، تدریب به معنای تشویق است یعنی موجب تشویق اهل اسائه و تجاوز و گناه می شوی به گناه کردن و تجاوز کردن ، در صورتی که کسی که اهل گناه و تجاوز معصیت است باید با شدت با او برخورد کرد نباید با او مثل کسی که اهل احسان است برخورد کرد . تو باید همانطوری که اینها با نفس خود عمل کردند برخورد کنی ، اگر با نفس خود بد کردند ماخذه کنی و اگر با نفس خود خوب کردند تشویق کنی و نیکی کنی .

تعامل حاکم با رعیت :

در اینجا امیرالمومنین علی علیه السلام شروع می کنند در مورد اینکه حاکم اسلامی چه نگاهی باید به رعیت داشته باشد و چگونه تعامل با رعیت بکند و چه ذهنیتی از رعیت خود داشته باشد صحبت می کنند .

وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ [وَالٍ‌] رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ[8]

توضیح استاد فرخ فال : ای مالک نیست بالاتر از حسن ظن حاکم به رعیت هیچ چیز بهتر از احسان به او ، معنای مرحوم دشتی این گونه نیست به این شکل است بدان ای مالک هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد رعیت به والی بهتر از نیکوکاری به مردم نیست ، این معنا مطابق با لفظ نیست ، هیچ چیز بهتر از احسان نیست و معنا این می شود که ای مالک حسن ظن به رعیت خود داشته باش و به او احسان کن ، این معنا درست است ، و اگر می خوایی از آنها خاطر تو راحت باشد حسن ظن داشته باش و احسان کن .

وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ‌[9]

توضیح استاد فرخ فال : و در مالیات گرفتن تخفیف بده و کمک کن مردم را و اگر کسی از مالیات با حقه بازی می خواهد از زیر بار مالیات خارج شود با قدرت مالیات را از او بگیرید . به زور این رعیت را بر چیزی که طاقت ندارند مجبور نکن ، مرحوم دشتی قِبَلَهُمْ‌ را این جور معنا می کند که عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند ، اینجا بحث دوست داشتن نیست اینجا قِبَلَهُمْ‌ به معنای طاقت است . وقتی طاقت ندارند زور گویی نکن.

ادامه بیانات حضرت ان شاءالله برای جلسه بعد


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo