درس خارج فقه احمد فرخفال
1400/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تعاملات بشری/مبحث امربه معروف و نهی از منکر/
شرط کفرمنکرضروری دین ، آگاهی به لوازم و التزامات انکار خود است .
استاد : امر به معروف و نهی از منکر یکی از تعاملات بشری است ، اما بایستی اول وضعیت امر به معروف را مشخص میکردیم که آیا واجب است و اگر واجب است وجوب آن عینی است یا کفایی ، مولوی است یا ارشادی .
اکنون به صدر بحث خودمان باز میگردیم زیرا مرحوم امام در صدر کلام خود به چند نکتة کلیدی اشاره میفرمایند که از نظر استدلال و اجتهادی بایستی اینها برای طلاب اثبات شود .
نکاتی که ایشان دربارة امربه معروف فرمودندعبارت بودند از :
1. اسمی الفرائض و اشرف آنهاست .
2. بوسیلة آن دیگر فرائض اقامه خواهند شد .
3. ضروری دین است .
4. منکر آن در صورت التفات به لوازم و التزامات انکار خود ، کافر است .
ما نظر مختار خود را در همان ابتدای بحث در خصوص ضروری بودن امربه معروف و نهی از منکر بیان نمودیم و عرض کردیم عدهای گفتهاند که ، ضروری دین اصطلاح جدیدی است که بعد از محقق حلّی وارد فقه شده است .
مرحوم محقق حلّی نقل شده که ، متولّد 602 ه.ق و متوفّای سال 676 ه.ق است . مرحوم شیخ طوسی متولد 385 ه ق است ، فیاض لاهیجی متولد 1076 ه ق است ، علامة مجلسی (صاحب بحار) متولد 1037 ه ق است ، مقدس اردبیلی متوفی 995 ه ق است ، مرحوم مظفر متولد 1322 ه ق است .
اشکالی شد که : « گفته شده بعد از محقق حلی این اصطلاح مطرح شده در صورتی که مرحوم شیخ طوسی قبل از محقق حلّی هستند . پس چرا گفته شد اصطلاح ضروری دین از زمان محقق حلی وارد فقه شده است ؟ »
علّتش این است که مرحوم شیخ طوسی بحث ضروری دین را در فقه مطرح نکرده است . عین فیاض لاهیجی که این مسأله را در فقه مطرح ننموده بلکه آن را در مسائل عقلی و کلامی مطرح کرده است . از زمان محقق حلّی یعنی حدود 250 سال بعد از شیخ طوسی ، علاوه بر کلام و علوم عقلی ، در فقه نیز بحث ضروری دین مطرح شد که یکی از آنها همین امربه معروف و نهی از منکر است . لذا وجه الجمع این عبارت که میگوید تا محقق حلّی ، بحثی از ضروری دین در فقه نشده است یعنی از کلام به مباحث فقهی راه پیدا کرده است .
نکته دیگر این است که آیا میتوان در فقه ضروریات دین را بر شمرد و یک به یک نام برد؟ بله ، خیلیها ضروری دین را شمارش کردهاند ؛ مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب مجمع الفائده ج 13 ص 314 میفرماید :
« ضروری دین اموری است که یقیناً در اسلام باشد ، حتی اگر با استدلال و برهان هم تو ثابت کنی » .
استاد : یعنی نیاز به دلیل و برهان ندارد ولو دلیل و برهان هم دارد ، اما نیاز به آن نیست ؛ اینقدر ضروری و بدیهی است .
بسیاری از فقهای دیگر هم ضروری دین را مطرح کردهاند ، مثلاً بعضی گفتهاند که یکی از جاهایی که ارتداد بصورت بدیهی رخ میدهد و هیچ نیازی به استدلال ندارد این است که مرتد ، ضروریات دین را انکار کند ، آن وقت اکثر فقها مباحث فقهی را در بحث ارتداد آورده و در ذیل آن بحث کردهاند منجمله ارتداد ملی و فطری که در ذیل همین مباحث از آن بحث شده است .
لذا ارتداد جایی بطور مسجّل ثابت میشود که ارتداد نسبت به بدیهیات اسلام باشد و الا در مواردی که احکام نیاز به استدلال و برهان قوی دارد به این زودی کسیمرتد شناخته نمیشود . بنابراین در بحث ارتداد الی ماشاءالله میتوانید مباحث ضروری دین را در مباحث فقها مشاهده کنید که یک به یک از ضروریات دین نام بردهاند ، مثلاً حرمت مجامعت با محارمی همچون « أم یا أخت » گفته شده که حرمتش از ضروریات دین است .
بعضی گفتهاند : انکار ضروری دین به شرطی موجب ارتداد میشود که مستلزم تکذیب پیامبر و رسالت ایشان باشد ؛ یعنی اگر ارتداد به اینجا رسید فرد مرتد شناخته میشود زیرا رسالت نبی مکرم اسلام مفروغٌ عنه است و ضروری دین ؛ لذا اگر کسی آنرا انکار کند مرتد گردیده است . بنابراین اگر کسی از روی جهل مرکب حکمی را با اعتقاد به اینکه جزء شریعت نیست انکار کند ، ارتداد او فیه تأمّلٌ ، زیرا منکر ضروری دین نشده . بنابراین انکار ضروری دین موجب ارتداد میشود .
حال سئوال این است که آیا علی الإطلاق انکار ضروری دین موجب ارتداد و کفر میگردد؟ یا اینکه نه ، کسی که مرتد میشود بایستی به عواقب ارتداد خود آگاه باشد ؟
در اینجا گفته شده : باید دید که منکر جهالت نداشته باشد و جهالت او از قبیل جهل مرکب نباشد بلکه جهل بسیط باشد .
مرحوم سید مرتضی ، ملاهادی سبزواری ، سیدبحرالعلوم ، آیت الله خویی و مرحوم امام از قائلین همین مطلب هستند ؛ یعنی صرفِ جهل به لوازم و التزامات فرد منکر را مرتد نمیسازد و در زمرة کفّار قرار نمیدهد .
در مقابل نظر اینها ، فقهایی هم هستند که تنها صرف انکار را لازمة ارتداد و کفر میدانند و توجه به لوازم و التزامات انکار را شرط نمیدانند .
( نظر استاد )به نظر میرسد نظر مرحوم امام و سایرین که هم نظر با ایشان هستند ، مطابق با سنت و عمل نبی مکرم اسلام در مقابل دیگران باشد ، که عمل پیامبر و ائمة اطهار (علیهم السلام) حجت بوده است ؛ و در قضایای مختلف شاهد آن هستیم که فردی ضروری دین را ترک میکند اما معصوم (علیهالسلام) در مواجهة با آن سخنی از ارتداد به میان نمیآورد ، لذا همة اینها حاکی از آن است که در صورت جهل بسیط فرد منکر « لا یَکونُ مِنَ الکافرین » .
البته این بحث ادامه دارد ، که انشاءالله در جلسات آینده به آن خواهیم پرداخت .